شعر زیبایی از مرحوم استاد شهریار
شيعيان ديگر هواي نينوا دارد حسين
شيعيان ديگر هواي نينوا دارد حسين
روي دل با کاروان کربلا دارد حسين
از حريم کعبه جدش به اشکي شست دست
مروه پشت سر نهاد اما صفا دارد حسين
ميبرد در کربلا هفتاد و دو ذبح عظيم
بيش از اينها حرمت کوي منا دارد حسين
برای مطالعه کامل داستان ذیلاادامه مطلبرا کلیک کنید
برچسبها: تازه های اقتصادی, تازه های علمی, تازه های اجنماعی, احمد عاقلی
ادامه مطلب...
آنا دیلیمه عاشیقام…آنا دیلی گونو موباره اولسون
نصر: بی تردید زبان ارزشمندترین میراث یک ملت است و اگر زبان ملتی از بین برود، آن ملت هم از صحنه هستی خارج می شود.
زبان مادری گنجینه ای است که از خصوصی ترین تجربه های شخصی مان تا نوستالژی های کودکی مان را با آن به خاطر سپرده ایم؛ زبانی که از کودکی لالایی ها، خنده ها و گریه هایمان را با آن آموخته ایم، زبانی است که با آن عاشقانه ترین و پر مهرترین نوازش ها و محبت ها را دریافت کرده ایم، زبانی است که با آن هستی را برای خود معنا بخشیده ایم، زبانی است که با آن عاشق شده ایم، خندیده ایم و مرگ عزیزانمان را مویه کرده ایم.
امروز، دوم اسفند مصادف با۲۱ فوریه «روز جهانی زبان مادری» است. روزیکه از سال ها پیش برای جلب توجه جوامع بشری به اهمیت تنوع زبانی و حفظ آن در جهان، گرامی داشته می شود؛ بی شک این روز فرصتی است برای یادآوری تعهد سازمان ما به سیاست پاسداری و ترویج زبان ها.
زمانی که سازمان یونسکو سالگرد روز جهانی زبان مادری را پاس می دارد، قابل تامل است که هنوز نوعی ترس نسبت به تدریس زبان مادری در نهاد آموزش ایرانی وجود دارد که طبق اصل 15 قانون اساسی تدریس زبان های مادری از جمله حقوق ایرانیان است، اما در عمل نوعی مقاومت در این خصوص وجود دارد.
زبان بسیار بیشتر از یک ابزار ارتباطی صرف است. زبان بیانگر وضعیت و خصوصیات انسانی ماست و ارزش ها، باورها و هویت ما در زبان تجلی می یابد. از رهگذر زبان است که ما تجربیات، سنت ها و دانش مان را انتقال می دهیم و تنوع زبان ها بازتاب دهنده غنای بی چون و چرای رویاها، تصورات و شیوه های زندگی ماست.
یکی از اصول اساسی و اولیه توسعه اجتماعی جوامع، احترام و پذیرش تنوع ها و تفاوت هاست. امروزه به تنوع و گوناگونی اقوام در جوامع توسعه یافته به عنوان یک فرصت که در زمینه های فرهنگی و اقتصادی می توان از آن استفاده کرد، نگاه می شود.
به میزان تفاوت نگاه ها، زبان ها و فرهنگ ها، تفاوت در جهان بینی و سبک زندگی و نگاه متفاوت به هستی و انسان وجود دارد و آموختن یک فرهنگ و زبان، آشنایی با جهان جدیدی است، جهانی که دریچه های ذهنی انسان را گشوده تر کرده و نمودهای جدیدی از هستی را بر او پدیدار می کند.
ایران و تمدن ایرانی با همین تنوع و تفاوت های زبانی و قومی چندین هزاره به عنوان یک ملت در کنار یکدیگر زیسته است و برخی تنگ نظری ها برای یکدست کردن قومی و زبانی در ایران نه تنها اقدامی در راه حفظ هویت ایرانی نیست، بلکه ضربه ای سخت به این هویت و تمدن تاریخی است.
هویت هر قومی بستگی به فرهنگ آن قوم دارد؛ اگر ما بخواهیم استقلال فکری و فرهنگی خودمان را داشته باشیم، باید ماهیت و پیشینه خودمان را حفظ کنیم. یکی از اصول و برنامه های ارتباط جمعی استفاده از زبان مادری است.
برای درک بهتر این موضوع کافی است همین الان هر جایی که هستید فقط برای چند ثانیه چشمان تان را بیش از گذشته گشوده و با دقت رنگ ها را در اطراف خود نظاره کنید و حالا برای چند ثانیه ي دیگر تصور کنید تمامی این رنگ ها را حذف و فقط یک رنگ را باقی بگذارند؛ حتی با فرض این که آن یک رنگ همان رنگ مورد علاقه شما باشد نیز دنیا به زیبایی و دل نوازی اکنون نخواهد بود.
پس چه اصراری است بر این که این همه لهجه و گویش نغز و شیرین را عامدانه کنار گذاشته و تنها به یک زبان تکلم کنیم؟!
وقتی که ایران بهشت رنگ ها و تفاوت ها باشد، لباس های محلی هر شهر و استانی جلوه های باشکوهی از آمیزش هنرمندانه رنگ ها را در خود جا می دهد؛ لباس هایی که هر کدام نشان از فرهنگ و تاریخی عمیق و گسترده دارد.
لباس کردی، آذربایجانی، بختیاری بلوچی و گیلکی و...هر کدام با رنگ ها و طرح های هنرمندانه نشانه خاصی از تاریخ، اعتقادات و رسومات آن سرزمین را به نمایش می گذارد.
گویش، لهجه و زبان هر منطقه از ایران آمیخته با جغرافیا و سبک زیست آن منطقه است. گویش ها و زبان هایی که به عنوان اصلی ترین نماد هویتی قرن ها زنده مانده و نسل به نسل به عنوان یک میراث گرانبهای تمدنی نگهداری شده است.
میراثی که نه تنها تهدید نیست بلکه فرصتی است تا هر ایرانی بتواند با یادگیری چندین کلمه از هر زبان و گویش های اقوام مختلف احترام و محبت خود را به آنها نشان دهد.
زبان مادری در شکل گیری هویت و شخصیت کودک تأثیر غیرقابل انکاری دارد و در واقع بخشی از هویت فرد است. فراگیری زبان مادری یادگیری زبان های دیگر را تسهیل می کند و منجر به پیشرفت زبانی و آموزشی میشود. کودکان از این طریق به درک عمیقتری دست می یابند و قادر می شوند چندین نظام زبانی را مقایسه و استفاده کنند.
بسیاری از مردم هزینه های زیادی متقبل می شوند تا فرزندان آن ها زبان های خارجی متفاوتی را یاد بگیرند اما همان فرزندان نمی توانند یک کلمه با زبان مادری بنویسند.
زبانمادری از دیدگاه روانشناسی
طبق تعریف روانشناسی« زبان مادری کودک آن زبانی است که مادر به هنگام حاملگی به آن زبان صحبت میکند چون که در زمان حاملگی کودک به صدای مادر نزدیکی دارد و هجاها و حروف آن زبان را بیشتر دریافت میکند.»پس اگر بعد از تولدِ کودک، اقدام به صحبت کردن با او با زبانی دیگر کنید کودکِ خودتان را از یادگیریِ آسان محروم کردهاید.
لو ویگوتسکی" ( ۱۸۹۶ – ۱۹۳۴) روانشناس روسی نیز بر این اعتقاد بود که بدون عنصر "زبان مادری"، ابزار درونی و فکری، هستی نخواهند یافت و کودکی که قادر به کنترل خود نباشد، درواقع هنوز به خودآگاهی و درونی شدن آموخته هایش نرسیده است به اعتقاد ویگوتسکی میزان دانسته های فرد و آگاهی او به میزان تاثیر او از سمبل ها و مفاهیمی است که در زبان مادری خود آموخته است اینجاست که نقش زبان – به عنوان ابزار معرفت و آگاهی – کلیدی می شود.
هرچه فرهنگ بالاتر و رفتارها پیچیده تر می شود فرهنگ مادری، موثرتر و مهم تر می شود. فرهنگ مادری یعنی تفکر و شناخت. اگر کسی نتواند به زبان مادری آموزش ببیند و به آن زبان، متن تولید کند، در پروسه شناخت، نقیصه ایجاد می شود. و اینجاست که اختلال هویت پیش می آید. فرد بی وسیله شناخت، فضایابی و خود را معرفی می کند. درست است که با زبان دوم می تواند گلیم خود را از آب بیرون بکشد اما در زبان دوم عمق وجود ندارد. زبان مادری بخش مهمی از هویت جوهری خویشتنِ خویش انسان است. هنر و فرهنگ، علم نیست که تجربی و دو دو تا چهارتا باشد، فرهنگ و هنر با هیجان ارتباط دارد. در این حوزه، زبان مادری حرف نخست را می زند.
ین ها باید باهم باشند تا به غنی سازی تفکر بینجامد. در فرهنگ و هنر، زبان مادری در صدر نشسته است. بسیاری از زبان شناسان میگویند؛ گوته تنها بخشی از حافظ را فهمیده است و بخش بزرگی از آن مانده زیرا آن بخش، مال این خاک و این زبان است که زبان مادریِ گوته نبوده است.
از سوی دیگر طبق بررسیهای "پیاژه"، نظریه پرداز رشد ذهنی در کودکان سالم، زبان مادری اولین عامل تعیین کننده فرآیند یادگیری در دوره های بعدی می باشد؛ آزمایشی که پیاژه برای نشان دادن آسیب های هنجاری اجتماعی آموزش به زبان غیر مادری ترتیب داد بسیار حائز اهمیت است.
پیاژه با قرار دادن یک کودک 5 ساله نرمال در جمع کودکان کر و لال دریافت که توان گفتار کودک سالم در عرض یک سال تا80 درصد کاهش یافت! در آزمایشی دیگر یک کودک سالم در میان کودکانی که به زبانی دیگر تکلم می نمودند قرار داده شده، نتیجه همان بود! این کودک توان گفتاری خویش را کاملا از دست داد! این ضایعه نه تنها در مورد توان گفتاری وی بلکه در مورد ماهیت اجتماعی و عقلانی کودک نیز ضایعاتی به بار آورد. به دنبال چنین مباحث و مسائلی سلوبین (1976) رسما از طریق یونسکو اعلان نمود که علم روان ـ زبان شناختی به جهت تقویت ماهیت رشد و تکامل انسان ها باید به عنوان علمی رسمی پذیرفته و مورداجرا گردد. در نظریه وی کودکان تا زمانی که آمادگی کامل را نیافته اند، نباید از زبان مادری خویش دور شوند و آموزش به زبان غیر مادری برای کودکان زیان های هنجاری و اجتماعی به بار خواهد آورد و نحوه آموزش را که باید فرهنگ محیط تعیین نماید و هر تصمیمی که در خارج از محیط کودک گرفته شود به زیان کودک و نهایتا به زیان جامعه ای است که کودک در آن رشد می یابد و مجبور به زندگی کردن است.
این جملات قصار تنی چند از بزرگان درباره اهمیت زبان مادری هستند: اگر بخواهند شما را وابسته سازند، نخست سراغ زبانتان می روند. اگر با فردی به زبانی که می فهمد صحبت کنید، حرفتان به مغزش میرسد اما اگر با او به زبان مادریش صحبت کنید حرفتان به دلش می نشیند. فردی که زبان مادری خود را نداند همانند فردی است که کلید زندانش گمشده باشد. اگر پدران و مادران معتقد باشند و بدانند زبان آنها مهم و ارزشمند است به زبان خود با بچههایشان صحبت می کنند.
امروزه چیستی کیفیت آموزشی یکی از چالش های جهانی در گستره آموزش است.
در این بستر است که هر انسان بر پایه حقوق انسانی خویش و در هر کجای کره خاکی، حق دارد از زندگی فردی و اجتماعی کامیابی برخوردار بوده و دولت ها وظیفه دارند زمینه دستیابی به چنین زندگی را برایش فراهم کنند.
غصه ام می گیرد وقتی که زبان مادری می شود معیار سنجیدن انسان ها از یکدیگر، می شود دلیل دشمنی یا دوستی با یکدیگر، می شود دلیل صداقت یا ریا با یکدیگر. غصه ام می گیرد زبان مادری که باید دلیل مباحات و لذت انسان ها، ملزت و قومیت ها ازیکدیگر باشد، عامل فشار و سبب صدها بی انصافی و حمله و … می شود.
امیدوارم روزی برسد که زبان مادری دلیل هیچ جنگ و مبارزه نباشد؛ روزی که همه از یاد گرفتن زبان های مادری دیگران نیز لذت ببرند و بدانند هیچ چیزی با ارزشتر از دانستن زبان مادری دوست و همسایه و هم میهن و ….نیست.
به جای تمركز به زبان مادری و معطوفشدن به زبان از منظر سیاست های زبانی، حق آموزش زبانی باید در قالب بزرگ تر و ذیل حقوق شهروندی طرح شود. در این صورت وقتی هر حقی به شهروند داده میشود وظیفه ای هم تعریف می شود و حق همواره همراه با وظیفه است.
سحر مغفرت
برچسبها: تازه های اقتصادی, تازه های علمی, تازه های اجنماعی, فرهنگی و ورزشی در اقتصاد مرند
علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدارا
علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدارا
که به ماسوا فکندی همه سایه هما را
دل اگر خدا شناسی همه در رخ علی بین
به علی شناختم من به خدا قسم خدا را
به خدا که در دو عالم اثر از فنا نماند
چو علی گرفته باشد سر چشمه بقا را
مگر ای سحاب رحمت تو بباری ارنه دوزخ
به شرار قهر سوزد همه جان ما سوا را
برو ای گدای مسکین در خانه علی زن
که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را
به جز از علی که گوید به پسر که قاتل من
چو اسیر توست اکنون به اسیر کن مدارا
به جز از علی که آرد پسری ابوالعجائب
که علم کند به عالم شهدای کربلا را
چو به دوشت عهد بندد زمیان پاکبازان
چو علی که می تواند که به سر برد وفا را
نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت
متحیرم چه نامم شه ملک لا فتی را
به دو چشم خون فشانم هله ای نسیم رحمت
که زکوی او غباری به من آر توتیا را
به امید آنکه شاید برسد به خاک پایش
چه پیام ها سپردم همه سوز دل صبا را
چو تویی قضای گردان به دعای مستمندان
که زجان ما بگردان ره آفت قضا را
چه زنم چو نای هر دم ز نوای شوق او دم
که لسان غیب خوش تر بنوازد این نوا را
همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی
به پیام آشنایی بنوازد آشنا را
زنوای مرغ یا حق بشنو که در دل شب
غم دل به دوست گفتن چه خوش است شهریارا
محمدحسین بهجت تبریزی- شهریار
روحش شاد
برچسبها: تازه های اقتصادی, اقتصادی, علمی اجنماعی فرهنگی و ورزشی در اقتصاد مرند, احمد عاقلی مرند
به مناسبت استقبال از سالروز تولد عجوبه ادبی که از تبریز برخواست؛
شهریار شاعری فرا ملی و فرا زبانی، سرآمد ادیبان ایران زمین
محمد حسین بهجت (شهریار) شاعر پر آوازه تبریز از جمله مفاخر مردم این خطه است که آثار هنری اش فرهنگ شفاهی آذربایجان را در خود منعکس کرده و بناهایی منتسب به استاد از جمله مقبره الشعرا و خانه استاد شهریار از جمله قطب های مهم گردشگری این شهر است.
