شور برای غیرممکن
صبح قبل از هر کاری خودت را به صورت فردی بسیار شاد تجسم کن.
بسیار امیدوار، با طراوت و مشتاق از رختخواب بلند شو.
انگار قرار است آن روز اتفاقی کامل با ارزشی بیکران روی دهد.
با حالی بسیار مثبت و سرشار از امید در حالی که احساس می کنی آن روز، روزی عادی نخواهد بود از رختخواب بلند شو.
گویی چیزی استثنایی، شگفت انگیز و بسیار نزدیک در انتظارت اس...ت. تمام آن روز را دوباره و دوباره به یاد بیاور.
در عرض هفت روز خواهی دید که کل الگو، شیوۀ زندگی و موجت تغییر کرده است.
شب وقتی می خوابی تجسم کن که در دامن خدا می خوابی.
گویی زندگی از تو محافظت می کند، در دامنش هستی و به خواب می روی.
فقط این را تجسم کن و بخواب. باید به تجسم ادامه دهی و بگذاری که خواب بیاید.
به این ترتیب تجسم وارد خوابت می شود.
خواب و تجسم همدیگر را می پوشانند.
چیزهای منفی را تجسم نکن زیرا مردمی که ظرفیت تجسم دارند اگر چیزهای منفی را تجسم کنند، آن چیزهای منفی روی می دهد.
اگر تصور کنی بیمار می شوی، حتما بیمار می شوی.
اگر تجسم کنی کسی به تو اهانت خواهد کرد، چنین اتفاقی روی خواهد داد.
تجسم تو خالق موقعیت هاست.
بنابر این اگر فکری منفی آمد، بلافاصله آن را به فکری مثبت تبدیل کن.
به آن نه بگو.
بلافاصله کنارش بگذار.
آن را دور بینداز.
در عرض یک هفته احساس می کنی که بی دلیل شاد هستی.
برچسبها: فراسوی اقتصاد, اقتصاد مرند, مطالب اقتصادی, احمد عاقلی

رأی الکترال انتخابات آمریکا چیست و چه کارکردی دارد؟
الکترال به سیستمی در انتخابات کشور آمریکا اتلاق میشود که براساس آن هر ایالت به تعداد نمایندگان خود در مجلس کنگره و سنا، افرادی را انتخاب میکند که به طور معمول باید کاندیدایی را که مردم آن ایالت انتخاب کرده اند را به عنوان رئیس جمهور انتخاب کرده و به آن رأی بدهند، هرچند که ممکن است به ندرت این قاعده نقض شود.
به طور معمول در انتخابات ریاست جمهوری اغلب کشورهای جهان، کاندیدای قادر به کسب این مقام است که بتواند بیشترین آرای مردمی را ازآن خود کند، اما این قاعده در کشور ایالت متحده حاکم نیست. به عبارت دیگر آمریکا تنها کشوری است که در آن ممکن است یک کاندیدا، موفق به جلب آرای مردمی بشود، اما رقیبش با اتکا به آرای موسوم به «الکترال» بیشتر، کلید کاخ سفید را در جیب بگذارد. اما چگونه ممکن است که ۵۳۸ رأی الکترال بتواند کاندیدایی را برخلاف آرای مردمی راهی کاخ سفید کند؟ اصولاً فلسفه رأی الکترال چیست و چرا با وجود آن رأی گیری مردمی برای انتخابات ریاست جمهوری آمریکا وجود دارد؟ چالشهای رأی الکترال در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا چیست و آیا قانون اساسی این کشور برای چنین چالشهایی تمهیدات لازم را در نظر گرفته است؟ برای یافتن پاسخ این سوالات با ما همراه شوید تا شما را با مفهوم رأی الکترال و در کل سیستم انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، آشنا کنیم.
قانون انتخابات آمریکا و فلسفه رأی الکترال
به گزارش فرارو، پس از استقلال آمریکا از بریتانیا در سال ۱۷۷۶ کنوانسیونی که مسئول تدوین قانون اساسی آمریکا بود به هنگام مطرح شدن شیوه انتخاب رئیسجمهور به عنوان رئیس کشور و ادارهکننده دولت فدرال چندین روش را از جمله انتخاب توسط کنگره، انتخاب توسط فرمانداران ایالات، انتخاب توسط مجالس قانونگذاری ایالات، انتخاب توسط گروه ویژهای از اعضای کنگره و انتخاب مستقیم توسط آرای مردم را مورد بررسی قرار داد، اما هیچکدام از این روشها رأی لازم را به دست نیاورد و در نتیجه تعیین روش نهایی برای انتخاب رئیسجمهور به کمیتهای یازده نفره محول شد.
این کمیته پس از بررسی و اعلام نظر پیشنهاد شکلگیری «کالجهای انتخاباتی» اولیه را ارائه نمود و پس از موافقت، طرح کالجهای انتخاباتی با اندک اصلاحاتی در سند نهایی درج شد. هدف قانونگذاران آمریکایی از انتخاب سیستم «کالجهای انتخاباتی» این بود که بین دولت فدرال و حکومت ایالات نوعی تعادل بر قرار سازند. در این صورت ضمن حفظ مشارکت عموم مردم در انتخابات، به ایالات کم جمعیت حق حضور بیشتری داده شود و انتخابات مستقل از کنگره و بدون نفوذ آن به اجرا درآید. در نتیجه رئیسجمهور انتخابی، از نهایت استقلال عمل برخوردار میشد و از نفوذ سیاسی گروههای قدرت مصون میماند.
از سوی دیگر قانونگذاران آمریکایی تلاش داشتند تا هر چه بیشتر عرصه انتخاب رئیسجمهور را از توده گرایی و پوپولیسم به دور نگاه دارند. در واقع قانونگذاران آمریکایی معتقد بودند که با استفاده از این روش، کمتر فردی میتواند با عوام فریبی رئیسجمهور این کشور شود.

الکترال کالج یا مجمع گزینندگان چیست؟
انتخابات ریاستجمهوری در ایالات متحده آمریکا به صورت دو مرحلهای انجام میشود. مردم در روز انتخابات اگر چه اسم نامزدهای ریاستجمهور را در برگههای اخذ رأی مینویسند، اما در عمل مجمع گزینندگان بهطور مستقیم رئیسجمهور و معاون او را انتخاب میکنند. به این معنی که رأیدهندگان هر ایالت گزینشگران رئیسجمهور (electors) را انتخاب میکنند و آنها نیز بعداً رئیسجمهور را انتخاب میکنند. به عبارت دیگر، هر ایالت برای خود الکتورهای مشخصی را انتخاب میکنند که به طور معمول باید گزینه مورد نظر رای دهندگان مردمی برای ریاست جمهوری را انتخاب کنند، با این حال در موارد بسیار نادر این امکان وجود دارد که رأیدهندگان در برگه اخذ رأی به نامزدی رأی بدهند، ولی گزینشگران منتخب آنها یعنی الکتورها شخص دیگری را رئیسجمهور کنند.
در ابتدا باید توجه داشت که سیستم سیاسی امریکا فدرالی است. یعنی هر ایالت میتواند تصمیم گیریهای خود را جدا از تصمیمات دیگر ایالات و قوانین خاص خود داشته باشد. هر ایالتی در مجلس نمایندگان و سنای این کشور نمایندگانی دارد که در انتخابات سراسری انتخاب و به کنگره که متشکل از مجلس نمایندگان و سنا است، فرستاده میشوند. تعداد نمایندگان ایالتها در مجلس نمایندگان برحسب جمعیت هر ایالت متفاوت است. اما همه ایالتها بدون توجه به میزان جمعیت ۲ سناتور در سنا دارند. الکترالهای هر ایالت که افراد تصمیم گیر در امور کشوری محسوب میشوند از مجموع نمایندگان هر ایالت و دو سناتور آن تشکیل میشود. برای مثال کالیفرنیا که ۳۹ میلیون نفر جمعیت دارد، در مجلس نمایندگان ۵۳ نماینده و در سنا ۲ سناتور دارد که به این ترتیب الکتورهای آن ۵۵ نفر خواهد بود.
در انتخابات ریاست جمهوری امریکا، کاندیداها مجبورند برای رسیدن به کاخ سفید علاوه بر آرای مردمی، آرای الکترال را هم داشته باشند. زیرا طبق قانون کاندیدایی به کاخ سفید راه مییابد که ۵۰ درصد به اضافه یک رای آرای الکترال را داشته باشد. تعداد الکترالها در سراسر امریکا به ۵۳۸ نفر میرسد که به این ترتیب کاندیدایی که بتواند رای مثبت ۲۷۰ الکتور را به دست آورد، فرد پیروز نهایی محسوب میشود. رای الکترال نیز به این ترتیب به دست میآید که اگر آرای مردمی در ایالتی برای مثال به کاندیدای جمهوریخواه باشد، تعداد آرای الکترال آن نیز قاعدتا به حساب جمهوریخواهان ریخته خواهد شد. البته ممکن است الکتوری برخلاف رای مردمی رای دهد و برای مثال در همین ایالت فرضی که گفته شد، خواهان محاسبه رای خود به نفع کاندیدای دموکرات شود، به این الکتورها، الکتورهای غیروفادار میگویند.

ایالتهای سرنوشت ساز در انتخابات آمریکا
در سرتاسر آمریکا ۵۳۸ الکتور کالج انتخاباتی وجود دارد که هر کدام یک رای را داراست، اما از آنجا که سهمیه هر ایالت محدود است، احزاب موجود در یک ایالت موظف به تشکیل جلسه و اتخاذ تعداد رای متناسب با سهمیه هستند. همه ۵۰ ایالت آمریکا در انتخابات ریاست جمهوری این کشور مشارکت دارند و البته تاثیرگذاری ۱۴ ایالت که به ایالتهای «خاکستری» یا «سرنوشتساز» مشهورند از بقیه بیشتر است و در اصل این ۱۴ ایالت کلیدی تصمیمساز (شامل فلوریدا، اوهایو، پنسیلوانیا، نیوهمشایر، کارولینای شمالی، کلورادو، نوادا، میشیگان، ویسکانسین، آیووا، ویرجینیا، مین، نیومکزیکو، و آریزونا) سرنوشت یکی از دو نامزد انتخاباتی هستند و رسما رییسجمهور آینده این کشور و جانشیناش را وارد کاخ سفید میکنند.
البته از این میان ۵ ایالت (شامل فلوریدا، اوهایو، میشیگان، پنسیلوانیا، و کارولینای شمالی) کلیدیترین و حیاتیترین ایالتها هستند. در ابتدا شیوه انتخاب اعضای هیئتهای انتخاباتی به این صورت بود که مجالس قانونگذاری ایالتها پیش از برپایی انتخابات عمومی، افرادی را انتخاب میکردند و آنان نیز برای تعیین رئیسجمهور، رهسپار کنگره ایالات متحده آمریکا در شهر واشینگتن میشدند. اما اکنون این افراد مستقیماً توسط مردم و در روز انتخابات ریاست جمهوری برگزیده میشوند. افراد انتخاب شده نباید هیچ سمت دولتی داشته باشند. در آمریکا، هر ایالتی تعدادی گزینشگر میگمارد که بعد از انتخابات، به پایتختهای ایالتی سفر میکنند و در مجلس ایالتی رأی خود را به نسبت آرائی که مردم به کاندیداها دادهاند، به صندوقها میریزند، که در حقیقت، تعداد آرای انتخاباتی آن ایالت، به کاندیدایی که رأی بیشتری به دست آورده، می دهند. رأی انتخاباتی مشتق از دو عدد است. عدد اول تعداد نمایندگان مجلس نمایندگان است به اضافه دو سناتور. به فرض، ایالت ویرجینیا سیزده رأی انتخاباتی دارد، که به خاطر یازده نماینده مجلس و دو سناتور ایالت است. در آمریکا هر ایالتی دو سناتور دارد و بر اساس جمعیت آن ایالت و نظرخواهیهایی که هر دهه انجام میگیرد، تعداد نمایندگان مجلس آن ایالت تنظیم میشود. به عنوان مثال، در بیست سال گذشته، ایالتی مانند کالیفرنیا، دو سناتور داشت، ولی پنجاه و یک رأی انتخاباتی داشت، چون چهل و نه نماینده مجلس داشتند، اما امسال، کالیفرنیا پنجاه و پنج رأی انتخاباتی دارد، به این دلیل که، مردم از ایالات دیگر به کالیفرنیا نقل مکان کردند و در آنجا زندگی میکنند و بر اساس تکثیر جمعیت، در آن ایالت، تعداد نمایندگان مجلس کالیفرنیا، بالاتر رفته و بالتبع، تعداد آرای انتخاباتی، آن ایالت، بیشتر خواهد شد.

سیستم رای گیری الکترال چگونه عمل میکند؟
با توجه به آنچه گفته شد، در مجموع ۵۳۸ رای الکترال در سیستم انتخاباتی آمریکا وجود دارد که بر اساس قانون آمریکا، هر نامزدی که بیش از ۵۰ درصد آن یعنی ۲۷۰ رای را به دست آورد، رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا خواهد بود. اما این همهی ماجرا نیست! نکته اساسی در سیستم رای گیری الکترال، آن است که چنانچه یک نامزد در یک ایالت از نظر آرای مردمی پیروز شود، همه آرای الکترال آن ایالت به سبد او ریخته خواهد شد. این همان مسئله مهمی است که از نظر شماری از ناظران منجر به زیر سوال رفتن دموکراسیِ این کشور در برخی موارد میشود.
به عنوان مثال، در سال ۲۰۱۶، دونالد ترامپ در ایالت ویسکانسین، با ۴۷.۲۲% آرا در مقابل ۴۶.۴۵% رایِ هیلاری کلینتون، و تنها ۰.۷۷% اختلاف پیروز ایالت شد و به این ترتیب، همهی ۱۰ رایِ الکترال این ایالت را تصاحب نمود. در واقع با این سیستم، تفاوتی ندارد که یک نامزد همهی آرای مردمیِ یک ایالت را کسب کند یا تنها با یک رای بیشتر پیروز شود، زیرا در هر دو حالت، همهی آرای الکترال آن ایالت را کسب خواهد کرد. انتقاد دیگری که به این روش وارد است، از بین رفتن رای اقلیتهای سیاسی در ایالات مختلف است. به عنوان مثال، ماساچوست یکی از آبیترین ایالات آمریکاست که همواره نامزدهای دموکرات در آن اکثریت آرا را کسب میکنند. بدین ترتیب، یک فردِ جمهوریخواه که در ماساچوست زندگی میکند، حتی اگر در تمام طول عمرش به نامزدهای جمهوریخواه رای دهد، اما هیچگاه نقشی در انتخابات نخواهد داشت، زیرا همهی آرای الکترال ایالتِ او به سبد دموکراتها میرود و رای او هیچگاه کمکی به نامزد جمهوریخواه نخواهد کرد. مسئله مهم دیگر در این سیستم، امکان پیروز شدن یک نامزد در انتخابات، با تعداد رای مردمیِ کمتر است. اتفاقی که تا کنون چهار بار در تاریخ ۲۴۴ ساله آمریکا یعنی در سالهای ۱۸۲۴، ۱۸۷۶، ۲۰۰۰ و ۲۰۱۶ اتفاق افتاده است.

آیا نمایندگان الکترال میتوانند بر خلاف آرای مردمی رای دهند؟
بهطور معمول همواره نامزدی که در ایالتی توسط مردم، حائز رای مردمی (Popular Vote) بیشتری شده باشد، از سوی هیئت انتخاباتی آن ایالت برگزیده میشود، هرچند که استثنائاتی نیز در طول دو قرن وجود داشته است. به عبارت دیگر اینکه یک گزینشگر الکترال بتواند برخلاف آرای مردمی، رای بدهد و فرد دیگری را انتخاب کند، بستگی به قانون انتخابات ایالت مورد نظر دارد. بر اساس قانون انتخاباتی، در ۲۹ ایالت آمریکا، دادن رای مخالف توسط الکتور، غیرقانونی است و جرم تلقی میشود، در حالی که در ۲۱ ایالت چنین کاری منع قانونی ندارد. با این وجود، بنابر یک عرف تاریخی، مجمع الکترال از انجام چنین کاری شدیدا پرهیز میکنند.
در انتخابات عمومی ماه نوامبر، پس از مشخص شدن میزان آراء مردمی هر نامزد در هر ایالت، میتوان با شمارش تعداد هیئتهای انتخاباتی، نامزد پیروز در انتخابات ریاست جمهوری را شناسایی کرد. اعلام رسمی نتایج انتخابات تا جلسه مشترک مجلس نمایندگان و سنا در ماه دسامبر طول میکشد که در آنجا معاون رئیسجمهور به عنوان رئیس سنا، نتایج آراء هیئتهای انتخاباتی را میخوانند و بدین ترتیب رئیسجمهور بعدی ایالات متحده آمریکا بهطور رسمی اعلام میشود. به هرحال هر انتخاب کنندهای (الکتور) که از رای دادن به نامزد اکثریت در آن ایالت خودداری کند، «بی ایمان» خوانده میشود. در طول تاریخ انتخابات آمریکا تنها ۱۵۷ مورد بوده است که یک گزینشگر الکترال، رای مخالف دهد که بیشتر آنها مربوط به رای گیریهای قرن نوزدهم بوده است. آخرین باری که بیش از یک رأی مخالف رای مردمی علیه یک نامزد ریاست جمهوری آمریکا اتفاق افتاد، در سال ۱۸۳۲ و زمانی که دو نماینده مریلند به نماینده منتخب مردمی، رای ممتنع دادند. بیشترین رای مخالف رای مردمی در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در سال ۱۸۰۸ و زمانی بود که شش منتخب الکترال دموکرات-جمهوری خواه، یکی از کاندیدها یعنی «جیمز مدیسون» را رد کردند.

اگر آرای الکترال انتخابات آمریکا برابر شود، چه میشود؟
همانگونه که اشاره شد، در سیستم انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده آمریکا، ۵۳۸ رأی الکترال وجود دارد و هر کاندیدای برای پیروز شدن و رسیدن به کاخ سفید نیازمند حداقل ۲۷۰ رأی الکترال دارد، اما اگر آرای الکترال کاندیداها مساوی شد و هر یک ۲۶۹ رأی الکترال را از آن خود کردند، چه میشود؟ اگرچه رخ دادن چنین سناریویی در انتخابات بسیار دور از ذهن به نظر میرسد، اما باید گفت که در سال ۱۸۲۴ چنین اتفاقی رخ داده است و در قانون اساسی آمریکا نیز پیش بینیهای لازم برای آن در نظر گرفته شده است. براساس متمم ۱۲ قانون اساسی آمریکا، چنانچه هیچ نامزدی نتواند اکثریت آرای کالج الکترال را به دست آورد، مجلس نمایندگان آمریکا رئیسجمهوری آتی و سنا معاون رئیسجمهوری آتی را انتخاب میکند. در سناریوی آرای الکترال برابر، هر ایالت تنها یک رای در مجلس نمایندگان آمریکا خواهد داشت و طبیعتاً هر حزب با بیشترین کرسیها در مجلس نمایندگان، رای ریاست جمهوری را مشخص خواهد کرد.

آیا ایالتها در انتخابات آمریکا همیشه هماهنگ عمل میکنند؟
یک انتخابات ایده آل در یک ایالت معمولاً به این شکل پیش میرود که مردم نماینده مورد نظر خود را انتخاب کرده و الکتورهای آن ایالت نیز به تبعیت از اکثریت آرای مردمی، به کاندید مورد نظر رأی دهند. هر چند طبق قانون در برخی از ایالتها الکتورها الزامی به تبعیت از آرای مردمی ندارند، اما به ندرت چنین اتفاقی میافتد رأی الکتورها، تابع آرای مردمی است. در واقع چنین رأیهای «خائنانه» و یا «بی ایمانانه»، مشکل بزرگی در انتخابات آمریکا به شمار نمیرود، اما نگرانی جدیتر احتمال نتایج منافشه برانگیز در ایالتهای رقابتی مهم با دولتهای به اصطلاح تقسیم شده است. منظور از ایالتهایی با دولتهای تقسیم شده این است که در یک ایالت ممکن است دولت (فرماندار) با قانونگذاران از دو حزب متفاوت باشند. برای مثال در حال حاضر ایالتهای سرنوشت سازی همچون پنسیلوانیا، میشیگان و ویسکانسین، فرماندارانی دموکرات با قانونگذاران جمهوریخواه دارند. چنانچه رهبران ایالتهای تقسیمشده نتوانند روی نتایج انتخابات توافق کنند، هر کدام ممکن است فهرست انتخاباتی خودشان را به واشنگتن بفرستند و تصمیم به رسمیت شناختن هر گروه را به رهبران حزبی واگذار کنند. با این حال، این اتفاق تنها یک بار در ۱۹۶۰ در هاوایی رخ داد که کنگره برگزینندگان دموکرات را به رسمیت شناخت. اما آرای الکترال هاوایی نتوانست نتیجه رقابت میان جان اف. کندی و ریچارد نیکسون را تغییر دهد.

