ساختار انواع بازار بر اساس میزان رقابت چگونه است؟
گاهی مفاهیم اقتصادی آنقدر پیچیده بهنظر میرسند که افرادی که سررشتهای در این حوزه ندارند، جرئت نمیکنند به آن نزدیک شوند و مفاهیمش را بیاموزند. یکی از این مفاهیمِ مربوط به اقتصاد، ساختار انواع بازار است. تابهحال اسامی مونوپولی، الیگوپولی و کلماتی مانند اینها به گوشتان خورده است؟ در این مقاله تلاش کردهایم به زبانی ساده به تفسیر این مفاهیم بپردازیم. پس از مطالعهی این مقاله و آشنایی با انواع بازار و ویژگیهای آنها، میتوانید بهراحتی برای انواع بازار مثالهایی ایرانی بیاورید.ساختار بازار شامل تعدادی از ویژگیهای مرتبط یا مشخصات یک بازار است. این ویژگیها شامل تعداد خریداران و فروشندگان در بازار، سطح و نوع رقابت، میزان تمایز محصولات و شرایط ورود و خروج به بازار هستند. در بین تمام این ویژگیها، «رقابت» رُکن اصلی بازار است. رقابت بهعنوان راهنمایی عمل میکند که شرکتها به کمک آن میتوانند عکسالعمل نشان بدهند و در شرایط مختلف تصمیم گیری کنند. بنابراین ساختار بازار میتواند براساس سطح رقابت در آن بازار تقسیمبندی شود و انواع بازار را بهوجود بیاورد. در ادامه با انواع بازار در قالب سه دسته آشنا میشوید.
دستهی اول: بازار رقابتی خالص

بازار رقابت خالص یکی از انواع بازار است که در آن تعداد زیادی خریدار و فروشنده، کالای استاندارد و همگنی را معامله میکنند. در بازار رقابت خالص، فروشندگان قدرت تعیین قیمت ندارند. بنابراین فروشندگان در واقع دریافتکنندهی قیمت هستند، نه تعیینکنندهی قیمت. چون اگر یکی از فروشندگان قیمت را بالا ببرد، خریداران ممکن است به فروشندهی دیگری مراجعه کنند تا همان کالا را با همان کیفیت اما با قیمتی پایینتر خریداری کنند. از طرف دیگر، اگر فروشندهای قیمت خود را پایینتر از رقبا بگذارد، خریداران دربارهی کیفیت کالا به شک میافتند. بههمیندلیل فروشندگان نه میتوانند قیمت بالاتری تعیین کنند و نه قیمت پایینتر. خصوصیت دیگر بازار رقابت خالص این است که هیچ منع قانونی، مالی و … برای ورود و خروج به بازار وجود ندارد.
در بازار رقابت خالص، منحنی متوسط درآمد و متوسط تقاضا منطبق بر هم و بهصورت خطی افقی هستند. این به معنی همگنی محصولات با قیمت ثابت بازار است. فروشنده در قیمتی ثابت، میتواند به هر میزان که میخواهد، کالای خود را بفروشد.
دستهی دوم: بازار رقابت کامل
گفتیم در بازار رقابت خالص، تعداد زیادی خریدار و فروشنده محصول استاندارد و همگنی را مبادله میکنند. بازار رقابت کامل، واژهی وسیعتری است و شرایطی را نشان میدهد که در بازار، رقابت کامل وجود داشته باشد.
تعریف بازار رقابت کامل از زبان اقتصاددانان مختلف در ادامه آمده است:
- رابینسون (Robinson) رقابت کامل را چنین تفسیر میکند: «وقتی تعداد شرکتهای یک بازار آنقدر زیاد باشد که تغییر در خروجی هریک از آنها، اثر ناچیزی روی خروجی کل داشته باشد و کالا کاملا همگن باشد طوری که خریداران بین انتخاب یک فروشنده و سایر فروشندگان ترجیح خاصی نداشته باشند؛ در این شرایط رقابت کامل است و کشش تقاضا برای یک فروشندهی خاص بینهایت است.
- اسپنسر (Spencer) در زمینهی تعریف بازار رقابت کامل میگوید: «بازار رقابت کامل اصطلاحی است که به صنعت یا بازاری تعلق مییابد که تعداد زیادی خریدار و فروشنده، درگیرِ خریدوفروش کالایی همگن هستند، اطلاعات دربارهی قیمت و مقدار بهطور کاملا شفاف وجود دارد، تبعیضی وجود ندارد و منابع بهراحتی قابل انتقال هستند.»
- براساس تعریف پروفسور لفتویچ (Leftwitch): «بازار رقابت کامل بازاری است که شرکتهای زیادی به فروش محصولی مشابه مشغولاند و هیچ شرکتی آنقدر بزرگ نیست که بتواند روی قیمت بازار اثر بگذارد.»
- بیلاس (Bilas) میگوید: «کامل بودن رقابت یک بازار، از روی تعداد زیاد شرکتها مشخص میشود. تمام این شرکتها محصول مشخصی را میفروشند. فروشنده هم گیرندهی قیمت است، نه تعیینکنندهی قیمت.»
بهعنوان مثالی برای بازار رقابت کامل، به بازار کشاورزان سیبزمینی فکر کنید. بازار رقابت کامل، شرایط زیر را دارد:
۱. تعداد زیاد فروشندهها و خریداران
این مورد، یکی از شرایط اصلی بازار رقابت کامل است. در بازار رقابت کامل تعداد فروشندهها و خریداران خیلی زیاد است اما میزان خریدی که هر خریدار انجام میدهد یا میزان فروش هر فروشنده در مقایسه با اندازهی کل بازار خیلی کوچک است. به همین دلیل، در چنین بازاری فروشندگان قدرت اثرگذاری روی قیمت را ندارند. نتیجه این است که قیمت بدون توجه به فعالیت فروشندگان یا خریداران، بدون تغییر باقی خواهد ماند. پس هردو طرف معامله باید پیرو قیمت بازار باشند.
۲. محصول همگن

یک مشخصهی مهم دیگر این بازار، همگن بودن محصول است. در بازار رقابت کامل، رقبا محصولی مشابه با کیفیت و ویژگیهای مشابه تولید میکنند. بنابراین خریدار آزاد است از هر فروشندهای که میخواهد، محصول موردنظرش را خریداری کند.
۳. آزادی ورود و خروج
در بازار رقابت کامل، هیچ منع قانونی، اجتماعی یا تکنیکی برای ورود و خروج شرکتها وجود ندارد. در این بازار هر شرکتی سود نرمالی میبرد. اگر سود در صنعت خاصی بالا برود، شرکتهای جدیدی وارد میشوند و سبب میشوند سود مجددا پایین بیاید. در نقطهی مقابل اگر سود بیش از حدِ نرمال پایین بیاید، برخی از شرکتها از صنعت خارج میشوند که همین کاهش رقابت، سود را مجددا بالا میبرد.
۴. دانش کامل
این خصوصیت به این معنی است که هم خریداران و هم فروشندگان دربارهی قیمت و محصولات غالب بازار، اطلاعات کاملی دارند. در این حالت، هیچکس نمیتواند کالا را گرانتر بفروشد یا گرانتر بخرَد. به همین دلیل قیمت در بازار ثابت میماند.
۵. قابلیت انتقال عوامل تولید
این مورد به تولیدکنندگان کمک میکند میزان عرضه و تقاضا را متناسب با یکدیگر تنظیم کنند. عوامل تولید بهراحتی میتوانند از یک صنعت به صنعتی دیگر منتقل شوند. مثلا کسی که قبلا در زمین کشاورزیاش سیبزمینی میکاشت، میتواند همان زمین، همان تراکتور و همان ابزارآلات را برای تولید محصول کشاورزی دیگری هم بهکار ببرد.
دستهی سوم: بازار رقابت ناقص
بازار رقابت ناقص در تعاریف اقتصادیِ انواع بازار به بازاری گفته میشود که در آن شرایط لازم برای رقابت کامل مهیا نشده باشد. به معنای دیگر، بازار رقابت ناقص بازاری است که از قواعد سختگیرانهی رقابت کامل، آزاد است.
برخلاف بازار رقابت کامل، بازار رقابت ناقص از طریق محصولات متنوع مشخص میشود. مفهوم بازار رقابت ناقص اولین بار توسط اقتصاددان انگلیسی، جوآن رابینسون (Joan Robinson) به ادبیات اقتصادی وارد شد. در این بازار، خریداران و فروشندگان اطلاعات کاملی دربارهی بازار ندارند. یعنی از قیمت محصولات و خدمات موجود در بازار بهطور کامل مطلع نیستند. در چنین بازاری معاملهی محصولات و خدمات براساس ارزش خروجی همان شرکت قیمتگذاری میشود.
انواع بازار رقابت ناقص عبارتند از:
- مونوپولی (انحصار کامل)؛
- رقابت انحصاری؛
- الیگوپولی (انحصار چندجانبه).
مونوپولی (بازار انحصاری)