به گزارش تبریزمدرن ، بی شک تبریز بخش اعظمی از تاریخ فرهنگی خود را مدیون شهریار است. علاوه بر نقش وی در منطقه آذربایجان، در داخل کشور نیز به حدی است که ۲۷ شهریورماه سالروز تولد شهریار به عنوان روز ملی شعر و ادب نامگذاری شده است.
شهر فرهنگی تاریخی تبریز در طی گذر قرن ها و هزاران سال در دل خود بزرگانی را جای داده است که هر کدام در عرصه ی از فرهنگ و تمدن این شهر و منطقه برگی نو ورق زده اند.
مساجد، خیابان ها، ساختمان ها و نماها، خانه های تاریخی، ابنیه تاریخی، موزه ها و همه و همه شاهد زنده ی از نقش این کهن شهر در تحولات فرهنگی، اجتماعی و سیاسی کشور و منطقه است که با قدم زدن در کوچه و پس کوچه های شهر، هر بیننده ی آن را حس می کند.
مشاهیری بزرگی که از این خطه برخواستند و تحولات عظیمی را سبب شده اند. بزرگانی چون علامه امینی، علامه طباطبایی، علامه جعفری، ستارخان و باقرخان ، خیابانی، ثقه الاسلام، زینب پاشا، شمس تبریزی، پروین اعتصامی، باغچه بان، کمال الملک بهزاد و … نمونه ای از افرادی هستند که در تاریخ این شهر حک شده و فرهنگ و تمدن تبریز را شکل داده اند و تاثیر وجود چنین نام آورانی است که فرهنگ والا با رفتار مردم تبریز عجین شده است.
در این میان یکی از بزرگانی که مردم نه تنها آذربایجان، بلکه کل کشور و حتی کشورهای ترک زبان دنیا با آثار آن عجین شده اند استاد مسلم قلم، محمدحسین بهجت ملقب به شهریار است.
شهریار شاعر توانای فارسی و ترکی و خالق منظومههای تحسین برانگیز و جاویدی چون حیدربابایه سلام، خان ننه، سهندیه و نیز اشعاری عارفانه و ازلی چون شعر علی ای همای رحمت است.
مقبره الشعرای و خانه تاریخی شهریار، دو قطب توریست پذیر تبریز
علاوه بر آثار نفیس هنری برجا مانده از استاد، ۲ اثری که از وجود استاد برای شهر تبریز رهاوردی بی نظیر دارد و شهر تبریز یکی از قطب های جاذبه گردشگری خود را از آن می بیند مجموعه مقبره الشعرا است که مرهون وجود مزار استاد در این مکان است که سالانه میزبان هزاران گردشگری است که به تبریز وارد می شوند و دیگری خانه استاد شهریار است که روزانه مقصد بسیاری از گردشگران است.
وجود مقبره الشعرا و در راس آن مزار استاد در این محل باعث شده که در سدههای مختلف، شاهد برگزاری نشست های شعر، ادب، عرفان، فلسفه و حکمت در تبریز باشیم؛ از سالها قبل دیار ما محفل شاعران، عرفا، حکما، هنرمندان و فرهیختگان بوده است و این امر شهر ما را به عنوان مرکز شعر و ادب ایران زمین معرفی کرده است.
آرامش گاه ابدی بیش از ۴۰۰ شاعر و ادیب در مقبره الشعرای تبریز نشان از جوشش شعر و ادب و عرفان در این منطقه است.
تبریز بر این می بالد که در میان این سلسله ادبیان کشور، شهریار ملک سخن را داردکه گستره نگاه و اثراتش به حدی است که صاحبنظران را متقاعد کرد تا روز شعر و ادب ملی را همزمان با روز بزرگداشت استاد شهریار انتخاب کنند.
شهریار شاعری است که نه فقط شعرهایش در داخل کشور، بلکه در خارج از مرزهای جغرافیایی کشور بازتاب داشته و شاعری نامی است، هم زندگی و هم آثار استاد شهریار به یادماندنی بوده و درس عبرتی برای اهل ادب و فرهنگ است.
خانه تاریخی استاد شهریار نگین خانه های تاریخی تبریز
موزه استاد شهریار تبریز یکی از موزههای شهر تبریز است که در محله مقصودیه یکی از محلات قدیمی تبریز خیابان ارتش جنوبی کوچه مقصودیه قرار دارد. ساختمان موزه شهریار قبلا محل زندگی محمدحسین شهریار شاعر معاصر ایران بوده است. این خانه با قدمت دوره پهلوی دوم (۱۳۴۷) در سال ۱۳۶۷ و بعد از درگذشت استاد، از سوی شهرداری تبریز خریداری شده و هم اکنون زیر نظر این نهاد اداره می شود. منزل استاد شهریار در زیربنایی بالغ بر ۲۵۰ متر و مساحتی حدود ۲۴۱ متر در ۲ طبقه ساخته شده است.
امروز درهای این خانه تاریخی کوچک؛ اما سرشار از یادها و خاطرههای ماندگار به روی گردشگران، میهمانان و مسافران داخلی و خارجی ورودی به تبریز در طول ایام سال و نیز شهروندان تبریزی و علاقمندان به تاریخ، فرهنگ و ادبیات این مرز و بوم گشوده است.
بیش از ۵۰۰ قطعه از آثار و نیز وسایل شخصی شهریار شامل کتاب، دستخط و انواع یادبودها و هدایای داخلی و خارجی به همراه لوازم زندگی این شاعر تبریزی در موزه به نمایش گذاشته شده است.
این موزه در قسمت زیرزمین، دربرگیرنده عکسها و تصاویری از استاد شهریار، بخش سمعی- بصری و قسمتی مخصوص استراحت میهمانان و بازدیدکنندگان از موزه است.
در بخش فوقانی نیز که در واقع بخش اصلی و قدیمیتر موزه ادبی استاد شهریار به شمار میرود، بخشهایی چون بخش اسناد قدیمی، عکسها، دستنوشتهها، وسایل شخصی شامل لباسها، کتابها، لوازمالتحریر، رختخواب و بستر استراحت استاد، تالار پذیرایی منزل استاد، هدایا، لوحهای تقدیر و تندیسهای این شاعر بزرگ قرار گرفته است.
در موزه ادبی استاد شهریار همچنین سه تار معروف این شاعر بزرگ و آثار خط نستعلیق وی در معرض دید عموم قرار گرفته است. خانه استاد شهریار در سال ۱۳۸۶ توسط سازمان میراث فرهنگی و گردشگری با شماره ۲۲۷۲۹ در فهرست اثار ملی ایران به ثبت رسید.
تاثیر سریال شهریار در شناخت ابعاد زندگانی شخصی و ادبی استاد
سریال شهریار، ساخته کمال تبریزی گرچه با کاستی هایی روبه رو بوده، اما تاثیر بسیاری در گرایش به شناخت شهریار داشته است.
طی نظرسنجی های به عمل آمده در ایام نوروز سال ۸۸، حداقل نیمی از مسافرانی که برای نخستین بار از تبریز دیدن می کردند دلیل سفر خود را سریال شهریار و ترغیب آنان به شناخت تبریز عنوان کرده اند. اغلب پاسخ دهندگان نیز دیدار از مقبره الشعرا ( محل دفن شهریار) و نیز خانه استاد شهریار را نخستین هدف بازدید های خود عنوان کرده اند.
مسئول موزه های شهرداری تبریز نیز با تاکید بر تاثیر انکارناپذیر سریال شهریار در گرایش به شناخت بیشتر این شاعر نامی تبریزی می گوید: به دنبال پخش این سریال بازدید از موزه استاد شهریار ۵ برابر شده است. رسول جدیدالاسلام خاطرنشان می کند: در ایام عید امسال ۵ هزار نفر از سراسر ایران از موزه شهریار دیدن کردند درحالی که این رقم در سال گذشته کمتر از یکهزار نفر بود.به گفته وی، همچنین پس از پخش این سریال میزان اهدای آثار و تصاویر منحصر به فرد استاد شهریار نیز که در گنجینه های شخصی نگهداری می شد افزایش یافته است.
نگاهی بر زندگی استاد مسلم قلم
شهریار به سال ۱۲۸۵ در شهر تبریز متولد شد. دوران کودکی را در روستای مادریاش -قیشقورشاق- و روستای پدریاش -خشگناب- در بخش تیکمهداش شهرستان بستانآباد در شرق استان آذربایجان شرقی سپری نمود. پدرش حاج میرآقا خشگنابی نام داشت که در تبریز وکیل بود. پس از پایان سیکل اول متوسطه در تبریز، در سال ۱۳۰۰ برای ادامه تحصیل از تبریز عازم تهران شد و در مدرسه دارالفنون تا سال ۱۳۰۳ و پس از آن در رشته پزشکی ادامه تحصیل داد.
حدود شش ماه پیش از گرفتن مدرک دکتری بهعلت شکست عشقی و ناراحتی خیال و پیشآمدهای دیگر ترک تحصیل کرد. پس از سفری چهارساله به خراسان برای کار در اداره ثبت اسناد مشهد و نیشابور، شهریار به تهران بازگشت. در سال ۱۳۱۳ که شهریار در خراسان بود، پدرش حاج میرآقا خشگنابی درگذشت. او به سال ۱۳۱۵ در بانک کشاورزی استخدام و پس از مدتی به تبریز منتقل شد. دانشگاه تبریز شهریار را یکی از پاسداران شعر و ادب میهن خواند و عنوان دکترای افتخاری دانشکده ادبیات تبریز را نیز به وی اعطا نمود.
در سالهای ۱۳۲۹ تا ۱۳۳۰ اثر مشهور خود -حیدربابایه سلام- را میسراید. گفته میشود که منظومه حیدربابا به ۹۰ درصد از زبانهای اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی ترجمه و منتشر شده است. در تیر ۱۳۳۱ مادرش درمیگذرد. در مرداد ۱۳۳۲ به تبریز آمده و با یکی از بستگان خود بهنام «عزیزه عمیدخالقی» ازدواج میکند که حاصل این ازدواج سه فرزند- دو دختر به نامهای شهرزاد و مریم و یک پسر به نام هادی- میشود.
وی در روزهای آخر عمر به دلیل بیماری در بیمارستان مهر تهران بستری شد و پس از مرگ در ۲۷ شهریور ۱۳۶۷ بنا به وصیت خود در مقبره الشعرای تبریز مدفون گشت.
لازم بذکر است؛ مرمت و ساماندهی مقبره الشعرا یکی از پروژه های ویژه عمرانی شهرداری تبریز است که در ابتدا به عنوان یک پروژه فراملی مطرح است و برای احیا و ساخت و ساز باید بودجه کشوری داشته باشد اما شهرداری تبریز با توجه به مسکوت ماندن این پروژه در سال ۹۳ به این ماجرا ورود کرد و مدیریت بهسازی آن را عهدهدار شد.
شهریار از هیچ شاعری تقلید نکرد و سبک خاص خود را جاودانه کرد
به قول کریمی مراغهای بعضی از کارها، انسان را ماندگار میکنند و ممکن است که خود شخص در برههای از زمان دیگر حضور نداشته باشد، اما کار ماندگاری که انجام داده است یاد او را همواره زنده نگه خواهد داشت آثار شهریار نیز از این قسم آثار ماندگار هستند.
بنا بر گفته های شهریار پژوهان با بررسی اشعار استاد شهریار، در مییابیم که در وهله اول از«تقی رفعت و ابوالقاسم لاهوتی» در زمینه اشعار نو تاثیر گرفته و در وهله دوم نیز از «جلال الملک ایرج» در موزه ساده نویسی و استفاده از ضربه المثلها الهام گرفته است.استاد شهریار ایهام و تناسبهایش را مدیون حافظ است، از این در مییابیم که در وهله سوم از دیوان حافظ الهام گرفته و در مرحله بعدی نیز عمیقاً از سعدی تاثیر پذیرفته است.
این شاعر شهریار پژوه، با اشاره به این که شهریار در غزل هایش نیز تحت تاثیر نظامی گنجوی هم بوده است و همچنین از «صابر شروانی» الهاماتی گرفته است.
البته استاد شهریار هرگز از هیچ شاعری تقلید نکرده شهریار در عین این که از برخی شاعران تاثیر گرفته، اما هرگز از کسی تقلید نکرد و دارای سبک و زبان خاص خود است.
نگارنده: مهدیه فرج زاده
برچسبها: تازه های اقتصادی, اقتصادی, علمی اجنماعی فرهنگی و ورزشی در اقتصاد مرند, احمد عاقلی مرند
چوخلو داشلار قازیلار
چوخلو داشلار قازیلار
داشدا شعرلر یازیلار
بیزلره نیسگیل اولار
قاطار شعرلر یازیلار
دورنا گلدی بیرقاتار
گؤردو یانیر بیر قاطار
اود پوسگورور آغزیندان
بئلده فشنگ مین قاتار
کؤرپه اوغلان باغیردی
آناسینی چاغیردی
یاردیم اونا چاتمادی
چونکو الو یاغیردی
سروده:موسی احمدی مرند

یلدا در آذربایجان
استان آذربایجانشرقی نیز به عنوان یكی از خطههای زرخیز ایران زمین برای زنده نگه داشتن این شب بیادماندنی برای خود آداب و رسوم ویژهای دارند كه به پارهای از آنان اشاره میشود.