برچسبها: فراسوی اقتصاد, اقتصاد مرند, مطالب اقتصادی, احمد عاقلی
کلاس کائنات،انسان، عشق
(قانون سپاس)
هر کلام و فکری را که ما با تکرار و تلقین به باور تبدیل کنیم ، بچه غول
یعنی ضمیر ناخود آگاهمون اون رو می سازه؟
خوب،حالا می خوام بگم که برای خلق و ساخته شدن باورهای ما
همه ی کائنات در خدمت بچه غول هستند!
اصلا" می دونی وقتی خداوند در قران فرموده:
و سخرنا لکم السماوات والارض...منظور همین بوده که آسمانها و زمین
در خدمت بشر هستند چون اون خلیفه و جانشین خداوند در روی زمینه!
به نظرتون میشه آدم جانشین کسی باشه اما هیچ چیزی
از قدرت اون به ارث نبرده باشه؟!
پس ما چون خلیفه های خدا هستیم از قدرت خلق کردن برخورداریم
و خداوند به آسمانها و زمین و هرچه در آنست (کائنات) دستور داده
تا آنچه را که می خواهیم(یعنی آنچه را که با تکرار و تلقین به باور
تبدیل می کنیم) برای ما خلق کنند.به این می گن قانون کائنات.
قانون اول کائنات:
کائنات موظف به فرمانبرداری از باورهای ما هستند.
قانون دوم کائنات:
به محض این که اعلام آمادگی کنیم از کائنات کمک
و پاداش می رسد.
خوب، چه طوری به کائنات اعلام امادگی کنیم که چی می خوایم؟
ما با باورمان از هر چیز، به کائنات، اعلام آمادگی می کنیم.
خوب، چه طوری کائنات می پذیرن که ما چیزی رو باور کردیم؟
ما کلام و فکرمون رو با تکرار و تلقین به باور تبدیل می کنیم. در واقع چیز هایی که ما روی اون ها تمرکز می کنیم، و مدام روشون تاکید می کنیم ، به باور تبدیل میشن. کائنات عین بچه غول می مونن! اونها کاری به خیر و صلاح ما ندارن! فقط نگاه می کنن ما چه چیزی رو باور کردیم، بعد خلقش می کنن. اگه روی شکست ، و مریضی تمرکز کرده باشیم، اون رو می سازن. اگه روی ثروت و شادی تمرکز کرده باشیم اون رو می سازن!
یه نکته ی جالب برای رسیدن به وزن ایده ال:
دیدین کسانی که مدام نگرانن که چاق نشن ، مدام چاق تر میشن! این به خاطر اینه که اونها روی چاقیشون تمر کز کردن! هی میرن جلوی آینه و از خودشون می پرسن: چاق تر شدم یا نشدم؟! به همین دلیل هر چی رژیم می گیرن، باز چاق تر میشن! مهم ترین کار برای اون هایی که می خوان لاغر بشن اینه که بدونن، هیچ رژیمی موثر نیست مگه اول اونها به باور درست برسن! چه طوری به این باور برسن؟ توی پست های قبل هم بهش اشاره کردم،
به چیزی که می خواهید باشید تمرکز کنید
نه چیزی که نمی خواهید باشید.
به عنوان مثال اگه کسی 80 کیلو وزنشه و دلش می خواد 50 کیلو باشه، نباید هی بره جلوی آینه و هی با خودش فکر کنه که لاغر تر شده یا چاق تر! چون تاکید بر اضافه وزن باعث خلق اضافه وزن میشه! ( شاید شنیده باشین بعضی از چاق ها می گن، ما با نفس کشیدن هم چاق می شیم! این ها جزو این دسته هستن ! )برای رسیدن به وزن 50 کیلو این آدم ها باید وقتی میرن جلوی آینه مدام خدا رو شکر کنن که دارن لحظه به لحظه به وزن 50 کیلو نزدیک میشن! و بعد خودشون رو در لحظات ایجاد آلفا، به صورت یه آدم 50کیلویی شاد وسالم مجسم کنن! برای این که باور کنین این کار شدنیه اعتراف می کنم که چند سال قبل من با همین روش 8 کیلو به وزن خودم اضافه کردم.
اون هم زمانی که با هیچ روشی چاق نمی شدم.پس واقعا" شدنیه! اگه بیش از حد غذا می خورین می تونین خودتون رو در حالی مجسم کنین که به میزان کافی غذا می خورین ! اگه چربی اضافه مثلا" در شکم دارین، باید جلوی آینه شکمتون رو بدین تو و مجسم کنین شکم کوچکی دارین و خدا رو به خاطرش شکر کنین! به محض این که بتونین فکر و کلامتون رو به باور تبدیل کنین، همه چیز خود به خود درست میشه! (تصویر سازی ذهنی قبل از خواب رو هم فراموش نکنین!)
خوب! شما در مورد هر مسئله ای باید اول اون رو در ذهنتون بپذیرید ، تا در واقعیت انجام بشه و بعد با تاکید و تکرار و تلقین ، اون رو خلقش کنین! فراموش نکنین هر چیزی که روش تمرکز کنین، خلق میشه! حالا می خوام یه نکته ی جالب دینی بگم که تائید همین حرف هاست. شنیدین در دین اسلام گفته شده : خداوند، نعمتی رو نمی گیره مگر این که ناسپاسی اون رو بکنید! و مدام در ادیان مختلف گفته شده خداوند را برای نعمت هایش سپاس بگوئید.
این ها مصداق همون شعریه که می گه:
شکرنعمت،نعمتت افزون کندناسپاسی ازکفت بیرون کند!
می دونین این یعنی همین قانون تاکید! ناسپاسی یعنی
تاکید بر نداشتن و سپاس یعنی تاکید بر داشتن!
اگه بر ، داشتن نعمت ها تاکید کنین، باعث زیاد شدن
اون ها میشین و اگه بر،نداشتن نعمتها تاکید کنید باعث
زیاد شدن نداشته ها!
این یه قانون اجتناب ناپذیره که جزو قوانین مهم ذهنی به حساب می یاد. حالا می خوام به شما و قبل از اون به خودم بگم وقتی قراره از نداشته هامون حرف بزنیم، چقدر راحت می تونیم ساعت ها و ساعتها نعمت هایی رو که فکر می کنیم نداریم رو بشمریم! نه؟! اما اگه بخوایم نعمت هایی رو که داریم بشمریم، سریع حرف کم میاریم! می گی نه؟! امتحان کن!
و یه سوال مهم:
آیااون قدری که واسه نداشته هامون غصه میخوریم
برای داشته هامون شادی می کنیم؟!
تمرین سپاس گذاری:
یه فضای دوست داشتنی برای خودت فراهم کن.
یادت باشه قراره یه کارخیلی مهم انجام بدی پس تصورکن
یه ضیافت دو نفره بین تو و خداست که داره می یاد مهمونی
پیشت تا ببینه چی می خوای که بهت بده!
اگه شمع و عود دوست داری برای خودت روشن کن.
اگه موسیقی دوست داری، یه موسیقی ملایم واسه ی خودت بگذار.
زنگ تلفنت رو هم خاموش کن!
آخه هم مهمون عزیزی داری وهم خودت آدم مهمی هستی
که این ضیافت رو به پا کردی!
اول چند تا نفس عمیق بکش.( می تونی از نفس هایی که توی پست قبل گفتم استفاده کنی) .
بعد شروع کن توی دفتر مراقبه ات (یا حتی روی چند ورق آچار) بنویس
چه چیزهایی داری که به خاطرشون از خداوند سپاسگذاری.
لطفا" از اعضای بدنت شروع کن.
بعد به لوازم شخصیت، مثل کتابها، نوارها، کفش و لباسها و همه ی اون چیز های اطرافت نگاه کن، بعد به افراد خانواده ات و دوستهات، کارت، تحصیلت و... همه رو بنویس و به خاطرش از خدا سپاس گذاری کن.
و در انتها بنویس خدایا از تو ممنونم که طبق وعده ای که دادی ، اکنون از راه های عالی ، هزاران برابر بر نعمت هایم می افزایی.
اکنون برای دریافت موهبت های تو ، آماده ام.بعدش برو آماده ی دریافت شادمانی های بزرگ شو ! یادت نره هر روز به این نوشته ها مراجعه کنی و سعی کنی چند مورد بهشون اضافه کنی. فقط یادت باشه وقتی اعضای بدنت رو می نویسی حتما" ستون فقرات و چاکرا ها را هم بنویس.( بعدا" با هم کلی در باره ی چاکراها می خونیم. باشه؟)
به عنوان حسن ختام چند جمله از جاهای مختلف سپاس خودم رو براتون می نویسم که بدونین چه طوری این ها رو بنویسین، البته لابلاش خیلی چیز ها بوده که خودتون می تونین بر همین اساس بهش اضافه کنین. من چند تا نمونه رو نوشتم تا ببینین که باید به همه ی جزئیات اشاره کنین حتی چیزهای خیلی کوچیک.
خدایا ازت سپاسگذارم به خاطرانگشتهای پام که سالمند.
خدایا ازت سپا سگذارم به خاطر ستون فقراتم که سالمه و چاکراهای بدنم که در سلامت کاملند.
خدایا ازت سپاسگذارم به خاطر سلامتی ریه هام.
خدایا ازت سپاسگذارم به خاطر همه ی پیراهن هام!
خدایا ازت سپاسگذارم به خاطر زنده بودن مادرم و پدرم.
خدایا ازت سپاسگذارم به خاطر دوست خوبم....
خدایا ازت سپاسگذارم به خاطر رختخوابم که خیلی راحته.
خدایا ازت سپاسگذارم به خاطر این وبلاگ و این که دیگرانی هم هستن که من به شوق اون ها ، می نویسم تا همه شادتر باشند.
خدایا ازت سپاسگذارم که هنوز فرصت برای زندگی کردن دارم.
خدایا ازت سپاس گذارم به خاطر اینکه به زندگیم برکت داده ای و اکنون از راههایی که گمان دارم یا گمان ندارم، آرزوهایم را در جهت خیر و صلاح همگان، برآورده می کنی!
و
خدایا هزاران سپاس بی پایان برای هزاران نعمت بی پایانت!
روز پزشک بر پزشکان پاک نیت مبارک![]()
آهای مردم و دکترهای باوجدان
این مطلب تقدیم شما
بسیار جالب،آموزنده و تامل برانگیز لطفا با حوصله و دقت مطالعه شود
دکتر شیخ
مردی که ماموریت زندگیاش را یافته بود
دکتر شیخ از مردم پولی نمی گرفت و هر کس هرچه می خواست توی صندوقی که کنار میز دکتر بود میانداخت و چون حق ویزیت دکتر 5 ریال تعیین شده بود ( خیلی کمتر از حق ویزیت سایر پزشکان آن زمان)، اکثر مواقع، سر فلزی نوشابه به جای پنج ریالی داخل صندوق انداخته میشد و صدایی شبیه انداختن پول شنیده میشد.
محله ما در مشهد نزدیک کوچه دکتر شیخ است. مادرم از قول دختر دکتر شیخ تعریف می کرد که روزی متوجه شدم، پدر مشغول شستن و ضد عفونی کردن انبوه سر نوشابه های فلزی است!
با تعجب گفتم: پدر بازیتان گرفته است؟ چرا سر نوشابه ها را می شورید؟
و پدر جوابی داد که اشکم را در آورد!!!؟؟؟
او گفت:دخترم، مردمی که مراجعه می کنند باید از سرنوشابههای تمیز استفاده کنند تا آلودگی را از جاهای دیگر به مطب نیاورند، این سر نوشابههای تمیز را آخر شب در اطراف مطب میریزم تا مردمی که مراجعه می کنند از اینها که تمیز است استفاده کنند. آخر بعضیها خجالت میکشند که چیزی داخل صندوق مطب نیاندازند.
خاطراتی دیگر از دکتر شیخ
- نقل از یک سبزی فروش : ابتدا که دکتر در محله سرشور مطب بازکرده بود و من هنوز ایشان را نمی شناختم. هر روز قبل از رفتن به مطب نزد من می آمد و قیمت سبزیها را یادداشت می کرد اما خرید نمی کرد ، پس از چند روز حوصله ام سر رفت و با کمی پرخاش به او گفتم : مگر تو بازرسی که هر روز می آیی و وقت مرا می گیری ؟ وی گفت : خیر، من دکتر شیخ هستم و قیمت سبزیجات را برای آن می پرسم تا ارزانترین آنها را برای بیماران خودم تجویز کنم .
- از دکتر حسین خدیو جم نقل است :
روزی در مطب دکتر بودم و او برای بیمارانش آب پاچه تجویز می کرد. از ایشان پرسیدم چرا بجای سوپ جوجه ، آب پاچه تجویز می کنید ؟ ایشان گفتند : چون برای جبران ضعف بدن بیمار مانند سوپ جوجه موثر است و مهمتر آنکه پاچه گوسفند ارزان است
روزی در اواخر عمر که دکتر در بستر بیماری بود و همانجا هم بیمار می دید، یکی از فرزندان وی به ایشان پیشنهاد کرد حداقل ویزیت را 5 تومان کنید ، دکتر در جواب گفت : عزیزم من یا دیوانه ام یا پیغمبرم ، اگر دیوانه ام که با دیوانه کاری نمی توانید بکنید و اگر پیغمبرم بیخود می کنید به پیغمبر خدا دستور می دهید
- روزی مردی از دکتر سئوال می کند: شما چرا با این سن و خستگی ناشی از کار از موتور سیکلت استفاده می کنید؟ دکتر در جواب می گوید :منزل مریضهایی که من به عیادتشان می روم آنقدر پیچ در پیچ است و کوچه های تنگ دارد که هیچ ماشینی از آن نمی تواند عبور کند، بنابراین مجبورم با موتور به عیادتشان بروم
آری این اوج عزت انسانی است ، طوری زندگی کند که حتی نام خود را هم به فراموشی بسپارد و بحدی در خدمت مردم و البته برای رضای خالق غرق باشد و پس از مرگ احسان و عظمت کارش آشکار گردد.
دکتر شیخ بیش از اینکه دکتر باشد معلمی بود که اخلاق همراه با مهربانی و صفا را به شاگردان و مریدان مکتبش آموزش داد.
دکتر مرتضی شیخ 69 سال با عزت تمام در میان مردم زیست و با مردم خندید و با آنها بیشتر از آنها گریست. دررنجها التیامی به دردها بود و دست پر عطوفتش همیشه یاری بخش افتادگان بود.
وی روحی عظیم و متواضع داشت. در مقابل مریضهایش با فروتنی رفتار میکرد، گویی چون یکی از آنهاست. به حق عاشق مردم بود و به تمامی آنان که عاشق مردم بودند عشق می ورزید و در مقابل آنان که وابستگی شدیدی به مسایل مادی داشتند شدیدا جبهه میگرفت و اعتقاد راسخ داشت که مفهوم زندگی واقعی خدمت به مردم محروم است.
خدمت به افراد ثروتمند چندان برایش ارزشی نداشت، چرا که معتقد بود برای خدمت به این افراد پزشکان زیادی حاضرند.
برخورد ایشان با اختلاف سن و روحیه بیماران فرق میکرد. او با جوانان آنگونه برخورد میکرد که گویی همسن آنان است و اینگونه بود که به راحتی با اقشار مختلف رابطه برقرار میکرد و در یک کلام عاشق مردم بود
دکتر شیخ یک پزشک مردمی بود البته معصوم نبود و بی شک همانند همه ما خطاهایی هم داشته است اما آنچه را که من می ستایم خوبیها و صفات منحصر به فرد اوست.
پزشکی که طبابت را فراتر از تجارت می دید.
و نمی دانم که اگر در این روزگار بود و زیرمیزی گرفتن پزشکان را می دید چه می گفت؟ او شخصیت خود را انچنان بالا و والا می دید که ابایی نداشت به جای ماشین آخرین مدل با موتور! در کوچه پس کوچه های شهر به عیادت بیماران بی بضاعت برود!
در چند جای شهر مطب می زند اما نه برای کسب درآمد بیشتر و شهرت فزون تر! بلکه برای راحتی بیماران کمبضاعت و دسترسی راحت تر به او.
با داروخانه قرار داد می بندد اما نه برای گرفتن پورسانت و درصد! بلکه برای پرداخت هزینه داروی بیماران بیبضاعت و کم درآمد. از کسبه قیمت کالاها را می پرسد اما نه برای خرید بهترین آنها بلکه برای انتخاب مناسب ترین و ارزان ترین آنها برای بیماران فقیر.
در مقابل همکارانش که به او برای گران کردن ویزیت ها فشار میآورند می ایستد و نهیب میزند که پس سوگندتان چه می شود و انصافتان کجا رفته است!
در سال 1352 دکتر به علت بیماری سخت بستری میگردد و مردم به طور خودجوش برای وی مراسم دعا بر پا میکردند و پس از فوت ایشان آنچنان مراسم تشییع با شکوهی برای وی به عمل آوردند که تاکنون شهر مشهد چنین مراسمی در خود ندیده بود.
سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز مرده آنست که نامش به نکویی نبرند
زندگی نامه دکتر شیخ:
دکتر مرتضی شیخ در سال 1286 خورشیدی در تهران به دنیا آمد
وی کودکی و همچنین تحصیلات خود را تا سطح مدرسه عالی طب در تهران ادامه داد و با درجه دکترای پزشکی فارغ التحصیل شد.
پدر وی زرگر بود و پس از آنکه به دلایلی دچار مشکل مالی شد، مرتضی شیخ ضمن تحصیل به پدر نیز کمک میکرد. وی از همین زمان بود که با مشکلات محرومان آشنا شد و گویی با خود عهد بست تا تمامی توان خود را صرف این قشر نماید.
دکتر مرتضی شیخ چون برادری دلسوز، متعهدانه از سه خواهر و برادرش نیز نگهداری کرد تا هر یک با تحصیلات مناسب به مشاغل شریفی چون آموزگاری و خدمت در پرورشگاهها و خدمات انسانی دیگر اشتغال یافتند.
وی پس از اخذ مدرک دکترا به خدمت سربازی رفت. سپس به ماکو و مراغه رفت و آنگاه در عزیمت به سیستان و بلوچستان و خدمت در آن منطقه موفق به تأسیس بیمارستان دولتی گردید تا مردم مستضعف آن دیار بتوانند از خدمات رایگان بهره ببرند.
دکتر شیخ پس از ازدواج از طریق ادراه تابعه (بهداری) به مشهد منتقل و در قالب همان دایره در کارخانه قند مشغول به خدمت شد.
وی پزشکی انسان دوست بود، به طوری که کسی از مردم مشهد نیست که نامی از او یا خاطرهای از او نداشته یا نشنیده باشد.
روحش شاد
مزایای خنده
*ما بهشت را برای کسانیکه دل مومنین را شاد کنند مباح ساختیم.(حدیث قدسی)
* نشانه آدمیان بهشتی تبسم همیشگی است.(رسول اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم)
* بعد از سلامتی خنده بزرگترین نعمت خداست.(امام علی علیهالسلام)
* خنده و تبسم نشانه بارز خوشرویی است و آن موجب دوست یابی است. (امام علی علیهالسلام)
* خوشحال کردن قلب مومن از ده حجّ با ارزشتر است. (امام صادق علیهالسلام)
* نزد خداوند کافر خوشرو از مؤمن ترشرو عزیزتر است. (امام رضا علیهالسلام)
* هر که مؤمنی را از غم و اندوه شاد کند خداوند دل او را در روز قیامت شاد میکند. (امام جواد علیهالسلام)
*هیچ چیز مثل خوشرویی زندگی را شیرین نمیکند.(امام حسن عسگری علیهالسلام)
* خنده در بهبود روابط انسان بسیار موثر است.
* خنده در طولانی نمودن عمر نقش موثر دارد.
* خنده فشار خون را تعدیل میکند.
* خنده سن افراد را کمتر نشان میدهد.
* خنده زبان مشترک همه جهانیان است.
* خنده هیچ هزینهای ندارد.
* خنده پیامی زیبا دارد و آن این است: به سوی من بیایید.
* خنده ، خنده میآورد و مسری است.
* خنده در هیچ حیوانی دیده نمیشود و مختص آدمی است.
* خنده نقش درمانی دارد، آنقدر که در بیمارستانهای امروزی اتاق خنده طراحی شده است.
* خنده انبساط عروقی ایجاد میکند که در سلامتی موثر است.
* خنده آنقدر مهم است که معمولا در هر درباری دلقکی ، هر روزنامه صفحه طنزی و هر شبکه تلویزیون فیلم کمدی است.
* خنده در هر شرایطی امکان پذیر بوده و قابل دسترس است.
* خنده گرفتن حمام اکسیژن و به قولی دویدن درجا است. (پزشک فرانسوی)
* خنده با بازدم انجام میشود و این کار باعث میگردد CO2 از خون خارج شده و احساس مطلوبی ایجاد نماید.
* خنده تعادل ظریف هورمونی ایجاد میکند.
* خنده باعث افزایش هورمون کورتیزول شده و ایمنی بدن را در برابر بیماریها زیاد میکند.
* خنده هورمون سروتونین را نیز افزایش داده احساس سرخوشی ایجاد مینماید.
* خنده تعداد ضربان قلب (HR) را کاهش میدهد که در سلامتی موثر است.
* خنده به دلیل شستن CO2 از خون و صورت را شفاف میکند.
* خنده محبوبیت و جذابیت ایجاد میکند.
* خنده شادی میآورد، همای طور که شادی خنده میآورد.
* خنده قدرت یادگیری را افزایش میدهد. نقش خنده در کلاسهای درسی و آموزشی فوق العاده است.
* خنده نشانه رضایت از وضعیت موجود است.
* خنده نوعی تخلیه روانی بوده تنشها و احساسات سرکوب شده را رها میسازد.
* خنده آنقدر مهم است که عکاسان میگویند لبخند ، لبخند ، لطفا لبخند بزنید!...
* خنده بهدلیل انبساط عروقی ترمیم بافتهای آسیب دیده را تسهیل مینماید.
* خنده از بیماریهای زخممعده و اثنی عشر جلوگیری میکند.
* خنده کلسترول خون را کاهش میدهد.
* خنده در پیشگیری از سکته قلبی و سکته مغزی بسیار موثر است.
* خنده «دویدن بیحرکت» نام گرفته است و به این دلیل افراد لاغر را چاق و افراد چاق را لاغر میکند.
* خنده باعث میشود که به دندانهایمان بیشتر توجه کرده و در نظافت آنها بکوشیم.
* خنده سبب میشود دوستان بیشتری پیدا کنیم.
* خنده زیاد ، مشکل فیزیولوژی ایجاد نمیکند چرا که خنده زیاد باعث افزایش ریزش اشک از چشم میشود و این نوع مکانیسم جبرانی یا دفاعی است که فشار خون مغزی را کاهش میدهد.
* خنده بر خلاف تصور عموم چروک صورت را از بین میبرد ولی اخم چین و چروک را زیاد میکند.
* خنده باعث افزایش اندرفین مغز میشود که نوعی مورفین طبیعی است و باعث احساس سرخوشی و شادی میشود.
* خنده تحمل دردهای جسمی را آسانتر میسازد. 5 دقیقه خنده از ته دل موجب 5 ساعت تسکین درد میشود.
* خنده نشانه بارز اعتماد به نفس ، سلامت روان و احساس امنیت است.
* خنده با افزایش سن نسبت عکس دارد متاسفانه هرچه سنمان زیادتر شود کمتر میخندیم.
* خنده با افزایش تحصیلات دانشگاهی نسبت عکس دارد. متاسفانه هرچه افراد تحصیلکردهتر میشوند. کمتر و دیرتر میخندند.
* خنده چنان است که مقدار آن در ادیان و ملتها و نژادهای مختلف متفاوت است.
* خنده در بروز ایدههای نو و خلاق موثر است.
* خنده گرفتگیها و کرامپهای عضلانی را برطرف میسازد.
* خنده باعث رفع خستگی میشود.
* خنده اولین رفلکس مثبت یک نوزاد است.
* خنده از فاصله 45 متری قابل تشخیص است. سایر احساسات را از این فاصله نمیتوان شناسایی کرد.
* بگشا پسته خندان و شکر ریزی کن ........... خلق را از دهن خویش مینداز به شک (حافظ شیرازی)
* بد و نیک هر دو ز یزدان بود ............ لب مرد باید که خندان بود (فردوسی)
* خنده و تبسم صورت را زیبا میسازد.
* اخم کردن کار اهریمنان است.
* چهره خندان بیشتر در حافظه میماند.
* برای غلبه انسان بر دشواریها خداوند 3 روش در اختیار انسان قرار داده است. خواب - امید - خنده (پروفسور امانویل)
* خنده بهترین دارو برای معالجه افسردگی است.
* خنده به آزادسازی تنش و احساساتی که باعث افزایش استرس میشود، بدون استفاده از لغات کمک میکند.
* خنده روحیه دشمن را ناراحت و ضعیف میکند پس میتواند سلاح هم باشد.
* خنده خیلی زیاد و بیمورد دل را میمیراند. (حضرت علی علیهالسلام)
* از پس از هر گریه آخر خنده است. (ایرانی)
* خنده خون سالم تولید میکند. (ایتالیایی)
* تبسم عمیق از شمشیر برندهتر است.(اسپانیولی)
* دنیا مثل آینه است اگر در آن بخندی به تو میخندند. (انگلیسی)
* خنده در برابر عصبانیت مثل یخ روی آتش است.(یونانی)
* انسان خندهرو موفقتر است. (ژاپنی)
* اگر از کسی چیزی میخواهید اول او را بخندانید.
* انسان خندهرو از دنیا راضیتر است مثل من.
* خندیدن ، تمایل به برتر جلوه کردن نیز میباشد.
* خنده بر هر درد بیدرمان دواست. (ایرانی)
* یک تبسم شروع درایت است. (ماکسول ماتز)
* جدیترین آدمها کسانی هستند که میخندند و میتوانند بخندانند. (فرانسوی)
* تبسم دشمن را دوست میکند. (جرج نیکلا)
مؤمن میبایست عبوس و گرفته نباشد و گشادهرو و خندان باشد و قدری مزاح مطلوبست و در صورت قهقهه حتما بگوید «اللهم لاتمقتنی» یعنی خدایا مرا دچار غم و اندوه دامنگیر مگردان.
* از ام حلیمه همسر گرامی رسول اکرم نقل شده است که ایشان حتی در خواب هم تبسم بر لب داشتند گویی نه سرما و نه گرما بر ایشان اثر نداشت.
همیشه با لبی خندان زندگی دلپذیر داشته باشید
برای استفاده از مطالب نشاط بخش و پر انرژی و کاهش افسردگی ، به کانال یوگای خنده بپیوندید
یوگای خنده ...funyoga@
تبريك عيد نوروز سال 1398
بسم الله الرحمان الرحيم
يا مقلب القلوب والابصار
يا مدبرالليل و نهار
يا محول الحول والاحوال
حول حالنا الي احسن الحال
يا مقلب القلوب والابصار:
پروردگارا تو مقلب القلوب و الابصاري كه قلبها را به سمت كمال دگرگون مىسازي و چشمها را به سوى خود مىدوزي. قلبها چون كرات دگرگون مىشوند؛ ولى پس از دگرگونى، بايد استوارى يابند؛ اگر قلوب دگرگون شدند و سپس بر دين الهى استوار گرديدند، ابصار نيز چنين مىشوند؛ زيرا ابصار فرمانبردار قلوبند، پس مددمان کن.
يا مدبر اليل و النهار:
ليل و نهار نماد ظلمت و نورند. اگر تو شب و روز را تدبير مىكني، ظلمت و نور را هم مىآفريني. پس فقط تو مىتواني چنان تدبير كني كه پرده ظلمت از روى دل كنار رود و نور معرفتش بر آينه قلب بتابد.
يا محول الحول و الاحوال حول حالنا الي احسن الحال:
پروردگارا؛ تحويل حال به احسن الحال همان تغيير سوء حال انسان به حسن حال الهى تو است؛ و اين تغيير وقتى تحقق مىيابد كه:
از پليدى گناه رهايى مان دهي، زيرا بدترين حال انسان و پستترين مقام آدم هنگامى است كه در باتلاق گناه فرو مىرود.
انجام واجبات را چون چراغى فرا راه ما قرار دهي تا ما را به سوى حسن حال الهى رهنمون شود. زنگار صفات پليد را از آينه دلمان بزدايي تا سوء حال ما به حسن حال نگار تبديل شود.
خدايا شکر ايام شادي و نشاط را نصيبم کن.
عید نوروز بر تمام مسلمین، خانواده محترمم، اقوام وخويشان
نسبي و سببي، همكاران و تمام دانشجويان عزيزم مبارک باد.