مونوپولی یکی دیگر از انواع بازار است. کلمهی مونوپولی از کلمهی یونانیِ «مونوپولین» آمده که به معنی تکفروشی (انحصار) است. مونوپولی به شرایطی از بازار اطلاق میشود که تنها یک تولیدکننده وجود دارد و روی کل بازار کنترل دارد. این فروشنده چیزی را مبادله میکند که برای آن جایگزین مشابهی وجود ندارد.
برخی از تعاریف بازار مونوپولی از دیدگاه اقتصاددانان متفاوت شامل موارد زیر است:
- براساس تعریف پروفسور توماس (Thomas): «بهطورکلی، عبارت مونوپولی به معنی کنترل مؤثر روی قیمت است. اگر بخواهیم دقیقتر به این موضوع بپردازیم، مونوپولی به معنای ترکیبی از تولیدکنندگان یا بازرگانان برای کنترل قیمت کالاها یا خدمات است.»
- پروفسور چمبرلین (Chamberlain) میگوید: «مونوپولی به معنی کنترل روی عرضه است.»
- رابرت تریفین (Triffin) اعتقاد دارد: «مونوپولی بازاری را توصیف میکند که شرکت مستقل از تغییرات قیمت محصول شرکتهای دیگر است.»
طبق تعاریف بالا، بازار مونوپولی یعنی تقاضا، عرضه و قیمت محصول تحت کنترل فروشنده هستند. منحنی تقاضا در بازار رقابت ناقص بهصورت نزولی است.
در ادامه به توضیح خصوصیات بازار مونوپولی میپردازیم.
۱. تکفروشنده
مهمترین خصوصیت مونوپولی همین است. در بازار مونوپولی تنها یک فروشنده یا تولیدکننده برای محصول وجود دارد. در این شرایط، خریداران هیچ گزینهی انتخابی ندارند و تنها میتوانند از همان یک فروشنده خرید کنند. این به معنی کنترل فروشنده روی بازار است. قطعا انحصارگر نسبت به قدرت خود برای تعیین قیمت احساس لذت خواهد داشت. در این حالت، تمایزی بین سازمان و صنعت وجود ندارد. چون همان یک سازمان کل صنعت را تشکیل میدهد.
۲. عرضهی محصولِ منحصربهفرد
فروشنده در بازار مونوپولی محصولی را مبادله میکند که منحصربهفرد است و جانشین مشابهی ندارد. در واقع تنوع محصول در این بازار وجود ندارد.
۳. موانع ورود
این خصوصیت بهنوعی دلیلِ وجودِ بازار مونوپولی است. در بازار مونوپولی موانع ورودی وجود دارند که ورود شرکتهای جدید را محدود میکنند. این موانع ممکن است منابع انحصاری، حق کپیرایت، نیاز به سرمایه گذاری بالا و موانع دولتی باشند.
برخی موانع ورود به بازار انحصاری شامل موارد زیر است:
- موانع قانونی: موانعی هستند که از طرف دولت برای رفاه عمومی گذاشته میشوند. برای مثال در گذشته، شرکتهای پُست، راهآهن، برق و ادارهی راهوترابری در هند برای رفاه عمومی بهطور انحصاری مدیریت میشدند. از سال ۱۹۹۰ بعد از اصلاحات اقتصادی، دولت اجازهی ورود شرکتهای خصوصی به این حوزهها را داد. دولت میتواند با قرار دادن حق کپیرایت، حق اختراعثبتشده، حقوق علائم تجاری و … در بخش خصوصی هم انحصار ایجاد کند. فکر میکنید کدام شرکتهای ایرانی بهصورت دولتی انحصاری هستند؟
- تصاحب منابع: این مورد به انحصاری ماندن یک سازمان کمک میکند. برخی شرکتها از قدیم مالک برخی مواد اولیه بودهاند که برای تولید محصول خاصی به آنها نیاز است. مثل آلومینیوم، الماس، بوکسیت و … این منابع اصولا محدود هستند و هر شرکتی که آنها را در اختیار داشته باشد در آن صنعت انحصارگر میشود. مثلا ایران و عراق انحصارگران منابع نفت هستند و آفریقای جنوبی در الماس مونوپولی است. منابع لزوما منابع خام نیستند. برخی ممکن است در علم تولید یک محصول انحصارگر باشند. مثلا ژاپن و چین در صنعت محصولات الکترونیکی انحصارگرند.
- بهره وری در تولید: این مورد از تجربهی چندین ساله، نوآوری، قدرت مالی، هزینهی پایین بازاریابی، مزیت مدیریتی و … بهدست میآید. بهرهوری در تولید به کاهش هزینهها کمک میکند. بهعنوان نتیجه، سازمان یک قدم جلوتر از رقبا خواهد بود و بازار را بهدست خواهد گرفت. چنین شرکتهایی از حمایت دولت هم برخوردار خواهند شد.
- اقتصاد مقیاس: این مورد بهدلیل فنی وجود مونوپولی در بازار ناقص اشاره دارد. وقتی سازمانی مقیاس تولید خاصی را پیدا میکند تا در بلندمدت بتواند با حداقل هزینه به تولید ادامه بدهد، قمیت تولید کوتاهمدتش هم در حداقل خود قرار خواهد گرفت. این مزیت رقابتی به شرکت کمک میکند رقبا را از دور خارج کند و انحصارگر شود. وقتی یک سازمان انحصارگر میشود، برای شرکتهای جدید سخت خواهد بود که وارد صنعت شوند و در آن دوام بیاورند. به چنین بازارهای انحصاری، مونوپولی طبیعی گفته میشود. مونوپولی طبیعی بهدلیل شرایط فنی، بهرهوری یا تدابیر دولتی بهمنظورِ رفاه عمومی بهوجود میآیند.
۴. اطلاعات محدود

اطلاعات بهطور انحصاری در دست سازمان انحصارگر و افرادی است که در این سازمان کار میکنند. انتقال این اطلاعات به دیگران ممنوع است و تنها از طریق حفظ حق کپیرایت یا پتنت ممکن است.
رقابت انحصاری
عبارت رقابت انحصاری اولین بار توسط پروفسور چمبرلین در سال ۱۹۳۳ در کتاب تئوری رقابت انحصاری استفاده شد. تاکنون دربارهی مفاهیم بازار رقابت کامل و انحصار کامل صحبت کردیم. ولی بازار واقعی چیزی در میان آنهاست.
بازار رقابت انحصاری در واقع ترکیبی از دو بازار مونوپولی و رقابت کامل است. در این بازار تعداد زیادی فروشنده و خریدار وجود دارند ولی هرکدام از فروشندهها حداقل در یک مورد با رقبای خود فرق دارند.
برخی از تعاریف بازار رقابت انحصاری از دیدگاه اقتصاددانان متفاوت شامل موارد زیر است:
- براساس تعریف جیاسبِین (J.S. Bains): «رقابت انحصاری، ساختار بازاری را توضیح میدهد که در آن فروشندههای زیادی محصولات متنوعی میفروشند، اما جایگزین نزدیکی برای یکدیگر محسوب میشوند.»
- باومول (Baumol) که یک اقتصاددان امریکایی است درمورد این بازار میگوید: «شرایط بازار رقابت انحصاری، شرایطی است که فروشندگان محصول منحصربهفرد (انحصاری) خود را تولید میکنند. اما در عین حال تحت فشار رقابتی شدید از سوی فروشندگان محصولات جانشین هم هستند.»
پس در بازار رقابت انحصاری، فروشندگان محصولاتی را معامله میکنند که برایشان جایگزینهای نزدیک وجود دارد. تعداد فروشندگان خیلی زیاد است. همین مورد این نوع بازار را به بازار رقابت کامل نزدیک میکند. از طرف دیگر، درست است که محصولات تولیدی نزدیک به هم هستند، اما جانشین کاملی برای هیچیک از آنها وجود ندارد.
خصوصیات بازار رقابت انحصاری هم ترکیبی از خصوصیات بازار رقابت کامل و بازار انحصار کامل است. در ادامه به خصوصیات این بازار پرداختهایم:
۱. تعداد زیاد فروشندگان و خریداران
این خصوصیت، یکی از مهمترین ویژگیهای رقابت انحصاری است. مثل بازار رقابت کامل، در بازار رقابت انحصاری نیز تعداد خریداران و فروشندگان خیلی زیاد است.
۲. محصولات متنوع

در بازار رقابت انحصاری، محصولات فروشندگان مختلف، از جنبههای متعددی با یکدیگر فرق دارند. مثلا از جنبهی برند، شکل، سبک، علامت تجاری، دوام و کیفیت. بنابراین فروشندگان میتوانند بهراحتی حتی در بیشاز یک مورد، از رقبا متمایز شوند. اما توجه داشته باشید که در این نوع بازار، محصولات مختلف جانشین نزدیکی برای یکدیگر محسوب میشوند.
۳. ورود و خروج آزاد
در بازار رقابت انحصاری نیز همچون بازار رقابت کامل، محدودیتی برای ورود و خروج به بازار وجود ندارد.
۴. محدودیت در انتقال عوامل تولید
این مورد، نکتهی مهمی است. در بازار رقابت انحصاری امکان انتقال عوامل تولید، خدمات و محصولات به سایر صنایع بهراحتی رخ نخواهد داد. به این دلیل که اگر کسی بخواهد عوامل تولید خود را به صنعت دیگری منتقل کند، باید هزینهی بالایی برای انتقال پرداخت کند. این منجر به تفاوت در قیمت محصولات سازمانها میشود.
۵. عدم کنترلِ قیمت محصولات در بازار
مشابه بازار انحصاری، منحنی متوسط و حاشیهی درآمد سازمان در این بازار نزولی است. این نشان میدهد که فروشنده تنها در حالتی میتواند بیشتر بفروشد که قیمت را پایین بیاورد. از طرفی، اگر قیمت کالا بالاتر برود، مشتریان ممکن است از فروشندهی دیگری خرید کنند. چون کالاهای مختلف جانشین نزدیکی برای هم محسوب میشوند. در این شرایط، فروشندهی مذکور قادر نخواهد بود که بیشتر بفروشد. یعنی شرکتها در بازار رقابت انحصاری کاملا روی قیمتگذاری کنترل ندارند.
الیگوپولی (انحصار چندجانبه)
ساختار انواع بازار را با بازار الیگوپولی به اتمام میرسانیم. کلمهی الیگوپولی از ترکیب دو کلمهی یونانی مشتق شده است. «الیگو» به معنی کم و «پولی» به معنی کنترل. پس الیگوپولی به بازاری اشاره دارد که تعداد فروشندهها کم است و این فروشندگان، محصولات همگن یا متمایزی میفروشند. در هند، هوانوردی و ارتباطات مخابراتی جزو این نوع بازارند. صنعت هوانوردی تعداد تولیدکنندگان محدودی دارد و این تولیدکنندگان بهشدت به یکدیگر وابستهاند چون هریک از فروشندهها سیاست قیمت گذاری خود را با درنظر گرفتن سیاست قیمتگذاری سایر رقبای موجود در بازار، اصلاح میکند. در ایران برای این بازار چه مثالی دارید؟
برخی از تعاریف معروف برای بازار انحصار چندجانبه شامل موارد زیر است:
- به نقل از پروفسور جرج استیگلر (George J. Stigler): «بازار انحصار چندجانبه بازاری است که خودِ سازمان، سیاست بازاریابیاش را تعیین میکند، اما رفتار مورد انتظار رقبای نزدیکش را در این سیاستها لحاظ میکند.»
- براساس گفتهی پروفسور استونر و پروفسور هاوگ (Stoneur and Hague): «الیگوپولی از یک جهت با مونوپولی متفاوت است و آن این است که تعداد فروشندهها در مونوپولی تنها یکی است، ولی در الیگوپولی چنین نیست. از طرفی با رقابت کامل و رقابت انحصاری هم متفاوت است، چون تعداد فروشندگان زیاد هم نیستند. در واقع وقتی حرف از انحصار چندجانبه است، ما دربارهی گروه کوچکی از تولیدکنندگان صحبت میکنیم.»
- پروفسور لفتویچ (Leftwitch) میگوید: «بازار الیگوپولی بازاری است که تعداد محدودی فروشنده داریم و رفتار هریک از این فروشندگان برای سایر رقبا اهمیت دارد.»
پس در بازار انحصار چندجانبه، قیمت و کیفیت محصول یک رقیب، روی فروش و سود سایر رقبا اثر میگذارد. همین سیاستها میتواند موجب اختلافنظر یا تصمیم به همکاری بین فروشندگان شود.
در ادامه به خصوصیات این بازار پرداختهایم:
۱. فروشندگان محدود و خریداران فراوان
ویژگی بنیادی بازار انحصار چندجانبه همین تعداد فروشندگان و خریداران است. در این بازار تعداد محدودی فروشنده بر کل صنعت مسلط هستند. این فروشندهها میتوانند روی قیمت یکدیگر اثرگذار باشند. بهعلاوه در الیگوپولی تعداد خریداران زیاد است.
۲. محصولات مشابه یا متمایز
در الیگوپولی ممکن است فروشندگان مانند بازار رقابت کامل محصولات کاملا مشابهی بفروشند، یا مانند بازار مونوپولی محصولشان متمایز باشد. اگر فروشندگان محصولات مشابهی مانند سیمان، آسفالت، بتن و آجر بفروشند، بازار «الیگوپولی کامل» نام میگیرد. از طرفی، اگر محصول متمایز باشد، بازار «الیگوپولی ناقص» خواهد بود.
۳. موانع ورود و خروج