اكثر مردم آذربایجان در شب یلدا "چیلله قارپیزی" (هندوانه چله) میخورند و معتقدند باخوردن هندوانه، لرز و سوز سرما به تنشان تاثیر نداشته و اصلا سرمای زمستان را حس نمیكنند.
برای مطالعه کامل مطلب فوق،ذیلا ادامه مطلب را کلیک کنید
برچسبها: تازه های اقتصادی, تازه های علمی, تازه های اجنماعی, فرهنگی و ورزشی در اقتصاد مرند
ادامه مطلب...
ايرانيان و بسياري از ديگر اقوام و ملت هاي ساکن نيمکره شمالي ،يلدا را که مصادف با انقلاب زمستاني در اين نيمکره است مبارک داشته و در اين شب جشن ميگيرند.
فلسفه شب يلدا:
بنا به اظهار محققان و صاحب نظراني که در زمينه هاي فرهنگي و باستاني منطقه تحقيق مي کنند در مورد فلسفه پيدايش شب يلدا چنين آورده اند: در دوران چهارم زمين شناسي 4 دوره عصر يخبندان بزرگ در کره زمين بوجود آمده است و بعضأ ارتفاع يخ ها به 800 متر نيز رسيده است.
در اين دوران تمدن بشري صدمات زيادي ديده است و بنا به نوشته محققان زمين شناسي انگليسي ، آمريکايي و استراليايي اولين مهد تمدن بشري در کشور ايران و در منطقه قره باغ ، اطراف کوه هاي سبلان و درياچه اروميه شکل گرفته است.
بنا به اعتقاد محققان درياچه اروميه در آن دوران بسيار بزرگتر از اندازه امروزي و متصل به درياچه خزر بوده و قره داغ و سبلان به صورت شبه جزيره داخل اين درياچه بزرگ بوده اند که از طريق کوه هاي البرز بصورت باريکهاي به خشکي راه داشتند.
بنا به اعتقاد برخي از محققان در اين دوران نوع انسان نيز به موازات انسان نئاندرتال در حال تکامل بوده است ، نئاندرتال دشمن اصلي انسان بشمار مي آمده و هر جا انسان ها نيمه تمدني برپا مي کردند و اجتماعاتي تشکيل مي دادند نئاندرتال ها به آنها حمله کرده و با فک قوي که داشتند آنها را نابود مي کردند و فقط شبه جزيره سبلان با توجه به موقعيت جغرافيايي که داشته از نفوذ نئاندرتال ها در امان مانده و بدين ترتيب انسان هاي اوليه توانستند به دور از خطر و با آرامش خاطر بناي تمدن هاي اوليه را در اين مکان بنيان گذاري کنند.
برای مطالعه کامل مطلب فوق،ذیلا ادامه مطلب را کلیک کنید
برچسبها: تازه های اقتصادی, تازه های علمی, تازه های اجنماعی, فرهنگی و ورزشی در اقتصاد مرند
ادامه مطلب...

که به ماسوا فکندي همه سايهي هما را
****
دل اگر خداشناسي همه در رخ علي بين
به علي شناختم من به خدا قسم خدا را
برای مطالعه کامل مطلب فوق،ذیلا ادامه مطلب را کلیک کنید
برچسبها: تازه های اقتصادی, اقتصادی, علمی اجنماعی فرهنگی و ورزشی در اقتصاد مرند, احمد عاقلی مرند
ادامه مطلب...
هلال محرم
با سلام شعر از شهريار در زمان بسته بودن راه كربلا گفته شده.
یـولـی بـاغـلـی قـالـیـب دشـمـن الـینده داهـا زواریـنـیـن یـوق سـس- صـداسی
( بـوگـون کـرب بـلـا ویران اولوب دیر ) (حـسـیـن أوز قـانینا غلطان اولوب دیر )
چــاغــیـر شـاه نـجـف گـلـسـیـن هـرایـه جــهــادیــلــه آچــاق یــول کـربـلـایـه
عـلـی نـیـن ذوالـفـقـاری داده چـاتسین حــسـیـن قـربـانـلـاری گـلـسـیـن مـنـایـه
( بـوگـون کـرب بـلـا ویران اولوب دیر ) (حـسـیـن أوز قـانینا غلطان اولوب دیر )
برای مطالعه کامل مطلب فوق،ذیلا ادامه مطلب را کلیک کنید
برچسبها: تازه های اقتصادی, اقتصادی, علمی اجنماعی فرهنگی و ورزشی در اقتصاد مرند, احمد عاقلی
ادامه مطلب...
27 شهریور , روز بزرگداشت استاد شهریار و شعر و ادب
بیست و هفتم شهریور ماه سالروز خاموشی شهریار شعر ایران با تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی " روز ملی شعر و ادب " نامیده شده است.
سَن یاریمین قاصِدیسَن ............اَگلَش(اَیلَش)سَنه چای دِمیشَم
روحش شاد
برای مطالعه کامل مطلب فوق،ذیلا ادامه مطلب را کلیک کنید
برچسبها: تازه های اقتصادی, اقتصادی, علمی اجنماعی فرهنگی و ورزشی در اقتصاد مرند, احمد عاقلی
ادامه مطلب...
بایاتی های آذربایجان
به ترانه های دوبیتی که آذربایجانی ها هنگام کار، سر قبر، در عروسی، شادی و غصه، در تنهایی و میان جمع، عاشق برای معشوق، و معشوق برای عاشق، هنگام دوری از یار و دیار و مادر یا فرزند و در مقام پند و اندرز و ... می خوانند بایاتی گفته می شود. در گذشته هر آذربایجانی حداقل چند بایاتی را از حفظ می کرد و می خواند. در زمان های مختلف، بر طبق احوال و روحیات مختلف بایاتی های مناسبی در زبان ها جاری بوده و این عناصر به عنوان نوعی خرده فرهنگ (sub culture) کارکرد اساسی در پیوند نسلها داشته است. در طول هزاران سال، درد دل های هزاران انسان به هم گره خورده، آمیخته شده و جلوه گر شده و امروز به آنچه در زبان ماست رسیده است. هر بایاتی در زبان هزاران انسان گشته و حامل هزاران آرزو و نغمه هزاران دل است.
بایاتی ها، ترانه های کوتاه جاری شده از درازای تاریخ هستند. این ترانه ها برای ابراز احساس در یک لحظه خوانده می شوند و همان لحظه برابر با یک عمر زندگی و حیات است. بایاتی ها شامل بایاتی های غربت، نغمه های جدایی، ترانه های مادرانه، سوگ سروده ها در مرگ پدر و مادر و صدای احساسات و درد دل هاست. بایاتی از زمان تولد کودک، پا گرفتنش در لالایی ها و تعریف ها حضور دارد و این روال ادامه دارد تا زمان بزرگ شدن انسان و مراسمات محلی، عروسی ها و حتی زمان مرگ انسان نیز خوانده می شود. بایاتی در تمام عمر ما نغمه ای مؤثر است. این اشعار از دل تاریخ به دست ما رسیده و حاوی حرف های قابل تأملی است که مضامین عمیق فلسفی، اجتماعی، تاریخی، دینی، اخلاقی دارند.
( جدایی، انتظار، غم)
بو یول گئدیر خالخالا
یاندی باغریم خال- خالا
قورخورام گئدم قالام،
نازلی یاریم خالق آلا.
ادامه مطلب...
علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدارا
که به ماسوا فکندی همه سایه هما را
دل اگر خدا شناسی همه در رخ علی بین
به علی شناختم من به خدا قسم خدا را
به خدا که در دو عالم اثر از فنا نماند
چو علی گرفته باشد سر چشمه بقا را
مگر ای سحاب رحمت تو بباری ارنه دوزخ
به شرار قهر سوزد همه جان ما سوا را
برو ای گدای مسکین در خانه علی زن
که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را
به جز از علی که گوید به پسر که قاتل من
چو اسیر توست اکنون به اسیر کن مدارا
به جز از علی که آرد پسری ابوالعجائب
که علم کند به عالم شهدای کربلا را
چو به دوشت عهد بندد زمیان پاکبازان
چو علی که می تواند که به سر برد وفا را
نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت
متحیرم چه نامم شه ملک لا فتی را
به دو چشم خون فشانم هله ای نسیم رحمت
که زکوی او غباری به من آر توتیا را
به امید آنکه شاید برسد به خاک پایش
چه پیام ها سپردم همه سوز دل صبا را
چو تویی قضای گردان به دعای مستمندان
که زجان ما بگردان ره آفت قضا را
چه زنم چو نای هر دم ز نوای شوق او دم
که لسان غیب خوش تر بنوازد این نوا را
همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی
به پیام آشنایی بنوازد آشنا را
زنوای مرغ یا حق بشنو که در دل شب
غم دل به دوست گفتن چه خوش است شهریارا
محمدحسین بهجت تبریزی- استاد شهریار
خداوند متعال روحش را شاد کند
شگفتي هاي زبان تركي
زاريماق ، هؤكورتمك ، ايچين چالماق ، وييلداماق.
" اوايل آمدنم به تبريز مريضي داشتم كه مي گفت "معدم گؤينيير." گفتم "درد ميكنه؟" گفت "يوخ آغريمير گؤينيير!" و من بعدها فهميدم كه تركها به زخم معده گؤينه مك مي گويند به درد عصبي معده آغريماق مي گويندو به التهاب معده سانجي مي گوينديعني بدون آندوسكوپي مي توانم برايشان دارو تجويز كنم ! چون زبانشان انواع درد كردن را تجزيه تحليل مي كند!"
زبان قدرتمند نه تنها میتواند
انسان را به اندیشه وا دارد بلکه میتواند از گوشه ای از هزاران تفکر و
احساسات را بیان کند.
زبان هرچه قوی تر باشد میتواند این احساسات و این اندیشه را به صورت فلسفی به دیگران منتقل کند!
برچسبها: تازه های اقتصادی, علمی اجنماعی فرهنگی و ورزشی در اقتصاد مرند, احمد عاقلی مرند, آذربایجان
پیشاپیش عید نوروز مبارک
عید نوروز را با قسمتی از منظومه حیدر بابا
اثر و شاهکار استاد شهریار به نیکی یاد نموده
و برای شادی روح آن استاد گرانقدر فاتحه میخوانیم:
روحش شاد
بایرامیدی ، گئجه قوشی اوخوردی/ عید بود و مرغ شب آواز میخواند
آداخلی قیز بیک جورابین توخوردی/ دختر نشان کرده ، برای داماد جوراب می بافت
هرکس شالین بیرباجادان سوخوردی/هرکس شالش راازیک دریچه ای داخل میانداخت
آی نه گوزل قایدادی شال ساللا ماخ! /چقدر رسم خوبی است این شال انداختن
بیک شالینا بایراملغین باغلاماق ! / برای شال داماد هدیه عیدش را گذاشتن
شال ایسته دیم ، منده ائوده آغلادیم ، / منهم درخانه گریه کرده و شال خواستم
بیر شال آلیب ، تز بئلیمه باغلادیم ، / یک شال گرفتم و به کمرم بستم
غلام گیله قاشدیم ، شالی ساللادیم ، / به خانه غلام رفتم و شال را انداختم
فاطمه خالا ، منه جوراب باغلادی ، / خاله فاطمه به شالم جوراب بست
خان ننه می یادا سالیب آغلادی ! و بیاد خان ننه افتاد و گریه کرد
یومورتانی ، گویچک ، گللی بویاردیق ، / تخم مرغ را مثل یک گل رنگ میکردیم
چاقیشدیریب،سینانلاری،سویاردیق/بهم میزدیم وآنهایی راکه میشکست پوستش رامیکندیم
اوینامقدان بیرجه مگر دویاردق ؟ / از بازی کردن مگر خسته می شدیم ؟
علی منه یاشیل آشیق وِرَردی ! / علی بمن گاف سبز میداد !
اِرضا مَنه نوروز گُلی دَرَردی ! / رضا هم برایم نوروز گلی میچید !
پیشاپیش عید نوروز مبارک
تشككورلر:
باها ليق ائتدي مني لال ؛ تشككور ائديرم !
نه پولوم وار نه ده بير مال تشككور ائديرم !
»مش حسن» آروادينا جمعه ياتان واختدا دئدي:
«سندن اي بال دوداقي بال ، تشككورائديرم»!
منبع:تورکجه طنزلر-http://pesteyekhandan.blogfa.com/
برچسبها: تازه های اقتصادی, علمی, اجنماعی, فرهنگی و ورزشی در اقتصاد مرند
ادامه مطلب...
اندامهای بدن موجودات در زبان ترکی
بر اساس یک حرف واحد نام گذاری شده اند
مطالب
ذیل همگی نشانگر این است که در زبان ترکی سیستم آوایی دارای ویژه گی های مفهومی بسیاری است.
نقاط تیز و تا شونده ی بدن با صدای " د " شروع می شوند:
- دیرناق (ناخن)
- دابان (پاشنه)
- دیز (زانو)
- دیرسک
(آرنج)
- دؤش (سینه،بخصوص در مورد خانمها)
- دوداق (لب)
- دیش (دندان)
- دیمدیک (نوک،منقار)
- دیل (زبان)
- دوداق(لب)
- داماق (کام)
هر اندامی که از بدن خارج شده (انشقاق از تنه) با حرف "ق" شروع میشوند:
- قیچ (لنگ پا)
- قول (بازو)
- قاناد (بال)
- قویروق (دم)
- قارون (شکم)
- قورساق (معده)
- قولاق (گوش)
- قولپ یا قئلپ ( دسته ی اشیائی مثل پارچ و فنجان)
- قاش (ابرو)
- قیل (موی زبر بدن و موی - مثل دم اسب)
اندامهای چشم با "گ" شروع می شوند:
- گؤز(چشم)
- گیله(مردمک،عنبیه)
برای مطالعه کامل مطالب فوق،ذیلا ادامه مطلب را کلیک کنید
برچسبها: تازه های اقتصادی, تازه های علمی, تازه های اجنماعی, فرهنگی و ورزشی در اقتصاد مرند
ادامه مطلب...