"به آرامی آغاز به مردن میكنی"پابلو نرودا شاعر شیلیایی
ترجمه: احمد شاملو
به آرامی آغاز به مردن میكنی
اگر سفر نكنی،
اگر كتابی نخوانی،
اگر به اصوات زندگی گوش ندهی،
اگر از خودت قدردانی نكنی.
به آرامی آغاز به مردن میكنی
زمانی كه خودباوری را در خودت بكشی،
وقتی نگذاری دیگران به تو كمك كنند.
به آرامی آغاز به مردن میكنی
اگر برده عادات خود شوی،
اگر همیشه از یك راه تكراری بروی،
اگر روزمرّگی را تغییر ندهی،
اگر رنگهای متفاوت به تن نكنی،
یا اگر با افراد ناشناس صحبت نكنی.
تو به آرامی آغاز به مردن میكنی
اگر از شور و حرارت،
از احساسات سركش،
و از چیزهایی كه چشمانت را به درخشش وامیدارند،
و ضربان قلبت را تندتر میكنند،
دوری كنی.
تو به آرامی آغاز به مردن میكنی
اگر هنگامی كه با شغلت یا عشقت شاد نیستی، آن را عوض نكنی،
اگر برای مطمئن در نامطمئن خطر نكنی،
اگر ورای رویاها نروی،
اگر به خودت اجازه ندهی،
كه حداقل یك بار در تمام زندگیت
ورای مصلحتاندیشی بروی.
امروز مخاطره كن!
امروز كاری كن!
نگذار كه به آرامی بمیری!
شادی را فراموش نكن
پندی از استاد الهی قمشه ای
اگر می گویند ذکر کنید ، منظور این نیست که یک تسبیح دستمون بگیریم و بگوییم:
یا الله ، یا رحمان ، یا رحیم و ... ،اسم ببریم! اینها ذکر نیست.
ذکر اینست که او در کل زندگی ما حضور داشته باشه.
اگر یک اسم خدا جمیل است،پس باید در معماریمان باشد،توی رفتارهایمان باشد،تو لباسمون باشد تو ظاهر و باطنمون باید باشد، تو صحبت کردنمون باید باشد.
کو جمیل!؟ که تو می گویی من ذاکرم! هر کس ذاکر نباشد به اسماء الله زندگیش سخت می شود، معیشتش تنگ می شود .
خداوندا یاریمان کن تا همواره یاد تو در قلب ما باشد.
🌴۱. مردم را با لقب صدا نکنید.
🌴۲. خدا را همیشه ناظر خود ببینید.
🌴۳. لذت گناه را فانی و رنج آن را طولانی بدانید.
🌴۴. بدون تحقیق قضاوت نکنید.
🌴۵. اجازه ندهید نزد شما از کسی غیبت شود.
🌴۶. صدقه دهید، چشم به جیب مردم ندوزید.
🌴۷. شجاع باشید، مرگ یکبار به سراغتان می آید.
🌴۸. سعی کنید بعد از خود، نام نیک بجای بگذارید.
🌴۹.با علما ودانشمندان باعمل ارتباط برقرار کنید.
🌴۱۰. انتقاد پذیر باشید.
🌴۱۱. مکار و حیله گر نباشید
🌴۱۲ حامی مستضعفان باشید.
🌴۱۳ اگر میدانید کسی به شما وام نمیدهد، از او تقاضا نکنید.
🌴۱۴. نیکوکار بمیرید
🌴۱۵.فحّاش نباشید.
🌴۱۶ بیشتر از طاقت خود عبادت نکنید.
🌴۱۷. رحم دل باشید.
🌴۱۸- سختی دل از گناه زیاد است
🌴التماس دعا و با آرزوی قبولی طاعات وعبادات
خدا جواب داد :گذشته ات را بدون هيچ تاسفي بپذير،
با اعتماد زمان حال ات را بگذران و بدون ترس براي آينده آماده شو.
ايمان را نگهدار و ترس را به گوشه اي انداز .
شک هايت را باور نکن و هيچگاه به باورهايت شک نکن.
زندگي شگفت انگيز است فقط اگربدانيد که چطور زندگي کنيد
مهم این نیست که قشنگ باشی ، قشنگ این است که مهم باشی! حتی برای یک نفر
مهم نیست شیر باشی یا آهو مهم این است با تمام توان شروع به دویدن کنی
كوچك باش و عاشق.. كه عشق می داند آئین بزرگ كردنت را
بگذارعشق خاصیت تو باشد نه رابطه خاص تو باکسی
موفقيت پيش رفتن است نه به نقطه ي پايان رسيدن
فرقى نمي كند گودال آب كوچكى باشى يا درياى بيكران... زلال كه باشى، آسمان در توست
نلسون ماندلا
هفت بار روح خویش را تحقیر کردم:
نخستین بار هنگامی بود که برای رسیدن به بلندمرتبگی،خود را فروتن نشان میداد.
دومین بار آن هنگام که در مقابل فلجها میلنگید.
سومین بار آن زمان که در انتخاب خویش بین آسان و سخت، آسان را برگزید.
چهارمین بار وقتی که مرتکب گناهی شد و به خویشتن تسلی داد که دیگران هم گناه میکنند.
پنجمین بار آنگاه که به علت ضعف و ناتوانی از کاری سر باز زدو صبر را حمل بر قدرت و تواناییاش دانست.
ششمین بار زمانی که چهرهای زشت را تحقیر کرد در حالی که نمیدانست آن چهره یکی از نقابهای خویش است.
و هفتمین بار وقتی که زبان به مدح و ستایش گشود و انگاشت که فضیلت است.»
«شاید کسی را که با او خندیدهای، فراموش کنی، اما هرگز کسی را که با او
گریستهای از یاد نخواهی برد.»
.
جبران خلیلی جبران
...............................................................................
انسان برای بر خورداری از شادی باید خودش را باور کند.
توماس پاین
نیایش به درگاه حسابدار کائنات
- ای حسابگر آسمانها و زمین
و ای حسابدار کائنات
و ای حسابرس عالمیان
- وای خدائی که افتتاحیه و اختتامیه
همه حسابها در دست توست ،
مرا سعادتی ده تا افتتاحیه اعمالم با یاد تو
و اختتامیه آنها با رضایت تو همراه باشد.
برای مطالعه کامل مطلب،ذیلا ادامه مطلب را کلیک کنید
ادامه مطلب...
باید و نبایدهای سه گانه در زندگی
Three things in life that are never certain
سه چیز در زندگی پایدار نیستند
Dreams
رویاها
Success
موفقیت ها
Fortune
شانس
л╗л╗лл╗╗лл╗╗лл╗л╗
Three things in life that, once gone, never come back
سه چیز در زندگی که وقتی از کف رفتند باز نمی گردند
Time
زمان
Words
گفتار
Opportunity
موقعیت
л╗л╗лл╗╗лл╗╗лл╗л╗
Three things that destroy us
سه چیز ما را نابود می کنند
Arrogance
تکبر
Greed
زیاده طلبی
Anger
عصبانیت
л╗л╗лл╗╗лл╗╗лл╗л╗
Three things that make humans
سه چیز انسانها را می سازند
Hard Work
کار سخت
Sincerity
صمیمیت
Commitment
تعهد
л╗л╗лл╗╗лл╗╗лл╗л╗
Three things in life that are most valuable
سه چیز بسیار ارزشمند در زندگی
Love
عشق
Self-Confidence
اعتماد به نفس
Friends
دوستان
л╗л╗лл╗╗лл╗╗лл╗л╗
Three things in life that may never be lost
سه چیز در زندگی که هرگز نباید آنها را از دست داد
Peace
آرامش
Hope
امید
Honesty
صداقت
л╗л╗лл╗╗лл╗╗лл╗л╗
Happiness in our lives has three primary principles
خوشبختی زندگی ما بر سه اصل است
Experience of Yesterday
تجربه از دیروز
Use of Today
استفاده از امروز
Hope for Tomorrow
امید به فردا
л╗л╗лл╗╗лл╗╗лл╗л╗
Ruin our lives is the three principles
تباهی زندگی ما نیز بر سه اصل است
Regret of Yesterday
حسرت دیروز
Waste of Today
اتلاف امروز
Fear of Tomorrow
ترس از فردا
===========================
Be the cause of happiness for someone, not her/his grief
همیشه دلیل شادی کسی باش ، نه شریک شادی او
وهمیشه شریک غم کسی باش ، نه دلیل غم او
برچسبها: تازه های اقتصادی, اقتصادی, علمی اجنماعی فرهنگی و ورزشی در اقتصاد مرند, احمد عاقلی مرند