این مورد از ورود سازمانهای جدید به بازار جلوگیری میکند. موانع ورود و خروج، بازار الیگوپولی را از بازار رقابت انحصاری متمایز میکند. در بازار الیگوپولی سازمانهای جدید بهسادگی اجازهی ورود به بازار را کسب نمیکنند. موانع زیادی مانند موانع قانونی، اجتماعی و تکنیکی برای ورود وجود دارد. در این حالت، سازمانهای موجود روی بازار کنترل کامل دارند.
۴. وابستگی متقابل
این مورد نشان میدهد که سازمانها از تصمیمات یکدیگر تأثیر میپذیرند. این تصمیمات شامل تصمیم دربارهی قیمت و مشخصات تولیدی سازمانهاست. در مونوپولی و رقابت کامل، سازمانها تصمیمات و عکسالعملهای رقبا را در نظر نمیگرفتند بنابراین در آن بازارها، تصمیمگیریها مستقل بودند. اما در بازار الیگوپولی سازمانها قادر به تصمیمگیری مستقل نیستند.
مثلا در بازار انحصار چندجانبه، چند فروشندهی محدود با یکدیگر در حال رقابت هستند. در چنین شرایطی، فروش یک سازمان نهتنها به قیمتگذاری خودش بستگی دارد، بلکه به قیمت محصول رقیب هم وابسته است. این وابستگی متقابل، بازار الیگوپولی را از سایر بازارها متمایز میکند.
۵. عدم انطباق
در بازار انحصار چندجانبه، شرکتها از نظر اندازه با یکدیگر برابر نیستند. برخی شرکتها بسیار بزرگاند، درحالیکه سایر شرکتها ممکن است کوچک باشند. مثلا ممکن است سهم بازار یک خودروسازی ۸۰٪ و سهم باقی خودروسازان هرکدام ۵٪ باشد.
۶. مشکل در تغییر قیمت
در الیگوپولی فروشندگان علاقهای به تغییر قیمت محصولات خود ندارند. چون تغییر در قیمت برای سازمانهای این نوع بازار سودآور نیست. مثلا وقتی شرکتی قیمت خود را پایین بیاورد، همهی رقبا هم همین استراتژی را اتخاذ میکنند. پس میزان فروش تغییر نمیکند، اما سود پایین میآید! اگر هم قیمت را بالا ببرد، رقبا قیمت را ثابت نگه میدارند و شرکت مذکور خریداران خود را از دست خواهد داد.
برچسبها: فراسوی اقتصاد, اقتصاد مرند, مطالب اقتصادی, احمد عاقلی
33 مفهوم مهم اقتصادی که بهتر است بدانید
اقتصاد و مسائل مربوط به آن، یک جنبه از زندگی انسان است و همه زندگی انسان را دربر نمیگیرد، با این حال، «مسائل اقتصادی» نقش مهمی در زندگی دارند.
اهمیت روزافزون مسائل اقتصادی سبب شده عوامل اقتصادی بر جنبههای اجتماعی و سیاسی و فرهنگی جوامع، سایه افکنَد.
محال است جامعهای دور از رفاهِ حداقل، از وضعیت فرهنگی و سیاسی مطلوبی برخوردار باشد.
1 – کالا و خدمات
منظور از کالا، اشیایی است که برای به وجود آمدن از انبارهای تولیدی و مواد اولیه استفاده شده است.
مثلاً برای تولید لباس، از نخ که مواد اولیه است و از ماشینهای بافندگی که ابزاری تولیدی است استفاده شده است.
اما خدمات، اشیای قابل لمس نیستند. مثلاً پولی که به مؤسسه آموزشی پرداخت میکنیم تا درس ریاضی یاد بگیریم، در واقع، نوعی «خدمت» خریداری کردهایم یا آرایشگری که نوعی خدمت است.
2 – کالای مصرفی و واسطهای
معمولاً گفته میشود کشوری که کالای مصرفی وارد کند وابستگی ایجاد میکند.
منظور از کالای مصرفی، آن است که بدون هیچگونه تغییری در آن، قابلیت مصرف داشته باشد.
مثلاً شکلات، پوشاک و خواروبار مستقیما مصرف می شوند ؛ بر خلاف کالای واسطهای که توسط کارخانههای تولیدی، خریداری و برای تولید کالاهای دیگر، استفاده میشوند. مثلاً فولاد خریداری شده، در صنعت اتومبیلسازی استفاده میشود. وابستگی به کالای واسطهای زیان کم تری نسبت به وابستگی به کالای مصرفی دارد.
3 – تولید ناخالص ملی (GNP)
معمولاً قدرت اقتصادی هر کشوری با معیارهای مختلفی سنجیده میشود. یکی از شاخصهای سنجش این قدرت، تولید ناخالص ملی است.
مثلاً گفته میشود ارزش تولید ناخالص ملی امریکا در سال 1982م، معادل 3073 میلیارد دلار بوده است.
حال که با مفهوم کالا و خدمات آشنا شده ایم، تولید ناخالص ملی را چنین تعریف میکنیم: «ارزش پولی کلیه کالاها و خدماتی که اعضای یک ملت در طول یک سال، تولید کردهاند».
برای فهم این تعریف به این مثال توجه کنید.
کشوری را فرض کنید که در یک سال این تولیدات را داشته است:
مواد غذایی: 1000 کیلو از قرار هر کیلو، 200 تومان = 200000 تومان
اتومبیل: 1000 دستگاه از قرار هر دستگاه، 3 میلیون تومان = 300 میلیون تومان
پوشاک: 1000 عدد هر عدد، 1000 تومان = 1000000 تومان
خدمات: 500000 تومان
اگر این ارقام را جمع بزنید، گفته می شود «تولید ناخالص ملی» این کشور، جمعا 301700000 تومان بوده است.
منظور از کلمه «ناخالص»، این است که وقتی کارخانه ای اقدام به تولید اتومبیل یا پوشاک می کند، مقداری فرسودگی و استهلاک هم برای کارخانه به وجود می آید که باید آن را تعمیر یا جایگزین کرد.
در این کشورِ فرضی، اگر حدود 1700000 تومان هزینه استهلاک را از مجموع ارزش تولید ناخالص ملی کم کنیم، تولید «خالص» ملّی که 300000000 تومان است، به دست می آید.
منظور از کلمه «ملی» در تعریف، این است که این مقدار تولید که در کشور صورت گرفته، به وسیله اهالی همین کشور بوده است، گرچه در خارج باشند.
مثلاً اگر جهادگران (وزارت جهاد کشاورزی) در یک کشور افریقایی تولیداتی داشته باشند، به حساب تولید ناخالص ملّی ایران گذاشته میشود.
به عبارت روشنتر، منظور از تولید خالص ملّی، کلیه کالاها و خدماتی است که اعضای یک «ملت» تولید کردهاند، خواه در داخل کشور باشد و خواه در خارج از کشور.
4 – تولید ناخالص داخلی (GDP)
این مفهوم، تفاوت چندانی با مفهوم قبلی ندارد و عدد آن تقریبا مساوی با قبلی است. فقط مراد از کلمه «داخلی» این است که کالاها و خدماتی که در داخل کشور صورت گیرد، خواه توسط ایرانی و خواه توسط خارجی.
مثلاً اگر یک شرکت فرانسوی در ایران اتومبیل تولید کند، جزو تولیدات داخلی حساب میشود. توضیحات بیشتر درباره GDP را بخوانید
5 – درآمد ملی و درآمد سرانه
مجموع درآمدهایی در طول سال نصیب اعضای جامعه میشود که عبارت است از: درآمد حقوقبگیران، دستمزدها، سود سرمایه، درآمد حاصل از اجاره املاک و… .
اگر مجموع این درآمدها را به تعداد جمعیت کشور تقسیم کنیم، «درآمد سرانه» به دست میآید که [میانگین درآمد شهروندان آن کشور است و] متأسفانه در بعضی کشورها درآمد سرانه بسیار پایین است، به طوری که تفاوت درآمد سرانه کشورهای فقیر و غنی، موجب شده است که حدود یک میلیارد فقیر مطلق و 840 میلیون گرسنه و دو میلیارد جمعیت که روزانه حدود دو دلار درآمد دارند، محصول این تبعیض باشد.
6 – محاسبه به قیمت ثابت و به قیمت جاری
برای رهایی از پیچیدگی این مفاهیم، با مثالی بسیار ساده شروع میکنیم.
فرض کنیم کشوری فقط یخچال تولید می کند و گفته شده است که در سال 1361، تعداد 100 یخچال به قیمت هر عدد 1000 تومان تولید کرده است.
پس تولید این کشور در این سال، 100000 تومان است. اگر گفته شود در سال 62 تولید این کشور، 200 هزار تومان و در سال 63 تولید این کشور 300 هزار تومان بوده است، آیا واقعا تولید، سه برابر شده است؟
معلوم نیست جواب، مثبت باشد. اگر گفته میشد که در سال 61، تعداد 100 عدد و در سال 62 تعداد 200 عدد و در سال 63 تعداد 300 عدد یخچال تولید شده است، جواب سؤال بالا مثبت بود و تولید، سه برابر شده بود ؛ ولی چون در محاسبه تولید ناخالص، تعداد کالا را در قیمت، ضرب میکنند، ممکن است این کشور، هیچ اضافه تولیدی نداشته باشد.
مثلاً چون قیمت یخچال در سالهای 61 ، 62 و 63 به ترتیب، 1000، 2000 و 3000 تومان بوده است، در واقع، هیچ اضافه تولیدی نداشتهایم.
این که گفتیم اضافه تولید نداشتهایم، بر این اساس است که قیمت سال 61 را در نظر گرفتیم؛ یعنی با توجه به قیمت سال 61 (که یخچال، 1000 تومان بوده است)، سال 63 هم همان 100 یخچال را تولید کرده ایم. در اصطلاح گفته می شود به قیمت ثابت (که در این جا قیمت سال 61 است)، اضافه تولید نداشتهایم؛ چون در سال 63 هم تعداد یخچال، 100 عدد بوده است، درحالی که به قیمت جاری (یعنی قیمت فعلی سال 63) ارزش تولید، سه برابر شده است؛ زیرا ارزش تولید سال 61 برابر بوده است با 100000 = 1000 × 100 تومان و ارزش تولید در سال 63 برابر است با 300000 = 3000 × 100 تومان
معمولاً برای محاسبه تولیدات واقعی، تولیدات بر اساس سال پایه محاسبه میشوند.
7 – ارزشِ افزوده
ارزش افزوده عبارت است از: «افزایش ارزشِ پولی کالا طی انتقال از یک مرحله از تولید به مرحله دیگر». از نظر محاسباتی، ارزش افزوده عبارت است از: «تفاوت بین ارزش محصول تولید شده با مجموع ارزش مواد اولیه و ملزومات و کالاهای نیمهساختهای که در تولید آن به کار رفتهاند».
مثلاً اگر یک قنادی برای تهیه یک کیلو کیک، 200 ریال شکر، 300 ریال آرد، 350ریال تخم مرغ، 450 ریال مواد دیگر هزینه کند و محصول تولیدی را به 5000 ریال بفروشد، ارزش افزوده آن یک کیلو کیک، برابر خواهد بود با:
ریال 3700 = (450+350+300+200) ـ 5000 پس قنّاد مورد بحث، 3700 ریال ارزش افزوده ایجاد کرده که بعد از آن که مزد کارگر و اجاره و خرج های دیگر را کم کند، ممکن است به اندازه 700 ریال سود برایش بماند.
پس باید دقت کرد که همیشه «ارزش افزوده» مساوی با «سود» نیست. این که این سود، شرعی یا قانونی است و یا تا چه اندازه آن قابل قبول است، محلّ بحث ما نیست ؛ امّا به طور کلی فقیهان، سود حاصل از این کار (ایجاد ارزش افزوده) را شرعی میدانند و تنها در جزئیات آن، اختلاف است.
مالیات بر ارزش افزوده بحث دیگری است که اینجا میتوانید بخوانید
8 – تورّم
تعریف ساده «تورّم»، افزایش قیمتهاست و علت های گوناگونی میتواند داشته باشد. یک علت ساده آن، این است که مقدار پول در جامعه بیش از مقدار تولید باشد.
فرض کنید در یک اقتصاد ساده، 100 عدد یخچال به قیمت 1000 تومان تولید شده است که مجموع قیمت آن، 100000 تومان است.
حال اگر دولت، اقدام به چاپ اسکناس کند و 100000 تومان اسکناس وارد مدار اقتصاد نماید، قیمت یخچال، دو برابر می شود. تورم یک اصل پذیرفتهشده در اقتصاد امروز است.
9 – سیاستهای پولی و مالی
سیاستگذاری پول در جامعه از طریق کاهش یا افزایش دادن حجم پول موجود در دست مردم، صورت میگیرد که از آن با تعبیر «سیاست انقباضی» یا «سیاست انبساطی» نیز یاد میشود.
فرض کنید به علت چاپ اسکناس، قیمتها افزایش یافته است. در این صورت، دولت باید نوعی سیاست کاهش حجم پول یا «سیاست انقباضی» را اعمال کند. این کار، چندین راه دارد.
یکی از راههای آن ـ که معمولاً در جامعه ما اتفاق میافتد ـ این است که دولت، اوراق مشارکت (یا اوراق قرضه) منتشر میکند و مردم با خریدن آنها، باعث کاهش حجم پول در جامعه میشوند.
اما سیاستگذاری مالی، از طریق افزایش یا کاهش دادنِ مالیات یا خریدهای دولتی صورت میگیرد. مثلاً یک سیاست انبساطی مالی این است که دولت، مالیاتها را کاهش دهد تا قدرت خرید مردم بالا رود و اقتصاد، به کنترل درآید.
درباره سیاست های پولی بیشتر بدانید
10 – مالیات
در کشورهای غربی (توسعه یافته)، درآمد عمده کشور از طریق مالیات است و فروش نفت و مواد اولیه را جزو منابع درآمدی عمده به حساب نمیآورند. مالیات براساس یک تقسیمبندی به دو نوع «مستقیم» و «غیر مستقیم» تقسیم میشود.
الف) مالیات مستقیم:
مالیاتی است که مستقیما از افراد یا شرکت ها دریافت میشود و دو ویژگی دارد: اولاً پرداختکننده آن مشخص است؛ ثانیا مقدار آن نیز معیّن است. مثلاً مالیاتی که از حقوق کارمندان یا ثروت افراد دریافت می گردد، مستقیم است؛ چرا که هم پرداختکننده و هم مبلغ، مشخص هستند.
ب) مالیات غیرمستقیم:
در این مالیات، نه پرداختکننده معیّن است و نه افراد میدانند که چه مقدار مالیات پرداختهاند. مثلاً دولت، تعیین میکند که در ازای هر نوشابه، فلان مبلغ هم باید مالیات پرداخت شود و مصرف کننده که 750 ریال بابت یک نوشابه میپردازد، نمیداند چه مقدار آن بابت مالیات است.
11 – رشد و توسعه
معمولاً این دو واژه با هم اشتباه میشوند.