تاپماجالار
۲- آلتی دریا اوستی اؤت
۳- هانسی ایکی دیر اوچ اؤلماز
۴- قارا کیشی آغ پاپاق
۵- باخارام اوزاقدان ، گؤرونر یاخیندان
۶-یومرو تکر بارماغا کئچر
۷- آی گئدر آدام ایله بیر خونچا بادام ایله
نه دیلی وار نه آغزی دانیشیر آدام ایله
۸- آکیشی کیشی دمیردن دیشی
ییه ر بوغدانی قالار کوله شی
۹- اله آللاندی باشی چوللاندی
قاشیغا میندی قیچی ساللاندی
۱۰- آلتی دری ، اوستی دری ایچینده بیر اووج داری
۱۱- آخشام اولدو سارالار سحر تئزدن قارالار
با تشکر از آقای گلشنی- دانشگاه آزاد اسلامی تبریز
برای مشاهده جواب چیستانها ،ذیلا ادامه مطلب را کلیک کنید
برچسبها: تازه های اقتصادی, تازه های علمی, تازه های اجنماعی, فرهنگی و ورزشی در اقتصاد مرند
ادامه مطلب...
علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدارا
علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدارا
که به ماسوا فکندی همه سایه هما را
دل اگر خدا شناسی همه در رخ علی بین
به علی شناختم من به خدا قسم خدا را
به خدا که در دو عالم اثر از فنا نماند
چو علی گرفته باشد سر چشمه بقا را
مگر ای سحاب رحمت تو بباری ارنه دوزخ
به شرار قهر سوزد همه جان ما سوا را
برو ای گدای مسکین در خانه علی زن
که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را
به جز از علی که گوید به پسر که قاتل من
چو اسیر توست اکنون به اسیر کن مدارا
به جز از علی که آرد پسری ابوالعجائب
که علم کند به عالم شهدای کربلا را
برای مطالعه کامل شعر و نیز عكسهایي ارزشمند
از استاد شهريار ذیلا ادامه مطلب را کلیک کنید
برچسبها: تازه های اقتصادی, تازه های علمی, تازه های اجنماعی, فرهنگی و ورزشی در اقتصاد مرند
ادامه مطلب...
خبرگزاری فارس: زبان انگلیسی ریشه در زبانی دارد که حدود 8 تا 9 هزار و 500 سال پیش در ترکیه تکلم میشده است.
به گزارش خبرگزاری فارس به نقل از دیلی میل، دانشمندان اعلام کردند ریشه زبانهای خانواده هند و اروپایی همچون انگلیسی، فرانسوی، آلمانی و هندی به منطقه آناتولیا، یکی از مناطق باستانی غرب آسیا که بخشی اعظمی از ترکیه امروزی را در بر میگیرد، تعلق دارد.
زبانشناسان با اشاره به اینکه زبان هند و اروپایی از بیش از 400 زبان و گویش همچون آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، روسی، لهستانی، فارسی، هندی و یونانی باستان تشکیل شده است، زبان انگلیسی را نیز بخشی از آن خواندهاند.
کارشناسان با اعلام اینکه تمام زبانها از یک منبع مشترک به تکامل رسیدهاند، زبانهای هند و اروپایی را متعلق به منطقه خاورمیانه دانستند و علت اصلی گسترش آن را نیز رواج کشاورزی در مناطق مختلف جهان برشمردند.
فرضیه محققان بر این است که زبانها پس از گسترش کشاورزی از منطقه بالکان به اروپا، حدود 5هزار سال قبل به اروپای غربی رسیده و در آنجا تکامل یافتهاند.
شباهت بسیاری از واژهها در زبانهای مختلف امروزی نیز یکی از دلایل همریشه بودن آنها در هزارههای پیشین است.
تا پیش از این، زبانشناسان ریشه زبانهای هند و اروپایی را متعلق به مناطق سردسیر شمال دریای خزر میدانستند و معتقد بودند گویشها و زبانهای وابسته به این خانواده حدود 5 تا 6 هزار سال پیش توسط چوپانهای نیمهایلیاتی «کورگان» به اروپا و آسیا گسترش پیدا کرده است.
سؤزلرده سؤز وار
برچسبها: اقتصاد مرند, ادبیات آذربایجان و ترکی, توسعه مرند, اخبار مرند
آي ائللر
بير ايل ايشيق گؤردوك گولدو يازيميز
باغدا آچدي چيچهييميز آي ائللر
ييغناق قوردو دستان آچدي سازيميز
ياسدان چيخدي اورهييميز آي ائللر
پاييز گلدي اسدي قارا سازاقلار
يارپاقلارا حسرت قالدي بوداقلار
يئنه ده بوش قالدي ياشيل قوجاقار
تالان اولدو امهييميز آي ائللر
شاختا ياغدي باغدا گوللر تؤكولدو
يئنه داغلار اوسته دومان چؤكولدو
قيزيل دامين كرپيجلري سؤكولدو
چيركين اولدو گؤيچهييميز آي ائللر
قارا گونلر اولدو يوردون همدمي
درديميز اود توتدو ياخدي عالمي
تورپاغيميز اولدو يييهسيز زمي
سوسوز قالدي ديلهييميز آي ائللر
ارلر ظاليم قولاغيني بورمادي
قان ايچنه دار آغاجي قورمادي
«بير مرد اوغول بيزه هاوار دورمادي»
ساتدي بيزي كؤمهييميز آي ائللر
***
ايسينمهيه هله كؤز وار اوجاقدا
دورو سولار گؤزه دَيير بولاقدا
(سيّد) دئير بيزيم ياشيل تورپاقدا
گولهجكدير چيچهييميز آي ائللر
شعر از استاد میر حسینقلی ریاحی فر
بیر پادشاه اوز وزیرینی ئوز یرینه قویوب ، او بیری وزیری ایله تغییر لباس اولوب ئولکه نی گزمگه چیخیر . ایکیسی ده درویش پالتاری گئیینیرلر که اونلاری تانییان اولماسین .
شاه وزیری ایله آز گدیر چوخ گئدییر یولدا بیر کیشیه راست گلیر. کیشی ایله سلاملاشیب باشلاییرلر گئتمگه ، گورور که کیشی ده اونلارلا گئدیر . اودور
منبع:http://caymaz87.blogfa.com/
برای مطالعه کامل داستان ذیلا ادامه مطلب را کلیک کنید
ادامه مطلب...
بير نئچه آتا بابا سؤزو :
قونشونون تويوغو نظره قاز گلر ، آدامين اؤز مالي نظره آز گلر
آرپا يييه نه بوغدا يئديردسن قودوروب قاچار ، بوغدا يييه نه آرپا يئديردسن قويوب قاچار
هر كؤپوكلو سويا سئل دئمزلر
منبع:http://caymaz87.blogfa.com/
برای مطالعه کامل موضوع ذیلا ادامه مطلب را کلیک کنید
ادامه مطلب...
ازشگفتیهای دیگر زبان ترکی آذري
اندامها در زبان ترکی بر اساس یک حرف واحد نام گذاری شده اند :
دیل(زبان) دوداق(لب) داماق(کام) دیش(دندان) دیمدیک(منقار) همگی با حرف دال شروع میشوند هر اندامی که از بدن خارج شده با حرف ق شروع میشود قیچ( پا) قول(دست) قاناد( بال) قویروق(دم) قارون(شکم) قولاق(گوش) اندامهای چشم با گاف شروع می شوند گوز(چشم) گاش(ابرو) گیله( عنبیه) گیپریک(مژه) از بالای سر تا کمر با ب شروع میشوند باش(سر) بوینوز( شاخ) بویون(گردن) بئل (کمر)بوخون(پشت) بورک(قلوه) بارساق (روده) شاید حتی بورک(کلاه) و باشماق(کفش) که در هر دو سوی بدن ما را میوشانند از روی انتخاب بوده و یا هر اندام تیز با زاویه بدن مثل دیرناق(ناخن) دیز(زانو) دیرسک(آرنج) دابان(پاشنه) که با د شروع شده اند با تشکر ازآقای مهندس جمیری |
یاشاسین آذربایجان یاشاسین تراختورسازی
یاشاسین امیر پاشا که با درایت او و همت بازیکنان این پیروزی ارزشمند بدست آمد
پیروزی غرورانگیز ولذت بخش
تیم تراکتورسازی تبریز(۳) بر
استقلال تهران (۲)را برهمه
طرفداران و عاشقان تراختور تبریک عرض میگویم
تراکتورسازي براي اولين بار در ليگ برتر صدرنشين شد تراکتور پس از 19 سال بار ديگر طعم صدرنشيني را چشيد و اين بار در ليگ برتر. |
![]() |
| ||
|
به امید قهرمانی و صعود این تیم به
رقابتهای آسیایی
تیراختور ماهنیسی
تیراختورگلیرسازیلان
گور سازیلان، آوازیلان
تیراختورون شاد ماهنیسین
گلین اوخویاق جازیلان
هارای هارای تراختور... منیم تیمیم تراختور...
منیم تیمیم تراختور... آل بایاز تراختور...
دورما یاز تراختور...
اخبار تکمیلی سایتهای مختلف در رابطه با بازی استقلال و تراکتور سازی
را ذیلا با کلیک بر ادامه مطلب مطالعه نمایید
ادامه مطلب...
آدامنان بير آد قالاجاق
آدديمـــــلاري دهره دهره
داغي گـــزديم دره، دره
درهدن گـول دهره، دهره
اورهييميز شـاد قالاجاق
*
داغي گزديـــم قالا قالا
قوْيماديم بيــر قالا، قالا
هر قالادا قـــــالا قــــالا
آغيزدا بير داد قالاجــاق
*
ايهر داملا دامـــا، داما!؟
ييخار دامي، دامــا داما
قالماياجاق دام، آدامـــا
آدامنـــان بير آد قالاجاق
تار ديلي
نه بيلير يــــار ديليني بيلمــــهسه كيم تار ديلينـي!
تار ديلي يار ديليدير تاردان ائشيد، يـــــار ديليني
ديليني دانســــا بيري ســـانكي دانيبدير آناسين
اؤز ديلين بيلمـــهيهنين پارچـــالاييب يـــار، ديلينـي
آنـــــاميــــن لايلاسيايله وطن عشــــقين تـانيديم
عاردير اينسانليقــا هـــر كس كي بيله عار، ديليني
آتسا هر كس اؤز ائلين، اؤز اوْباسين، سن آت اوْنو
اؤز ديليــن آنلامــــاسا كيمسه، كيم آنــــلار ديليني
بيل «نصير»آ بــــورويوب گوللو چيچــك يـوردوموزو
خوار اوْلار گـول يئرينه تـــوتسا بيري، خـــار ديليني
منبع: سایت استاد پایگذار http://www.jenas.ir
ضرب المثل های ترکی
*ادام اومدوغو یئردن كوسر
* اسنه ماغ اسنه ماغی گتیرر وای سامانلیق داشینا
* اششك ساتان كؤششك آلانماز
* اصیل ایتمزیاغ ایئیمز
* اغزیندان سود ایسی گلیر
* ال الی یووار ، ال ده دؤنه ر اوزو یووار
* ال الی یووار الده اوزو
* ال ایتدن مشهوردور
* الله ایكی یومروغو بیر باشا وورماز
* الینه ن سو داممیر
* اوجوزدی اتین شورباسی اولماز
* اود دئدیم دیلیم یاندی
* اودا گلمیسن سویا ؟
* اوركن نه قدر اوزون اولسادا دوغاناقدان كئچر
* اوزو به زکلی ، ایچی ته زکلی
* اولمه اششكیم یونجابیتینجه
* اؤز مالیم گؤرسه نمیر ، اؤزگه مالی آلانیب
* اؤزووه بیر اینه باتیر اؤزگویه بیر چووالدیز
* اؤلسون او پیس کی یئرینه یاخجی سی گه له جه ک
* اؤلمه ک اگر اؤلمه کدیر، بونه جان وئرمه کدیر
* ایت ایتدیگین ترك ایتسه ده سومسیكلیگین ترك ائتمز
* ایت هورر كاروان كئچر
* ایتین ایاغیندان تیکان چیخاردیر
* ایری اوتوراق دوز دانیشاق
* ایری اوتیراق دوز دانیشاق
* ایش گوردیرنین دی گورنین دگیر
* ایگنه هامی نی بئزر اؤزی لوت گئزر
* ایگید اوغلان داییسینا چئكر خانم قیز خالاسینا
* ایلان سانجان آلاجا ایپدن قورخار
* ایلان هر یئرده ایری گئتسه اوز یوواسینا دوز گئدر
* ایلان یئییب اژدها اولوب
* ایله بیل آغزینا قویوت آتیبدیر
* ائششه ک هارا دوشک هارا
* ائششه کی باغلاسان آت یانونا یا خویون گوتورار یا خاصیتین
* ائششه ییم اؤلمه یونجا بیتینجه ن ، یونجام سارالما ، توربا تیکینجه ن
* ائل اوز دلی سینی بور آخماز
* ائل گوجی سئل گوجی
* ائله یئرده یاتماز آلتینا سو چیخا
* ائویمدن چیخیر قارنیما گئدیر
* آبرینى یئمیش٫ حیانى سیچمیش
* آبرى باهار گؤىاوتو دئییل كى گئنه گؤیهره
* آت آلمه می٫ آخور باغلىیاو
* آت مینه نینی تانیر
* آتداکی داش دوروب اوسته کی داش دورمور
* آته لن دوشه ر
* آته مینه نونی٬ دون گیدره نو
* آتی آتین یانیندا باغلاسان همرنگ اولماسادا همخوی اولار
* آج آرم٬ داش ده ییر
* آج تویوخ یوخیسندا داری گورر
* آج تویوق یاتار یوخودا داری گؤره ر
* آج قارین ، آجی آیران
* آجنه ایت غرخاوری
* آچلمه میش سفره بیر عیبی وار٫ آچلن سفره نو مین بیر
* آدامین آلنینا هر نمه یازمیشلار٬ ائله اودور
* آرپه اکن٬ بوغدرم
* آشاغی دا ایله شمیر ، یوخاریدا یئر یوخدو
* آغ ایتین٫ قارا گونه
* آغ توپورجك گؤره نده٫ اونا خیال ایكى قیرانلیقدیر
* آغ یارما٬ قارا گون اوچوندور
* آغاج گؤره نده٫ هیز ایت قاچار
* آغریمایان باشا٬ دسمال باغلامازلار
* آل آپارمیش
* باخما اوزونون قاراسینا ، باخ آنلینین سیتارا سینا
* باشدا آغیل اولماسا بدن عذابدا اولار
* باغدا اریك واریدی سلام علیك واریدی باغدان اریك كوتاردی سلام علیك كوتاردی
* بوشلی بوشلونون ساغلیغین ایستر
* بوننان فاتیا تومان اولماز
* بونون ایپینین اوستینه اودون یغماق اولماز
* به ی وئره ن آتین دیشله رینی سایمازلار
* بؤرکووی قوی قاباغیوا
* بؤیوک باشین ، بؤیوک بلاسی اولار
* بیچاق دسته سینی كسمز
* بیر ساعتدی تنبكی یانیر الان دئیر نه توستیسیدی
* پیچاق اوز دسته سین کسمز
* پیچاق اؤز دسته سینی که سمه ز
* پیچاق ویرسان قانی چیخماز
* پیشیگین آغیزی اته چاتماز دئیر منداردی
* تزه یونجا ائششگه باش آغریسی گتیرر
* تولا ایتدنده موندار اولار
* تولکویه دئدیلر شاهیدین کیمدی ؟ دئدی قویروغوم
* تویوق نه قدیر کؤکله اوقدیرده بوزدومو دارالار
* جالانان سو بیر داها كوزیه قایتماز
* جواهر جیندا آراسیندا اولار
* جوجه نی پائیز آخیرنده ساییاللا
* جوجه نی پائیزداساناللار
* جوجه یومرتادان چیخار قابیقینی بئگنمز
* چادراسیزدیخدان ائوده قالیبدی
* چراغ دیبینه ایشیق سالماز
* چك زحمت گؤرلذت
* چولمك دیغیرلاناردوواغین تاپار
* چؤخ دولانان چؤخ بولر (چؤخ دولانان تؤپوغاداش دئیر)
* چؤمچه اشدان ایستی اولوب
* چیراخ اوز دوره سینه ایشیق سالار
* حالوا حالوا دئمگیلن اغیز شیرین اؤلماز
* خاتین قیز خالاسینا ، قوچ ایگیت دایی سینا
* خالقا ایت هورسه بیزه چاققال هورر
* خلیفه کیسه سیندن باغیشلیر
* خؤروزیؤخویدی سحرآچیلمیردی؟
* خیاطین اگر اینه سینن ساپی ائتمه سیدی گونده اون دست كت شلوار تیكردی
* داغدا جئیران گؤرسه دیر
* دالدان آتان داش تؤپوغادئیر
* دالدان آتیلان داش تو پوخدان دئییر
* دردلی دئینگن اولار
* درمانچی آجینان اولیر كووزه (درمانچینین سهمی ) گوتیرمیر
* دلی دلی یه باخار،چوماغین ایری توتار
* دلی قوییا بیر داش آتار یوز آغیلی چیخاردا بیلمز
* دلی یه یئل وئرالینه بئل وئر
* دوز یولون یئریه بیلمیر شخملیقدا شلتاق آتر
* دوز یئیب دوزقابینی سیندرمازلار
* دوستوم منی یاد ائله سین ، بیر ایچی بوش گیردکانلا
* دونیانی بوغدا توتسادا كهلیگین روزیسی چینقیلدیر
* دووه اوینیاندا قار یاغار
* دوه اوینویانداقاریاغار
* ده نی ساتان ائششک آلابیلمه ز
* ده وه اویناسا قار یاغار
* ده وه چینه ن قوهوم اولانین دروازاسی گن گرک
* ده وه دن ده بیر قیل غنیمتدیر .