برچسبها: تازه های اقتصادی, اقتصادی, علمی اجنماعی فرهنگی و ورزشی در اقتصاد مرند, احمد عاقلی مرند
![]()
آموخته ام که ...
آموخته ام که ...
ولی احترام نه، می توان کتاب خرید ولی دانش نه، دارو خرید ولی سلامتی نه، خانه خرید ولی زندگی نه و بالاخره ، می توان قلب خرید، ولی عشق را نه.
آموخته ام ... که تنها کسی که مرا در زندگی شاد می کند کسی است که به من می گوید: تو مرا شاد کردی
آموخته ام ... که مهربان بودن، بسیار مهم تر از درست بودن است
آموخته ام ... که هرگز نباید به هدیه ای از طرف کودکی، نه گفت
آموخته ام ... که همیشه برای کسی که به هیچ عنوان قادر به کمک کردنش نیستم دعا کنم
آموخته ام ... که مهم نیست که زندگی تا چه حد از شما جدی بودن را انتظار دارد، همه ما احتیاج به دوستی داریم که لحظه ای با وی به دور از جدی بودن باشیم
آموخته ام ... که گاهی تمام چیزهایی که یک نفر می خواهد، فقط دستی است برای گرفتن دست او، و قلبی است برای فهمیدن وی
آموخته ام ... که راه رفتن کنار پدرم در یک شب تابستانی در کودکی، شگفت انگیزترین چیز در بزرگسالی است
آموخته ام ... که زندگی مثل یک دستمال لوله ای است، هر چه به انتهایش نزدیکتر می شویم سریعتر حرکت می کند
آموخته ام ... که پول شخصیت نمی خرد
آموخته ام ... که تنها اتفاقات کوچک روزانه است که زندگی را تماشایی می کند
آموخته ام ... که خداوند همه چیز را در یک روز نیافرید. پس چه چیز باعث شد که من بیندیشم می توانم همه چیز را در یک روز به دست بیاورم
آموخته ام ... که چشم پوشی از حقایق، آنها را تغییر نمی دهد
آموخته ام ... که این عشق است که زخمها را شفا می دهد نه زمان
آموخته ام ... که وقتی با کسی روبرو می شویم انتظار لبخندی جدی از سوی ما را دارد
آموخته ام ... که هیچ کس در نظر ما کامل نیست تا زمانی که عاشق بشویم
آموخته ام ... که زندگی دشوار است، اما من از او سخت ترم
آموخته ام ... که فرصتها هیچ گاه از بین نمی روند، بلکه شخص دیگری فرصت از دست داده ما را تصاحب خواهد کرد
آموخته ام ... که آرزویم این است که قبل از مرگ مادرم یکبار به او بیشتر بگویم دوستش دارم
آموخته ام ... که لبخند ارزانترین راهی است که می شود با آن، نگاه را وسعت داد
چارلی چاپلین
برچسبها: تازه های اقتصادی, اقتصادی, علمی اجنماعی فرهنگی و ورزشی در اقتصاد مرند, احمد عاقلی مرند
و آنگاه بخشیدن را خواهی آموخت
....................................................................................
برای استفاده از مطالب یوگای خنده ، به کانال ما بپیوندید
من واقعا خوشبختم
....................................................................................
برای استفاده از مطالب یوگای خنده ، به کانال ما بپیوندید
يك درس بزرگ ...
لبخند را فراموش نكن…
دختر كوچكي هر روز پياده به مدرسه مي رفت و بر مي گشت .
با اينكه ها آن روز صبح هوا زياد خوب نبود و آسمان نيز ابري بود ،
دختر بچه طبق معمولِ هميشه ، پياده بسوي مدرسه راه افتاد.
بعد از ظهر كه شد ، هوا رو به وخامت گذاشت و طوفان و رعد و برق شديدي درگرفت.
مادر كودك كه نگران شده بود مبادا دخترش در راه بازگشت از طوفان بترسد
يا اينكه رعد و برق بلايي بر سر او بياورد ، تصميم گرفت كه با اتومبيل بدنبال دخترش برود .
با شنيدن صداي رعد و ديدن برقي كه آسمان را مانند خنجري دريد ،
با عجله سوار ماشينش شده و به طرف مدرسه دخترش حركت كرد.
اواسط راه ، ناگهان چشمش به دخترش افتاد كه مثل هميشه پياده به طرف منزل در حركت بود ،
ولي با هر برقي كه در آسمان زده ميشد ، او مي ايستاد ، به آسمان نگاه مي كرد و لبخند مي زد
و اين كار با هر دفعه رعد و برق تكرار مي شد.
زمانيكه مادر اتومبيل خود را به كنار دخترك رساند ، شيشه پنجره را پايين كشيد و از او پرسيد :
" چكار مي كني ؟ چرا همينطور بين راه مي ايستي؟"
دخترك پاسخ داد،" من سعي مي كنم صورتم قشنگ بنظر بيايد، چون خداوند دارد مرتب از من عكس مي گيرد."
در طوفانها لبخند را فراموش نكنيد.
....................................................................................
برای استفاده از مطالب یوگای خنده ، به کانال ما بپیوندید
برچسبها: تازه های اقتصادی, اقتصادی, علمی اجنماعی فرهنگی و ورزشی در اقتصاد مرند, احمد عاقلی مرند
۱۴قـدم تـا زنـدگی شـاد
زندگی، موهبتی است که به ما ارزانی شده است و تا وقتی امید هست، زندگی هست. ما قدرت آن را داریم که نومیدی را به امید، شکست را به پیروزی و اشک را به خنده مبدل کنیم. به شرطی که به زندگی و شگفتیهای آن، به لذتها، ناامیدیها، تلاشها، رنجها و دردها (بله) بگوییم.
ما قدرت آن را داریم که همة پدیدههای شادی بخش زندگی را در اختیار داشته باشیم و آنها را برای خود خلق کنیم. فقط کافی است تصمیم به تغییر بگیریم. اگر تصمیم بگیریم از امروز هر لحظه با عشق زندگی کنیم، معنی و مفهوم حیات و شاد زیستن را بهتر درک خواهیم کرد و از آن لذت خواهیم برد.
زندگی ریاضیات است، پس بیائیم اعتماد را در زاویة چشمانمان جای دهیم، شادی را به توان برسانیم، غم و اندوه را تفریق کنیم، کینه و نفرت را جذر بگیریم، همدلی و دوستی را ضرب کنیم و محیط و مساحت را در دایره قلب دیگران به دست آوریم.
● شاد زیستن چیست؟
انسان، موجودی شادیخواه و لذت طلب است. هرگز داشتن مال و اموال نشانة خوشبختی و بینوایی و فقر نشانة بدبختی نیست. اگر چنین بود ثروتمندان باید شادترین و فقرا بدبختترین افراد باشند، در حالی که همیشه چنین نیست. تمام شورها، شوقها و لذایذ بهشت زندگی منتظر کسانی است که با تلاش و تفکر و مقاومت، خود را به این بهشت میرسانند.
بهشت در نزدیکی ماست ولی فقط برای کسانی متجلی میشود که دلشان ناب و بیغش باشد. این افراد دلیر و امیدوار زندگی میکنند تا همیشه شاد و بانشاط باشند و از زندگی بهرهمند شوند، درست است که گفتهاند:
«زندگی به یک شب تا میماند، باید چراغ خود را به دست خود بیفروزیم و زندگی خود را روشن کنیم.» بهتر است افکار شاد و سلامت داشته باشیم و سلامتی را حق انسانی و شایسته خود بدانیم. با خود ملایم باشیم و خانوادة خود را بپذیریم.
دوست بداریم و بدانیم که یکی از کلیدهای شادی و خرسندی، تمرکز ذهن بر لحظة حال است. این لحظه تنها زمانی است که در اختیار داریم و از لحظه بهتر چیزی بسازیم که آن شادی است. شاد بودن میتواند یکی از بزرگترین مبارزات ما در زندگی باشد. برای شاد بودن باید بر افکار شاد تمرکز کنیم.
● شیوههای کسب احساس شادمانی در زندگی
۱) هرگز از پرسش کردن باز نمانیم:
هرگاه از انجام کاری دلزده و خسته شدیم از خودمان بپرسیم چگونه میتوانیم کارهایمان را بهتر، سریعتر، سادهتر، آسانتر و سرگرمکنندهتر انجام دهیم تا به هدف نهایی برسیم.
۲) احساس ناامیدی را از خودمان دور کنیم:
اگر در مسیر زندگی امید خود را از دست دادیم، مأیوس نشویم و هرگز فکر نکنیم راهی را که پیش گرفتهایم، آخرین راه است. پیوسته به دنبال راههای دیگر باشیم چرا که: «عاقبت جوینده یابنده است.»
۳) ضعفهای خودمان را بپذیریم:
واقعیت این است که هر کس ضعفهایی دارد، به جای فرو ماندن در ضعفهای خود و گرفتار شدن در دام یأس و ناامیدی، بکوشیم انتقادپذیر بوده و بر ضعفهایمان غلبه کنیم و به دنبال راهکار باشیم.
۴) نقاط قوت خود را تقویت کنیم:
انسان مجموعهای از استعدادهای گوناگون است که میتواند با شناسایی و رشد و پرورش آن به کمال برسد. با کشف تواناییهای خودمان و پرداختن به کارهای مثبتی که علاقه داریم، بیشترین لذت را از زندگیمان ببریم.
۵) از مطلقگرایی دوری کنیم:
ما در گسترهای از نسبیتها زندگی میکنیم. تلاش کنیم از هر چیزی به نسبتی که میتوانیم بهره گیریم.
هیچکس برای همیشه نمیتواند قهرمان شود. پس ما بیشترین تلاش را انجام دهیم و از نتیجه به دست آمده خرسند باشیم. خواه پیروز شویم یا نشویم.
۶) با خودمان صادق و روراست باشیم:
صادق نبودن با خود، آسیبرسانتر از احترام نگذاشتن به خود است. مواردی را که با خودمان روراست نبودهایم بنویسیم و راه صادق بودن را با بررسی خطاهای خود بیابیم. تابلویی از صداقت باشیم و صادق بودن را به فرزندانمان نیز بیاموزیم.
۷) بیشتر به زندگی برسیم:
گلی را در باغچه یا گلدان بکاریم و آن را به زندگیمان تشبیه کنیم، همانطور که شاداب ماندن گل به رسیدگی و پرورش نیاز دارد، زندگی خود و خانوادهمان هم به مراقبت، تقویت و پرورش و… نیاز دارد.
۸) درگذشته زندگی نکنیم:
اجازه بدهیم غبار گذشته از شانههایمان فرو ریزد، هر اندازه در تیرگی گذشته گام برداریم از روشنایی آینده دورتر خواهیم شد. فرو ماندن در گذشته، فروماندن در سیاهی است. باید گذشته را به پرسش کشید، ناپاکیهایش را گرفت و زنگارهایش را زدود و از آن به مثابه عنصری برای پی ریختن آینده و شادمانه زیستن در حال بهره گرفت.
۹) در حال شنا کنیم:
در گذشته زندگی کردن و افسوس خوردن، دردی را دوا نمیکند، بلکه باید از گذشته و ناکامیهای آن درس گرفت و بنای موفقیت را در زمان حال پیریزی کرد، تا آیندهای روشن پیش روی داشته باشیم. زندگی در زمان حال باعث میشود که علاوه بر واقعبینی از موفقیتهایی که داریم بیشترین و بهترین استفاده و لذت را ببریم.
۱۰) روی مواردی که کنترل نداریم، متمرکز نشویم:
وقتمان را روی مسائلی که در حد کنترل ما نیست سپری نکنیم، بر آنچه میتوانیم کنترل کنیم مانند کمک کردن، سپاسگزاری کردن، کارکردن، خواندن، خندیدن و مانند اینها متمرکز بشویم.
۱۱) همچون کوه استوار باشیم:
به حقوق فردی و اجتماعی خود آگاهی پیدا کنیم و برای دستیابی به آنها کوشا باشیم. تلاش ما میزان دستیابی به حقوقمان را مشخص میکند. در ناملایمات زندگی، خود را نبازیم، از آنها درس بگیریم، بدانیم که شکست مقدمه پیروزیست، مشروط بر آن که علتیابی کنیم.
۱۲) یادگیری را فراموش نکنیم:
مغز ماهیچهای مانند سایر ماهیچههاست. اگر مغزمان را با یادگیری و اندیشیدن ورز ندهیم، ورزیده نمیشود. برای پرورش مغز بهتر است آن را با فعال کردن از طریق یادگیری، درگیر کنیم.
۱۳) در کمک کردن به دیگران پیشقدم باشیم:
کمک به همنوع از وظیفههای مهم هر انسانی است. کمک کردن به دیگران این احساس را در فرد به وجود میآورد که او فرد با ارزشی است و میتواند به زندگی دیگران معنی ببخشد. همچنین وقتی میبینیم که توانستهایم گرهای از کار دیگران بگشائیم، در درون خود احساس شادمانی و شعف میکنیم.
۱۴) گذشت داشته باشیم:
همنگونه که لطف و مهربانی خداوند شامل حال بندگانش میشود، چه خوب است ما نیز از خطاها و اشتباهات دیگران چشمپوشی و راه آشتی را هموار کنیم تا ضمن خوشحال کردن آنها، خودمان نیز با دور ریختن کینهها به آرامش درونی دست یابیم.
▪ هنگام روبروشدن با وقایع ناگوار نیز با تسلط بر محیط تلاش کنیم شادی از دست رفته را دوباره به محفل وجودمان دعوت کنیم که توصیههای زیر پیشنهاد میشود:
▪ فکر کردن غیر از غصه خوردن است، غصه خوردن هیچ دردی را دوا نمیکند و فایدهای ندارد. در حالی که بر اثر فکر کردن، راههایی برای رفع نگرانیها پیدا میشود.
▪ زمانی که ناراحت هستیم بد نیست محیط را ترک و کمی پیادهروی کنیم.
▪ حرکت و ورزش، اثر نشاطآوری دارد. اگر زمان ناراحتی چندمتر را با سرعت برویم، خواهیم دید که حالت ناراحتی کاهش مییابد.
▪ به نکات مثبت واقعه (پیشامد ناخوشایند) نیز فکر کنیم.
▪ غم و افسردگی مسری است. وقتی قیافه ما اندوهناک است، دیگران هم افسرده و ناراحت میشوند، همینطور وقتی شاد باشیم، چهرة دیگران شاد میشود. پس هنگام ناراحتی بهتر است جمع را ترک کرده و قدم بزنیم.
▪ گذشته، هرگز مساوی آینده نیست، هر چند که با ناملایمات روبرو شدهایم، میتوانیم فکر کنیم که دوران بدبختی به پایان رسیده و خوشبختی از فردا شروع میشود.
«راز شاد زیستن، انجام دادن آنچه دوست داریم نیست. دوست داشتن آن چیزی است که انجام میدهیم.»
برای استفاده از مطالب یوگای خنده ، به کانال ما بپیوندید
یوگای خنده ...احمد عاقلی
https://t.me/aghelimarand
برچسبها: تازه های اقتصادی, اقتصادی, علمی اجنماعی فرهنگی و ورزشی در اقتصاد مرند, احمد عاقلی مرند
مغايرتهای زمان ما
ما امروزه خانه های بزرگتر اما خانواده های کوچکتر داريم؛ راحتی بيشتر اما زمان کمتر
مدارک تحصيلی بالاتر اما درک عمومی پايين تر ؛ آگاهی بيشتر اما قدرت تشخيص کمتر داريم
متخصصان بيشتر اما مشکلات نيز بيشتر؛ داروهای بيشتر اما سلامتی کمتر
بدون ملاحظه ايام را می گذرانيم، خيلی کم می خنديم، خيلی تند رانندگی می کنيم، خيلی زود عصبانی می شويم، تا ديروقت بيدار می مانيم، خيلی خسته از خواب برمی خيزيم، خيلی کم مطالعه می کنيم، اغلب اوقات تلويزيون نگاه می کنيم و خيلی بندرت دعا می کنيم
برای مطالعه کامل این متن زیبا ،ذیلا ادامه مطلب را کلیک کنید
ادامه مطلب...
در 15 سالگی آموختم كه مادران از همه بهتر میدانند، و گاهی اوقات پدران هم.
در 20 سالگی یاد گرفتم كه كار خلاف فایدهای ندارد، حتی اگر با مهارت انجام شود.
در 25 سالگی دانستم كه یك نوزاد، مادر را از داشتن یك روز هشت ساعته و پدر را از داشتن یك شب هشت ساعته، محروم میكند.
در 30 سالگی پی بردم كه قدرت، جاذبه مرد است و جاذبه ، قدرت زن.
در 35 سالگی متوجه شدم كه آینده چیزی نیست كه انسان به ارث ببرد؛ بلكه چیزی است كه خود میسازد.
در 40 سالگی آموختم كه رمز خوشبخت زیستن، در آن نیست كه كاری را كه دوست داریم انجام دهیم؛ بلكه در این است كه كاری را كه انجام میدهیم دوست داشته باشیم.
در 45 سالگی یاد گرفتم كه 10 درصد از زندگی چیزهایی است كه برای انسان اتفاق میافتد و 90 درصد آن است كه چگونه نسبت به آن واكنش نشان میدهند.
در 50 سالگی پی بردم كه كتاب بهترین دوست انسان و پیروی كوركورانه بدترین دشمن وی است.
در 55 سالگی پی بردم كه تصمیمات كوچك را باید با مغز گرفت و تصمیمات بزرگ را با قلب.
در 60 سالگی متوجه شدم كه بدون عشق میتوان ایثار كرد اما بدون ایثارهرگز نمی توان عشق ورزید.
در 65 سالگی آموختم كه انسان برای لذت بردن از عمری دراز، باید بعد از خوردن آنچه لازم است، آنچه را نیز كه میل دارد بخورد.
در 70 سالگی یاد گرفتم كه زندگی مساله در اختیار داشتن كارتهای خوب نیست؛ بلكه خوب بازی كردن با كارتهای بد است.
در 75 سالگی دانستم كه انسان تا وقتی فكر میكند نارس است، به رشد وكمال خود ادامه میدهد و به محض آنكه گمان كرد رسیده شده است، دچار آفت میشود.
در 80 سالگی پی بردم كه دوست داشتن و مورد محبت قرار گرفتن بزرگترین لذت دنیا است.
در 85 سالگی دریافتم كه همانا زندگی زیباست
جملات الهام بخش و زیبا
از زشت رویی پرسیدند آنروزکه جمال پخش می کردند کجا بودی؟
گفت : در صف کمال
.
اگر کسی به تو لبخند نمی زند علت را در لبان بسته خود جستجو کن
.
مشکلی که با پول حل شود ، مشکل نیست ، هزینه است
.
همیشه رفیق پا برهنه ها باش ، چون هیچ ریگی به کفش شان نیست
.
با تمام فقر ، هرگز محبت را گدایی مکن
و با نمام ثروت هرگز عشق را خریداری نکن
.
هر کس ساز خودش را می زند، اما مهم شما هستید که به هر سازی نرقصید
مردی که کوه را از میان برداشت کسی بود که شروع به برداشتن سنگ ریزه ها کرد
.
شجاعت یعنی : بترس ، بلرز ، ولی یک قدم بردار
.
وقتی تنها شدی بدون که خدا همه رو بیرون
کرده ،تاخودت باشی و خودش
.
یادت باشه که :
در زندگی یه روزی به عقب نگاه میکنی . به آنچه گریه دار بود می خندی
.
آدمی را آدمیت لازم است،عود را گر بو نباشد،هیزم است
.
کشتن گنجشک ها ، کرکس ها را ادب نمی کند
.
از دشمن خود یک بار بترس و از دوست خود هزار بار
.
فرق بین نبوغ و حماقت این است که نبوغ حدی دارد
برچسبها: پیامهای الهام بخش, جملات الهام بخش, جملات زیبا, پیامهای معنوی
رویاها – موفقیت ها – شانس
سه چیز در زندگی قابل برگشت نیست :
زمان – کلمات – موقعیت
سه چیز در زندگی آدم را خراب میکند :
- دروغ – غرور – عصبانیت
سه چیز انسانها را میسازد :
کار سخت – صدق و صفا – تعهد
سه چیز در زندگی خیلی باارزش است :
عشق – اعتماد به نفس – دوستان
سه چیز در زندگی است که نباید از بین برود :
آرامش – امید – صداقت
برای استفاده از مطالب یوگای خنده ، به کانال ما بپیوندید
یوگای خنده ...احمد عاقلی
https://t.me/aghelimarand
سخنان جبران خلیل جبران
جبران خلیل جبران شاعر ، نقاش، نویسنده و متفکر لبنانی که در عمر کوتاه 48 ساله ( 1883 تا 1931 ) خویش راز های بسیاری را با آینده گان در میان گذاشت باز گویم و بدین شکل یادش را گرامی دارم.
زجر کشیده ! تو آنگاه به کمال رسیده ای که بیداری در خطاب و سخن گفتنت جلوه کند . جبران خلیل جبران
چون عاشقی آمد، سزاوار نباشد این گفتار که : خدا در قلب من است ، شایسته تر آن که گفته آید : من در قلب خداوندم. جبران خلیل جبران
هنگامی که در سکوت شب گوش فرا دهی خواهی شنید که کوهها و دریاها و جنگلها با خود کم بینی و هراس خاصی نیایش می کنند . جبران خلیل جبران
و کدامین ثروت است که محفوظ بدارید تا ابد؟
آنچه امروز شما راست ، یک روز به دیگری سپرده شود.
پس امروز به دست خویش عطا کنید ، باشد که شهد گوارای سخاوت ، نصیب شما گردد ، نه مرده ریگی وارثانتان. جبران خلیل جبران
چشمه ساری که خود را در اعماق درون شما پنهان ساخته است ، روزی قد خواهد کشید و فوران خواهد کرد و با ترنم و نغمه راه دریا را درپیش خواهد گرفت . جبران خلیل جبران
این کودکان فرزندان شما نی اند ، آنان پسران و دختران اشتیاق حیاتند و هم از برای او .از شما گذر کنند و به دنیا سفر کنند ، لیکن از شما نیایند . همراهی تان کنند ، اما از شما نباشند. جبران خلیل جبران
اگر گام در معبدی نهادی تا اوج فروتنی و هراس خود را اظهار کنی ، برای همیشه برتری کسی نسبت به کس دیگر نخواهی یافت . برای تو کافی است که گام در معبدی نهی ، بی آنکه کسی تو را ببیند . جبران خلیل جبران
دهش (بخشش )، آنگاه که از ثروت است و از مکنت ، هر چه بسیار ، باز اندک باشد ، که واقعیت بخشش ، ایثار از خویشتن است. جبران خلیل جبران
رابطه قلبی دو دوست نیاز به بیان الفاظ و عبارات ندارد . جبران خلیل جبران
پند آموز است ماجرای مردی که زمین را می کاوید تا ریشه های بی ثمر را از اعماق زمین بیرون کشد ، اما ناگاه گنجی بزرگ یافت ؟! . جبران خلیل جبران
مگر نه چیزی که امروز در تسلط توست ناچار روزی از دست تو خواهد رفت ؟ پس ، اکنون از ثروت خویش ببخش و بگذار فصل عطا یکی از فصلهای درخشان زندگی تو باشد . جبران خلیل جبران
ای که در رنج و عذابی ! تو آنگاه رستگاری که با ذات و هویت خویش یکی شوی . جبران خلیل جبران
وقتی حیوانی را ذبح می کنی ، در دل خود به قربانی بگو:نیروی که فرمان کشتن تو را به من داد ، نیرویی است که بزودی مرا از پای در خواهد آورد و هنگامی که لحظه موعد من فرا رسد ، من نیز همانند تو خواهم سوخت ، زیرا قانونی که تو را در مقابل من تسلیم کرده است بزودی مرا به دستی قوی تر خواهد سپرد. خون تو و خون من عصاره ای است که از روز ازل برای رویاندن درخت آسمانی (در آن سویی طبیعت ) آماده شده است. جبران خلیل جبران
مبادا او که دارای اشتیاق و نیرویی فراوان است ، به کم شوق طعنه زند که : “چرا تو تا این حد خمود و دیررسی؟! ” .
زیرا ، ای سوته دل ! فرد صالح هرگز از عریان و لخت نمی پرسد ” لباست کو؟! ” و از بی پناه سوال نمی کند ” خانه ات کجاست ؟! ” . جبران خلیل جبران
تاسف ، ابرسیاهی است که آسمان ذهن آدمی را تیره می سازد در حالی که تاثیر جرائم را محو نمی کند . جبران خلیل جبران
شما را اگر توان نباشد که کار خود به عشق در آمیزید و پیوسته بار وظیفه ای را بی رغبت به دوش می کشید ، زنهار دست از کار بشویید و بر آستان معبدی نشینید و از آنان که به شادی ، تلاش کنند صدقه بستانید.زیرا آنکه بی میل ، خمیری در تنور نهد ، نان تلخی واستاند که انسان را تنها نیمه سیر کند ، و آنکه انگور به اکراه فشارد ، شراب را عساره ای مسموم سازد ، و آنکه حتی به زیبایی آواز فرشتگان نغمه ساز کند ، چون به آواز خویش عشق نمی ورزد ، تنها می تواند گوش انسانی را بر صدای روز و نجوای شب ببندد. جبران خلیل جبران
کار تجسم عشق است. جبران خلیل جبران
به روزگار شیرین رفاقت سفره ی خنده بگسترید و نان شادمانی قسمت کنید . به شبنم این بهانه های کوچک است که در دل ، سپیده می دمد و جان تازه می شود . جبران خلیل جبران
اندوه و نشاط همواره دوشادوش هم سفر کنند و در آن هنگام که یکی بر سفره ی شما نشسته است ، دیگری در رختخوابتان آرمیده باشد.شما پیوسته چون ترازویید بی تکلیف در میانه اندوه و نشاط . جبران خلیل جبران
مردم ! هشدار ! که زیبایی زندگانی ست ، آن زمان که پرده گشاید و چهره برنماید
لکن زندگی شمایید و حجاب خود ، شمایید .
زیبایی قامت بلند ابدیت است ، نگران منتهای خویش در زلال آینه .
اما صراحت آینه شمایید و نهایت جاودانه شمایید . جبران خلیل جبران
شما می توانید بانگ طبل را مهار کنید و سیم های گیتار را باز کنید ، ولی کدامیک از فرزندان آدم خواهد توانست چکاوک را در آسمان از نوا باز دارد؟ . جبران خلیل جبران
از يك خود كامه، يك بدكار، يك گستاخ، يا كسی كه سرفرازی درونی اش را رها كرده، چشم نيك رای نداشته باش . جبران خلیل جبران
زندگی روزمره شما پرستشگاه و نیز دیانت شماست . جبران خلیل جبران
برادرم تو را دوست دارم ، هر كه می خواهی باش ، خواه در كليسايت نيايش كنی ، خواه در معبد، و يا در مسجد . من و تو فرزندان يك آيين هستيم ، زيرا راههای گوناگون دين انگشتان دست دوست داشتنی “يگانه برتر ” هستند ، همان دستی كه سوی همگان دراز شده و همه آرزومندان دست يافتن به همه چيز را رسايی و بالندگی جان می بخشد . جبران خلیل جبران
در پهنه ی پندار و خلسه ی خیال ، فراتر از پیروزیهای خود بر نشوید ، و فروتر از شکستهای خود نروید . جبران خلیل جبران
چه ناچيز است زندگی كسی كه با دست هايش چهره خويش را از جهان جدا ساخته و چيزی نمی بيند، جز خطوط باريك انگشتانش را . جبران خلیل جبران
حاشا که آواز آزادی از پس میله و زنجیر به گوش تواند رسید و از گلوگاه مرغان اسیر . جبران خلیل جبران
چه زیباست هنگامی که در اوج نشاط و بی نیازی هستی دست به دعا برداری . جبران خلیل جبران
بسياری از دين ها به شيشه پنجره می مانند.راستی را از پس آنها می بينيم، اما خود، ما را از راستی جدا می كنند . جبران خلیل جبران
ایمان از کردار جدا نیست و عمل از پندار . جبران خلیل جبران
زندگی روزانه شما پرستشگاه شما و دين شماست .آنگاه كه به درون آن پای می نهيد، همه هستی خويش را همراه داشته باشيد . جبران خلیل جبران
گروهی دریای زیبای حقیقت را به درون خود نهان دارند و زلال آنرا در پیاله کوچک کلام نمی کنند
به گرمای مهربان سینه ی آنان باشد که جان به سکوتی موزون ماوی گزیند . جبران خلیل جبران
انسان فـرزانه با مشعـل دانش و حکمت، پيش رفته و راه بشريت را روشن می سازد . جبران خلیل جبران
اگر به دیدار روح مرگ مشتاقید ، هم به جسم زندگی روی نمایید و دروازه های دل بدو برگشایید .
که زندگانی و مرگ ، یگانه اند ، همچنانکه رودخانه و دریا . جبران خلیل جبران
اگر از دوست خود جدا شدی ، مبادا که بر جدایی اش افسرده و غمین گردی ، زیرا آنچه از وجود او در تو دوستی و مهر برانگیخته است ، ای بسا که در غیابش روشن تر و آشکارتر از دوران حضورش باشد . جبران خلیل جبران
به رویاها ایمان بیاورید که دروازه های ابدیت اند . جبران خلیل جبران
براستی آيا اين خداوند است که انسان را آفريده است يا عکس آن؟
خداوند، درهای فراوانی ساخته که به حقيقت گشوده می شوند و آنها را برای تمام کسانی که با دست ايمان به آن می کوبند ، باز می کند.
نيکی در انسان بايد آزادانه جريان و تسرِی يابد . جبران خلیل جبران
همه آنچه در خلقت است ، در درون شماست و هر آنچه درون شماست ، در خلقت است. جبران خلیل جبران
شايد بتوانيد دست و پای مرا به غل و زنجير کشيد و يا مرا به زندانی تاريک بيافکنيد ولی افکار مرا که آزاد است نمی توانید به اسارت در آوريد. جبران خلیل جبران
آنگاه مردم را درست می ببینی که در بلندیهای سر به آسمان کشیده حضور داشته باشی و نیز در منزلگاههای دور . جبران خلیل جبران

برای استفاده از مطالب یوگای خنده ، به کانال ما بپیوندید
یوگای خنده ...احمد عاقلی
https://t.me/aghelimarand

خدا همین نزدیکیست !
خدا همین جاست ؛ نیازی به سفر نیست
خدا همان گنجشکی است که صبح برای من می خواند …
خدا همسر مهربانیست که مرا دوست دارد
خدا مادر صبوریست که اشک هایم را پاک میکند
خدا پدر عزیزیسیت که بودنش پناهگاهم است
خدا چشمهاییست که با ان دنیای زیبا را میبینم
خدا قلبیست که به عشق عزیزانم و خدای عزیزانم میتپد
خدا روزهای قشنگیست که من دارم ...
خدا همه وجود من است ...
ببین خدا چقدر به من نزدیک است حتی نزدیکتر از رگ گردن
تو هم درست نگاه کنی میبینی که خداوند خیلی وقت است
که اسباب کشی کرده و امده نزدیکت
خوب بودن هنر است
اجازه به اطرافیانمان جهت خوب ماندن دهیم....
ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﻣﺎﯾﻞ ﺍﺳﺖ ﺻﻮﺭﺕ ﺣﺴﺎﺏ ﺭﺍ ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ ﮐﻨﺪ،
ﺑﺪﺍﻥ ﻋﻠّﺖ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺟﯿﺒﯽ ﻣﻤﻠﻮ ﺍﺯ ﭘﻮﻝ ﺩﺍﺭﺩ،
ﺑﻠﮑﻪ ﺩﻭﺳﺘﯽ ﻭ ﺭﻓﺎﻗﺖ ﺭﺍ ﺑﯿﺶ ﺍﺯ ﭘﻮﻝ ﺍﺭﺝ ﻣﯽﻧﻬﺪ.
ﮐﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻣﺤﻞّ ﮐﺎﺭ، ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﻣﺴﺌﻮﻟﯿﺖ ﭘﺬﯾﺮﻧﺪ؛
ﻧﻪ ﺑﺪﺍﻥ ﻋﻠّﺖ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﺣﻤﻘﻨﺪ،
ﺑﻠﮑﻪ ﭼﻮﻥ ﻣﻔﻬﻮﻡ ﻣﺴﺌﻮﻟﯿﺖ ﺭﺍ، ﻧﯿﮏ ﻣﯽﺩﺍﻧﻨﺪ!
ﮐﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻫﺮ ﺟﻨﮓ ﻭ ﺩﻋﻮﺍﯾﯽ،
ﺯﺑﺎﻥ ﺑﻪ ﭘﻮﺯﺵ ﺑﺎﺯ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ،
ﻧﻪ ﺑﺪﺍﻥ ﻋﻠّﺖ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻣﺪﯾﻮﻥ ﺷﻤﺎ ﻣﯽﺩﺍﻧﻨﺪ؛
ﺑﻠﮑﻪ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺭﻭﯼ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺧﻮﺩ ﻣﯽﺩﺍﻧﻨﺪ...
ﮐﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺷﻤﺎ ﻣﺘﻨﯽ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﺷﺘﺮﺍﻙ ﻣﻴﮕﺬﺍﺭﻧﺪ،
ﻧﻪ ﺑﺪﺍﻥ ﺳﺒﺐ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﮐﺎﺭ ﺑﻬﺘﺮﯼ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ ﮐﻪ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺩﻫﻨﺪ،
ﺑﻠﮑﻪ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺭﻭﯼ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﻬﺮ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺩﻝ ﻭ ﺟﺎﻥ ﺩﺍﺭﻧﺪ!
ﯾﮏ ﺭﻭﺯ، ﻫﻤﮥ ﻣﺎ ﺍﺯ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﺟﺪﺍ ﺧﻮﺍﻫﯿﻢ ﺷﺪ!
ﺩﻟﻤﺎﻥ ﺑﺮﺍﯼ ﮔﻔﺘﮕﻮﻫﺎﯼ ﺧﻮﯾﺶ ﺩﺭﺑﺎﺭﮤ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﻭ ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰ ﺗﻨﮓ
ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ!
ﺧﺎﻃﺮﺍﺕ ﺧﻮﯾﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﯾﺎﺩ ﺧﻮﺍﻫﯿﻢ ﺁﻭﺭﺩ.
ﺭﻭﺯﻫﺎ ﻭ ﻣﺎﻩﻫﺎ ﻭ ﺳﺎﻟﻬﺎ ﺍﺯ ﭘﯽ ﻫﻢ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﮔﺬﺷﺖ...
ﺗﺎ ﺑﺪﺍﻧﺠﺎ ﮐﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﻫﯿﭻ ﺗﻤﺎﺳﯽ ﺑﺮﻗﺮﺍﺭ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺑﻮﺩ.
ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻥ ﻣﺎ ﻧﮕﺎﻫﯽ ﺑﻪ ﻋﮑﺲﻫﺎﯼ ﻣﺎ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ ﻭ از ما ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﭘﺮﺳﯿﺪ:
"ﺍﯾﻨﻬﺎ ﭼﻪ ﮐﺴﺎﻧﻨﺪ در کنار شما؟"
ﻭ ﻣﺎ ﺑﺎ ﺍﺷﮑﯽ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﺩﺭ ﭼﺸﻢ
ﻟﺒﺨﻨﺪﯼ ﺧﻮﺍﻫﯿﻢ ﺯﺩ...
ﺯﯾﺮﺍ ﺳﺨﻨﯽ ﺑﺲ ﻣﺆﺛّﺮ ﻗﻠﺐ ﻣﺎ ﺭﺍ ﻣﺘﺄﺛّﺮ ﻣﯽﺳﺎﺯﺩ؛
ﭘﺲ ﺧﻮﺍﻫﯿﻢ ﮔﻔﺖ:
"ﺍﯾﻨﻬﺎ ﻫﻤﺎﻥ ﮐﺴﺎﻧﻨﺪ ﮐﻪ ﻣﻦ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽﺍﻡ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺁﻧﻬﺎ
ﮔﺬﺭﺍﻧﺪﻩﺍﻡ"...
"ﻓﻠﻮﺭﺍﻧﺲ ﻧﺎﯾﺘﯿﻨﮕﻞ"
ضرب المثلهای چینی
آنکس که جرأت مبارزه در زندگی را ندارد ، بالاجبار طناب دار را به گردن می اندازد .
آنکس که در هر جا دوستانی دارد ، همه جا را دوست داشتنی می یابد .
راستی یگانه سکه ایست که همه جا قیمت دارد .
موقعیکه دهانت می خورد بگذار با شکمت مشورت کند .
مردان در اوقات خوشبختی نسبت به سایر افراد همدردی نشان می دهند و زنان در اوقات بدبختی .
هیچ وقت بیش از زمانیکه سر و کارمان با احمق است احتیاج به هوش زیاد نداریم .
بدبختی آن نیست که می توان از آن بر حذر بود ، بلکه آن است که گریزی از آن نیست .
هنگامیکه خشم حرف می زند عقل چهرۀ خود را می پوشاند .
همیشه دزدی وجود دارد که دزد دیگر را غارت کند .
مردیکه کوه را از میان برداشت ، کسی بود که شروع به برداشتن سنگریزه ها کرد .
آنکه دربارۀ همه چیز می اندیشد ، دربارۀ هیچ چیز تصمیم نمی گیرد .
عمارت بزرگ را از سایه اش و مردان بزرگ را از سخنانشان می توان شناخت.
انسان موفق لاقید نیست و انسان لاقید موفق نیست .
با ثروت می توان بر شیاطین فرمانروایی کرد . بدون ثروت حتی نمی توان بره ای را احضار کرد .
مردم به سخنان مرد پولدار همیشه گوش می کنند.
«عجله» کاری را که «احتیاط» قدغن کرده انجام می دهد.
یک مرد بزرگ عیوب مرد کوچک را نمی بیند.
«برنج سرد را میتوان خورد، چای سرد را میتوان نوشید، اما نگاه سرد را نمیتوان تحمل کرد.»
«تمام ظلمت جهان نمیتواند روشنایی یک شمع را خاموش کند.»
«شکارچی پرندهای را که بیشتر صدا میکند اول میزند.»
«نادان از اشتباهات خود میآموزد، دانا از خطای دیگران.»
«وقتی کمتر سزاوارم، به من عشق بورز، که آنزمان نیازمندترم.»
منابع:دانشنامه آزاد ویکی پدیا