اگر تولیدات یک کشور از نظر عددی بالا رود، کشوری «رشدیافته» است ؛ ولی لزوما «توسعه یافته» نیست. برای اندازه گیری رشد اقتصادی یک کشور، از شاخص «درآمد سرانه» استفاده میشود و چنانچه عدد آن افزایش یافته باشد، گفته میشود آن کشور، رشدی معادل مثلاً شش درصد داشته است.
امّا برای اندازهگیری توسعه، از شاخصهای دیگری استفاده میشود. مثلاً اگر کشوری علاوه بر رشد، توانسته باشد نرخ مرگ و میر نوزادان را کاهش دهد، امید به زندگی را در جوانان کشورش افزایش دهد و از نرخ بیسوادی بزرگسالان خود بکاهد، گفته میشود کشوری توسعه یافته است.
البته توسعه یافتگی نیاز به زمان دارد. مثلاً در ژاپن از هر هزار تولّد، حدودا چهار نوزاد میمیرند؛ ولی در بعضی کشورهای افریقایی حدود 114 نوزاد با مرگ مواجه میشوند.
امید به زندگی در ژاپن، حدود 80 سال و در کشور افریقایی موزامبیک، حدود 46 سال است. نرخ بیسوادی در بزرگسالان در ژاپن کم تر از 5 درصد و در موزامبیک، 67 درصد است.
درآمد سرانه هر ژاپنی (تقسیم درآمد کل کشور به جمعیت ژاپن) 31490 دلار و در موزامبیک، 90 دلار است. پس ژاپن، کشوری توسعه یافته و موزامبیک، کشوری توسعه نیافته (عقب افتاده) است.
12 – سازمانهای بینالمللی تجارت
یک . صندوق بین المللی پول (IMF)
یکی از سازمان های وابسته به سازمان ملل متّحد است که در سال 1944م، تأسیس شد و هدف آن، همکاری کشورها در جهت حل مسائل پولی بین المللی بود.
دو . بانک جهانی
تأسیس آن در سال 1944م، هم زمان با صندوق بین المللی پول بوده است و هدف اصلی آن، افزایش سطح رفاه کشورهای در حال توسعه از طریق اعطای وام با شرایطی است که خود بانک، دیکته (اِعمال) می کند.
تحقیقات، نشان داده است که کشورهای جهان سوم از سیاست های این بانک، بهره چندانی نبرده اند.
سه . سازمان تجارت جهانی (W.T.O)
این سازمان در سال 1947م با موافقت و امضای 23 کشور جهان (با عنوان اختصاری «گات») تشکیل گردید و روز به روز بر تعداد اعضای آن افزوده شده است.
هدف اصلی این سازمان، به حداقل رساندن دخالت کشورها در امور تجارت بین الملل است تا بنگاه های تولیدی، از قدرت و امکانات رقابتی یکسانی در سطح بین المللی برخوردار شوند. این هدف، از راه هایی قابل وصول است که به بعضی از آنها اشاره می کنیم:
الف) اگر یکی از اعضا در زمینه عوارض گمرکی شرایط مساعدی را به کشوری اعطا کند، همه کشورهای دیگر باید آن شرایط را رعایت کنند؛
ب) آزادی تجارت در بخش های مختلف اقتصاد؛
ج) این سازمان به تدریج عوارض گمرکی را کاهش می دهد. مثلاً در حال حاضر برای آن که تولیدات داخلی لطمه نخورد، دولتها سعی می کنند عوارض گمرکی را زیاد کنند تا واردات، کم و به جای آن، تولیدْ بالا رود و صادراتْ زیاد شود ؛ ولی در برنامه درازمدت W.T.O ، این محدودیت ها باید کاهش یابند و یا لغو شوند.
13 – ضریب فزاینده (ضریب تکاثر)
هرگاه یکی از اجزاء مستقل موثر بر تقاضای کل، مانند سرمایهگذاری، مخارج دولت، مصرف و… تغییر یابد درآمد ملی به میزان چند برابر آن افزایش مییابد.
زیرا زمانی که سرمایهگذاری افزایش پیدا میکند تولید افزایش پیدا کرده، تقاضا افزایش مییابد، مصرف افزایش مییابد و مجدداً تقاضا و تولید افزایش مییابد و این روند باعث افزایش چندین برابر تولید و در نهایت درآمد ملی کشور میشود. به این ضریب افزایشی، ضریب فزاینده ( تکاثری) گویند.
14 – هزینه فرصت
ارزش استفاده از فرصتهای دیگر که از آن صرف نظر میکنیم را هزینه فرصت میگویند. زمانی که یک عامل تولید کمیاب است، تخصیص آن در یک فعالیت تولیدی به معنی صرف نظر کردن از فرصت برای استفاده از آن در زمینههای دیگر است.
هزینه فرصت تشریح کننده این واقعیت است که اگر انتخاب اولیه صورت نمیگرفت، انتخابهای دیگری با ارزشهای متفاوت وجود میداشت که میتوانست صورت بگیرد.
به طور مثال اگر شما شغلی با درآمد سالانه 300 میلیون تومان را ترک میکنید تا یک استارتاپ راه بیندازید، هزینه فرصت شما برای راهاندازی استارتاپ 300 میلیون در سال خواهد بود. ارزش نهایی این کار شما باید بالاتر از چیزی باشد که از آن صرفنظر میکنید.
درباره هزینه فرصت بیشتر بخوانید
15 – قانون تقاضا
رابطه معکوس بین قیمت و مقدار را در اقتصاد قانون تقاضا میگویند ، یعنی هر گاه قیمت افزایش ( کاهش ) مییابد مقدار تقاضا کاهش ( افزایش ) مییابد.
16 – تغییر در مقدار تقاضا
در صورتی که قیمت یک کالا تغییر کند طبق قانون تقاضا، مقدار تقاضا در جهت عکس تغییر مییابد و به این تغییر در اصطلاح تغییر در مقدار تقاضا گویند.
17 – تغییر در تقاضا
در اقتصاد زمانی که بر اثر عواملی که بر تقاضا موثراند، منحنی تقاضا جابه جا شود که به معنای افزایش یا کاهش تقاضای کالای مربوطه میباشد، در اصطلاح تغییر در تقاضا گفته میشود.
شایان ذکر است تغییر در تقاضا با تغییر در مقدار تقاضا متفاوت است. در تغییر تقاضا، قیمت و مقدار ثابت هستند و عوامل دیگری مثل درآمد، سلیقه، تبلیغات و غیره باعث تغییر در تقاضا میشود.
18 – تعادل پایدار
زمانی که در بازار، تقاضاکننده و عرضه کننده در قیمت و مقدار یکسانی به رضایت برسند و هر دو از قیمت و مقدار کالا جهت انجام مبادله، رضایت داشته باشند، به گونهای که هیچ اضافه عرضه و اضافه تقاضایی در بازار آن کالا وجود نداشته باشد، تعادل حاصل شده را تعادل پایدار گویند.
به عنوان مثال، در صورتیکه در بازار، یکی از فروشندگان قیمت بالاتری را پیشنهاد دهد، متقاضیان تقاضای خود از آن کالا را به سمت عرضه کننده دیگری سوق میدهند، درنتیجه عرضه کننده مجبور به کاهش قیمت خود به سمت قیمت تعادلی میشود. بنابراین تعادل در بازار به حالت اولیه بازمیگردد. به همین دلیل به آن تعادل پایدار میگویند.
19 – اشتغال کامل
اشتغال کامل به وضعیتی اطلاق میشود که بیکاری در آن جامعه بسیار اندک ( کمتر از 5 درصد) باشد و تقریباً تمامی آحاد جامعه در اشتغال باشند.
20 – تعادل اشتغال کامل
اگردر حالت اشتغال کامل تقاضای کل با عرضه کل برابر باشد، درآمد ملی در اشتغال کامل در تعادل است و در نتیجه تعادل اشتغال کامل بدون تورم و بیکاری در اقتصاد برقرار خواهد بود.
21 – تعادل رکودی
در وضعیت اشتغال کامل هر کشور به سطح مشخصی از تولید دست پیدا میکند.
در صورتی که سطح تقاضای کل و عرضه کل کالا و خدمات تولید شده در جامعه در سطحی کمتر از سطح تولید در وضعیت اشتغال کامل باشد، به علت آنکه تقاضای کل از عرضه کل تولید اشتغال کامل کمتر است، شکاف رکودی به میزان کمبود تقاضای موثر به وجود میآید که سبب بروز بیکاری در جامعه میگردد. در نتیجه تعادل عرضه و تقاضای جامعه در وضعیت رکودی رخ میدهد.
22 – سپرده دیداری
به حسابهای جاری بدون بهره در بانکهای تجاری به استثناء سپرده سایر بانکها، دولت و دولتهای خارجی سپرده دیداری گویند.
23 – عرضه پول فعال
کلیه اسکناس و مسکوک در اختیار مردم و سپردههای دیداری مردم در اختیار بانکهای تجاری را عرضه پول فعال میگویند.
24 – نقدینگی
به عرضه پول فعال به اضافه شبه پول ( شامل سپرده پس از انداز و مدت دار و … ) را نقدینگی یا تعریف گسترده پول گویند.
25 – ذخیره قانونی
مبالغی که بانک مرکزی از سپردههای بانکهای تجاری دریافت میکند تا در صورت بروز مشکلاتی چون بحرانهای مالی و ورشکستگی و نظیر آن بتواند از آن مبالغ در جهت کمک به بانکها برای رفع مشکل اقدام بنماید. درصدی که از جانب بانک مرکزی اعلام میشود را نرخ ذخیره قانونی میگویند.
26 – پایه پولی ( پول پرقدرت)
مجموع مقدار کل پول نقد، اسکناس، و مسکوک در دست مردم و ذخایر نزد بانکها را پایه پولی گویند که مستقیماً توسط بانک مرکزی کنترل میشود.
درباره پایه پولی بیشتر بخوانید
27 – سفتهبازی یا سوداگری پول
از آن جا که پول جهت انجام مبادلات اقتصادی به کار میرود، در بسیاری از مواقع آن بخشی از پول که صرف خرید کالا یا خدمات و هزینهها نمیگردد و به صورت اضافی باقی میماند، از جانب مصرفکنندگان میتواند صرف انجام معاملات ریسکپذیر سودآوری چون خرید و فروش سهام، اوراق قرضه و بهادار و نظیر آن گردد که در اصطلاح اقتصادی به آن سفتهبازی یا سوداگری پول میگویند.
28 – نرخ ارز
نسبت قیمت پول خارجی به قیمت پول داخلی را نرخ ارز گویند.
29 – نرخ ارز ثابت و شناور
از آنجا که هنگام صادرات اقتصادی با کشورهای خارجی نیازمند پول خارجی آن کشور و یا پول بین المللی هستیم، تغییرات این پول در بازار بین المللی در صادرات و واردات کشورها موثر است. به عنوان مثال، افزایش نرخ ارز به معنای ارزان شدن کالاهای صادراتی و گران شدن کالاهای وارداتی کشور است.
بنابراین با صادر کردن آن و به دست آوردن ارز و تبدیل آن به پول داخلی درآمد بیشتری عاید میشود. در نتیجه صادرات افزایش پیدا میکند. این نوع مبادلات در تقاضای ارز موثر است که میتواند قیمت آن را تغییر دهد.
بانک مرکزی جهت جلوگیری از اینگونه تغییرات قیمت ارز، میتواند اقدام به عرضهی ارز هنگام عدم تقاضای آن بنماید تا قیمت ارز ثابت مانده و دستخوش تغییر در داخل کشور نگردد که این نرخ ارز در بازار را نرخ ارز ثابت میگویند.
اما هنگامی که بانک مرکزی قیمت ارز را در اختیار عرضه و تقاضای آن در بازار ارز بگذارد، قیمت ارز در بازار میتواند بالا یا پایین رود که به آن نرخ ارز شناور گویند. در این وضعیت گویی هر یک از ارزها به صورت یک کالای متجانس درآمده که نرخ آن توسط بازار عرضه و تقاضای ارز تعیین میشود.
30 – کاهش یا افزایش ارزش اسمی پول
در صورتی که نرخ ارز مثلاً دلار افزایش یابد، در نتیجه دلار نسبت به پول داخلی گرانتر میشود در نتیجه برای خرید دلار میبایست پول بیشتری نسبت به قبل پرداخت شود و این یعنی کاهش ارزش اسمی پول داخلی در برابر پول خارجی . عکس این حالت افزایش ارزش اسمی پول است.
31 – تراز تجاری
میزان صادرات و واردات یک کشور و کلیه پرداختها و دریافتهای حاصل از آن در حسابی به نام حساب تجاری درج میگردد. تفاوت ارزش کالا و خدمات صادراتی و وارداتی بیانگر تراز تجاری است.
در صورتی که این اختلاف صفر شود میگویند حساب تجاری تراز است. اما اگر صادرات بیشتر باشد دارای مازاد تجاری هستیم و اگر واردات بیشتر باشد کسری تجاری داریم.
32 – حساب سرمایه
حساب سرمایه منعکسکننده معاملات بین المللی بر روی دارایی های مالی است. این معاملات توسط افراد، بخش خصوصی و دولتی، به صورت خرید و فروش داراییها در سطح بین المللی انجام میشود.
نقل و انتقالات ارزی حاصل از این گونه معاملات با انتقال کالا و خدمات همراه نیست بلکه ورود و خروج سرمایه است. وام دادن به خارج، قرض گرفتن از آن ،سرمایهگذاری خارجی در داخل یا بالعکس از جمله مبادلههای سرمایهای است که در حساب سرمایه درج میشود.
توضیحات بیشتر درباره حساب سرمایه
33 – تراز پرداختها
صورتحسابی است که برای یک دورهی یکساله، تمامی مبادلات اقتصادی شامل تجارت کالا و خدمات، انتقالات دارایی مالی یک کشور با سایر کشورهای جهان را ثبت میکند که از حاصل جمع حساب سرمایه و حساب تجاری به دست میآید.
در صورتی که اختلاف حساب تجاری و سرمایه صفر باشد، دارای عدم مازاد و کسری تراز پرداختها و اگر مثبت باشد مازاد تراز پرداختها و در غیر این صورت کسری تراز پرداختها خواهیم داشت. که در این صورت ( در صورت وجود کسری ) مجموع منابع ارزی که از کشور خارج میشود بیش از منابع ارزی است که وارد کشور میشود.
برچسبها: فراسوی اقتصاد, اقتصاد مرند, مطالب اقتصادی, احمد عاقلی
آشنایی با مهمترین مفاهیم اقتصادی که هر کسی باید بداند
بالاجی ویسواناتان (Balaji Viswanathan)، مدیر عامل شرکت زینگفین Zingfin، ده مفهوم اقتصاد به علاوهی ۲ دیدگاه اقتصادی را که همه باید از آن اطلاع داشته باشند، مورد بررسی قرار داده است. در این مقاله نگاهی به این تعاریف، تئوریها و مفاهیم اقتصادی خواهیم داشت.
جریانهای اصلی اقتصاد: اقتصاد خرد و اقتصاد کلان