* ده وه ده ن بیر قیل دا غنیمتدیر
* ده وه نی ایتیریب کرششه یی آختاریر
* ده وه نی آپاران ائششکدیر
* ده وه نی چؤمچه ینه ن سووارمازلار
* ده وه نین آیاغی آلتیندا قاریشقا ازیلمه ز
* ده وه یه دئدیلر بئلین ایری دیر ، دئدی هارام دوزدو ؟
* دین سیزین كی ایمانسیزدی
* دئیه سن جانین قاشینیر
* دئییر تویوغون بیر قیچی وار
* ساخلا سامانی ، گلر زامانی
* ساخلا سامانی گلر زامانی
* سره دن قالان قوتور اولار
* سنین کیمی دوستو اولانا دشمن لازیم دئییل
* سو آخیب یولون تاپار
* سوزی آت یئره صاحابی گؤتورر
* سوزی باجان دئمه باجین باجیسی وار
* سؤزسؤزی گتیررآرشین بئزی
* سینان قول ، بویوندان آسلانار
* سینان قول بویوندان آسلانار
* صبریله قوورادان حلوا پیشر
* ضررین یارسیندان قاییتماق ، منفعتدیر
* عجله ایشینه شئیطان قاریشار
* قارا باخت داغلارا چیخسا ، داغلاری دومان آلار
* قارا قارقانین بالاسی اؤزونه شیرین دی
* قارا گونون عمرو آز اولار
* قارداشلار شاواشدی ، آخماخلار ایناندی
* قازان قازان دییر دیبین قارادی
* قازان هللنیب قاپاغین تاپار
* قاشینی قائیران دئیردی ووردی گوزینی چیخاردی
* قوچ ایت دایی سیناچكر،خاتون قیزخالاسینا
* قورددان قورخان ، قویون ساخلاماز
* قوناق قوناغی ایسته مه ز ائو ییه سی هئچ بیریسین
* قوناق قوناقی ایسته مز ائو ییه سی هر اكیسینی
* قونشو قونشودان سحر اویانماغی اؤرگه نه ر
* قونشوم منی یاد ائله سین ، بیر ایچی بوش گیردکانلا .
* قونشی پایی یاخچی دی بیرگون سنده بیرگون منده
* قونشی قونشویاباخارجانینی اودایاخار
* قویونو قازان گن قازار ، درین قازار ، اؤزونه قازار
* قیزیم سنه دئییره م گلینیم سن ائشیت
* قیش چیخار ، اوزو قارالیق کؤموره قالار
* کاسیب اوشاغی گؤرمه میش بالاسی اولمویاسان
* کاسیب پول تاپسادا یئر تاپماز
* کاسیب گئیسه دییه رلر هاردان تاپدین ، دولتدی گئیسه دییه رلر مبارکدیر
* کاسیبا قول اول وارلییا اوغول اولما
* کاسیبی ده وه اوستونده بووه سانجار
* کاسیبین بیر اوغلو اولدو اونوندا بوینو ایری اولدو
* کاسیبین دوواری آلچاق اولار
* کاسیبین سؤزو ، یورغونون گؤزو
* کاسیبین گونو ایتین گونو
* کاسیبین گؤزو توخ اولار
* کچل باخار گوزگیه آدینی قویار اوزگیه
* کور الله دان نه ایسته ر ایکی گؤز ، بیری ایری بیری دوز
* کیمسه آتاسی اؤلن قدر یاسلی دئییل
* کئچل داوا بیلسه ، اؤز باشینا یاخار
* كار ائشیتمز اویدورار
* كچلین آدینی قویاللار زلفعلی كورین آدینی قویاللار نورعلی
* كردالی كردارین ئیئر،كردارسیزلار كؤینك گیرر
* كور توتدیقینی بور آخماز
* كورا نه گئجه نه گوندوز
* كؤر توددوغون بوراخماز
* كئچینین قوتورو بولاقین گوزینن سو ایچر
* گلین اوجاقا گلر
* گلین اویناماق باشارمیر ، دئییر یئر ایری دیر
* گلین اوینیا بیلمز دئیر اتاق ایریدی
* گلین اوینیا بیلمیر دییئیر یر ئیریدی
* گلین اؤینویانماز دیئراوتاق ایری دی
* گونشیا اومود اولان شامسیز قالار
* گؤزل آغا چوخ گؤزلیدی ، بیرده بیر چیچه ک چیخارتدی
* گؤیلو بالیق اتی ایسته یه ن … قویار بوز اوستونه
* گیر مجنونون گؤزونه باخ لیلینین اوزونه
* گئجه سول یاتان سحر سول دورار
* گئجه سیلاحلی گونوز کولاهلی گرک
* گئجه گونوزوموز بیر اولوب
* گئجه گئدر گونوز گلر
* گئجه نین خئیریندن گونوزون شری یاخجی دیر
* لالین دیلینی آناسی بیلر
* مال گئدربیریاناایمان گئدرمین یانا
* مالین بك ساخلاقونشون اوری توتما
* مثلده معرفت اولماز
* موساهیبین باب ائیله،گؤرن دئسین هابئیله
* مه چیدین قاپیسی آچیقدیر ، ایتین اوزونه نه گلیب
* نانجیبه چالاسی یا گئتمه
* نفسی ایستی یئردن چیخیر
* نیسیه گیرمه ز کیسییه
* وارلی گئیه نده دییه رلر موبارکدیر ، یوخسول گئیه نده دییه رلر هاردان تاپدین
* هرکیم ائششه ک اولدو سنده پالانی اول
* هم خدانی ایستیر هم خرمانی
* همدان اوزاخ کردیسیه یوخون
* همیشه شعبان ، بیر گونده رمضان
* هوره ن ایت قاپماز
* هئچ کیم اؤز قاتیغینا تورش دئمه ز
* یا حسن کئچل ، یا کئچل حسن
* یاخاما سانجاق ساچمیبسان كی
* یاخینا گلمه اییین گلیر ، اوزاغا گئتمه جانیم چیخیر
* یاغ یؤغوتداندی،یؤغوت یاغدان
* یاغیشدان قورتولوب دولویا دوشدوک
* یورقانا بورین ائلنن سورین
* یومورتاسیندان چیخمامیشدان باش یاریر
* یئر برك اولاندا اوكوز اوكوزدن اینجی یر
* یئکه باشین یئکه بلاسی اولار
* یئمیشین یاخچیسینس چاققال یئیر
با تشکر از آقای شهامت نیا -دانشگاه آزاد اسلامی تبریز
چرا به شهر تبریز , شهر اولین ها گفته می شود
اولین چاپخانه در سال 1227 توسط شاهزاده عباس میرزا در تبریز تاسیس شد و 12 سال بعد دومین چاپخانه در تهران تاسیس گردید.
برای اولین بار کتب خارجی در تبریز ترجمه گردید که از آن جمله عبارتند از: پطر کبیر،شارل دوازدهم،اسکندر کبیر،... .
اولین رمان ایران به نام((ستارگان فریب خورده- حکایت یوسف شاه سراج)) توسط میرزا فتحعلی آخوند زاده در تبریز به رشته تحریر در آمد.
اولین دایرهّ المعارف توسط محمد رضا زنوزی تبریزی نوشته شد.
اولین کتابخانه عمومی توسط میرزاحسن خان خازن لشگردر سال 1312 در تبریز تاسیس شد.
اولین سینمای ایران پس از پنج سال از اختراع جهانی آن(توسط برادرن لومیر) ، در تبریزبا نام سولّی(آفتاب) تاسیس گردید.
اولین نمایشنامه وتئاتر در تبریز به سال 1261 شکل گرفت.
اولین عکاسخانه توسط قاسم میرزا در تبریز راه اندازی شد.
اولین فوتبالیست شاغل در اروپا (بلژیک) به نام حسین صدقیانی از اهالی تبریز در سالهای 1309-1311 بهترین گل زن باشگاههای این کشور بود و در فینال جام باشگاههای بلژیک با به ثمر رساندن سه گل باعث قهرمانی تیم رویال شالروا اسپورتینگ کلوپ در مقابل تیم بروکسل گردید.
در زمینه پزشکی نخستین طبیب محصل فرهنگ نخستین کتابهای پزشکی - نخستین آبله کوبی - نخستین دانشکده پرستاری مامائی - نخستین دندانهای مصنوعی - اولین عمل قلب باز - پیوند قلب برروی سگها و نخستین عمل پیوند کلیه توسط دکتر جواد هیات در سال 1347 در تبریز به انجام رسید.
اولین هوانورد ایرانی به نام کلنل محمد تقی خان پسیان از اهالی تبریز بود.
اولین کارخانه اسلحه و مهمات در شهر تبریز بنا نهاده شد .
اولین کارخانه چینی سازی در شهر تبریز ساخته شد.
اولین کارخانه تولید برق در این شهر و اولین خیابانی که در آن از چراغهای برقی استفاده شد خیابان چراغ گازی تبریز بود.
اولین ضرابخانه ماشینی و انتشار اسکناس از فعالیت های این شهر اولین ها بود.
اولین شهر ایران که صاحب تلفن شد تبریز بود .
اولین انجمن زنان در تبریز توسط صاحب سلطان خانم تشکیل گردید .
اولین بلدیه و نظمیه پلیس مردمی و شهرداری ایران متعلق به تبریز است.
اولین مهمانخانه توسط میرزا اسحق خان معززالدوله در تبریز پذیرای مهمان گردید .
اولین مدرسه کر و لال ها توسط جبارباغچه بان و اولین مدرسه نابینایان توسط یک میسیون آلمانی و اولین مدارس حرفه ای و بازرگانی توسط محمدعلی تربیت واولین کودکستان توسط ابوالقاسم فیوضات در تبریز بنا گذاشته شد.
اولین پایگاه لرزه نگاری در تبریز (شهر زلزله خیز) بنا گذاشته شد.
با تشکر از آقای دکتر مقصود اسمعیلی
کوه زیبای سهند آذربایجان و به یاد شعر پرمعنی سهندیه زنده یاد شهریار و تقدیم به روح پاک استاد
استفاده از عکس ها با ذکر منبع بلامانع است
سهندیه شعری از شهریار
شاه داغیم، چال پاپاغیم،ائل دایاغیم، شانلی سهندیم
باشی توفانلی سهندیم
باشدا حئیدر بابا تک قارلا قیروولا قاریشیبسان
سون ایپک تئللی بولودلارلا اوفوقده ساریشیبسان
ساواشارکن باریشیبسان
گؤیده ن ایلهام آلالی سیرری سماواتا دییه رسن
هله آغ کورکو بورون، یازدا یاشیل دوندا گییه رسن
قورادان حالوا یییه رسن
دؤشلرینده سونالار تک شوخ ممه لرده
نه سرین چیشمه لرین وار
او یاشیل تئللری، یئل هؤرمه ده آینالی سحرده
ایشوه لی ایشمه لرین وار
قوی یاغیش یاغسادا یاغسین
سئل اولوب آخسادا آخسین
یانلاریندا دره لر وارادامه منظومه سهندیه استاد شهریار را در ادامه مطلب بخوانید وبرای شادی روح استاد صلوات بفرستید
ادامه مطلب...