خدایا مرا ببخش...
به خاطر تمام لحظه هایی که تو با من بودی و من فکر می کردم تنها هستم
به خاطر تمام ثانیه هایی که منتظرم می ماندی و من نمی آمدم ؛ مرا ببخش
به خاطر تمام روزهایی که تو برای من بهترین ها را خواستی و من برای رسیدن به بدترینها
ناامیدت کردم
به خاطر تمام لحظه هایی که ماهی قلب من خلاف جریان مسیر تو حرکت میکرد
و پرنده ی روح من پرواز نمی کرد و در آسمان رسیدن به تو گم نمی شد
مرا ببخش؛به خاطر تمام گله هایم مرا ببخش
خدایا لبخند بزن همیشه و همیشه به صورتم
خدایا منو ببوس همیشه و همیشه
و ببخش اگر بی تو گذشت.........
خدایا در این ثانیه ها لبخندت را حس می کنم
پس به حرمت نگاهت یک چای دو نفره مهمان من باش.

سخنان قصار منتسب به ماهاتما گاندی
یادمان باشد که ،
من میتوانم خوب، بد، خائن، وفادار، فرشتهخو یا شیطان صفت باشم ،
من می توانم تو را دوست داشته یا ازتو متنفر باشم،
من میتوانم سکوت کنم، نادان و یا دانا باشم،
چرا که من یک انسانم، و اینها صفات انسانى است.
و تو هم به یاد داشته باش:من نباید چیزى باشم که تو میخواهى ، من را خودم از خودم ساختهام،
تو هم به یاد داشته باش
منى که من از خود ساختهام، آمال من است،
تویى که تو از من می سازى آرزوهایت و یا کمبودهایت هستند.
لیاقت انسانها کیفیت زندگى را تعیین میکند نه آرزوهایشان
و من متعهد نیستم که چیزى باشم که تو میخواهى
و تو هم میتوانى انتخاب کنى که من را میخواهى یا نه
ولى نمیتوانى انتخاب کنى که از من چه میخواهى.
میتوانى دوستم داشته باشى همین گونه که هستم، و من هم.
میتوانى از من متنفر باشى بىهیچ دلیلى و من هم ،
چرا که ما هر دو انسانیم.
این جهان مملو از انسانهاست ،
پس این جهان میتواند هر لحظه مالک احساسى جدید باشد.
تو نمیتوانى برایم به قضاوت بنشینى و حکمی صادر کنی و من هم،
قضاوت و صدور حکم بر عهده نیروى ماورایى خداوندگار است.
دوستانم مرا همین گونه پیدا می کنند و میستایند،
حسودان از من متنفرند ولى باز میستایند،
دشمنانم کمر به نابودیم بستهاند و همچنان میستایندم،
چرا که من اگر قابل ستایش نباشم نه دوستى خواهم داشت،
نه حسودى و نه دشمنى و نه حتی رقیبى،
من قابل ستایشم، و تو هم……
یادت باشد اگر چشمت به این دست نوشته افتادبه خاطر بیاورى که آنهایى که هر روز میبینى و مراوده میکنى همه انسان هستند و داراى خصوصیات یک انسان، با نقابى متفاوت، اما همگى جایزالخطا.
اگر انسانها را از پشت نقابهاى متفاوتشان شناختى،نامت را انسانى باهوش بگذار.

چگونه زیستن مهم است...عقاب باش نه کلاغ و کرکس
عقاب داشت از گرسنگی می مرد و نفس های آخرش را میکشید..
کلاغ و کرکس هم مشغول خوردن لاشه ی گندیده آهو بودند.!
جغد دانا پیری هم بالای شاخه ی درختی به آنها خیره شده بود
کلاغ و کرکس رو به جغد کردند و گفتند این عقاب احمق را میبینی بخاطر غرور
احمقانه اش دارد جان میدهد..
اما اگر بیاید و با ما هم سفره شود نجات پیدا میکند.
حال و روزش را ببین آیا باز هم می گویی عقاب سلطان پرندگان است؟
جغد پیر خطاب به آنها گفت: عقاب نه مثل کرکس لاش خور است نه مثل کلاغ دزد
آنها عقابند از گرسنگی خواهند مرد اما اصالتشان را هیچ وقت از دست نخواهند داد..
“زندگی ما انسانها هم باید مثل عقاب باشد مهم نیست چقدر زنده ایم
مهم این است که با «عزت و شرف» و به بهترین شکل زندگی کنیم”
داستان کوتاه پند آموز
ﻋﺎﺭﻓﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻣﺴﯿﺮ ﻣﺴﺎﻓﺮﺕ، ﻭﺍﺭﺩ ﺷﻬﺮﯼ ﺷﺪ، مےﮔﻮﻳﺪ: ﺩﯾﺪﻡ ﺑﭽﻪﻫﺎﯼ ﺷﻬﺮ، ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺑﺎﺯﯼ ﻫﺴﺘﻨﺪ...
ﺑﺎ ﺧﻮﺩﻡ ﮔﻔﺘﻢ: ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺯﯼِ ﺑﭽﻪﻫﺎ ﺣﮑﻤﺘﯽ ﺩﺍﺭﺩ. ﺗﺎ ﻏﺮﻭﺏ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻡ، ﻏﺮﻭﺏ ﯾﮑﯽﯾﮑﯽ ﺑﭽﻪﻫﺎ ﺭﻓﺘﻨﺪ
ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺑﭽﻪﻫﺎ ﺧﺎﻧﻪﺷﺎﻥ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﻣﯿﺪﺍﻥ ﺑﻮﺩ، ﺩﺭِ ﺧﺎﻧﻪ ﺭﺍ ﺯﺩ: ﻣﺎﺩﺭ، ﻣﻨﻢ ﺩﺭ ﺭﺍﺑﺎﺯ ﮐﻦ!
ﻣﺎﺩﺭ: ﺑﺎﺯ ﻧﻤﯽﮐﻨﻢ!
ﭼﺮﺍ ﻣﺎﺩﺭ؟!
ﭼﻮﻥ ﮐﻪ ﻫﺮ ﺷﺐ ﺩﯾﺮ ﻣﯿﺎﯼ ﺧﺎﻧﻪ، ﺑﺎ ﻟﺒﺎﺱﻫﺎﯼ ﮐﺜﯿﻒ ﻭ ﭘﺎﺭﻩ ﮐﻪ ﻫﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺸﻮﺭﻡ ﻭ ﺑﺪﻭﺯﻡ،
ﻣﻦ ﺧﺴﺘﻪ ﺷﺪﻡ
بچه: ﺩﺭ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﮐﻦ، ﺷﺐ ﺍﺳﺖ ﻣﺎﺩﺭ... ﻫﺮ ﭼﯽ ﺍﯾﻦ ﺑﭽﻪ ﺩﺍﺩ ﺯﺩ، ﻓﺎﯾﺪﻩ ﻧﮑﺮﺩ، ﭘﯿﺶ ﺭﻓﺘﻢ، ﺩﺭ ﺭﺍ ﺯﺩﻡ، ﻣﺎﺩﺭ ﺩﺭ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﮐﻨﯿﺪ ﻣﻦ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻋﻠﻤﺎ ﻫﺴﺘﻢ...
ﻣﺎﺩﺭ ﺩﺭ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩ
ﮔﻔﺘﻢ: ﻣﺎﺩﺭ، ﺍﯾﻦ ﺑﭽﻪ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﭼﯽ ﺭﺍﻩ ﻧﻤﯿﺪﯼ؟
ﮔﻔﺖ: ﺁﻗﺎ ﺧﺴﺘﻪﺍﻡ ﮐﺮﺩﻩ! ﺍﺯ ﺑﺲ ﻫﺮ ﺷﺐ ﺩﯾﺮ مےآید ﺧﺎﻧﻪ، ﺑﻪ ﺑﭽﻪ ﮔﻔﺘﻢ : ﻗﻮﻝ ﻣﯿﺪﯼ ﺩﻳﮕﻪ ﺷﺐﻫﺎ ﺩﯾﺮ ﻧﯿﺎﯾﯽ ﺧﺎﻧﻪ؟
ﻟﺒﺎﺳَﺖ ﺭﺍ ﺁﻟﻮﺩﻩ ﻧﮑﻨﯽ؟ ﮔﻔﺖ: بله
ﮔﻔﺘﻢ ﺑﺮﻭ ﺧﺎﻧﻪ، ﺑﭽﻪ ﺭﻓﺖ ﺩﺍﺧﻞ ﺧﺎﻧﻪ.
ﺻﺒﺢ ﮐﻪ ﺁﻣﺪﻡ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﻣﯿﺪﺍﻥ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺷﺪﻡ، ﺩﯾﺪﻡ ﺩﺭِ ﺁﻥ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﺎﺯ ﺷﺪ، ﺑﭽﻪ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺁﻣﺪ، ﭼﯿﺰﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﺁﻭﺭﺩ ﻭ ﺭﻓﺖ ﺑﺎ ﺭﻓﯿﻖﻫﺎﯾﺶ ﺑﺎﺯﻯ!
ﯾﺎﺩﺵ ﺭﻓﺖ ﺩﯾﺸﺐ ﺷﻔﺎﻋﺖ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ!
ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺗﺎ ﻏﺮﻭﺏ ﺑﺎﺯﯼ ﮐﺮﺩ
ﻏﺮﻭﺏ ﺑﻪ ﺭﻓﯿﻘﺶ ﻣﺤﻤﺪ ﮔﻔﺖ: ﻣﻦ ﺍﻣﺸﺐ ﺑﯿﺎﯾﻢ ﺧﺎﻧﻪﺗﺎﻥ؟ ﺩﻭﺳﺘﺶ ﮔﻔﺖ: ﻧﻪ ﺭﻓﯿﻖ، ﭘﺪﺭﻡ ﺭﺍﻫﺖ ﻧﻤﯿﺪﻩ، ﺧﻮﺩﻡ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺯﻭﺭ ﺭﺍﻩ ﻣﯿﺪﻩ!
ﺑﻪ ﺁﻥ ﯾﮑﯽ ﮔﻔﺖ: ﺣﺴﯿﻦ ﺍﻣﺸﺐ ﻣﻦ ﺑﯿﺎﯾﻢ ﺧﺎﻧﻪﺗﺎﻥ؟ﮔﻔﺖ: ﻧﻪ! ﻧﮑﻨﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﻣﻨﻮ ﺑﮑﺸﻪ؟!
ﻫﯿﭻﮐﺲ ﺑﭽﻪﯼ ﺁﻟﻮﺩﻩ ﺭﺍ ﻧﺒﺮﺩ ﺧﺎﻧﻪﺍﺵ!
ﺑﺎ ﻏﺼﻪ ﻭ ﺗﺮﺱ ﯾﮏ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩ ﺑﻪ ﺩﺭِ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﺎﺩﺭﺵ...ﺭﻓﺖ ﻃﺮﻑ ﺧﺎﻧﻪ... ﭼﯿﮑﺎﺭ ﮐﻨﺪ؟ ﺭﺍﻫﯽ ﺩﯾﮕﺭ ﻧﺪﺍﺭﻩ! ﻫﺮ ﭼﯽ ﺩﺭ ﺯﺩ، ﻣﺎﺩﺭ ﺍﺻﻼً ﭘﺸﺖ ﺩﺭ ﻧﯿﺎﻣﺪ!
ﺍﯾﻦ ﺻﺤﻨﻪ، ﻣﻦ ﺭﺍ ﺁﺗﺶ ﺯﺩ...
ﺩﯾﺪﻡ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﺎﻻ ﭘﺸﺖ ﺑﺎﻡ، ﺍﺯ ﺁﻥ ﺑﺎﻻ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯽﮐﻨﺪ!! ﺑﭽﻪ ﺩﺭ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯿﮑﻨﻪ!!
ﻣﺎﺩﺭ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﭽﻪ، ﺑﭽﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﺎﻧﻪ!!!
ﺑﭽﻪ ﻧﻤﯽﺩﺍﻧﺪ ﻣﺎﺩﺭ ﭼﻘﺪﺭ ﺩﻭﺳﺶ ﺩﺍﺭﻩ!
ﭼﯿﮑﺎﺭﺵ ﻛﻨﻪ؟ ﺑﺎﻷﺧﺮﻩ ﻭﻗﺘﻰ ﺁﺩﻡ ﻧﻤﻴﺸﻪ؟!!
ﺩﯾﺪﻡ، ﺑﭽﻪ ﺭﻭﯼ ﺷﮑﻤﺶ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪ، ﺻﻮﺭﺗﺶ ﺭﺍ ﺭﻭﯼ ﺧﺎﮎ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ!
ﺍﻭﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ ﺑﻪ ﻧﺎﻟﻪ ﺯﺩن...!
ﻣﺎﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺻﺤﻨﻪ ﺭﺍ ﺩﯾﺪ، ﻧﺘﻮﺍﻧﺴﺖ ﺗﺤﻤﻞ ﮐﻨﺪ...
ﺩﻭﯾﺪ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﺩﺭ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩ!
ﺑﭽﻪ ﺭﺍ ﺑﻐﻞ ﮐﺮﺩ...
ﺍﯾﻦ ﺧﺎﮎﻫﺎ ﻭﮔِﻞﻫﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺻﻮﺭﺗﺶ ﭘﺎﮎ ﮐﺮﺩ...
ﺑﭽﻪ ﮐﻪ ﮐﻤﯽ ﺁﺭﺍﻡ ﺷﺪ،
ﮔﻔﺖ: ﻣﺎﺩﺭ؟ ﮔﻔﺖ: ﺟﺎﻧﻢ...
ﮔﻔﺖ: ﻣﺎﺩﺭ، ﻣﻦ ﺍﻣﺸﺐ ﭼﯿﺰﯼ ﺭﺍ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﮐﻪ ﺗﺎ ﺣﺎﻻ ﻧﻤﯽﻓﻬﻤﯿﺪﻡ...
ﮔﻔﺖ: ﻣﺎﺩﺭ، ﭼﯽ ﺭﺍ ﻓﻬﻤﯿﺪﯼ؟!
ﮔﻔﺖ:ﻣﺎﺩﺭ ﺟﺎﻥ، ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﺩﯾﺮ ﺁﻣﺪﻡ ﺧﺎﻧﻪ، ﻏﺬﺍ ﻧﺪﻩ، ﺷﻼﻗﻢ ﺑﺰﻥ، ﺍﺯ ﻏﺬﺍ ﻣﺤﺮﻭﻣﻢ ﮐﻦ، ﺍﻣﺎ ﻣﺎﺩﺭ، ﺩﯾﮕﻪ ﺩﺭ ﺭﺍ ﺑﺮﻭﯾﻢ ﻧﺒﻨﺪ...!
ﺍﻣﺸﺐ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﺟﺰ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺧﺎﻧﻪ؛ ﺧﺎﻧﻪﺍﯼ ﻧﺪﺍﺭﻡ!
خدایا، ﺩﺭِ ﺧﺎﻧﻪ ﯼ ﻟﻄﻒ ﻭ ﻣﺤﺒﺘﺖ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺭﻭﯼ ﻣﺎﻧﺒﻧﺪ! ﺑﺨﺸﯿﺪﻩ ﺷﺪﯾﻢ، ﭘﺎﮎ ﺷﺪﯾﻢ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺻﺒﺢ ﺭﻓﺘﯿﻢ ﺑﻪ ﺧﺎﮐﯽ ﺑﺎﺯﯼ ﻭﮐﺜﺎﻓﺖ ﮐﺎﺭﯼ!
”ﺍﻟﻬﯽ ﻓﻬﻢ ﺍﯾﻦ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﺎ ﻋﻄﺎ ﮐﻦ...
ﮐﻪ ﺟﺰ ﺩﺭِ ﺧﺎﻧﻪ ﺗﻮ ﺧﺎﻧﻪﺍﯼ ﻧﺪﺍﺭﯾﻢ...
ﺍﻟﻬﯽ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺟﺰ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﺕ ﻣﺤﺘﺎﺝ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﻧﮑﻦ!
ﻧﮕﺬﺍﺭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﺮﮒ ﺍﻳﻦ ﺭﺍ ﺑﻔﻬﻤﻴﻢ!
ﺍﻟﻬﻲ ﺩﺭِ ﺭﺣﻤﺘﺖ ﺑﻪ ﺭﻭﻳﻤﺎﻥ ﻣﺒﻨﺪ.“





خدایا عزت نفسمان را از ما نگیر،به ما سلامتی وعاقبت بخیری عنایت فرما
آمین یا رب العالمین
التماس دعا...عاقلی
به زندگی و آینده اعتماد داشته باشید!
دنیای ما زیباییهای فراوان دارد. درختان، پرندهها، چهرهها هیچ چیز به یك شكل وجود ندارد و همه چیز در حال تغییر است.
به نظر میرسد بعضی اوقات ثابت ماندن در همان جا كه قرار داریم، بی خطرتر و سالمتر از موقعیتهای ناشناخته و جدید و یا پذیرفتن تغییرات باشد. اما در حقیقت آرامش واقعی از تلاش برای جلوگیری كردن از جریان طبیعی زندگی به دست نمیآید بلكه از تسلیم شدن در برابر این كه در مسیر جریان قرار بگیریم و ترسی از آینده و یا دلتنگی از گذشته نداشته باشیم، به وجود میآید.
«هلن كلر» میگوید: «هنگامی كه دری از خوشبختی به روی ما بسته میشود، دری دیگر باز میشود ولی ما اغلب آن چنان به در بسته چشم میدوزیم كه درهای باز را نمیبینیم».
باید به این نكته توجه داشته باشیم كه خالق ما، كسی كه ما را با عشق آفریده و عاشق ماست، به جز خوبی و نیكی چیز دیگری برای ما نمیخواهد و اگر او را بپرستیم و از او كمك بخواهیم،تمام حوادث و مسایل باعث زیباتر شدن و پاكتر شدن روح ما میشوند.
خداوندمعجزات خود را به دست افرادی دور از انتظار،درمكان هایی باور نكردنی و در زمان هایی غیرقابل تصور به انجام میرساند.
ازآنجا كه قوانین طبیعت بر همة موجودات حكومت دارند ما باید واقف باشیم كه زندگی ما هم یك الگوی طبیعی دارد. اگر شما مشكلی در رسیدن به نتایج مطلوب در اهداف و آرزوهایتان دارید، شاید به این سبب است كه شما سعی میكنید، آنها را با زور به دست آورید.درعوض،این شجاعت را داشته باشید كه آن را رها كرده و به جریان طبیعی زندگیتان اعتماد كنید.
به این خاطر كه هر آن چه حق الهی شما باشد، آن را به دست میآورید. هیچ چیزی قبل از زمان تعیین شده اتفاق نمیافتد، تصور كنید كه از پنجرة حال به بیرون نگاه میكنید و در مقابل شما یك منظرة آرام و زیبا قرار دارد. این صحنه همان فرداهای ماست.
با چشم ذهنتان پنجره را باز كنید و اجازه دهید، نسیم ملایم تغییرات بوزد. سعی كنید نسیم ملایم را روی گونه هایتان احساس كنید و آن را با اعتماد در آغوش بگیرید. گذشتهها را رها كنید و ترسی هم از آینده نداشته باشید.
اگرانتظار آیندهای زیبا و پربار داشته باشید، به طور مسلم آن را به دست میآورید. موفقیت فعلی شما نتیجة افكار گذشتة شماست.