اقتصاد خرد با مفاهیمی نظیر رفتار مشتری، مشوقها، قیمتگذاری، بودجه احتیاطی و غیره مرتبط است. اقتصاد کلان با مقیاس بزرگتری از اقتصاد سروکار دارد و مفاهیمی از جمله نرخ بهره، تولید ناخالص داخلی (GDP) و سایر موضوعاتی که ممکن است در ستون اقتصادی روزنامهها ببینید مورد توجه اقتصاد کلان قرار میگیرد. اقتصاد خرد بیشتر به کار مدیران میآید، در حالی که اقتصاد کلان بیشتر مورد توجه سرمایهگذاران قرار دارد.
قانون عرضه و تقاضا: سنگ بنای اقتصاد

هرگاه عرضهی چیزی افزایش مییابد، قیمت آن کاهش پیدا میکند و هرگاه تقاضا بیشتر شود، قیمت افزایش پیدا میکند. بنابراین وقتی مثلا تولید ذرت بالا میرود، قیمت آن کاهش مییابد و برعکس. اگر بیشتر به آن فکر کنید، هر روز هزاران نمونه از کارکرد این مفهوم را میتوانید مشاهده کنید.
مطلوبیت نهایی

وقتی شما از یک چیزی زیاد داشته باشید، فایدهی آن برای شما کمتر میشود. بنابراین، ۱۰۰ هزار تومان وقتی که درآمد شما ۱ میلیون تومان در ماه باشد ارزشمندتر از زمانی است که درآمدتان ۱۰۰ میلیون تومان باشد. از این مفهوم به طور گسترده برای تنظیم قیمتها استفاده میشود.
تولید ناخالص داخلی (GDP)

نمودار تولید ناخالص داخلی ایران (منبع: ویکیپدیا)
تولید ناخالص داخلی یکی از مفاهیم اساسی برای سنجش اندازهی یک اقتصاد است و از نظر مفهومی عبارت است از مجموع درآمد همهی مردم یک کشور یا مجموع ارزش بازار همهی محصولات و خدمات تولیدی در یک کشور. هم اکنون آمریکا با تولید ناخالص داخلی ۱۴ تریلیون دلار (۱۴.۰۰۰ میلیارد) دارای بزرگترین اقتصاد جهان از این منظر است. به این معنا که سالانه ۱۴ تریلیون دلار ارزش در آمریکا تولید میشود.
نرخ رشد

رشد یک اقتصاد معمولا بر اساس نرخ رشد GDP محاسبه میشود. از آنجا که GDP مقیاسی برای سنجش درآمد ملی است، این نرخ رشد یک متغیر تقریبی از متوسط درآمد سالانهی هر فرد به حساب میآید.
تورم

همانطور که میدانید قیمت بیشتر محصولات از زمان پدربزرگهای ما بالاتر رفته است. تورم (که به صورت درصد محاسبه میشود) نشان میدهد که قیمت یک گروه از محصولات نسبت به سال گذشته چقدر افزایش پیدا کرده است. در اقتصادهای بالغ، تورم سالیانه حدود ۲ درصد است، یعنی قیمت اجناس هر سال به طور متوسط ۲ درصد بالا میرود. در این خصوص نقش بانک مرکزی، مدیریت این نرخ و پایین نگهداشتن آن در یک مقدار مثبت است.
نرخ بهره