قلعه بابک
قلعه جمهور معروف به دژ بابک در 50 کيلومتري شمال شهرستان اهر استان آذربايجاي شرقي و در ارتفاعات غرب رود بزرگ قرهسو قرار دارد؛ منطقهاي که به نام کليبر معروف است.
دژ تسخير ناپذير بابک
اين دژ مستحكم، بر فراز قله کوهستاني در حدود 2300 تا 2700 از سطح دريا ارتفاع دارد.
قلعه بابک که به نامهاي قلعه بابک، دژ بابک، بذ و قلعه جمهور هم معروف است، دژ و مقر سردار آذربايجاني ايران، بابک خرمدين بوده که در هنگام قيام بر عليه دستگاه خلافت عباسي در قرن سوم هجري ساخته شده است.
مسافت راه کليبر به قلعه حدود 3 کيلومتر است و به هنگام عبور بايد گردنهها و گذرگاههاي خطرناکي را پشت سر گذاشت.
قبل از رسيدن به دروازه قلعه و ورود به بناي مستحکم دژ بايد از معبري عبور کرد که به صورت دالاني است و از سنگهاي منظم طبيعي شکل گرفته و تنها گنجايش عبور1 نفر را دارد و حتي دو نفر نيز به سختي ميتوانند از آن بگذرند.
فاصله اين معبر تا قلعه در حدود 200 متر است و مقابل آن قرار دارد. از همين نقطه است که سختي راه و ابهت خاص اين قلعه بلند و موقعيت خيره کننده آن، بيننده را به اعجاب وا ميدارد.
امتداد بصري معبر در نهايت به دروازه قلعه ختم ميشود و دقيقاً در راستاي آن قرار دارد که باعث ميشود ورود هر تازه وارد و سپاهي از طريق دو برج ديده باني در سمت دروازه ورودي قابل رؤيت باشد.
براي نفوذ به داخل تنها راه ورود دروازه اصلي است و از کوهستان امکان وارد شدن به قلعه وجود ندارد.
با گذر از دروازه ورودي و پشت سر گذاشتن بارو، جهت رسيدن به دژ اصلي بايد از گذرگاهي باريک که حدود 100 متر است صعود از ارتفاع را نيز به همراه دارد گذشت تا به مدخل ورودي قلعه رسيد، مسيري صعب العبور که از يک سمت مشرف به درهاي است با جنگلهاي تنک و ژرفايي در حدود 400 متر که به صورت تيغه و ديواره تا قعر دره ادامه دارد.
در تکيه گاههاي طبيعي اين ديوارهها و 4 جهت بنا 4 جايگاه براي ديدهبانها به صورت نيمه استوانه ساخته شدهاست. اينها مقر کوه بانيهها و سربازاني است که هر جنبندهاي را تا کيلومترها دورتر، از فراز درهها و کوهپايهها زير نظر ميگرفتند.
پس از صعود، براي ورود به دژ اصلي از ورودي ديگري با پلکانهايي نامنظم بايد عبور کرد. چهارسوي ورودي دژ، به وسيله دو ستون کاذب مشخص شده است.
بناي دژ که دو و سه طبقه است، پس از ورودي قرار گرفته است و پس از آن تالار اصلي وجود دارد که اطراف آن را 7 اتاق فرا گرفته است، اتاقهايي که به تالار مرکزي را دارند.
در قسمت شرقي دژ تأسيسات ديگري مرکب از اتاقها و آب انبارها ساخته شده است؛ سقف آب انبارها با طاق جناغي و گهوارهاي استوار شدهاند.
محوطه داخلي آنها نيز به وسيله نوعي ساروج غير قابل نفوذ گرديده و به هنگام زمستان از برف و باران پر شده و در تابستان و هنگام مضايق و محاصرهها از آب آنها استفاده ميشده است.
در سمت شمال غربي دژ پلکانهايي سرتاسري وجود داشته که اکنون ويران شده و قسمتهايي از آن بيرون خاک است و تنها راه صعود به بخشهاي مرتفع تر بناست.
از آثار معماري و برخي از سنگهاي زبره تراش و روش چفت و بست سنگها و ملات ساروج و اندود ديوارها از نوعي گچ و خاک ميتوان دريافت که ساختمان اين دژ و قلعه در روزگار اشکانيان و بخصوص ساسانيان ساخته شده است.
اين دژ در قرون دوم و سوم و تا چند قرن پس از آن مورد تعمير و مرمت قرار گرفته و تغييراتي در آن به وجود آمده است.
اشيا و ابزاري که از قلعه بابک به دست آمده، سفالينههاي منقوش و لعاب خورده است که يک دوره استقرار تا اوايل قرن هفتم هجري را نمايش ميداد.
همچنين تعدادي سکه مسي کشف شده که برخي از آنها به علت ساييدگي و زنگ خوردگي فراوان غيرقابل خواندن است و در بين اين سکهها برخي مربوط به اتابکان آذربايجان و هزارسيبان (قرون ششم و هفتم هجري) هستند.
به لحاظ سوق الجيشي، موقعيت استقرار بنا بر فراز قله به گونهاي ست که 20 نفر سپاهي قادر بودند هجوم يک سپاه صد هزار نفري را مانع شوند و تلفاتي هم نداشته باشند.
چون تير و کمان و اسلحه معمول زمان به سربازان و ابزارآلات دفاعي که بر بلندي موضع ميگرفتند به جهت بعد مسافت بي تاثير بودند.
قلعه بابک در سال 1345 با شماره 623 در ليست آثار ملي، تاريخي و فرهنگي ايران ثبت شد و مرمت آن از سال 1376 توسط اداره کل ميراث فرهنگي آذربايجان شرقي آغاز شد.
بندی زندان روباهانم ای شیر خدا * می جویم زنجیر زندان را به دندان یا علی
آهن تفتیده ام کز کوره آرندم برون * تا بسایندم میان پتک و سندان یا علی
دوستان گریان به گورستان و پیش چشمشان * دشمنان چون استخوان کله خندان یا علی
دردمندی روسیاهم با شفاعت مستحق * ای درت دارالشفای دردمندان یا علی
با تشکر از سعید نور آذر
در اينجا معني نام کشورهاي جهان به ترتيب حروف الفبا آمده و زباني که ريشه اين نام در اصل از آن گرفته شده در ميان پرانتز يا کمانک آورده شده است.
آذربايجان: آتورپاتکان نگهدار آتش است(فارسي دري)* آرژانتين: سرزمين نقره(اسپانيايي)
آفريقاي جنوبي: سرزمين بدون سرما (آفتاب) جنوبي(لاتين،يوناني)
آفريقاي مرکزي: سرزمين بدون سرما(آفتاب)مرکزي(لاتين،يوناني)
آلباني: سرزمين کوهنشينان
آلمان: سرزمين همه مردان يا قوم ژرمن(فرانسوي - ژرمني)
آنگولا: از واژه نگولا که لقب فرمانروايان محلي بود
اتريش: شاهنشاهي شرق(ژرمني)
اتيوپي: سرزمين چهره سوختگان(يوناني)
ارمنستان: سرزمين فرزندان ارمن،نام نبيره نوح(ع)(فارسي دري)
ازبکستان: سرزمين خودسالارها(سغدي، ترکي، فارسي دري)
اسپانيا: سرزمين خرگوش کوهي(فنيقي)
استراليا: سرزمين جنوبي( لاتين)
استوني: راه شرقي(ژرمني)
اسرائيل: جنگيده با خدا(عبري)
اسکاتلند: سرزمين اسکات ها البته در لاتين قوم گائل را گويند.(لاتين)
افغانستان: سرزمين قوم افغان( فارسيدري)
اکوادور: خط استوا(اسپانيايي)
الجزاير: جزيره ها(عربي)
السالوادور: رهايي بخش مقدس(اسپانيايي)
امارات متحده عربي: شاهزاده نشين هاي يکپارچه عربي(عربي)
اندونزي: مجمع الجزاير هند(فرانسوي)
انگليس: سرزمين قوم آنگل(ژرمني)
اوروگوئه: شرقي
اوکراين: منطقه مرزي(اسلاوي)
ايالات متحده امريکا: از نام آمريگو وسپوچي دريانورد ايتاليايي
ايتاليا: شايد به معني ايزد گوساله(يوناني)
ايران: سرزمين نجيب زادگان(آرياييان)(فارسي دري)
ايرلند: سرزمين قوم اير(شايد هم معني با آريا)(انگليسي)
ايسلند: سرزمين يخ(ايسلندي)
بحرين: دو دريا(عربي)
برزيل: چوب قرمز
بريتانيا: سرزمين نقاشي شدگان(لاتين)
بلژيک: سرزمين قوم بلژ(از اقوام سلتي)، واژه بلژ احتمالا معني زهدان و کيسه مي داده است.
بنگلادش: ملت بنگال(بنگلادشي)
بورکينافاسو: سرزمين مردم درستکار(از زبان هاي موره - ديولا)
بوليوي: از نام سيمون بوليوار مبارز رهايي بخش آمريکاي لاتين
پاراگوئه: اين سوي رودخانه
پاکستان: سرزمين پاکان
پاناما: جاي پر از ماهي( کوئوا)
پرتغال: بندر قوم گال(از اقوام سلتي)(لاتين)
پورتوريکو: بندر ثروتمند(اسپانيايي)
تانزانيا: اين نام از هم آميزي تانگانيگا(سرزمين درياچه تانگا)و زنگبار به دست آمده است.
تايلند: سرزمين قوم تاي
ترکمنستان: سرزمين ترک مانندها
ترکيه: سرزمين قوي ها(ترکي با پسوند عربي)
جامائيکا: سرزمين بهاران
چاد: درياچه( بورنو)
چين: سرزمين مرکزي(چيني)
دانمارک: مرز قوم «دان»
دومينيکن: کشور دومينيک مقدس(اسپانيايي)
روسيه: کشور روشن ها، سپيدان(شايد از ريشه سکايي«راوش»)
روسيه سفيد(بلاروس): درخشنده(روس)سفيد(روسي)
روماني: سرزمين رومي ها
ژاپن: سرزمين خورشيد تابان(ژاپني)
ساحل عاج: ساحل عاج
سريلانکا: جزيره باشکوه(سانسکريت)
سليمان جزاير: از نام حضرت سليمان
سوئد: سرزمين قوم «سوي»
سوازيلند: سرزمين قوم سوازي
سوئيس: سرزمين مرداب
سودان: سياهان(عربي)
سوريه: سرزمين آشور(سامي)
سيرالئون: کوه شير
شيلي: پايان خشکي- برف(از زبان بومي آنجا)
صحرا: بيابان(عربي)
صربستان: سرزمين قوم صرب(يوگسلاوي: سرزمين اسلاوهاي جنوب)
عراق: شايد ازايراک به معناي ايران کوچک(فارسي)
عربستان سعودي: سرزمين بيابانگردان در تملک خاندان خوشبخت. واژه عرب به معني گذرنده و بيابانگرد است. سعود يعني خوشبخت.