جملات قصار و سخنان آموزنده از بزرگان
بیشتر مردم منتظر فرا رسیدن سال نو هستند
تا دوباره به عادت های کهنه مشغول شوند
(پائولو کوئلیو)
…
بخشودن کسی که به تو بدی کرده
تغییر گذشته نیست، تغییر آینده است
(گاندی)
…
در جهان تنها دو گروه از مردم هستند که هرگز تغییر نمییابند:
برترین خردمندان و پستترین بیخردان!
ارنست همینگوی
…
ما همیشه
یا جای درست بودیم در زمان غلط
یا جای غلط بودیم در زمان درست
و همیشه، همینگونه همدیگر را از دست داده ایم . . .
(مون پالاس پل استر)
…
عامل کلیدی تمام موفقیتها “عمل کردن” است . . .
(پابلو پیکاسو)
…
ﺩﺷﻤﻨﯽ ﮐﻪ ﺻﺎﺩﻗﺎﻧﻪ ﮐﯿﻨﻪ ﻭﺭﺯﯼ ﮐﻨﺪ ﺭﺍ ﺗﺮﺟﯿﺢ ﻣﯿﺪﻫﻢ
ﺑﻪ ﺩﻭﺳﺘﯽ ﮐﻪ ﻣﺨﻔﯿﺎﻧﻪ ﺗﺤﻘﯿﺮﻡ ﮐﻨﺪ . . .
(ژان کریستف – رومن رولان)
كمال آدمیت حق شناسیست
|
الهى رحمتت را شاملم كن |

جملات قصار و سخنان آموزنده از بزرگان
بچه های ما همان چیزی می شوند که ما هستیم نه آن چیزی که ما می خواهیم.
تمام اعمال و رفتار ما را زیر نظر دارند و سعی میکنند مثل ما باشند.
پس سعی کنیم پدر ومادر خوبی باشیم تا فرزندانی شایسته ولایق داشته باشیم.
چند توصیۀ بسیار زیبا از "پیکاسو" برای آرامسازی:
اوّل* تمام عددهای غیرضروری را از زندگیت بیرون بریز!!!!
این عددها شامل: سن، قد، وزن و سایز هستند....
دوّم* با دوستان شاد و سرحال معاشرت کن...
سوّم* به آموختن ادامه بده و همیشه مشغول یادگیری باش...
چهارم* تا می توانی بخند...
پنجم* وقتی اشک هایت سرازیر می شوند: آن را بپذیر! تحمل کن!
و به پیشروی ادامه بده...
ششم* رنگ های مشکی و خاکستری و تیره را از زندگیت پاک کن...
هفتم* احساساتت را بیان کن، تا هیچ وقت زیبایی هایی را که احاطه ات کرده اند
را از دست ندهی...
هشتم* شادی هایت را به اطرافت پراکنده کن...
نهم* با حدّ و حصرهایی که گذشته به تو تحمیل کرده مبارزه كن...
دهم* از بهترین سرمایه ات که سلامتی ات است؛ بهره ببر...
🎈ازدهم* از جاده خارج شو و از شهر و کشورهای غریب دیدن کن...
دوازدهم* روی خاطرات بد توقف نکن فراموشش کن...
سیزدهم* هیچ فرصتی را برای گفتن دوستت دارم به آن هایی که دوستشان داری، از دست نده...
چهارده* همیشه به خودت بگو که: زندگی تعداد دم و بازدم های مکرر نیست،
بلکه لحظاتی است که:قلبم" می تپد برای دوست داشتن.
سخنانی برای زندگی بهتر(1)
جملاتی که در زیر می خوانید برگرفته از سمینار تکنولوژی فکر دکتر آزمندیان است .
امیدوارم با خواندن این عبارات راه موفقیت را بیابید و تحولی در خود احساس کنید.
که لیاقت آن را داری، نه آنچه راکه لازم داری
باید که جمله جان شوی تا لایق جانان شوی.
يکی قشنگی مزرعه رو میبینه و یکی کثیفی پنجره،
این تویی که تصمیم میگیرى
حتی از پشت پنجره کثیف...
بسیاری از آنچه امروز داریم
از همان دعاهایی بود که فکر می کردیم
خدا آنها را نمی شنود
به این فکر نباش که اون چقدراحمق بوده
حرفهاي ديگران را در وسعت خويش حل کن تا دريا بماني...
برای مطالعه کامل مطلب فوق،ذیلاادامه مطلبرا کلیک کنید
برچسبها: تازه های اقتصادی, اقتصادی, علمی اجنماعی فرهنگی و ورزشی در اقتصاد مرند, احمد عاقلی
ادامه مطلب...

کائنات
کائنات شما را
رنج نباید تو را غمگین کند،

ارتباط با خداوند

علت ها
کسی که مایل است صورت حساب را پرداخت کند،
بدان علّت نیست که جیبی مملو از پول دارد،
بلکه دوستی و رفاقت را بیش از پول ارج مینهد.
کسانی که در محلّ کار، بیشتر از همه مسئولیت پذیرند ؛
نه بدان علّت است که احمقند
بلکه چون مفهوم مسئولیت را ، نیک میدانند!
کسانی که بعد از هر جنگ و دعوایی،
زبان به پوزش باز میکنند
نه بدان علّت است که خود را مدیون شما میدانند؛
بلکه از آن روی است که شما را دوست واقعی خود میدانند.
کسانی که برای شما متنی را به اشتراک میگذارند ،
نه بدان سبب است که کار بهتری ندارند که انجام دهند،
بلکه از آن روی است که مهر شما را در دل و جان دارند!
یک روز، همۀ ما از یکدیگر جدا خواهیم شد!
دلمان برای گفتگوهای خویش دربارۀ همه چیز و هیچ چیز تنگ خواهد شد!
خاطرات خویش را به یاد خواهیم آورد.
روزها و ماهها و سالها از پی هم خواهد گذشت
تا بدانجا که دیگر هیچ تماسی برقرار نخواهد بود.
یک روز فرزندان ما نگاهی به عکسهای ما خواهند انداخت و خواهند پرسید:
"اینها چه کسانند؟"
و ما با اشکی پنهان در چشم
لبخندی خواهیم زد
زیرا سخنی بس مؤثّر قلب ما را متأثّر میسازد؛ پس خواهیم گفت:
"اینها همان کسانند که من بهترین روزهای زندگیام را با آنها گذراندهام."
شخصی می گفت:
«من سی سال دارم.»
بزرگی به او خرده گرفت و گفت:
«نباید بگویی سی سال دارم، باید بگویی آن سی سال را دیگر ندارم.»
راستی شما به جای سال هایی که دیگر ندارید، چه دارید؟
جز محبت و نیکی چیزی باقی نمی ماند !
"فلورانس نایتینگل"

توکل
توکل ,,روش همراهى و هنر قدم زدن با خداوند است.
تو در توکل با خداوند قدم مى زنى و نگاه مى کنى که خداوند کجا تو را مى برد ...
وقتى انسان توکل مى کند:
- با ایمانى زنده در راه خواسته اش حرکت مى کند.
ایمان زنده یعنى ایمانى که تو را جلو مى برد، نه ایمانى که تو را در جاى خود نگه دارد و تو را به آن وادارد که حرکت نکنى و فکر کنى توکل کرده اى.
نه، تو حرکت خود را انجام مى دهى اما با قلبى باز به سوى خدا و نگاهى هشیار که تو را به کجا مى برد.
- در راه توکل با هر قدمى که بر مى دارى، چون خواست خود را به خواست خدا پیوند زده اى، صبر مى کنى تا خدا برایت راه درست و مناسب تو را پیش پایت گذارد. صبر یعنى خواست خودت را تحمیل نمى کنى و فرصت مى دهى تا خواستى که نزد خدا فرستادى به چه شکل پائین مى آید و این الزاماً آنچه تو مى پندارى نیست.
وقتى تو صبر مى کنى,, اصرار و منیت خودت را با حضور الهى جایگزین مى کنى ... و این قربانى است.
- و در توکل پذیراى آن باش که آنچه خواست و مشیت خداست پیش آید و نه آنچه اصرار توست. بر اساس خواست او ممکن است هر چیزى پیش آید اما بدان براى تو و روح تو بهترین است.
توکل هنر کهکشان پیمایى است ,,...
آیا میدانستید: کلمه “مات” در شطرنج ، واژه ای فارسی است ، به معنی “شاه مرده ”
آیا میدانستید: کوچکترین استخوان در بدن انسان در گوش او قرار دارد .
آیا میدانستید: کتاب رکودهای گینس ، رکورددار دزدیده شدن از کتابخانه های عمومی می باشد.
آیا میدانستید: هر فرد در سوئیس ، در طی یک سال ۱۰ کیلو شکلات استفاده میکنید .
آیا میدانستید: رعد و برق میتواند حرارتی معادل ۳۰,۰۰۰ درجه سانتی گراد تولید کند .
آیا میدانستید: گربه ها میتوانند بیش از ۱۰۰ صدا تولید کنند ، در حالی که سگ ها تنها در حدود ۱۰ صدا.
آیا میدانستید: کانادا یک کلمه هندی به معنی “روستای بزرگ” است.
آیا میدانستید: حدود ۲۵۰ ایرانی در ناسا محقق داریم.
برای مطالعه کامل مطلب فوق،ذیلا ادامه مطلب را کلیک کنید
ادامه مطلب...
هشت بهشت و دوازده نشانه برای زندگی
هشت بهشت زندگی
بهشت اول:
آغوش مادریست که با تمام وجود بغلت کرد و شیرت داد.
بهشت دوم:
دستان پدریست که برای راه رفتنت با تو کودکی کرد.
بهشت سوم:
خواهر یا برادریست که برای ندیدن اشکهایت تمام اسباب بازیهایش را به تو داد.
بهشت چهارم:
معلمی بود که برای دانستنت با تمام بزرگیَش هم سنت شد تا یاد بگیری.
بهشت پنجم:
آغوشی بود که هرگز در آغوشش نگرفتی.
بهشت ششم:
دوستی هست که روز ازدواجت در آغوشت کشید و چنان در آغوشش فشرد که انگار آخرین روز زندگیش را تجربه میکند.
بهشت هفتم:
همسر توست که با تمام وجود در کنار تو معمار زندگی مشترکتان است؛ گویی دو شاخه از یک ریشه اید.
بهشت هشتم:
فرزند توست که خالق زیبایی های آینده است.
آری بهشت همین حوالیست
مادرت را بنگر…
پدرت را ببین…
خواهر یا برادرت را حس کن…
به معلمت سر بزن…
دوستت را به یاد بیاور…
عشقت را از خاطرت بگذران…
همسرت را در آغوش بگیر…
فرزندت را ببوس…
یک وقت دیر نشود برای بهشت رفتنت
آری شاید هر کدام از ما تمام هشت بهشت را نداشته باشیم
ولی تو سعی کن و بهشت را با همه قلبت حس کن، قطعا بهشت در همین نزدیکیست!!!
دوازده نشانه بیداری روح
لذت بردن از هر لحظه زندگی.
شکرگزاری و قدردانی از آفریدگار در هر فرصتی.
داشتن لبخندهای غیر ارادی.
احساس پیوستگی با دیگر موجودات و طبیعت.
عدم علاقه به هرگونه قضاوت در مورد دیگران.
عدم علاقه به هرگونه قضاوت در مورد خودشان.
عدم توانایی برای هرگونه نگرانی و دلواپسی.
عدم علاقه به هرگونه درگیری.
عدم علاقه به اینکه به کارهای دیگران فکر کنند و یا دلایل آن را بررسی کنند.
تمایل زیاد به اینکه اجازه دهند زندگی خودش مسیرش را طی کند
به جای اینکه مسیر آن را مشخص و تعیین کنند.
تمایل به اینکه به طور همزمان تصمیم بگیرند و عمل کنند،
به جای اینکه به تجربیات و ترس های گذشته خود رجوع کنند.
دستیابی به نیروی عشق ورزیدن به دیگران،
بدون انتظار برای بازگشت و یا جبران…

انسان سه راه دارد:
راه اول از اندیشه میگذرد، این والاترین راه است.
راه دوم از تقلید میگذرد، این آسانترین راه است.
و راه سوم از تجربه میگذرد، این تلخترین راه است.
گاهي لازم است...
لازم است گاهی از خانه بیرون بیایی و خوب فکر کنی ببینی باز هم میخواهی
به آن خانه برگردی یا نه ؟!
لازم است گاهی از مسجد ، کلیسا و ... بیرون بیایی و ببینی پشت سر اعتقادت
چه میبینی ترس یا حقیقت ؟!
لازم است گاهی از ساختمان اداره بیرون بیایی ، فکر کنی که چهقدر
شبیه آرزوهای نوجوانیت است ؟
لازم است گاهی درختی ، گلی را آب بدهی ، حیوانی را نوازش کنی ،
غذا بدهی ببینی هنوز از طبیعت چیزی در وجودت هست یا نه ؟!
لازم است گاهی پای کامپیوترت نباشی ، گوگل و ایمیل و فلان و بهمان را
بیخیال شوی ، با خانواده ات دور هم بنشینید ،
یا گوش به درد دل رفیقت بدهی
و ببینی زندگی فقط همین آهنپارهی برقی است یا نه ؟!
لازم است گاهی بخشی از حقوقت را بدهی به یک انسان محتاج ،
تا ببینی در تقسیم عشق در نهایت تو برنده ای یا بازنده ؟!
لازم است گاهی عیسی باشی،ایوب باشی،انسان باشی ببینی میشود یا نه ؟!
و بالاخره لازم است گاهی از خود بیرون آمده و از فاصله ای دورتر به خودت بنگری
واز خود بپرسی که سالها سپری شد تا آن بشوم که اکنون هستم...
آیا ارزشش را داشت ...؟!
زیبائی در فراتر رفتن از روزمره گیهاست...

آدمهای منفی به پیچ و خم جاده می اندیشند
و آدمهای مثبت به زیبایی های طول جاده!
عاقبت هردو به مقصد می رسند اما یکی باحسرت ودیگری با لذت...
فقط ده ثانیه تصور کنید ...
✿لطفا10 ثانیه،فقط 10 ثانیه تصورکنيد داريد« لیمو ترش»ميخوريد،ببینید دهانتون بزاق ترشح ميکنه؟
✿ این مثال را زدم که بگم چطور با 10 ثانیه فکر کردن به لیمو ترش اینقدر بدن ما واکنش میده، اونوقت مقايسه کنيد که وقتي ما 10 دقیقه ،10 ساعت، 10 روز يا 10 سال به اتفاقات و مسائل منفی تمرکز ميکنيم يا ساعتها عصباني هستيم يا استرس و اضطراب يا کينه تو ذهنتون داريم چه تاثیرات ویرانگری روی سیستم جسمي و روحي مون میذاره.
برعکسش هم همینطوره که ما اگر 10 ثانیه و 10 دقیقه، 10 روز، 10 سال به مسايل مثبت و خوب فکر کنیم جسم و روح مون واکنش های مثبتي نشون ميدن و سرشار از انرژي ميشيم.
مثال لیمو ترش یادمون باشه، تا افکار منفی اومد تو سرمون بدونیم که اگه تا 20 ثانیه ادامه شون بدیم، دیگه داریم تیشه به ریشه زندگیمون میزنیم.
.
خیلی خوبه که دائما از خودمون بپرسیم انرژی بخش ترین فکري که باید بکنیم چیه؟
انرژی بخش ترین حرفایی که باید بزنیم چیه؟
ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﻫﺪﺍﯾﺎ:
1 - ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﻫﺪﯾﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﭘﺪﺭ ﻋﺰﺕ ﺍﺳﺖ.
2 - ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﻫﺪﯾﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎﺩﺭ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﺍﺳﺖ.
3 - ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﻫﺪﯾﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺍﺣﻮﺍﻝ ﭘﺮﺳﯽ ﺍﺳﺖ.
4 - ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﻫﺪﯾﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﯽ ﺍﺳﺖ.
5 - ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﻫﺪﯾﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﻋﺸﻖ ﻣﺤﺒﺖ ﺍﺳﺖ.
6 - ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﻫﺪﯾﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﻃﻔﻞ ﺗﺮﺑﯿﺖ ﺍﺳﺖ.
7 - ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﻫﺪﯾﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﻭﺳﺖ ﻭﻓﺎ ﺍﺳﺖ.
8 - ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﻫﺪﯾﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺧﺪﻣﺖ ﺍﺳﺖ.
9 - ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﻫﺪﯾﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﻫﻤﺪﺭﺩﯼ ﺍﺳﺖ.
10 - ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﻫﺪﯾﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺮﺩﻩ ﺩﻋﺎ ﺍﺳﺖ.
11 - ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﻫﺪﯾﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺁﺧﺮﺕ ﻧﯿﮑﯽ ﺍﺳﺖ.
ﭘﺲ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺑﺎ ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ ﻫﺎ ﺍﻧﺲ ﺑﮕﯿﺮﯾﺪ،
ﺑﻬﺘﺮﯾﻨﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯾﺘﺎﻥ ﺍﺯ ﺩﺭﮔﺎﻩ پروردگار آرزو میکنم

برای رفع فشارهای عصبی بايد دو گام برداشت:
گام نخست اينكه برای مسائلِ جزئی، خود را ناراحت نكنيد.
گام دوم اينكه بدانيد همۀ مسائل، جزئی هستند.
آنتونی رابینز
اگر ڪسے را یافتی ڪه در
لبخندت
غمت را دید
در سڪوتت حرفهایت را شنید
و در خشمت محبت را فهمید
بدان او بهترین دارایے زندگے توست
از کوی تو بیرون نشود پای خیالم
بارالها
از کوی تو بیرون نشود پای خیالم
نکند فرق به حالم
چه برانی،چه بخوانی
چه به اوجم برسانی
چه به خاکم بکشانی
نه من آنم که برنجم
نه تو آنی که برانی
نه من آنم که ز فیض نگهت چشم بپوشم
نه تو آنی که گدا را ننوازی به نگاهی
در اگر باز نگردد
نروم باز به جایی
پشت دیوار نشینم چو گدا بر سر راهی
کس به غیر از تو نخواهم
باز کن در،که جز این خانه مرا نیست پناهی

جمله ای زیبا و تامل برانگیز
چایی که سرد میشه روش آبجوش میریزن گرم میشه…
درسته , گرم میشه اما کمرنگ میشه…!!
رابطه ام همینه…
میشه دوباره زندش کرد اما نه مثل اول…!!
مواظب رابطه ها باشید که لازم نشه اب داغ روش بریزید

باور
تا سال 1954 باور تمام دنیا بر این بود که یک انسان نمی تواند یک مایل
را زیر 4 دقیقه بدود !!
آنها باور داشتندکه انسان محدودیتهای فیزیکی داردکه هیچگاه نخواهد
توانست یک مایل را زیر 4 دقیقه بدود ؛
تا اینکه سر و کله "راجر بنستر" پیدا شدو در یک مسابقه یک مایل را
در کمتر از 4 دقیقه دوید!
از آن به بعد در یکسال حدود بیست هزار نفر این رکورد را زدند
و کم کم این کار به سطح دبیرستان ها کشیده شد!
چه چیزی فرق کرد؟! آنهم در عرض یکسال؟!
هیچ چیز فقط یک کلمه :
" باور …! "
عاشق کسانی باش که...
به کسانی که
لا به لای مشغله شان
وقتی برایت پیدا می کنند
احترام بگذار !
اما عاشق کسانی باش که
وقتی به آنها نیاز داری
تمام مشغله شان را فراموش می کنند
تا تو را به آرامش برسانند …!!!

اگر مختارید که بین حق به جانب بودن و مهربانی یکی را انتخاب کنید،
مهربانی را انتخاب کنید.
وین دایر

"الگوی زیبایی برای دیگران باش"
"الگوی زیبایی برای دیگران باش"
سعی کن کسی که تو را می بیند، آرزو کند مثل تو باشد.
از ایمان سخن نگو!
بگذار از نوری که در چهره داری،آن را احساس کند...
از عقیده برایش نگو..!
بگذار با پایبندی تو،آنرا بپذیرد...
از عبادت برایش نگو!
بگذار آن را جلوی چشمش ببیند...
از اخلاق برایش نگو!
بگذار آن را از طریق مشاهده تو بپذیرد...
از تعهد برایش نگو!
بگذار با دیدن تو،از حقیقت آن لذت ببرد...
بگذار مردم با اعمال تو،
خوب بودن را بشناسند...
جملات الهام بخش
• نگذارید کسی که از رویاهایش دست کشیده شما را هم از رویاهایتان منصرف کند.
• گاهی، دو نفر باید از هم فاصله بگیرند تا بفهمند چقدر نیازمند برگشتن به همدیگرند.
• به جای پاک کردن اشکهایتان، آنهایی که باعث گریه تان می شوند را پاک کنید.

• هرگر از سمت جلو به یک گاو، از سمت عقب به یک اسب و از هیچ سمتی به یک احمق نزدیک نشوید.
• از نشانه های ذهن فرهیخته آن است که در عین مخالفت با عقیده ای، به آن احترام بگذارد.
• بخشش کنید، اما نگذارید از شما سوء استفاده شود.
عشق بورزید، اما نگذارید با قلبتان بد رفتاری شود.
اعتماد کنید، اما ساده و زودباور نباشید.
حرف دیگران را بشنوید، اما صدای خودتان را از دست ندهید.