وقتی شما به کسی وام میدهید، انتظار دارید که در بازگشت پول چیزی بیشتر از مقدار اصل آن دریافت کنید. این مقدار بیشتر را بهره میگویند. نرخ بهره یک عدد مثبت است که مشخص میکند شما چه مقداری اضافهتر از اصل پول دریافت خواهید کرد. نرخ بهرهی کوتاه مدت، معمولا توسط بانک مرکزی تعیین میشود و در آمریکا نزدیک به صفر است. اما نرخ بهرهی بلند مدت توسط بازار تعیین میشود و مقدار آن به تورم و چشمانداز اقتصاد بستگی دارد. به مکانیزمی که بانک مرکزی به واسطهی آن نرخ کوتاه مدت را کنترل میکند، «سیاستهای پولی» میگویند.
نسبت نرخ بهره با تورم و رشد

میان نرخ بهره و نرخ رشد یک رابطهی تقریبا عکس وجود دارد، از سوی دیگر نرخ بهره میتواند بر روی تورم تأثیر مستقیم داشته باشد. بنابراین، وقتی شما نرخ بهره را بالا ببرید، تورم همراه با رشد مسیری نزولی را طی میکند که یکی خوب و دیگری بد است. بنابراین، یک تنش مداوم در تعیین نرخ بهره وجود دارد. در آمریکا، فدرال رزرو (Federal Reserve) نرخهای بهرهی کوتاه مدت را تعیین میکند و تصمیمات آن همیشه مورد توجه خبرهای اقتصادی قرار میگیرد.
سیاستهای مالی

دولت از طریق تنظیم هزینههای خود میتواند به شکل گسترده اقتصاد را کنترل کند. مجموعهای از مکانیزمهای مورد استفاده در خصوص هزینهکرد دولت، تشکیلدهندهی سیاستهای مالی هستند. افزایش هزینههای دولت میتواند منجر به بالا رفتن تقاضا شود و این به معنای افزایش بیشتر قیمتهاست. بدین معنی که هم رشد بالا و هم تورم بالا به وجود میآید. این قاعده به صورت برعکس هم میتواند رخ دهد. بنابراین، دولتها سعی میکنند در دوران پایین بودن نرخ رشد و تورم، بیشتر هزینه کنند و در دوران بالا بودن نرخ رشد و تورم از هزینههای خود بکاهند.
چرخهی کسبوکار

اقتصادها در یک چرخهی حدودا ۷ ساله، دارای دورههای رونق و رکود هستند. در ابتدا چرخه با یک اوج آغاز میشود و سپس به بالاترین میزان خود میرسد، سپس اقتصاد دچار انقباض میشود که این انقباض منجر به رکود شده (دوران رشد منفی و/ یا افزایش بیکاری) و در پی آن انبساط اقتصادی رخ میدهد.
نظریهی هزینه فرصت

وقتی شما در یک فعالیتی مشغول هستید، تمایل خواهید داشت مزایای آن فعالیت را در مقایسه با جایگزینهای آن یکسان بگیرید. برای مثال، وقتی شما پنجشنبه شب روی یک پروژه سخت کار میکنید، ممکن است با خود بگویید که باید کار دیگری انجام دهم. جایگزین (در اینجا یعنی به مهمانی رفتن) ارزش بالایی دارد ولی شما ارزش انجام پروژه را جذابتر میدانید. ارزش جایگزین را در اقتصاد «هزینه فرصت» میگویند، یعنی هزینهای که شما از آن صرفنظر میکنید. در نتیجه، اگر شما شغلی با درآمد سالانه ۴۰۰ میلیون تومان را ترک میکنید تا یک استارتاپ راه بیندازید، هزینه فرصت شما برای راهاندازی استارتاپ ۴۰۰ میلیون در سال خواهد بود. ارزش نهایی این کار شما باید بالاتر از چیزی باشد که از آن صرفنظر میکنید.
حتما بخوانید: بیت کوین چیست؟
نظریهی مزیت نسبی

فرض کنید که شما یک استارتاپ تکنولوژی را اداره میکنید و یک روز یکی از مشتریان از شما میپرسد که آیا میتوانید برای او یک وبسایت آماده کنید. آیا شما باید درخواست او را بپذیرید یا این فرصت را به یکی از دوستان خود محول کنید؟ شما چه تصمیمی میگیرید؟ یک انسان منطقی ممکن است زمان لازم برای ساختن وبسایت را محاسبه کند و ببیند که آیا میتواند در بازهی زمانی ساخت وبسایت، پول بیشتری از طریق فعالیتهای معمول استارتاپی خود کسب کند. سپس، او با خود میاندیشد که آیا دوستش قادر است که این کار را بهتر انجام دهد یا خیر.
اگر دوست شما میتواند این کار را به نحو بهتری انجام دهد و برنامهی کاری شما پُر است، شما باید از این فرصت صرفنظر کنید. به این تئوری، «مزیت نسبی» میگویند. دوست شما در این کار مزیت بیشتری دارد و ساختن وبسایت برای شما سود چندانی به همراه نخواهد داشت. ملتها، کسبوکارها و مردم باید کاری را انجام بدهند که در آن قابلیت بالاتری دارند و بقیهی کارها را به دیگران محول کنند.
برچسبها: فراسوی اقتصاد, اقتصاد مرند, مطالب اقتصادی, احمد عاقلی
کشش - Elasticity
در اقتصاد کشش به معنی درصد تغییر در یک متغیر نسبت به درصد تغییر در سایر عوامل موثر بر آن متغیر است.و معمولاً کشش در اقتصاد به کشش قیمتی، کشش جانشینی و کشش درآمدی تقسیم میشود.
کشش قیمتی تقاضا
کشش قیمتی تقاضا درصد تغییرات مقدار تقاضا نسبت به تغییر قیمت است که به صورت رابطه زیر نمایش داده میشود:

در این فرمول «دیلتا کیو» تغییر در مقدار و «دیلتا پی» تغییر در قیمت است.باید توجه داشت که عکس شیب منحنی تقاضا یعنی «دیلتا کیو بر دیلتا پی» تنها جزئی از رابطه کشش تقاضا است و مقدارش منفی است.زیرا قیمت و مقدار در جهت عکس هم هستند.یعنی وقتی «پی» افزایش مییابد ٬ «کیو» کاهش مییابد و بالعکس.
در این رابطه کشش نقطهای تقاضا نسبت به قیمت، یا کشش در یک نقطه داده شده بر روی تقاضا اندازه گیری شده است.اما در دنیای واقعی کشش قوسی تقاضا نسبت به قیمت یا کشش قیمتی تقاضا بین دو نقطه بر روی منحنی تقاضا اندازه گیری میشود.اما اگر رابطه فوق را برای اندازه گیری کشش قوسی استفاده کنیم نتایج متفاوتی بدست میآید که بسته به افزایش و یا کاهش قیمت دارد.برای حل این مشکل متوسط دو قیمت یا متوسط مقادیر را به کار میبریم٬و رابطه کشش قوسی تقاضا را اینگونه بیان میکنیم:

که در آن به ترتیب اعداد ۱ و ۲ مقدار اولیه و بعدی هستند.اگر قدر مطلق کشش قیمتی تقاضا یعنی «ای پی» بیشتر از یک باشد، یعنی کالا با کشش است و با افزایش قیمت درآمد کل واحد تولیدی افزایش مییابد.اگر برابر با یک باشد ٬افزایش قیمت آن تغییری در درآمد تولید کننده ایجاد نمیکندزیرا به همان مقدار که قیمت افزایش یافته، تقاضا نیز کاهش یافته است.اگر کمتر از یک باشد یعنی کالا کم کشش است و افزایش قیمت آن باعث کاهش تقاضای آن به میزان بیشتری خواهد شد و درآمد تولیدکننده را کاهش میدهد.
کشش درآمدی تقاضا
مقدار تغییر در تقاضا برای یک کالا نسبت به تغییر در درآمد مصرفکننده را کشش درآمدی تقاضا میگویند که با «ای آی» نشان داده میشود.کشش نقطهای تقاضا نسبت به درآمد به صورت زیر اندازه گرفته میشود:

که در آن «دیلتا کیو» و «دیلتا پی» به ترتیب تغییر در مقدار و درآمد هستند.جهت اجتناب از داشتن نتایج متفاوت کشش قوسی را حساب میکنیم:

کالاهایی که «ای آی» مثبت دارند کالاهای معمولی، و آنهایی که «ای آی» منفی دارند کالای پست هستند.کالاهای معمولی به این شکل دسته بندی میشوند:اگر «ای آی» بین ۰ و ۱ بود کالای ضروری و اگر بیشتر از ۱ بود کالای لوکس میباشد.مفهوم کشش درآمدی تقاضا برای یک واحد تولیدی از نظر تخمین تقاضای محصولی که میفروشد و پیشبینی تقاضا در آینده مهم است.
کشش متقابل تقاضا
مقدار تغییر در قیمت کالای «اکس» نسبت به تغییر در تقاضای کالای «وای» را کشش متقابل تقاضا مینامند که به شکل زیر اندازه گرفته میشود:

در این فرمول «دیلتا کیو اکس» تغییر در مقدار کالای «اکس» و «دیلتا پی وای» تغییر در مقدار کالای «وای» میباشد.برای محاسبه دقیقتر، کشش قوسی را به شکل زیر محاسبه میکنیم:

اگر «ای اکس و وای» مثبت بود، دوکالا جانشین همدیگر هستند، و اگر منفی بود مکمل یکدیگر هستند، و اگر نزدیک به صفر بود دو کالای مستقل و بیارتباط به همدیگر هستند.کشش متقابل تقاضا در حد نسبتاً بالا غالباً در مورد یک صنعت به کار برده میشود زیرا معرف آن است که کالاهای مختلف خیلی به یکدیگر شبیه هستند.
عوامل موثر بر کشش تقاضا
۱-هر چه تعداد جانشینهای کالایی بیشتر باشد، کشش قیمتی آن نیز بیشتر است.مثلاً اگر کالایی جانشینهای زیادی داشته باشد، با افزایش قیمت آن مصرفکننده روی به کالای جانشین میآورد.
۲-هر چه سهم بیشتری از درآمد یک فرد صرف کالایی شود، کشش تقاضای آن بیشتر میشود.مثلاً یک فرد به تغییر قیمت کالایی مثل نمک که بخش کوچکی از درآمد او را به خود اختصاص میدهد حساسیت خیلی کمی نشان میدهد نسبت به مثلاً کالایی که بخش بزرگی از درآمد او را مصرف میکند.
۳-هرچه تعداد کاربردهای یک کالا بیشتر باشد کشش قیمتی آن نیز بیشتر خواهد بود.افزایش قیمت کالای «وای» که کاربردهای متعددی دارد سبب میشود تا از آن در موارد کم اهمیتتر کمتر استفاده شود.
۴-هرچه قیمت یک کالا کمتر باشد واکنش مصرفکننده نسبت به تغییرات قیمت آن کمتر است.
۵-هر چه طول دوره زمانی تصمیمگیری بیشتر باشد، کشش تقاضا بزرگتر خواهد شد؛ زیرا امکان یافتن کالاهای مشابه و جانشین در بلند مدت بیشتر خواهد بود.
کشش عرضه
کشش عرضه درصد تغییر مقدار عرضه یک کالا را نسبت به درصد تغییر قیمت آن اندازهگیری میکند.فرمول آن بصورت زیر میباشد:

اگر «ای اس» بزرگتر از یک باشد عرضه باکشش است.اگر مساوی یک بود دارای کشش واحد و اگر کوچکتر از یک باشد کم کشش است.در محاسبه کشش عرضه، مانند کشش تقاضا استفاده از مقدار و قیمت اولیه یا مقدار و قیمت جدید مقدار کششهای متفاوتی بدست میآید.برای پرهیز از این تفاوت، میتوان از متوسط مقدار و قیمت اولیه و جدید استفاده نمود.
کاربردهای کشش
تحلیل نیروها یا متغیرهایی که بر تقاضا اثر میگذارند و تخمین صحیح از اثر کمی آنها بر فروش (کششها) تحلیل نیروها برای واحد تولیدی بسیار مهم است.زیرا در این صورت میتواند بهترین تصمیمات را در کوتاهمدت بگیرد و برنامه رشدش را در بلند مدت تنظیم کند.
کشش و منحنی تقاضا
منحنیهای زیر کشش را در دو حالت عمودی و افقی منحنی تقاضا بررسی میکند:

وقتی منحنی تقاضا عمودی است کشش برابر با صفر است و تقاضا واکنشی نسبت به قیمت ندارد.