فرانسه: سرزمين قوم فرانک(از اقوام سلتي)
فنلاند: سرزمين قوم «فن»
فيليپين: از نام پادشاهي اسپانيايي به نام فيليپ
قرقيزستان: سرزمين چهل قبيله(قرقيزي)
قزاقستان: سرزمين کوچگران(قزاقي)
قطر: شايد به معناي باراني(عربي)
کاستاريکا: ساحل غني(اسپانيايي)
کانادا: دهکده(زبان سرخپوستي«ايروکوئي»)
کلمبيا: سرزمين کلمب(کريستف کلمب)(اسپانيايي)
کنيا: کوه سپيدي(زبان کيکويو)
کويت: د ژ کوچک(هندي-عربي)
گرجستان: سرزمين کشاورزان(يوناني)
لبنان: سفيد(عبري)
لهستان: سرزمين قوم «له»
ليبريا: سرزمين آزادي
مجارستان: سرزمين قوم مجار(مجاري)
مصر: شهر - آبادي
مقدونيه: سرزمين کوه نشين ها، بلندنشين ها(يوناني)
مکزيک: اسپانياي جديد(اسپانيايي)
موريتاني: سرزمين قوم مور(لاتين)
ميکرونزي: مجمع الجزاير کوچک(فرانسوي)
نرو ژ: راه شمال
نيجر: سياه(لاتين)
نيجريه: سرزمين سياه(لاتين)
واتيکان: گرفته شده از نام تپه اي به نام واتيکان(اتروسکي)
ونزوئلا: ونيز کوچک
ويتنام: اقوام «ويت» جنوبي(ويتنامي)
ويلز: بيگانگان(ژرمني)
هلند: سرزمين چوب(آلماني)
هند: پر آب(فارسي باستان)
هندوراس: ژرفناها(اسپانيايي)
يمن: خوشبخت
يونان: سرزمين قوم «يون»
منبع : پارس نايس www.parsnice.com
* به احترام نظر یکی از خوانندگان محترم وب سایت توضیح ذیل اضافه میشود : (ریشه نام آذربایجان به این شکل است: آذ= نام قوم ترک زبانی که در آذربایجان و در کنار خزر می زیسته اند و در منابع تاریخی نیز موجود میباشد آذ یا اَذ در بسیاری از اسامی مکان ترکی آذربایجانی وجود دارد مثل آراز. اَر= به معنی مرد و قهرمان. بای= بای یا بَی بمعنی آقا. جان= پسوند مکان در زبان ترکی مثل آذربایجان، زنجان، ارزنجان. بر این اساس آذربایجان به معنی سرزمین دلاورمردان وقهرمانان قوم آذ می باشد.)نصاب صادق
فصل نخست : نصاب موضوعي
شامل 10 باب در 10 وزن مختلف
باب 1. واژگان ناب تركي (فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن)
چون بياموزي زبان ديگري جز مادري
برگشائي روي خود دروازه هاي ديگري
گويمت از واژگان ناب تركي، گوش آن
فاعلاتن ، فاعلاتن ، فاعلاتن ، فاعلن
سيب آلما و اريك زردآلو، قاوون خربزه
هئيوا به ، انگور اوزوم، دال شاخه ، دادلي بامزه
ايستي گرما و سويوق سرما ، ايليق با اعتدال
آلت پائين ، اوست بالا ، اؤن جلو و پشت دال
ديز زانو،ديش دندان،ريش ساققال،ديل زبان
بازو قول،گردن بويون،كيپريك مژه،پاشنه دابان
قاش ابرو،چشم گؤز،بورون دماغ وگوش قولاق
دست ال ، انگشت بارماق ، لب دوداق و پا آياق
مه دومان،باران ياغيش،قار برف و شاختا سوز سرد
قايغي غم ، زخمه يارا ، تاول سولوق و آغري درد
اؤلكه آشور ، بؤلكه استان ، شهر باليق ، كند ده
بوغ بخار و سوز شاختا ، چن دومان هر دوست مه
خاك توپراق است و آتش اود ، سو آب و باد يئل
گيسوساچ،توك موي،سانجاق گيره باشد، زلف تئل
آسمان گؤي ، يئر زمين ، دريا دنيز ، كؤوشن فلات
نان چؤرك ، ميوه يئميش ، تازه يئني ، مانده بايات
آتش عشقت مرا سوزاند در هر صبح و شام
من گئجه گوندوز سنين سئوگي اودوندا يانميشام
قارين اشكم،آرخا پشت و سينه كؤكسو، دل كؤنول
كوه داغ ، چشمه بولاق ، دؤش دامنه و غار كؤوول
شير آسلان ، قوش پرنده ، آهو جئيران ، مار ايلان
گاواينك،گربه پيشيك وموش سيچان،شاهين توغان
دي دونن، فردا يارين ، امروز بوگون ، امشب گئجه
روزگون،آي ماه و ايل سال و يوز ايلليك يك سده
سوچ گناه ، دامو جهنم ، آتش اود، اوچماق بهشت
ياخشيراق باشد نكوتر ، ياخشي خوب و پيس زشت
روز گوندوز ، شب گئجه ، آخشام غروب و دان سحر
سوروجو راننده و مركب بينيت ، تاير تكر
پنجره آچيشقا و قاپي در و كليد آچار
بسته باغلي ، باز آچيق و گن گشاد و تنگ دار
مس پاخير ، نقره گوموش ، آهن دمير ، آلتين طلا
سونسوز ابتر ، ته تغاري سون بئشيك ، كودك بالا
آبي گؤي ، آل سرخ و ياشيل سبز و ساري زرد رنگ
كرپيج آجر ، ماسه قوم ، توپراق خاك و داش سنگ
گلدي آمد ، گئتدي رفت و ايچدي نوشيد ، قالدي ماند
يازدي بنوشت و آپاردي برد و اوچوتدو پراند
گئتميش ايدي رفته بود و گؤرموش ايدي ديده بود
وئرميش ايدي داده بود و درميش ايدي چيده بود
گول بخند ، آغلا بگري و دور بمان و قاچ بدو
باخ ببين و چيخ برو بالا و يئن پائين برو
دل ز دستم رفت ، اما اي گل من! نآمدي
كؤنلوم الدن چيخدي گئتدي ، آمما او گول گلمه دي
بير،ايكي،اوچ؛دؤرد،بئش،آلتي؛يئددي،سكگيز؛دوققوز،اون
يك،دو،سه،چار؛پنج و شش،هفت؛ هشت و نه ده،حفظ آن
بيست ايگيرمي ، سي اوتوز، چل قيرخ و پنجاه اللي دان
شصت آلتميش، يئتميش هفتاد ، سكسن هشتاد بربخوان
گر تو خواهي آوري اعداد تركي را به كار
هم ، نود دوخسان و يوز صد ، مين هزار آيد شمار
لر نشان جمع و سيز معناي نفي اندر بيان
ائللر اقوام ، دختران قيزلار و ديلسيز بي زبان
صادقم كو مانده ام از يار خود اندر فراق
صادقم كيم قالميشام من سئوگيليمدن چوخ اوزاق
قيش زمستان ، عيد بايرام ، ياز بهار ، پائيز گوز
ياخشيليق خوبي بود ، دالدا نهان و صورت اوز
بوغچا بقچه ، گيره سانجاق ، باغلا بند و وا آن آچ
گوزگو آئينه بود ، شانه داراق و گيسو ساچ
نيزه ميزراق است و قالخان هم سپر ، چاليش جنگ
چاغ زمان ، زود ائرته ، گئج دير است و تأخير هم ديرنگ
سردسير يايلاق و كؤچمه كوچ و قيشلاق گرمسير
كوه داغ و دشت كؤشن ، يورد خانه ، يول مسير
ييغما يغما ، جمعيت ييغوا و ييغجام جمع و جور
نان چؤرك ، ياپماق نان پختن شود ، تندير تنور
« يئل يئلك ، يئلپيك و يئلكان »گر بخواهي اين بدان
« باد » و « پر »هم ، « باد زن » وآن ديگري هم « بادبان »

حیدر بابا سلام - ترکی
١
حيدربابا ، ايلديريملار شاخاندا
سئللر ، سولار ، شاققيلدييوب آخاندا
قيزلار اوْنا صف باغلييوب باخاندا
سلام اولسون شوْكتوْزه ، ائلوْزه !
منيم دا بير آديم گلسين ديلوْزه
(٢)
حيدربابا ، كهليك لروْن اوچاندا
كوْل ديبينَّن دوْشان قالخوب ، قاچاندا
باخچالارون چيچكلنوْب ، آچاندا
بيزدن ده بير موْمكوْن اوْلسا ياد ائله
آچيلميان اوْركلرى شاد ائله
(٣)
بايرام يئلى چارداخلارى ييخاندا
نوْروز گوْلى ، قارچيچكى ، چيخاندا
آغ بولوتلار كؤينكلرين سيخاندا
بيزدن ده بير ياد ائلييه ن ساغ اوْلسون
دردلريميز قوْى ديّكلسين ، داغ اوْلسون
(٤)
حيدربابا ، گوْن دالووى داغلاسين !
اوْزوْن گوْلسوْن ، بولاخلارون آغلاسين !
اوشاخلارون بير دسته گوْل باغلاسين !
يئل گلنده ، وئر گتيرسين بويانا
بلكه منيم ياتميش بختيم اوْيانا
(٥)
حيدربابا ، سنوْن اوْزوْن آغ اوْلسون !
دؤرت بير يانون بولاغ اوْلسون باغ اوْلسون !
بيزدن سوْرا سنوْن باشون ساغ اوْلسون !
دوْنيا قضوْ-قدر ، اؤلوْم-ايتيمدى
دوْنيا بوْيى اوْغولسوزدى ، يئتيمدى
(٦)
حيدربابا ، يوْلوم سنَّن كج اوْلدى
عؤمروْم كئچدى ، گلممه ديم ، گئج اوْلدى
هئچ بيلمه ديم گؤزللروْن نئج اوْلدى
بيلمزيديم دؤنگه لر وار ، دؤنوْم وار
ايتگين ليك وار ، آيريليق وار ، اوْلوْم وار
(٧)
حيدربابا ، ايگيت اَمَك ايتيرمز
عؤموْر كئچر ، افسوس بَرَه بيتيرمز
نامرد اوْلان عؤمرى باشا يئتيرمز
بيزد ، واللاه ، اونوتماريق سيزلرى
گؤرنمسك حلال ائدوْن بيزلرى
(٨)
حيدربابا ، ميراژدر سَسلننده
كَند ايچينه سسدن - كوْيدن دوْشنده
عاشيق رستم سازين ديللنديرنده
يادوندادى نه هؤلَسَك قاچارديم
قوشلار تكين قاناد آچيب اوچارديم
(٩)
شنگيل آوا يوردى ، عاشيق آلماسى
گاهدان گئدوب ، اوْردا قوْناق قالماسى
داش آتماسى ، آلما ، هيوا سالماسى
قاليب شيرين يوخى كيمين ياديمدا
اثر قويوب روحومدا ، هر زاديمدا
(١٠)
حيدربابا ، قورى گؤلوْن قازلارى
گديكلرين سازاخ چالان سازلارى
كَت كؤشنين پاييزلارى ، يازلارى
بير سينما پرده سى دير گؤزوْمده
تك اوْتوروب ، سئير ائده رم اؤزوْمده
(١١)
حيدربابا ، قره چمن جاداسى
چْووشلارين گَلَر سسى ، صداسى
كربليا گئدنلرين قاداسى
دوْشسون بو آج يوْلسوزلارين گؤزوْنه
تمدّونون اويدوخ يالان سؤزوْنه
(١٢)
حيدربابا ، شيطان بيزى آزديريب
محبتى اوْركلردن قازديريب
قره گوْنوْن سرنوشتين يازديريب
ساليب خلقى بير-بيرينن جانينا
باريشيغى بلشديريب قانينا
(١٣)
گؤز ياشينا باخان اوْلسا ، قان آخماز
انسان اوْلان بئلينه تاخماز
آمما حئييف كوْر توتدوغون بوراخماز
بهشتيميز جهنّم اوْلماقدادير !
ذى حجّه ميز محرّم اوْلماقدادير !
(١٤)
خزان يئلى يارپاخلارى تؤكنده
بولوت داغدان يئنيب ، كنده چؤكنده
شيخ الاسلام گؤزل سسين چكنده
نيسگيللى سؤز اوْركلره دَيَردى
آغاشلار دا آللاها باش اَيَردى
(١٥)
داشلى بولاخ داش-قومونان دوْلماسين !
باخچالارى سارالماسين ، سوْلماسين !
اوْردان كئچن آتلى سوسوز اولماسين !
دينه : بولاخ ، خيرون اوْلسون آخارسان
افقلره خُمار-خُمار باخارسان
(١٦)
حيدر بابا ، داغين ، داشين ، سره سى
كهليك اوْخور ، داليسيندا فره سى
قوزولارين آغى ، بوْزى ، قره سى
بير گئديديم داغ-دره لر اوزونى
اوْخويئديم : « چوْبان ، قيتر قوزونى »
(١٧)
حيدر بابا ، سولى يئرين دوْزوْنده
بولاخ قئنير چاى چمنين گؤزونده
بولاغ اوْتى اوْزَر سويون اوْزوْنده
گؤزل قوشلار اوْردان گليب ، گئچللر
خلوتليوْب ، بولاخدان سو ايچللر
(١٨)
بىچين اوْستى ، سونبول بيچن اوْراخلار
ايله بيل كى ، زوْلفى دارار داراخلار
شكارچيلار بيلديرچينى سوْراخلار
بيچين چيلر آيرانلارين ايچللر
بيرهوشلانيب ، سوْننان دوروب ، بيچللر
(١٩)
حيدربابا ، كندين گوْنى باتاندا
اوشاقلارون شامين ئييوب ، ياتاندا
آى بولوتدان چيخوب ، قاش-گؤز آتاندا
بيزدن ده بير سن اوْنلارا قصّه ده
قصّه ميزده چوخلى غم و غصّه ده
(٢٠)
قارى ننه گئجه ناغيل دييَنده
كوْلك قالخيب ، قاپ-باجانى دؤيَنده
قورد گئچينين شنگوْلوْسون يينده
من قاييديب ، بيرده اوشاق اوْلئيديم
بير گوْل آچيب ، اوْندان سوْرا سوْلئيديم
(٢١)
عمّه جانين بال بلله سين ييه رديم
سوْننان دوروب ، اوْس دوْنومى گييه رديم
باخچالاردا تيرينگَنى دييه رديم
آى اؤزومى اوْ ازديرن گوْنلريم !
آغاج مينيپ ، آت گزديرن گوْنلريم !
(٢٢)
هَچى خالا چايدا پالتار يوواردى
مَمَد صادق داملارينى سوواردى
هئچ بيلمزديك داغدى ، داشدى ، دوواردى
هريان گلدى شيلاغ آتيب ، آشارديق
آللاه ، نه خوْش غمسيز-غمسيز ياشارديق
(٢٣)
شيخ الاسلام مُناجاتى دييه ردى
مَشَدرحيم لبّاده نى گييه ردى
مشْدآجلى بوْز باشلارى ييه ردى
بيز خوْشودوق خيرات اوْلسون ، توْى اوْلسون
فرق ائلَمَز ، هر نوْلاجاق ، قوْى اولسون
(٢٤)
ملك نياز ورنديلين سالاردى
آتين چاپوپ قئيقاجيدان چالاردى
قيرقى تكين گديك باشين آلاردى
دوْلائيا قيزلار آچيپ پنجره
پنجره لرده نه گؤزل منظره !
(٢٥)
حيدربابا ، كندين توْيون توتاندا
قيز-گلينلر ، حنا-پيلته ساتاندا
بيگ گلينه دامنان آلما آتاندا
منيم ده اوْ قيزلاروندا گؤزوم وار
عاشيقلارين سازلاريندا سؤزوم وار
(٢٦)
حيدربابا ، بولاخلارين يارپيزى
بوْستانلارين گوْل بَسَرى ، قارپيزى
چرچيلرين آغ ناباتى ، ساققيزى
ايندى ده وار داماغيمدا ، داد وئرر
ايتگين گئدن گوْنلريمدن ياد وئرر
(٢٧)
بايراميدى ، گئجه قوشى اوخوردى
آداخلى قيز ، بيگ جوْرابى توْخوردى
هركس شالين بير باجادان سوْخوردى
آى نه گؤزل قايدادى شال ساللاماق !
بيگ شالينا بايرامليغين باغلاماق !