• مردم می گویند، ” آدم های خوب را پیدا کنید و بدها را رها کنید.”
اما باید اینگونه باشد، ” خوبی را در آدم ها پیدا کنید و بدی آن ها را نادیده بگیرید. ”
هیچکس کامل نیست.
• غرور گفت، "غیر ممکن است.”
تجربه گفت: "خطرناک است.”
عقل گفت: "بیهوده است.”
دل زمزمه کرد: "امتحانش کن.”
• نگران آنچه که دیگران پشت سرتان می گویند نباشید، آن ها کسانی اند که به جای یافتن کاستی های زندگی خودشان، مشغول یافتن کاستی های زندگی شما هستند.
برای مطالعه کامل مطلب فوق،ذیلا ادامه مطلب را کلیک کنید
ادامه مطلب...
قانون زندگی پدربزرگ
یکی از دوستان میگفت ﭘﺪﺭ بزرگ ﺧﺪﺍﺑﯿﺎﻣﺮﺯ ﻣﻦ ﻗﻬﻮﻩ ﺧﺎﻧﻪ ﺩﺍﺷﺖ. ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺷﺐﻫﺎ ﮐﻪ ﺧﺴﺘﻪ ﻣﯽﺷﺪ ﻭ ﺳﺎﻋﺖ ﮐﺎﺭ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﯽﺷﺪ ﻭ ﻣﯽﺧﻮﺍﺳﺖ ﻗﻬﻮﻩ ﺧﺎﻧﻪ ﺭﺍ ﺑﺒﻨﺪﺩ، ﻣﯽﮔﻔﺖ:ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩﯼ ﯾﮏ ﻣﺸﺘﺮﯼ ﺩﯾﮕﺮ ﺻﺒﺮ ﻣﯽﮐﻨﻢ ﻭ ﺑﻌﺪ ﻣﯽﺑﻨﺪﻡ.
ﺍﻭ ﺣﺮﯾﺺ ﻧﺒﻮﺩ.ﺛﺮﻭﺗﻤﻨﺪ ﻫﻢ ﻧﺒﻮﺩ. ﭘﻮﻟﺶ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺭﺍﺣﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺧﺮﺝ ﻣﯽﮐﺮﺩ.ﺍﻣﺎ ﻣﯽﮔﻔﺖ: ﺗﻤﺎﻡ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺩﺭ ﺁﻥ ﯾﮏ ﻗﺪﻡ ﺁﺧﺮﯼ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺧﺴﺘﻪ ﺷﺪﻥ ﺑﺮ ﻣﯽﺩﺍﺭﯼ.
ﻣﻦ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺳﺒﮏ ﺍﻭ، ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺧﺴﺘﻪ ﻣﯽﺷﻮﻡ ﻭ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﻣﯽﺷﻮﻡ ﮐﻪ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺗﻤﺎﻡ ﮐﻨﻢ، ﺑﻪ ﯾﺎﺩ او، ﯾﮏ ﮔﺎﻡ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﺮﻣﯽﺩﺍﺭﻡ.ﻭ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﮐﻪ ﻣﺮﻭﺭ ﻣﯽﮐﻨﻢ، ﻣﯽﺑﯿﻨﻢ ﭘﺪﺭ بزرگم ﺭﺍﺳﺖ ﻣﯽﮔﻔﺖ. ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺩﺭ ﻫﻤﯿﻦ ﯾﮏ ﻗﺪﻡ ﺁﺧﺮ ﺍﺳﺖ.
ﺷﺎﯾﺪ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺍﯾﻦ ﺣﺮﻑ ﺑﺮﺍﯼ ﺷﻤﺎ ﺧﯿﻠﯽ ﺳﺎﺩﻩ ﯾﺎ ﺑﺪﯾﻬﯽ ﯾﺎ ﻣﺴﺨﺮﻩ ﺑﯿﺎﯾﺪ.ﻧﻤﯽﺩﺍﻧﻢ.ﺍﻣﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﯾﮏ ﺣﺮﻑ ﻋﺠﯿﺐ ﺑﻮﺩ.اﺯ ﺍﯾﻦ ﺣﺮﻑﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﮔﺎﻫﯽ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻣﯽﮐﻨﯽ ﺍﺑﺮ ﻭ ﺑﺎﺩ ﻭ ﻣﻪ ﻭ ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﻭ ﻓﻠﮏ ﮔﺮﺩ ﻫﻢ ﺁﻣﺪﻩﺍﻧﺪ ﺗﺎ ﺗﻮ ﺩﺭ ﻟﺤﻈﻪﺍﯼ،ﺣﺮﻓﯽ ﺭﺍ ﺑﺸﻨﻮﯼ ﻭ ﺍﺯ ﻏﻔﻠﺖ ﺑﺮﺧﯿﺰﯼ.
ﻫﻤﺎﻥ ﺷﺐ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﻡ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﺬﺍﺷﺘﻢ: ﯾﮏ ﮔﺎﻡ ﺑﯿﺸﺘﺮ…
ﺍﺯ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﻫﺮ ﻭﻗﺖ که کار میکنم ﻭ ﺧﺴﺘﻪ ﻣیشوم، ﻣﯽﮔﻔﺘﻢ:ﺑﺎﺷﻪ.ﻓﻘﻂ ﯾﮏ دقیقه بیشتر کار میکنم.
ﺍﺯ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﺘﺎﺏ ﻣﯽﺧﻮﺍﻧﻢ ﻭ ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ ﻣﯽﮐﻨﻢ ﻭ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﺧﻮﺍﺏ ﺁﻟﻮﺩﻡ ﻣﯽﺳﻮﺯﻧﺪ ﻣﯽﮔﻮﯾﻢ: ﻓﻘﻂ ﯾﮏ ﭘﺎﺭﺍﮔﺮﺍﻑ ﺑﯿﺸﺘﺮ.
ﺍﺯ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﻭﻗﺘﯽ ﭘﯿﺎﺩﻩﺭﻭﯼ ﻣﯽﮐﻨﻢ ﻭ ﺧﺴﺘﻪ ﻣﯽﺷﻮﻡ ﻭ ﻣﯽﺧﻮﺍﻫﻢ ﺑﺮﮔﺮﺩﻡ ﻣﯽﮔﻮﯾﻢ: ﯾﮏ قدم ﺑﯿﺸﺘﺮ.
ﺍﺯ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﻭﻗﺘﯽ ﺍﺯ ﮐﺴﯽ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﻟﻄﻔﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﻦ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﺗﺸﮑﺮ ﻣﯽﮐﻨﻢ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﻡ ﻣﯽﮔﻮﯾﻢ:ﯾﮏ ﺟﻤﻠﻪ ﺑﯿﺸﺘﺮ.
ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺩﯾﮕﺮ «ﯾﮏ ﮔﺎﻡ ﺑﯿﺸﺘﺮ» #ﻗﺎﻧﻮﻥ #ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﻦ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ.ﻭﻗﺘﯽ ﺧﺴﺘﻪ ﻭ ﻓﺮﺳﻮﺩﻩ ﻣﯽﺷﻮﻡ ﻭ ﻣﯽﺧﻮﺍﻫﻢ ﺩﻧﯿﺎ ﻣﺘﻮﻗﻒ ﺷﻮﺩ ﺗﺎ ﺍﺳﺘﺮﺍﺣﺖ ﮐﻨﻢ،ﯾﮏ ﮔﺎﻡ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺑﺮ ﻣﯽﺩﺍﺭﻡ.
ﭘﺪر بزرگم ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﺍ ﺧﻮﺏ ﻓﻬﻤﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩ. ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺩﺭ ﻫﻤﯿﻦ ﯾﮏ ﮔﺎﻡ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﺳﺖ. ﻫﻤﯿﻦ ﮔﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﺫﻫﻨﺖ ﺑﻪ ﺟﺴﻤﺖ ﯾﺎﺩﺁﻭﺭﯼ ﻣﯽﮐﻨﺪ ﮐﻪ ﺣﺎﮐﻢ ﻣﻦ ﻫﺴﺘﻢ، ﻧﻪ ﺗﻮ…

قضاوت و دیگران...
ما آمده ایم به این دنیا که خوب زندگی کنیم ، ما نیامده ایم که دیگران را راضی نگه داریم
ما باید با ملاک ها برخورد کنیم ، نه با آدمها !
ما قرار است که نیرویمان صرف رشد و تکامل اخلاقی ، انسانی ، علمی و هنریمان شود ، قرار نیست که این نیرو صرف تحت تاثیر قرار دادن دیگران شود
تجربه نشان داده است که ۹۸ % افکار مردم در ۹۸ % موارد کوچکترین تاثیری در زندگی ما ندارد و این ما هستیم که از این نظر چون چاقویی برای ضربه زدن به خود استفاده میکنیم
فردی که نظر دیگران برایش مهم است ، آنچنان در کودکی آسیب دیده و تحت تاثیر پدر و مادری بوده که همواره توجه او را به بیرون جلب کرده اند که چون چشم شده که همه را میبیند جز خودش را !
در واقع این فرد در سن ۲ تا ۴ سالگی متوقف شده که تصور میکند همه در حال دیدن او هستند
ما در دنیایی هستیم که قرار است بر اساس اصولی درست زندگی کنیم ، در این درست زندگی کردن نیازی نیست که رضایت همگان را جلب کنیم ، بلکه ملاک واقعی ما ، واقعیت، مسوولیت و اخلاق است.
دکتر_فرهنگ_هلاکویی

یادت باشه تا خودت
نخوای هیـچ کس نمیتونه
زندگیتو خراب کنه
یادت باشه که آرامش رو
باید تو وجود خودت
پیدا کنی
یادت باشه خدا همیشه مواظبته! یادت باشه همیشه ته قلبت یه جایی برای بخشیدن آدما بگذاری ..
گوش كن برات خوبه::
زبان استخوانی ندارد اما آنقدر قوی هست که بتواند قلبی را بشکند،
مراقب حرفهايمان باشيم
به کسانی که پشت سر شما حرف میزنند بی اعتنا باشید،
آنها به همانجا تعلق دارند،یعنی دقیقا"پشت سر شما
گاهی در حذف شدن كسي از زندگيتان حكمتي نهفته است.
اينقدر اصرار به برگشتنش نکنید
آدما مثل عکس هستن،زیادی که بزرگشون کنی کیفیتشون میاد پایین!
زندگی کوتاه نیست،مشکل اینجاست که ما زندگی را دیر شروع میکنیم!
دردهایت را دورت نچین که دیوارشوند،زیرپایت بچین که پله شوند....
هیچوقت نگران فردایت نباش،
خدای دیروز و امروزت،فرداهم هست…
ما اولين دفعه است که تجربه بندگي داريم ولى اوقرنهاست که خداست…
فرداهاتون قشنگ
اگر به جای اسلحه با معلم به جنگ دنیا می رفتیم ، همۀ دشمنان نابود می شدند . بیسمارک
آرامش مدام نیز کسل کننده است. گاهی طوفان هم لازم است . فردریش نیچه
سخن های پست ، آدمهای حقیر را جذب و خردمندان را فراری می دهد . اُرد بزرگ
تجربه را بر روی رختخواب نرم معطر و متکای پر قو نمی توان بدست آورد . اوری پید
سخن ارزشمند از پائولو کوئيلو
انسانها به شيوه هنديان بر سطح زمين راه مىروند.
با يک سبد در جلو و يک سبد در پشت. در سبد جلو, صفات نيک خود را مىگذاريم.
در سبد پشتي, عيبهاى خود را نگه مىداريم.
به همين دليل در طول زندگى چشمانمان فقط صفات نيک خودمان را مىبيند
و عيوب همسفرى که جلوى ما حرکت مىکند.
بدين گونه است که درباره خود بهتر از او داورى مىکنيم،
غافل از آن که نفر پشت سرى ما هم به همين شيوه درباره ما مىانديشد.
پائولو کوئيلو

هفت اصل بيل گيتس . رئیس مایکروسافت
«بيل گيتس»، رئيس «مايکروسافت»، در يک سخنراني در يکي از دبيرستانهاي آمريکا، خطاب به دانشآموزان گفت: «در دبيرستان خيلي چيزها را به دانشآموزان نميآموزند».
او هفت اصل مهم را که دانشآموزان در دبيرستان فرا نميگيرند، بيان كرد.
به گزارش ايسنا، اصول بيل گيتس به اين شرح است:
اصل اول: در زندگي، همه چيز عادلانه نيست، بهتر است با اين حقيقت کنار بياييد.
اصل دوم: دنيا براي عزت نفس شما اهميتي قايل نيست. در اين دنيا از شما انتظار ميرود که قبل از آنکه نسبت به خودتان احساس خوبي داشته باشيد، کار مثبتي انجام دهيد.
اصل سوم: پس از فارغالتحصيل شدن از دبيرستان و استخدام، کسي به شما رقم فوقالعاده زيادي پرداخت نخواهد کرد. به همين ترتيب قبل از آنکه بتوانيد به مقام معاون ارشد، با خودرو مجهز و تلفن همراه برسيد، بايد براي مقام و مزايايش زحمت بکشيد.
اصل چهارم: اگر فکر ميکنيد، آموزگارتان سختگير است، سخت در اشتباه هستيد. پس از استخدام شدن متوجه خواهيد شد که رئيس شما خيلي سختگيرتر از آموزگارتان است، چون امنيت شغلي آموزگارتان را ندارد.
اصل پنجم: آشپزي در رستورانها با غرور و شأن شما تضاد ندارد. پدر بزرگهاي ما براي اين کار اصطلاح ديگري داشتند، از نظر آنها اين کار «يک فرصت» بود.
اصل ششم: اگر در کارتان موفق نيستيد، والدين خود را ملامت نکنيد، از ناليدن دست بکشيد و از اشتباهات خود درس بگيريد.
اصل هفتم: قبل از آنکه شما متولد بشويد، والدين شما هم جوانان پرشوري بودند و به قدري که اکنون به نظر شما ميرسد، ملالآور نبودند.
قانون افزایش (سپاس بیشتر = جذب بیشتر)
قانون افزایش یا Law of Increase همانند قانون جذب یکی از قوانین جاری بر هستی ماست که شاید بعضی اوقات از قلم افتاده و یا به آن کم توجهی شود در صورتیکه نقشی اساسی در زندگی هر شخصی دارد.
قانون افزایش می گوید : در صورتیکه نسبت به هر آنچه مثبت که داریم سپاسگذار بوده و شکرگذار هستی باشیم، و همچنین همواره هر آنچه مثبت را که داریم بزرگ شمرده و بر زبانمان و دلمان جاری نماییم، آن داشته زیاد شده و روز بروز به نوعی بهتر در زندگیمان تجلی پیدا می کند. در واقع با به زبان و به دل جاری کردن داشته ها، باعث تشدید وجود آنها می شویم.
این زیاد شدن به دلیل این است که طبق قانون جذب، پدیده بر ضمیر ناخودآگاه ما نفوذ کرده و باعث می شود که ذهن داشتن این داشته را بصورت عملی در زندگی نیاز بداند. پس ما به زودی باعث جذب هر چه بیشتر آن داشته می شویم.
در قرآن داریم : لَئن شَکَرتُم لازیدَنَکُم به این معنا که شکر نعمت نعمتت افزون کند… . در تفسیر این آیه : اگر نعمتهایی را که به شما دادم به یاد بیاورید به آنها می افزایم. پس می بینیم که خداوند متعال خود بر روی این مساله تاکید داشته که همانا سپاسگذاری و به یادآوری داشته باعث ازدیاد و افزایش آنها میگردد.
وقتی شخصی مال بسیار دارد و همواره از مال خود تعریف می کند و سپاسگذار هستی می باشد، هستی خودبخود هر آنچه که دارد را به سمت این شخص می بارد. حتما دیده اید.
همچنین است در مورد کسی که مثلا به بیماری ای مبتلاست. یکسره از بیماری خود می گوید و هرکجا که می رسد از دردها و تحمل هایش می گوید و روز بروز حال او وخیم تر می شود. چه بسا اگر این فرد بیماری خود را کتمان می نمود و گویی که چنین بیماری وجود نداشت شاید خیلی زودتر از آن خلاص می شد. دقیقا بیماری ترس مرضی به همین صورت است.
در کل قانون افزایش می گوید :
از هر آنچه که داریم صحبت کنیم و فکر کنیم، افزایش می یابد.
منبع : برداشت آزاد از استاد حورایی
۱۵درس زندگي كه در هيچ مدرسه اي ياد نمي دهند!
همگي ما همزمان با تحصيل در مدارس ، درسهايي از زندگي نيز مي آموزيم كه هردوي آنها مهم است .
مشكل اصلي اين است كه زندگي قبل از ما هم جريان داشته و ما را هم مانند ديگران در مسيرش با خود مي برد و اين در حالي است كه ما تازه در ابتداي يادگيري و كسب معلومات لازم براي زندگي هستيم و تنها اميدواريم كه روزي به همه ي جوانب دست پيدا كنيم ، پس بطور منطقي دانش ما هميشه عقب تر از زندگي است.
در اينجا به درسهايي از زندگي اشاره كرده ايم كه براحتي مي توانيد از آنها بهره بگيريد :
1- طبق گفته ي Richard Carlson " چيزهاي بي ارزش را نچشيد "
اين بدان معني است كه خيلي از مردم خود را درگير استرس و به انجام رساندن كارهاي بي ارزش مي كنند كه در نهايت در مقابل اهداف اصلي زندگي ، هيچ ارزشي ندارند وقتي آنقدر خود را درگير اين مسائل كوچك مي كنيم ديگر جايي براي نيل به آرزوهايمان باقي نگذاشته ايم و از لحظات خود هيچ لذتي نمي بريم.
2-"زندگي غير قابل پيش بيني است " و ممكن است هر لحظه شما را در شيب وفراز قرار دهد " .
فقط بگوييد "هرگز" و بعد ببينيد چه اتفاقي مي افتد . براي مقابله با گره هايي كه زندگي در مسير شما قرار داده است ، تنها با ذهني باز و
خوش بين ، به آنها خوش آمد بگوييد !!
3- خسته كننده ترين واژه در هر زبان " من " است .
بله تصور اين است كه تكرار اين كلمه اعتماد به نفس را بالا مي برد. ولي خوب! بيشتر وقتها همه ي آن چيزيي كه در مورد خود با تكرار " من " توضيح و تعريف مي كنيد، واقعيت ندارد! اينكه يك نفر دائما" از خود و فضايل خود تمجيد و تفسير كند ، بسيار خسته كننده و يكنواخت است . اين حالت "خود محوري " است نه "اعتماد به نفس "
4-انسانيت مهم تر از ماديات است .
اهميت روابط اجتماعي بسيار مهم تر از درجات مادي است كه هر كدام از ما در
مسير آرزوها به آنها مي رسيم. بدون محبت و عشق و حمايت خانواده و دوستان در زندگي ، موفقيت هاي مادي ، خيلي لذت بخش نخواهد بود. با ايجاد تعادل در ملاك هاي برتري و ارزش هاي خود ، از ثبات زندگي بيشتري بهره خواهيد برد.
5- به غير از خودتان ، هيچ كس ديگر نمي تواند شما را راضي كند !
رضايت و راحتي ذهن شما تنها به عهده خودتان است ! بله ، روابط اجتماعي ، زندگيمان را پر بار تر مي كند ، اما خوب ، شايد اين روابط به تنهايي باعث
شادكامي و رضايت شما نشود.
6- درجه ي كمال و شخصيت
كمالات براي هر شخص زيباست . كلام و اعمال نيك ، به دنبال خود ، اعتماد و
اطمينان دوستان را در پي دارد . براي رسيدن به اين درجه ، تلاش كنيد .
7- بياموزيد كه خود ، ديگران و حتي دشمنان خود را ببخشيد.
انسان جايز الخطاست ، همه ما اشتباه ميكنيم ، ولي با كينه توزي و يادآوري صدمات گذشته ، تنها اين خودمان هستيم كه از زندگي لذت نمي بريم نه ديگران !!
8- "خنده" داروي هر "درد" است .
با خوشرويي و تبسم ، دردهاي خود را درمان كنيد.
9- تغذيه خوب ، استراحت ، ورزش و هواي تازه ، را فراموش نكنيد.
سلامتي خود را دست كم نگيريد . با رعايت اين نكات ، از وضعيت جسمي ايده آل خود ، لذت ببريد .
10- اراده اي مصمم ، شما را به هر چيزي كه مي خواهيد ، مي رساند .
هرگز تسليم نشويد و به دنبال رسيدن به آرزوها و اهداف خود تلاش كنيد.
11- تلويزيون ، ذهن ما را بيشتر از هر چيزي نابود مي كند !
12- شكست را بپذيريد .
هر كسي در زندگي ممكن است بارها و بارها شكست بخورد. شكست آموزنده است به ما ياد مي دهد كه چطور متواضع باشيم و راه درست تري را براي جبران آن انتخاب كنيم . توماس اديسون با شكستهاي متمادي توانست به هدف خود برسد ، او مي گفت :" من شكست نخوردم ، تنها ده ها هزار راه را امتحان كردم كه برايم مفيد نبود ! و به نتيجه نرسيد !"
13- از اشتباهات ديگران درس عبرت بگيريد .
يكي از بودائيات پير چنين مي گويد :" يك مرد دانا كسي است كه از اشتباهات خود درسي نيك بياموزد و اما داناتر كسي است كه از اشتباهات ديگران درس عبرت بگيرد".
14- از محبت به ديگران دريغ نكنيد .
زندگي كوتاه است و پايان آن نامعلوم . پس سعي كنيد محبت كنيد تا محبت ببينيد .
15- آنچنان زندگي كنيد كه گويي روز آخر عمرتان است !!!
همواره سعي كنيد بهترين و مهربان ترين همسر ، رفيق و حتي مهربانترين و بهترين رئيس باشيد ، تا زمان وداع با اين دنيا به دنيايي زيباتر دست يابيم.
درس هایی برای زندگی
1. خودتان را به اشتباه کردن متعهد کنید.
اشتباهات به شما درسهای مهمی یاد میدهد. بزرگترین اشتباهی که میتوانید مرتکب شوید این است که هیچ کار نکنید چون میترسید که اشتباه کنید. تردید نکنید—به خودتان شک نکنید. مهم این نیست که فرصتی برایتان پیش بیاید یا نه، مهم این است که ریسک کنید. هیچوقت 100% مطمئن نخواهید بود که خوب پیش میرود اما نمیتوانید هم 100% مطمئن باشید که هیچ کار نکردن خوب است! و مهم نیست که نتیجه چه شود، همیشه همانطور که باید تمام میشود. یا موفق میشوید یا از آن درس میگیرید که هر دو آن به نفعتان است. یادتان باشد اگر هیچوقت دست به عمل نزنید، همیشه همان جایی که هستید باقی خواهید ماند.
2. کار سختی که دوست دارید را پیدا کنید.
اگر میتوانستم به خودم در 18 سالگی نصیحتی بکنم این بود که انتخاب شغلم را براساس ایده ها، اهداف و توصیههای دیگران پایهریزی نکنم. به خودم میگفتم رشته ای را به این دلیل انتخاب نکنم که رشته پرطرفداری است یا آنهایی که از آن فارغالتحصیل میشوند پول بیشتری در میآورند. به خودم میگفتم که بهترین انتخاب شغلی برای من بر یک نکته مهم و اساسی متکی است: کار سختی که از انجام آن لذت ببرم. تا زمانیکه با خودتان صادق باشید و علایق و ارزشهایتان را دنبال کنید، میتوانید با این عشق به موفقیت برسید. و مهمتر اینکه دوست ندارید چندین سال دیگر متوجه شوید که روز و شبتان را به شغلی میگذرانید که هیچ علاقهای به آن ندارید. پس اگر متوجه شدید که از هر ثانیه انجام هر کار سختی بالاترین لذت را میبرید، دست از آن نکشید. چراکه وقتی روی علایقتان تمرکز کنید، کار سخت دیگر سخت نخواهد بود.
برای مطالعه کامل این متن بسیار زیبا،ذیلا ادامه مطلب را کلیک کنید
ادامه مطلب...

میتوانید
|
پدر: دوست دارم با دختري به انتخاب من ازدواج کني پدر به نزد بيل گيتس مي رود و مي گويد: پدر: اما اين مرد جوان قائم مقام مديرعامل بانک جهاني است بالاخره پدر به ديدار مديرعامل بانک جهاني مي رود و معامله به اين ترتيب انجام مي شود ............ .......
|
![]()
برچسبها: تازه های اقتصادی, اقتصادی, علمی اجنماعی فرهنگی و ورزشی در اقتصاد مرند, احمد عاقلی مرند

ای زمین
ای زمین،چه زیبا و چه با ابهت هستی!
چقدر اطاعت تو از نور ،کامل و فروتنی تو از خورشید ، نجیب است!
چقدرپوشیدگی تو با سایه،ظریف وچقدر صورت تو پوشیده بانقاب تاریکی،جذّاب است .
آوازهای صبح تو چقدر شیرین و صداهای شامگاه تو چقدر هولناک است.
ای زمین، چقدر کامل هستی و چقدر پیر و قدیمی.
در دشت های تو راه می رفتم و از کوه های تو بالا می رفتم
و به غار های تو داخل می شدم.
پس دانستم خواب تو در دشت ، امنیت تو در کوه ، آرامش تو در درّه
، اراده ی تو در سنگ و سکوت تو در غار است.
پس تو ، تویی که با نیروی خود گشاده هستی ، با تواضع خود بالایی
و با بالا بودن خود پایین هستی. با صلابت خود نرمی ،
و با وجود اسرار و پوشیده های خود واضح و آشکاری .
به دریای تو سوار شدم و روز تو را گذراندم و نهر های تو را تعقیب کردم.
پس شنیدم که ابدیت با جزر و مد تو حرف می زد
و روزگاران میان تپه ها غم های تو را می سرود
و زندگی با مردم تو و در سراشیبی های تو راز و نیاز می کرد.
پس تو ، تو و زبان ابدیت و لب های آن ، و تار های روزگاران
و انگشتان آن و فکر زندگی و دلیل آن هستی.
بهار تو مرا بیدار کرد و به جنگل هایت برد ،
به آنجا که کوشش های تو به ثمره ها تبدیل می شوند .
پاییز تو مرا به تاکستان هایت برد ، آنجا که خون تو مانند شراب می ریزد
و زمستان تو مرا به خوابگاه تو برد،آنجا که پاکی تو مانند برف پراکنده میگردد .
پس تو ،تو معطر با بهارت،بخشنده با تابستانت،لبریز با پاییزت و پاک با زمستانت هستی.