وقتی منحنی تقاضا افقی است کشش بینهایت است و تقاضا باکشش.
کالای ضروری، لوکس و پست
کالاها بر اساس کشش درآمدی به دستهجات زیر تقسیم میشوند:
1. كالاي پست: کشش درآمدی کمتر از صفر باشد؛ کالای پست به کالایی گفته می شود که با افزایش درآمد مصرفکننده، تقاضایش برای آن کالا کاهش یابد و بالعکس.
2. كالاي ضروري: کشش درآمدی بین ۱ و صفر است؛ کالای ضروری به کالایی گفته می شود که درصد تغییرات تقاضا برای آن کالا کمتر از درصد تغییرات درآمد است و جهت تغییرات مثبت است( اگر درآمد افزایش یابد، تقاضا هم افزایش مییابد اما نه به اندازهی تغییرات درآمد).
3.كالاي لوكس: کشش درآمدی بزرگتر از یک است؛ کالای لوکس کالایی است که درصد تغییرات تقاضا برای آن بیش از درصد تغییرات درآمد است . یعنی با افزایش درآمد تقاضا برای آن هم افزایش می یابد اما بیش از تغییرات درآمد.
برای افرادی که کم درآمدند اکثر کالا ها لوکساند اما در سطوح بالاتر درآمدی، اکثر کالا ها پست محسوب میشوند و کاملاً برایشان در دسترساند .
کشش درآمدی مربوط به یک کالا با توجه به میزان درآمد مصرف کننده تغییر میکند به طوری که در سطوح درآمدی پایین، کالاها لوکس؛ در سطوح درآمدی متوسط، اکثر کالاها ضروری؛ و در سطوح درآمدی بالا اکثر کالاها پست محسوب میشوند.
شیب منحنی تقاضا(به شرط معمولی بودن کالا) نزولی است .
برچسبها: فراسوی اقتصاد, اقتصاد مرند, مطالب اقتصادی, احمد عاقلی
اقتصاد اثباتی و اقتصاد دستوری
Positive & Normative Economics
اقتصاد اثباتی به مطالعه آنچه که هست، و یا چگونگی حل واقعی مسائل اقتصادی مبتلابه هر جامعهای میپردازد. (با حقایق قابل لمس و آنچه هست سر و کار دارد). از این نظرگاه، کلیه مطالب اثباتی باید به شکلی درآیند که براساس شواهد تجربی آزمونپذیر باشند.
اقتصاد اثباتی، بررسی آن دسته از مقولات اقتصادی است که به طور اصولی بتوان از طریق مشاهدات و تجربیات واقعی و بدون قضاوت بر پایه ارزشهای ذهنی(Value Judgments) صحت آن را اثبات کرد. اقتصاد اثباتی توصیفی بوده و وقایع اقتصادی را صرفا توصیف میکند؛ که میتواند شامل نتیجهگیری قطعی، مانند اینکه «بیکاری خیلی زیاد است» و نتیجه گیری شرطی مانند اینکه اگر «اقتصاد وارد مرحله رونق شود، نرخ بیکاری کم میشود»، باشد.
اقتصاد دستوری به مطالعه آنچه باید باشد یا اینکه مسائل اقتصادی هر جامعه چگونه باید حل شود، میپردازد. و با احکام ارزشی سر و کار دارد. اقتصاد دستوری از تحلیل و توصیف در میگذرد و سیاست وضعی و قضاوت درباره مناسبت و اقتصادی اعمال را در برمیگیرد.
البته در عمل تفاوت گذاردن میان اقتصاد دستوری و اقتصاد اثباتی چندان ساده نیست؛ زیرا اقتصاددانانی که نتیجهگیریها و عبارات توصیفی برای توصیف حالت خاصی از اقتصاد را ارائه میدهند، میتوانند ادعا کنند که نتیجهگیری آنها شرطی است(شرطی که شامل هم اقتصاد دستوری و هم اثباتی میشود) یعنی شکلی از نتیجهگیری توصیفی برای حل معضلی در اقتصاد(اقتصاد دستوری).
خاستگاه و روند نظریه
مبحث اقتصاد اثباتی و دستوری در علم اقتصاد از مبانی اصلی نظریه دست نامرئی و مکتب کمونیسم اخذ شده است. اقتصاد دستوری در نظام برنامهریزی شده(متمرکز) و اقتصاد اثباتی در اقتصاد بازار، نمود بیشتری دارند. نظام اقتصادی متأثر از عقاید اقتصادی، در گذشته به صورت سنتی و بر پایه دامداری و کشاورزی بود و از مؤلفههای مهم آن این بود که در آن تغییرات، جایگاهی نداشت. این نظام بسیار و ابتدایی ساده بود. با به وجود آمدن دولت، نظامهای سنتی به علت عدم کارایی منقرض گشت. به مرور زمان، نظامهای اقتصادی یکی پس از دیگری درخشیده و غروب کردند؛ تا اینکه آدام اسمیت با نظریه دست نامریی ظهور کرد. نظریه او اقتصاد بازار را پایهریزی کرد. در اقتصاد بازار، بازار به صورت غیر متمرکز به تنظیم روابط عرضه و تقاضا پرداخته و در شرایط رقابت کامل، وضعیت موجود را به طور خودکار تعدیل مینماید. در این نظام نیاز، باعث ایجاد تولید گشته و دست نامریی بازار، خود، اوضاع را مرتب مینماید؛ به طوری که اگر تولیدکننده گرانتر از قیمت بازار بفروشد، مصرف کننده با نخریدن، او را مجبور به ارزان فروختن میکند و بر عکس. خود این مطلب سبب تخصص در تولید، تعیین قیمت توسط بازار و تصحیح رفتارهای غیر اقتصادی در جامعه خواهد شد. این سیستم اعتقادی به دخالت دولت در بازار ندارد.
از مهمترین اشکالات نظریه اقتصاد باز، ناتوانی زیاد در عدم کارآیی، بیعدالتی، عدم توجه بازار به بخشهای عمومی چون پلیس، بهداشت، فضای سبز و ... است. این مسائل از نظر بازار، اقتصادی محسوب نمیشوند. نظریه دست نامرئی هم که قدرت بیشتری به اقتصاد بازار داده بود، در بحرانهای بزرگ، از لحاظ اعتبار ضربه بزرگتری خورد.
در مقابل اقتصاد باز(بازار)، اقتصاد برنامهریزی شده ویا متمرکز قرار دارد. اقتصاد مبتنی بر برنامهریزی مرکزی عبارتست از تخصیص منابع توسط دولتها؛ که در کشورهای کمونیستی مانند شوروی سابق، عملی بود. اقتصاد متمرکز، نمونهای از دستور مطلق در اقتصاد است. اقتصاد متمرکز یعنی اینکه دولت مشخص میکند، چه چیزی را چه کسی باید تولید کند. تا دهه 1980 میلادی موفقیتهای زیادی برای چین و شوروی که اقتصاد متمرکزی را اداره میکردند، حاصل شد؛ اما با شکست شوروی سابق استفاده از اقتصاد برنامهریزی شده به طور مطلق، شکست خورد. علل اصلی استفاده مطلق از اقتصاد برنامهریزی شده مربوط به دریافت حوادث و وقایع اقتصادی و ارتباط علی و معلولی این نظام بود که به ناتوانی در ایجاد، سازماندهی، کنترل کیفیت، ایجاد انگیزه و ناتوانی در حفظ محیط زیست منجر میشد. شاید به نظر برسد محیط زیست در اقتصاد متمرکز، بهتر از اقتصاد باز حفظ گردد؛ ولی استفاده بیش از حد از وسایلی چون سموم دفع آفات را در میان اقتصاد برنامهریزی شده نیز میتوان مشاهده کرد. اکنون تمام کشورها، نظامی مختلط از اقتصاد باز و برنامهریزی شده را اجرا میکنند.
برچسبها: فراسوی اقتصاد, اقتصاد مرند, مطالب اقتصادی, احمد عاقلی
مفاهیم اساسی اقتصادی
خواستهها Wants : به زبان ساده آرزو های شهروندان. خواستهها همانطور که در ادامه خواهید دید متفاوت از نیاز ها هستند. خواستهها فراتر از نیاز هاست.
نیاز ها Needs : اینها احتیاجات اساسی برای بقا هستند شبیه غذا و آب و جان پناه. در سالهای اخیر انتقال از خواستهها به نیاز ها را در بعضی موارد دیده ایم، مثل تلفن
کمیابی Scarcity : خواستههای نامحدود و منابع محدود
عوامل تولید/منابع Factors of Production/Resources : عناصری که یک ملت در دسترس دارد تا با موضوع کمیابی مقابله کند. عبارتند از:
1- زمین، منابع طبیعی و … 2- سرمایه 3- نیروی کار 4-کار آفرینی، روحیه مبتکرانه و ریسک پذیر بودن- این مورد اخیراً به این فهرست اضافه شده.
سه سؤال اساسی علم اقتصاد Basic Economic Questions :
اینها سؤالاتی هستند که همه ملتها چون با کمیابی و تخصیص منابع روبرو هستند، باید از خودشان بپرسند.
1- چه تولید شود؟ 2- چگونه تولید شود؟ چه ترکیبی از منابع-تخصیص منابع 3- برای چه کسی تولید شود؟ توزیع
علم اقتصاد Economics : مطالعه تولید و توزیع کالا ها و خدمات- تلاش بشر برای خواستههای نامحدود و منابع محدود
هزینه فرصت Opportunity Cost : هزینه یک تصمیم اقتصادی. مثال کلاسیک این مورد «اسلحه یا کره»( یعنی تصمیم در مورد استفاده از منابع برای هزینه نظامی یا مواد غذایی). یک جامعه چه باید تولید کند؛ کره، که یک نیاز است یا اسلحه که یک خواسته است؟ هزینه هر کدام از این تصمیم ها کدام است؟ اگر ما تصمیم بگیریم سلاح را انتخاب کنیم کره هزینه این تصمیم است. اگر کره را انتخاب کنیم اسلحه هزینه آن است. جوامع به ناچار همواره با سؤالهایی با مبحث هزینه فرصت مواجه می شوند. این ماهیتی از انتخاب هاست. منابع محدودند بنابراین ما نمیتوانیم هر خواسته یا نیازی را داشته باشیم. (توضیح: هزینه فرصت هر انتخاب یعنی هزینه از دست دادن اولین انتخاب بعدی)
کالاهای رایگان Free Products : هوا، آفتاب و دیگر مواردی از این دست که آنقدر فراوانند که هیچکس نمیتواند صاحب آنها باشد.