(٢٨)
شال ايسته ديم منده ائوده آغلاديم
بير شال آليب ، تئز بئليمه باغلاديم
غلام گيله قاشديم ، شالى ساللاديم
فاطمه خالا منه جوراب باغلادى
خان ننه مى يادا ساليب ، آغلادى
(٢٩)
حيدربابا ، ميرزَممدين باخچاسى
باخچالارين تورشا-شيرين آلچاسى
گلينلرين دوْزمه لرى ، طاخچاسى
هى دوْزوْلر گؤزلريمين رفينده
خيمه وورار خاطره لر صفينده
(٣٠)
بايرام اوْلوب ، قيزيل پالچيق اَزَللر
ناققيش ووروب ، اوتاقلارى بَزَللر
طاخچالارا دوْزمه لرى دوْزللر
قيز-گلينين فندقچاسى ، حناسى
هَوَسله نر آناسى ، قايناناسى
(٣١)
باكى چى نين سؤزى ، سوْوى ، كاغيذى
اينكلرين بولاماسى ، آغوزى
چرشنبه نين گيردكانى ، مويزى
قيزلار دييه ر : « آتيل ماتيل چرشنبه
آينا تكين بختيم آچيل چرشنبه »
(٣٢)
يومورتانى گؤيچك ، گوللى بوْيارديق
چاققيشديريب ، سينانلارين سوْيارديق
اوْيناماقدان بيرجه مگر دوْيارديق ؟
على منه ياشيل آشيق وئرردى
ارضا منه نوروزگوْلى درردى
(٣٣)
نوْروز على خرمنده وَل سوْرردى
گاهدان يئنوب ، كوْلشلرى كوْرردى
داغدان دا بير چوْبان ايتى هوْرردى
اوندا ، گؤردن ، اولاخ اياخ ساخلادى
داغا باخيب ، قولاخلارين شاخلادى
(٣٤)
آخشام باشى ناخيرينان گلنده
قوْدوخلارى چكيب ، ووراديق بنده
ناخير گئچيب ، گئديب ، يئتنده كنده
حيوانلارى چيلپاق مينيب ، قوْوارديق
سؤز چيخسايدى ، سينه گريب ، سوْوارديق
(٣٥)
ياز گئجه سى چايدا سولار شاريلدار
داش-قَيه لر سئلده آشيب خاريلدار
قارانليقدا قوردون گؤزى پاريلدار
ايتر ، گؤردوْن ، قوردى سئچيب ، اولاشدى
قورددا ، گؤردوْن ، قالخيب ، گديكدن آشدى
(٣٦)
قيش گئجه سى طؤله لرين اوْتاغى
كتليلرين اوْتوراغى ، ياتاغى
بوخاريدا يانار اوْتون ياناغى
شبچره سى ، گيردكانى ، ايده سى
كنده باسار گوْلوْب - دانيشماق سسى
(٣٧)
شجاع خال اوْغلونون باكى سوْقتى
دامدا قوران سماوارى ، صحبتى
ياديمدادى شسلى قدى ، قامتى
جؤنممه گين توْيى دؤندى ، ياس اوْلدى
ننه قيزين بخت آيناسى كاس اوْلدى
(٣٨)
حيدربابا ، ننه قيزين گؤزلرى
رخشنده نين شيرين-شيرين سؤزلرى
تركى دئديم اوْخوسونلار اؤزلرى
بيلسينلر كى ، آدام گئدر ، آد قالار
ياخشى-پيسدن آغيزدا بير داد قالار
(٣٩)
ياز قاباغى گوْن گوْنئيى دؤيَنده
كند اوشاغى قار گوْلله سين سؤيَنده
كوْركچى لر داغدا كوْرك زوْيَنده
منيم روحوم ، ايله بيلوْن اوْردادور
كهليك كيمين باتيب ، قاليب ، قاردادور
(٤٠)
قارى ننه اوزاداندا ايشينى
گوْن بولوتدا اَييرردى تشينى
قورد قوْجاليب ، چكديرنده ديشينى
سوْرى قالخيب ، دوْلائيدان آشاردى
بايدالارين سوْتى آشيب ، داشاردى
(٤١)
خجّه سلطان عمّه ديشين قيساردى
ملا باقر عم اوغلى تئز ميساردى
تندير يانيب ، توْسسى ائوى باساردى
چايدانيميز ارسين اوْسته قايناردى
قوْورقاميز ساج ايچينده اوْيناردى
(٤٢)
بوْستان پوْزوب ، گتيررديك آشاغى
دوْلدوريرديق ائوده تاختا-طاباغى
تنديرلرده پيشيررديك قاباغى
اؤزوْن ئييوْب ، توخوملارين چيتدارديق
چوْخ يئمكدن ، لاپ آز قالا چاتدارديق
(٤٣)
ورزغان نان آرموت ساتان گلنده
اوشاقلارين سسى دوْشردى كنده
بيزده بوياننان ائشيديب ، بيلنده
شيللاق آتيب ، بير قيشقريق سالارديق
بوغدا وئريب ، آرموتلاردان آلارديق
(٤٤)
ميرزاتاغى نان گئجه گئتديك چايا
من باخيرام سئلده بوْغولموش آيا
بيردن ايشيق دوْشدى اوْتاى باخچايا
اى واى دئديك قورددى ، قئيتديك قاشديق
هئچ بيلمه ديك نه وقت كوْللوكدن آشديق
(٤٥)
حيدربابا ، آغاجلارون اوجالدى
آمما حئييف ، جوانلارون قوْجالدى
توْخليلارون آريخلييب ، آجالدى
كؤلگه دؤندى ، گوْن باتدى ، قاش قَرَلدى
قوردون گؤزى قارانليقدا بَرَلدى
(٤٦)
ائشيتميشم يانير آللاه چيراغى
داير اوْلوب مسجديزوْن بولاغى
راحت اوْلوب كندين ائوى ، اوشاغى
منصورخانين الي-قوْلى وار اوْلسون
هاردا قالسا ، آللاه اوْنا يار اوْلسون
(٤٧)
حيدربابا ، ملا ابراهيم وار ، يا يوْخ ؟
مكتب آچار ، اوْخور اوشاقلار ، يا يوْخ ؟
خرمن اوْستى مكتبى باغلار ، يا يوْخ ؟
مندن آخوندا يتيررسن سلام
ادبلى بير سلامِ مالاكلام
(٤٨)
خجّه سلطان عمّه گئديب تبريزه
آمما ، نه تبريز ، كى گلممير بيزه
بالام ، دورون قوْياخ گئداخ ائمميزه
آقا اؤلدى ، تو فاقيميز داغيلدى
قوْيون اوْلان ، ياد گئدوْبَن ساغيلدى
(٤٩)
حيدربابا ، دوْنيا يالان دوْنيادى
سليماننان ، نوحدان قالان دوْنيادى
اوغول دوْغان ، درده سالان دوْنيادى
هر كيمسَيه هر نه وئريب ، آليبدى
افلاطوننان بير قورى آد قاليبدى
(٥٠)
حيدربابا ، يار و يولداش دؤندوْلر
بير-بير منى چؤلده قوْيوب ، چؤندوْلر
چشمه لريم ، چيراخلاريم ، سؤندوْلر
يامان يئرده گؤن دؤندى ، آخشام اوْلدى
دوْنيا منه خرابه شام اوْلدى
(٥١)
عم اوْغلينان گئدن گئجه قيپچاغا
آى كى چيخدى ، آتلار گلدى اوْيناغا
ديرماشيرديق ، داغلان آشيرديق داغا
مش ممى خان گؤى آتينى اوْيناتدى
تفنگينى آشيردى ، شاققيلداتدى
(٥٢)
حيدربابا ، قره كوْلون دره سى
خشگنابين يوْلى ، بندى ، بره سى
اوْردا دوْشَر چيل كهليگين فره سى
اوْردان گئچر يوردوموزون اؤزوْنه
بيزده گئچك يوردوموزون سؤزوْنه
(٥٣)
خشگنابى يامان گوْنه كيم ساليب ؟
سيدلردن كيم قيريليب ، كيم قاليب ؟
آميرغفار دام-داشينى كيم آليب ؟
بولاخ گنه گليب ، گؤلى دوْلدورور ؟
ياقورويوب ، باخچالارى سوْلدورور ؟
(٥٤)
آمير غفار سيدلرين تاجييدى
شاهلار شكار ائتمه سى قيقاجييدى
مَرده شيرين ، نامرده چوْخ آجييدى
مظلوملارين حقّى اوْسته اَسَردى
ظالم لرى قيليش تكين كَسَردى
(٥٥)
مير مصطفا دايى ، اوجابوْى بابا
هيكللى ،ساققاللى ، توْلستوْى بابا
ائيلردى ياس مجلسينى توْى بابا
خشگنابين آبروسى ، اَردَمى
مسجدلرين ، مجلسلرين گؤركَمى
(٥٦)
مجدالسّادات گوْلردى باغلاركيمى
گوْروْلدردى بولوتلى داغلاركيمى
سؤز آغزيندا اريردى ياغلاركيمى
آلنى آچيق ، ياخشى درين قاناردى
ياشيل گؤزلر چيراغ تكين ياناردى
(٥٧)
منيم آتام سفره لى بير كيشييدى
ائل اليندن توتماق اوْنون ايشييدى
گؤزللرين آخره قالميشييدى
اوْننان سوْرا دؤنرگه لر دؤنوْبلر
محبّتين چيراخلارى سؤنوْبلر
(٥٨)
ميرصالحين دلى سوْلوق ائتمه سى
مير عزيزين شيرين شاخسِى گئتمه سى
ميرممّدين قورولماسى ، بيتمه سى
ايندى دئسك ، احوالاتدى ، ناغيلدى
گئچدى ، گئتدى ، ايتدى ، باتدى ، داغيلدى
(٥٩)
مير عبدوْلوْن آيناداقاش ياخماسى
جؤجيلريندن قاشينين آخماسى
بوْيلانماسى ، دام-دوواردان باخماسى
شاه عبّاسين دوْربوْنى ، يادش بخير !
خشگنابين خوْش گوْنى ، يادش بخير !
(٦٠)
ستاره عمّه نزيك لرى ياپاردى
ميرقادر ده ، هر دم بيرين قاپاردى
قاپيپ ، يئيوْب ، دايچاتكين چاپاردى
گوْلمه ليدى اوْنون نزيك قاپپاسى
عمّه مينده ارسينينين شاپپاسى
(٦١)
حيدربابا ، آمير حيدر نئينيوْر ؟
يقين گنه سماوارى قئينيوْر
داى قوْجاليب ، آلت انگينن چئينيوْر
قولاخ باتيب ، گؤزى گيريب قاشينا
يازيق عمّه ، هاوا گليب باشينا
(٦٢)
خانم عمّه ميرعبدوْلوْن سؤزوْنى
ائشيدنده ، ايه ر آغز-گؤزوْنى
مَلْكامِدا وئرر اوْنون اؤزوْنى
دعوالارين شوخلوغيلان قاتاللار
اتى يئيوْب ، باشى آتيب ، ياتاللار
(٦٣)
فضّه خانم خشگنابين گوْلييدى
آميريحيا عمقزينون قولييدى
رُخساره آرتيستيدى ، سؤگوْلييدى
سيّد حسين ، مير صالحى يانسيلار
آميرجعفر غيرتلى دير ، قان سالار
(٦٤)
سحر تئزدن ناخيرچيلار گَلَردى
قوْيون-قوزى دام باجادا مَلَردى
عمّه جانيم كؤرپه لرين بَلَردى
تنديرلرين قوْزاناردى توْسيسى
چؤركلرين گؤزل اييى ، ايسيسى
(٦٥)
گؤيرچينلر دسته قالخيب ، اوچاللار
گوْن ساچاندا ، قيزيل پرده آچاللار
قيزيل پرده آچيب ، ييغيب ، قاچاللار
گوْن اوجاليب ، آرتارداغين جلالى
طبيعتين جوانلانار جمالى
(٦٦)
حيدربابا ، قارلى داغلار آشاندا
گئجه كروان يوْلون آزيب ، چاشاندا
من هارداسام ، تهراندا يا كاشاندا
اوزاقلاردان گؤزوم سئچر اوْنلارى
خيال گليب ، آشيب ، گئچر اوْنلارى
(٦٧)
بير چيخئيديم دام قيه نين داشينا
بير باخئيديم گئچميشينه ، ياشينا
بير گورئيديم نه لر گلميش باشينا
منده اْونون قارلاريلان آغلارديم
قيش دوْندوران اوْركلرى داغلارديم
(٦٨)
حيدربابا ، گوْل غنچه سى خنداندى
آمما حئيف ، اوْرك غذاسى قاندى
زندگانليق بير قارانليق زينداندى
بو زيندانين دربچه سين آچان يوْخ
بو دارليقدان بيرقورتولوب ، قاچان يوْخ
(٦٩)
حيدربابا گؤيلر بوْتوْن دوماندى
گونلريميز بير-بيريندن ياماندى
بير-بيروْزدن آيريلمايون ، آماندى
ياخشيليغى اليميزدن آليبلار
ياخشى بيزى يامان گوْنه ساليبلار
(٧٠)
بير سوْروشون بو قارقينميش فلكدن
نه ايستيوْر بو قوردوغى كلكدن ؟
دينه گئچيرت اولدوزلارى الكدن
قوْى تؤكوْلسوْن ، بو يئر اوْزى داغيلسين
بو شيطانليق قورقوسى بير ييغيلسين
(٧١)
بير اوچئيديم بو چيرپينان يئلينن
باغلاشئيديم داغدان آشان سئلينن
آغلاشئيديم اوزاق دوْشَن ائلينن
بير گؤرئيديم آيريليغى كيم سالدى
اؤلكه ميزده كيم قيريلدى ، كيم قالدى
(٧٢)
من سنون تك داغا سالديم نَفَسى
سنده قئيتر ، گوْيلره سال بوسَسى
بايقوشوندا دار اوْلماسين قفسى
بوردا بير شئر داردا قاليب ، باغيرير
مروّت سيز انسانلارى چاغيرير
(٧٣)
حيدربابا ، غيرت قانون قايناركن
قره قوشلار سنَّن قوْپوپ ، قالخاركن
اوْ سيلديريم داشلارينان اوْيناركن
قوْزان ، منيم همّتيمى اوْردا گؤر
اوردان اَييل ، قامتيمى داردا گؤر
(٧٤)
حيدربابا . گئجه دورنا گئچنده
كوْراوْغلونون گؤزى قارا سئچنده
قير آتينى مينيب ، كسيب ، بيچنده
منده بوردان تئز مطلبه چاتمارام
ايوز گليب ، چاتميونجان ياتمارام
(٧٥)
حيدربابا ، مرد اوْغوللار دوْغگينان
نامردلرين بورونلارين اوْغگينان
گديكلرده قوردلارى توت ، بوْغگينان
قوْى قوزولار آيين-شايين اوْتلاسين
قوْيونلارون قويروقلارين قاتلاسين
(٧٦)
حيدربابا ، سنوْن گؤيلوْن شاد اوْلسون
دوْنيا واركن ، آغزون دوْلى داد اوْلسون
سنَّن گئچن تانيش اوْلسون ، ياد اوْلسون
دينه منيم شاعر اوْغلوم شهريار
بير عمر دوْر غم اوْستوْنه غم قالار