و در شبی صاف در و پنجره های وجودم را باز کردم و باسنگینی طعم های خود
و گرفتار زنجیر خود پسندی ام خود به سوی تو آمدم.
دوستی تو با ستارگان آشکار است و آنها به تو لبخند می زنند .
پس از من زنجیرها و وزن هایم را کندی و دانستم که منزل جان ،
فضای توست و هوس های آن در هوس های توست و سلامتی تو
وخوشبختی او در غبار طلایی است که ستارگان آن را روی پیکر تو پراکنده می کنند.

در شبی ابری ، از غفلت و بی خبری خود خسته شده بودم ،
به قصد تو بیرون آمدم،پس تو را جباری ترسناک و مسلح به توفان یافتم می رانی
و ضعیف خود را با نیرومند خود رو برو می کنی .
پس دانستم که نظام بشر نظام توست و ناموس آنها ناموس تو
و سنن آنها سنن توست ، و آن کسی که با بادهایش آن چه را که از
شاخه هایش خشک شده خم نکند ، از دلتنگی می میرد
و آنکه تاول های خود را نمی درد و آنچه که از برگ هایش
کهنه گردیده است را نمی کَنَد ، از سستی نابود می شود
و کسی که آنچه را از گذشته اش مرده است را به کفن فراموشی نسپرد
، خود کفنی برای غم های گذشته خواهد بود .

ای زمین ، چقدر با گذشت هستی و تحمل و وقار تو چقدر زیاد است.
و چقدر مهربان هستی بر فرزندان برگشته از حقیقت خود که در
خیالات خود گم شده اند در میان آنچه به آن رسیده اند و آنچه در آن کوتاهی کرده اند .
ما ضجه می زنیم و تو می خندی.
ما می رویم و تو تکفیر می کنی .
ما کفر می کنیم و تو برکت می دهی.
ما آلوده می کنیم و تو تقدیس می کنی .
ما می خوا بیم و خواب می بینیم در حالی که تو خواب می بینی
در شب زنده داری همیشگی خود ، ما سینه تو را با شمشیر و نیزه
زخمی می کنیم و تو زخم های ما را با روغن و مرهم پر می کنی .
ما کف تو را استخوان و جمجمه می کاریم و تو از آن درختان خود
و صفصاف می رویانی .
ما در تو لاشه به امانت می گذاریم و تو بیابان های ما را از آب بسیار
پر می کنی و خاک خود را از خوشه پر می کنی .
ما صورت تو را با خون رنگ می کنیم و تو صورت های ما را
با آب بهشت شستشو می دهی.
ما عناصر تو را می گیریم تا از آنها توپ ها و ابزار مخّرب بسازیم
و تو عناصر ما را می گیری و از آن گل ها و زنبق ها به وجود می آوری .
صبر تو چقدر وسیع است زمین ، و چقدر انعطاف داری.
ای زمین تو چه هستی که هستی؟
آیا ذره ای از غباری که از میان پاهای خداوند به بالا بر آمد ،
وقتی که از شرق های عالم به غرب های آن به راه افتاد ،
یا شراره ای که از آتش ابدیت پرتاب شده است؟
آیا دانه ای هستی که در مزرعه ی ابدیت افکنده شدی
تا پوست خود را با مغز خود بشکافی و شاخه ای خداوندی شوی
و به آنچه در آن سوی ابدیت است بالا روی.

آیا ثمره ای هستی که خورشید به آرامی آن را نور می دهد؟
آیا میوه ای در درخت معرفت هستی که عروق آن در اعماق ازلی فرو رفته است
و شاخه های آن به اعماق ابدیت صعود می کند؟
یا گوهری هستی که ماشین زمان آن را در دستان خدای مسافت گذاشته است؟
آیا کودکی هستی در آغوش فضا؟
یا پیرزنی هستی که از روزها و شب ها نگهبانی می کند
و از حکمت شب ها و روزها سیر شده است؟
ای زمین ! تو من هستی ، تو ادراک منی ، تو عقل من ،
خیال من و خواب های منی ، تو غفلت من و بیداری منی.
تو زیبایی در چشم منی و اشتیاق در قلب من و بقای همیشگی در روح منی .
ای زمین ، مغرور نشو اگر من نبودم تو نیز نبودی.
جبران خلیل جبران
برچسبها: تازه های اقتصادی, اقتصادی, علمی اجنماعی فرهنگی و ورزشی در اقتصاد مرند, احمد عاقلی مرند
۱۰ راه برای شاد شدن فوری
۲٫ سنت های خودتان را داشته باشید. چرا باید سبزی پلو با ماهی شب عید کنار همه اعضای خانواده را فقط یکبار در سال بخورید؟ همه همیشه می گویند، “بیشتر از اینها باید دور هم جمع شویم و از این مراسم ها داشته باشیم.” ما خودمان سه بار در سال همچنین مراسمی می گیریم و سبزی پلو با ماهی را با همه متعلقاتش که شب عید درست می کنیم، آماده می کنیم و کنار هم جمع می شویم و شبی خوب و خاطره انگیز برای خودمان درست می کنیم.
۳٫ شیرینی ای شکلاتی درست کنید و بی دلیل آنها را به یک غریبه هدیه کنید. وقتی از منطقه امن خودتان بیرون بروید می توانید ارزشمندترین لحظات زندگی را برای خودتان بسازید. خاطره انگیزترین هدیه همیشه غیر منتظره ترین آنهاست. وقتی یک ظرف شیرینی شکلاتی به کسی هدیه کنید، لبخندی که روی لبهای فرد مقابل می نشیند واقعاً شگفت انگیز است. آنجاست که می توانید کلی با آن غریبه حرف بزنید و بخندید و لحظاتی را بسازید که هیچکدامتان فراموشتان نشود.
۴٫ خودتان را مسخره کنید و بخندید. دفعه بعد که کاری خجالت آور انجام دادید آن را پنهان نکنید. آن را برای دوستان و اعضای خانواده تعریف کنید و با هم دقایقی را بخندید و شاد باشید.
۵٫ بزرگترین و پرسر و صداترین مشوق خود باشید. من نامه ای برای خودم نوشتم و در آن همه خصوصیات و ویژگی های خوبم را یادداشت کردم و توضیح دادم چرا می توانم دوست خیلی خوبی برای هر کسی که دنبال دوست است، باشم. اول خجالت می کشیدم که از خودم تعریف کنم اما اگر خودم خودم را تحسین نکنم چطور می توانم از دیگران انتظار داشته باشم ویژگی های خوب من را ببینند؟
۶٫ اجازه ندهید آتش نشان زیرتختتان خانه کند. چه می شد “اگرها” را دور بریزید. اگر قرار است ساعت ۳ نصفه شب آتش سوزی برایتان اتفاق بیفتد، باید تمرین کنید (مثل تمرین های استفاده از کپسول آتش نشانی که در مدرس انجام می دادیم درحالیکه جایی آتش نگرفته بود). وقتی دچار ترس یا اضطراب می شوید، من همیشه این جمله را به یاد می آورم، “یک نفر باید وقتی بچه بودم این را به من می گفت.” این شعار هیچ ارتباطی به ترس من ندارد اما باعث می شود چرخه های نگرانی من متوقف شوند چون قبل ازاینکه بحران پیش بیاید من آن را تمرین کرده ام.
۷٫ کهنه ها را دور بریزید تا جا برای چیزهای جدید داشته باشید. من در یک خانه قدیمی زندگی می کنم. شاید رمانتیک به نظر برسد و البته هم اینطور است اما تازمانیکه بخواهید جایی برای نگه داشتن چیزی پیدا کنید. فقط با داشتن چهار کمد کوچک و نبود انباری هر چیزی جای خودش را دارد. قاعده ای که دنبال می کنم این است که اگر چیز جدیدی بخرم، یک چیز قدیمی را باید دور بیندازم. این فرمولی است که باعث می شود بتوانم زندگیم را متعادل و متوازن نگه دارم چون باعث می شود این سوال را از خودم بپرسم، “واقعاً چه چیزی برایم مهم است؟”
۸٫ شکافهای شخصیتتان را قبول کنید. من فهمیده ام که من کمی عجیب هستم. شخصیت من جنبه های گیج کننده ای دارد و گاهی اوقات می بینم که دلم می خواهد دور بریزمشان. اما بعد یاد این قسمت از یکی از ترانه های لئونارد کوهن می افتم که میگوید، “هر چیزی شکاف هایی دارد که از همانجا نور وارد آن می شود.” پس بااینکه ممکن است خیلی ها این جنبه های خاص شخصیت من را شکاف هایی در شخصیم بدانند، آن نوری که از آن شکاف ها واردم می شود باعث می شود فردی خلاق و به نظر خودم جالب باشم.
۹٫ برای یکی یادداشت بگذارید. وقتی کاری کنید که یکی از دوستانتان بفهمد که به او فکر می کرده اید باعث می شود لبخندی روی لبهای او و البته خودتان بیاورد. خیلی وقت ها ایمیل های کوتاهی مثل این به دوستانم می زنم، “دیروز که برای خرید رفته بودم یک بلوز آبی خیلی خوشگل دیدم، من را یاد بلوزی که پارسال برای ناهار بیرون رفته بودیم پوشیده بودی انداخت. آبی خیلی به تو می آید سعی کن بیشتر آبی بپوشی!” شاید وقتی ایمیل را بفرستم احساس عجیبی به من دست بدهد اما نوشتن آنها لبخندی روی لبهایم می آورد و می دانم برای دوستم هم همینطور است.
۱۰٫ اشکالی ندارد اگر گاهی اوقات قوانین را بشکنید. قانونی که موقع بچگی در خانه ما بود این بود، “اگر کاری را شروع کردی باید تمامش کنی.” به خاطر همین بود که همیشه در کتابخانه کتاب های نازک را برای خواندن انتخاب می کردم. اما الان که بزرگ شده ام اگر کتابی را دوست نداشته باشم خیلی راحت دست از خواندن آن بر می دارم. خیلی وقت ها هم کمی از اول کتاب می خوانم، کمی از آخر آن و کمی از وسط.این کتاب متعلق به خودم است چرا نباید اینکار را بکنم؟ هیچ قانونی وجود ندارد. برای این آن کتاب را می خوانم که از آن لذت ببرم پس هر طور که بیشترین لذت را ببرم آنرا می خوانم.
برچسبها: تازه های اقتصادی, اقتصادی, علمی اجنماعی فرهنگی و ورزشی در اقتصاد مرند, احمد عاقلی مرند
خطوط تاثیرگذار
به زندگی فکر کن! ولی برای زندگی غصه نخور. دیدن حقیقت است ، ولی درست دیدن ، فضلیت.
ادب خرجی ندارد .ولی همه چیز را میخرد.
با شروع هر صبح فکر کن تازه بدنیا آمدی .مهربان باش و دوست بدار و عاشق باش.
شاید فردایی نباشد. شاید فردایی باشد اما عزیزی نباشد...
ﭼــﻪ ﺣﻘﯿــﺮﻭﻛﻮﭼﮏ ﺍﺳــﺖ ﺁﻥ ﮐﺴــﯽ ﻛــﻪ ﺑــﻪ ﺧﻮﺩﻣﻐــﺮﻭﺭﺍﺳﺖ !
ﭼــﺮﺍ ﻛـــﻪ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧــﺪ ﺑﻌــﺪ ﺍﺯ ﺑــﺎﺯﯼ ﺷﻄﺮﻧــﺞ ، ﺷــــﺎﻩ ﻭ ﺳـﺮﺑــﺎﺯ ﻫـﻤــﻪ ﺩﺭ ﯾﮏ ﺟﻌﺒــﻪ ﻗــــﺮﺍﺭ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﻧـــﺪ.
جایگاه شاه وگدا دارا وندار قبراست
تقواست که سرنوشت ساز است...
براے رسیدن به کبریا باید نه "کبر"داشت نه "ریا"....مواظب باشیم
که " تقوا" ، بایک "تق" ، "وا" نرود.....
"دکتر الهی قمشه ای"
برچسبها: تازه های اقتصادی, اقتصادی, علمی اجنماعی فرهنگی و ورزشی در اقتصاد مرند, احمد عاقلی مرند

خطوط تاثیر گذار
ﺍﮔﺮ می خوﺍﻫﯽ ﺣﺎﻟﺖ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺧﻮﺏ ﺑﺎﺷﺪ
ﺣﺎﻟﺖ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺣﺎﻝ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﮔﺮﻩ ﻧﺰﻥ
ﺧﯿﺎﻟﺖ ﺭﺍﺣﺖ ...
ﺗﻮ ﮐﻪ ﺧﻮﺏ ﺑﺎﺷﯽ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﻫﻢ ﺣﺎﻟﺸﺎﻥ ﺧﻮﺏ ﺍﺳﺖ
ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﯼ ﮐﻪ ﺑﺪﺍﻧﯽ چقدﺭ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﻣﻬﻢ ﻭ ﻋﺰﯾﺰ ﻫﺴﺘﯽ؟
ﮐﺎﻓﯿﺴﺖ ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯﯼ ﺳﺮﺍﻏﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﻧﮕﯿﺮﯼ!
ﻧﻪ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺧﻮﺩﺕ ﺭﺍ ﻟﻮﺱ ﮐﻨﯽ، ﻧﻪ ﻫﺮﮔﺰ
ﻓﻘﻂ ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯﯼ ﻭﻇﯿﻔﻪ ﯼ ﺳﺮﺍﻍ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﺍﺯ ﺣﺎﻝ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﻦ
ﺩﺭ ﺍین صورت ﯾﺎ ﺩﻟﺘﻨﮕﺖ می شوند ﻭ ﯾﺎ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ می کنند!
ﺍﮔﺮ ﺩﻟﺘﻨﮓ ﻭ ﻧﮕﺮﺍﻧﺖ ﺷﺪﻧﺪ ﻗﺪﺭﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺪﺍﻥ
ﻭ ﺑﻪ ﻫﺮ ﻗﯿﻤﺘﯽ ﮐﻪ ﺷﺪﻩ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﺧﻮﺩ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺵ
ﻭ ﺍﮔﺮ ﻓﺮﺍﻣﻮﺷﺖ ﮐﺮﺩﻧﺪ، به رﺍﺣﺘﯽ ﻓﺮﺍﻣﻮﺷﺸﺎﻥ ﮐﻦ ... ﺍﯾﻨﺎﻥ ﻫﻤﺎن هاﯾﯽ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﺗﺮﺱ ﺭﺍ ﺑﻪ
تو ﺁﻣﻮﺧﺘﻨﺪ!
ﺗﺮﺱ ﺍﺯ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﻭ ﻋﺪﻡ ﺗﻮﺟﻪ ﻭ ﺗﺎﺋﯿﺪ
ﺁن ها ﺑﺎﺑﺖ ﻧﻮﺍﺯﺵ ﻫﺎﯼ ﺭﻭﺣﯽ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ ﺑﻬﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﻧﻘﺪ ﺍﺯ ﺗﻮ ﻃﻠﺐ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ
گویا ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﻪ ﺁن ها ﺑﺪﻫﮑﺎﺭﯼ
ﻭ ﺍﯾﻦ ﺗﺮﺱ ﺩﺭ ﻧﺎﺧﻮﺩﺁﮔﺎﻫﺖ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻣﺠﺒﻮﺭ ﻣﯽﮐﻨﺪ ﺗﺎ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺭﺍﺿﯿﺸﺎﻥ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺭﯼ
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﭘﺮﻭﺍﻧﻪ ﺑﻮﺩﻥ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﻧﺸﺎﻧﻪ ﻋﻘﻞ ﻭ ﺍﻧﺴﺎﻧﯿﺖ ﻧﯿﺴﺖ
"دکتر الهی قمشه ای"
برچسبها: تازه های اقتصادی, اقتصادی, علمی اجنماعی فرهنگی و ورزشی در اقتصاد مرند, احمد عاقلی مرند
گاهی خودت را مثل یک کتاب ورق بزن
انتهای بعضی فکرهایت نقطه بگذار که بدانی باید همان جا تمامشان کنی
بین بعضی حرف هایت کاما بگذار که بدانی باید با کمی تامل ادایشان کنی
پس از بعضی رفتارهایت هم علامت تعجب و آخر برخی عادت هایت نیز علامت سوال بگذار
تا فرصت ویرایش هست خودت را هر چند شب یک بار ورق بزن...
حتی بعضی هز عقایدت را حذف کن...اما بعضی را پر رنگ ...
هرگز هیچ روز زندگیت را سرزنش نکن....
روز خوب به تو شادی میدهد،روز بد به تو تجربه
و بدترین روز به تو درس میدهد.....
فصل ها برای درختان هر سال تکرار میشود ،
اما فصل های زندگی انسان تکرار شدنی نیست ...
تولد...کودکی...جوانی...پیری و دیگر هیچ...
تنها زمانی صبور خواهی شد که صبر را یک قدرت بدانی نه یک ضعف !
آنچه ویرانمان میکند روزگار نیست ،حوصله کوچک و آرزو های بزرگ است...!
(اقْرَأْ كِتَابَكَ كَفَىٰ بِنَفْسِكَ الْیَوْمَ عَلَیْكَ حَسِیبًا)
بخوان کتابت را امروز توبرای حسابرسی ازخودت کافی هستی...
( سوره إسرا : 14)
روزهایتان پر از آرامش....
برچسبها: تازه های اقتصادی, اقتصادی, علمی اجنماعی فرهنگی و ورزشی در اقتصاد مرند, احمد عاقلی مرند
گلچین زندگی
Express an affirmative attitude toward others and ourselves.
دیدگاه مثبتی نسبت به دیگران و خودمان داشته باشیم.
. Complement people ifthey do well
كار خوب دیگران را با خوشرویی بپذیریم.
Be polite, honest, and considerate.
مودب ، صادق و با ملاحظه باشیم.
Focus on the best in individuals, not their faults or shortcomings.
روی بهترین صفات و ویژگیهای افراد تمركز كنیم ،
نه روی اشتباهات و كاستیهای آنها.
Applaud people's achievements. Appreciate their creativity.
پیروزیها و موفقیتهای افراد را تحسین كنیم.
از ابتكارات و خلاقیتهای آنها قدردانی كنیم.
Respect their uniqueness.
به یگانگی و فردیت آنها احترام بگذاریم.
Learn to forgive and forget.
یاد بگیریم ( اشتباهات افراد را ) ببخشیم و فراموش كنیم.
Learn to heal and respect.
بیاموزیم ( درگرفتاريهای دیگران ) التیامبخش باشیم و به آنها احترام بگذاریم.
Learn to modify and improve.
بیاموزیم ( چیزها را ) اصلاح كنیم و بهبود ببخشیم.
Do not return evil act for evil act.
كار بد ( دیگران ) را با كار بد پاسخ ندهیم.
Do not be vengeful, vindictive, or spiteful.
انتقام جو ، تلافیكننده و كینهتوز نباشیم.
Learn to make exceptions, be flexible.
یاد بگیریم استثناء قایل شویم و انعطاف پذیر باشیم.
Be willing to change your mind and to admit when you are wrong.
در صورت نیاز در افكار و تصمیماتمان تجدید نظركنیم واشتباهاتمان را بپذیریم.
Try to help others if you can. Be pleased if they succeed.
بكوشیم تا میتوانیم به دیگران كمك كنیم.
با موفقیت آنها خوشحال شویم.
Abandon jealousy, hatred, cynicism, revenge, or greed.
حسادت، تنفر، بدگمانی ،كینه توزی، یا طمع جویی را ترك كنیم.
تقدیم به تمام آنهایی که دوستشان داریم!

سخنانی از دکتر وین والتر دایر
دکتر وین والتر دایر (Wayne Walter Dyer) در ۱۰ می ۱۹۴۰ در شهر دیترویت
از توابع ایالت میشیگان در ایالات متحده امریکا در خانوادهای فرهنگی به
دنیا آمد.
او یک نویسنده و سخنران است. یک عنوان از کتاب های او بنام "قلمرو
اشتباهات شما" در سال ۱۹۷۶ در حدود ۳۰ میلیون نسخه فروخت و جزء یکی از
بالاترین رکوردار فروش کتابها در تاریخ شد. دایر در سال ۱۹۸۷ به عنوان
بهترین سخنران ایالات متحده شناخته شد.
دایر هم اکنون در مائوی، هاوایی زندگی میکند. در اینجا گزیده هایی از
افکار، تحلیل ها و پندهای آموزنده اش را نسبت به آنچه که ما آنرا زندگی
می نامیم، مرور می کنیم.
دنیا مانند پژواك اعمال و خواستهای ماست.
اگر به جهان بگویی: "سهم منو بده..."
دنیا مانند پژواكی كه از كوه برمی گردد،
به تو خواهد گفت: "سهم منو بده..."
و تو دركشمكش با دنیا دچارجنگ اعصاب می شوی.
اما اگر به دنیا بگویی:"چه خدمتی برایت انجام دهم؟.."
دنیاهم بتو خواهد گفت:چه خدمتی برایتان انجام دهم؟.."
هر كس به دیگری زیانی برساند و یا ضربه ای به كسی بزند،
بیشترین زیان راخود از آن خواهد دید،چرا كه هركس در دادگاه عدل الهی
در برابر اعمال ناروای خودش مسؤول است.
به هر كاری كه دست زدید، نیاز به خداوند و خدمت به مردم را
در نظر داشته باشید،زیرا این شیوه ی زندگی معجزه آفرینان است.
درستكارترین مردم جهان بیشترین احترام را بسوی خود جلب شده می بینند،
حتی اگر آماج بیشترین بدرفتاریها و بی حرمتیها قرار گیرند.
تنها راه تغییر عادتها، تكرار رفتارهای تازه است برای آغاز هر تحول در خود،
ابتدا منبع تولید ترس و نفرت را در وجود خود شناسایی و ریشه كن كنید.
از مهم ترین كارهایی كه به عنوان یك آدم بزرگ می توانید انجام دهید،
اینست كه گهگاه به شادمانی دوران كودكی برگردید.
اگر مختارید كه بین حق به جانب بودن و مهربانی یكی را انتخاب كنید،
مهربانی را انتخاب كنید.
انتخاب با توست،
میتوانی بگوئی: صبح به خیر خدا جان،
یا بگوئی : خدا به خیر کنه، صبح شده.
برچسبها: تازه های اقتصادی, اقتصادی, علمی اجنماعی فرهنگی و ورزشی در اقتصاد مرند, احمد عاقلی مرند