اقتصاد دانان علاقهمند به کالا های اقتصادی "economic products" هستند- کالا ها و خدماتی که مفید، نسبتاً کمیاب و قابل واگذاری هستند.
کالا Good : جنس محسوس. اینها خرید و فروش، مبادله و تولید می شوند.
کالا های مصرفی Consumer Goods :کالا هایی که به قصد استفاده نهایی مصرف کننده می باشند.
کالاهای سرمایه ای Capital Goods : اقلامی که در ایجاد کالاهای دیگر استفاده می شوند. مانند ماشین آلات کارخانه ها، بارکش ها و …
کالا های با دوام Durable Goods : هر کالایی که بیشتر از سه سال طول بکشد؛ وقتی بر اساس یک رویه منظم استفاده شود.
کالا های بی دوام Non Durable Goods : هر موردی که کمتر از سه سال طول بکشد؛ وقتی بر یک پایه منظم استفاده شود.
خدمات Services : کاری که برای یک شخص انجام می شود. خدمت نمیتواند لمس یا احساس شود.
مصرف کنندگان Consumers : افرادی که این کالا ها و خدمات را استفاده می کنند.
Conspicuous Consumption : استفاده از یک کالا یا خدمت برای تاثیرگذاری بر دیگران
ارزش Value : یک واگذاری ثروت. این واگذاری معمولاً بر پایه مطلوبیت(سودمندی) یا کمیابی یک مورد است(عرضه و تقاضا).
مطلوبیت Utility : ظرفیت مفید بودن.
پارادوکس ارزش Paradox of value : تخصیص بیشترین ارزش برای چیز هایی که ما کمترین نیاز را به آن داریم مثل آب و بالاترین برای چیزهایی که ما اصلاً نیاز نداریم مثل الماس. چرا ما این کار را می کنیم؟...
ثروت Wealth : مجموع آن کالا ها یا محصولات اقتصادی که محسوس، کمیاب و مفید هستند.
بهره وری Productivity : توانایی تولید مقدار زیاد کالا (محصولات اقتصادی) در یک روش کارامد. یک اقتصاد بهره وری دارد و مولد است وقتی در آن: - از منابع به طور کارا استفاده شود. - تخصصی سازی شود تا کارایی و بهره وری افزایش یابد. - روی سرمایه انسانی(نیروی کار) سرمایهگذاری شود.( توضیح: سرمایهگذاری در نیروی انسانی یعنی افزایش مهارت و آموزش نیروی کار کشور)
برچسبها: فراسوی اقتصاد, اقتصاد مرند, مطالب اقتصادی, احمد عاقلی
انواع اقتصاد چیست؟چند نوع اقتصاد وجود دارد؟
اقتصاد خرد:
اقتصاد خرد به چگونگی رفتار انسانها و انتخابهایشان را در سطح واحدهای کوچک اقتصادی مانند یک واحد تولیدی یک بنگاه اقتصادی، یک صنعت یا بازار یک کالای خاص می پردازد در واقع یعنی چگونگی رابطه و نحوه تعامل بین تقاضا کننده و عرضه کننده میپردازد. اقتصاد خرد به 3 بخش اساسی تقسیم می شود: برقراری تعادل عمومی، انتخاب تحت عدم اطمینان، تئوری بازیها و در نظر گرفتن کشش عرضه و تقاضا درون سیستم بازار.به عبارتی اقتصاد خرد به اشخاص به عنوان کارگران و تولید کنندگان سرمایه، و همچنین توجه به مصرف کنندگان نهایی و شرمت های اقتصادی. اقتصاد خرد نشانگر اینست که چرا و چگونه کالاهای مختلف در زمان های مختلف دارای ارزشهای مختلف هستند و چگونه افراد میتوانند تصمیمات بهتر اقتصادی بگیرند. اقتصاد خرد هدفش اینست که بداند که اگر شرایط به شکل مشخصی تغییر کند باید در انتظار چه چیزی باشیم. اگر یک کارخانه تولیدکنندهی ماشین، قیمت ماشینهایش را افزایش دهد، اقتصاد خرد میگوید مصرف کننده در مقایسه با قبل تمایل کمتری برای خرید ماشین خواهد داشت. اگر یک معدن بزرگ مس در آفریقای جنوبی سقوط کند، قیمت مس افزایش پیدا خواهد کرد چرا که منابع محدود هستند.
اقتصاد کلان :
اقتصاد کلان شاخهای از علم اقتصاد است که به مطالعهی اقتصادِ جمعی میپردازد. در اقتصاد کلان برخی متغیرهای اقتصادی نظیر تورم، سطح قیمتها، نرخ رشد، درآمد ملی، تولید ناخالص داخلی و تغییرات در نرخ بیکاری بررسی میشوند. اقتصاد کلان در مقایسه با اقتصاد خرد به مطالعه پدیده های اقتصادی در سطح وسیع تری می پردازد برای مثال درآمد ملی- سطح تولید یا خالص درآمد ملی نمونه های از مسائلی است که اقتصاد کلان به آن میپردازد. اقتصاد کلان در واقع به مطالعه و تجزیه و تحلیل پدیدهها و متغیرهای کلان اقتصادی(متغیرهایی مانند سطح تولید کل کشور و ، سطح عمومی قیمت ها، سطح اشتغال، رشد اقتصادی و متوسط دستمزدها برای افراد جامعه)، بررسی روابط بین متغیر ها به منظور اتخاذ سیاستهای مناسب در آینده و و پیش بینی مشکلات اقتصادی که ممکن است به وقوع بپیوندد، می پردازد. عواملی که در اقتصاد خرد و کلان مطالعه میشوند بر روی هم تاثیرگذارند. برای مثال سطح بیکاری در اقتصاد به عنوان یک عامل کلی بر روی تامین نیروی کار یک شرکت تاثیر میگذارد.
اقتصاد سیاسی
اقتصاد سیاسی Political Economy یا به شکل اختصاری PE است، اما علم اقتصاد Economics. مثلاً برای تحلیل رفتار انتخاباتی طبقات مختلف به منافع اقتصادی آن طبقات رجوع میشود و یا تأثیر اقتصادی یک تصمیم گیری سیاسی مورد مطالعه قرار میگیرد.
اقتصاد سیاسی در واقع علم قوانین تولید و توزیع امکانات مادی در مراحل مختلف تکامل جامعه انسانی است.
اقتصاد سنجی :
از نظر لغوی اقتصاد سنجی از دو کلمه اقتصاد و سنجش و یا دو کلمه اقتصاد و اندازه گیری ترکیب شده است . اقتصاد سنجی توجه خود را به اندازه گیری و تحلیل روابط اقتصادی معطوف می دارد .
مالیه:
بررسی عملیات و فعالیتهای مربوط به چگونگی انجام هزینه های دولتها، روشهای جمع آوری در آمدها و نحوه اداره وجوه و منابع مالی است. یکی از مسائلی که فکر اقتصاددانان امروز را بخود مشغول می کنید و در تمامی کشورهای جهان، چه کشورهای توسعه یافته و چه کشورهای در حال توسعه موضوع داغ روز است و آن تحت عنوان مالیه عمومی است. دلیل اهمیت آن را می توان گسترش روز افزون وظایف دولت ها، گسترش نیازهای ملت ها و منابع محدود در حال کاهش کشور خلاصه کرد. و این باعث علم جدیدی بنام علم مالیه عمومی گردید.
برنامه ریزی اقتصادی:
داشتن اقتصاد سالم تکیه گاه کشورها محسوب می شود و اقتصاد پویا و سازنده منوط به علم برنامه ریزی است، تا برنامه ریزی صحیح منجر به تخصیص منطقی و عادلانه ی منابع شود تا زمینه سازی بستری برای رشد و توسعه اقتصادی شود.
اقتصاد توسعه:
اقتصاد توسعه به دنبال کشف روشهایی متناسب با شرایط جغرافیایی و فرهنگی هر جامعه در هر مقطع از زمان برای خروج از بحرانهای اقتصادی و عقبماندگیها است. علم اقتصاد توسعه علاوه بر اینکه به اختصاص کالای منابع تولیدی کمیاب موجود و رشد پیدرپی آن در طول زمان میپردازد، با مکانیسمهای اقتصادی، اجتماعی و نهادی، سروکار دارد. این مکانیزمها، (چه عمومی و چه خصوصی) لازمه بهبود سریع (حداقل با معیار تاریخی) و وسیع سطح زندگی تودههای فقیر، بیسواد و گرفتار سوءتغذیه آفریقا، آسیا و آمریکای لاتین است. در بیشتر موارد به دلیل اینکه مسائل توسعه جهان سوم در دنیای منحصربهفردی است، ممکن است که علاوه بر نگاه کلاسیک اقتصاد مجبور باشیم دست به نوآوری بزنیم. هدف اقتصاد توسعه، اعتلا سطح زندگی و بهبود وضع عمومی مردم است.
توسعه اقتصادی چیست؟
بین دو مفهوم ”رشد اقتصادی“ و ”توسعه اقتصادی“ تفاوت زیادی وجود دارد. رشد اقتصادی, مفهومی کمیت محور است درحالیکه توسعه اقتصادی, مفهومی کیفیت محور است. ”رشد اقتصادی“ به تعبیر ساده عبارت است از افزایش تولید (کشور) در یک سال خاص در مقایسه با مقدار آن در سال پایه. در سطح کلان, افزایش تولید ناخالص ملی (GNP) یا تولید ناخالص داخلی (GDP) در سال موردنیاز به نسبت مقدار آن در یک سال پایه, رشد اقتصادی محسوب میشود .
منابع مختلف رشد اقتصادی عبارتاند از افزایش بهکارگیری نهادهها (افزایش سرمایه یا نیروی کار), افزایش کار آیی اقتصاد (افزایش بهرهوری عوامل تولید), و بهکارگیری ظرفیتهای احتمالی خالی در اقتصاد.
توسعه اقتصادی یعنی رشد مقداری همراه با افزایش ظرفیتهای تولیدی اعم از ظرفیتهای فیزیکی, انسانی و اجتماعی. در توسعه اقتصادی, رشد کمی تولید حاصل خواهد شد اما در کنار آن, نهادهای اجتماعی نیز متحول خواهند شد, نگرشها تغییر خواهد کرد, توان بهرهبرداری از منابع موجود بهصورت مستمر و پویا افزایشیافته, و هرروز نوآوری جدیدی انجام خواهد شد. بعلاوه میتوان گفت ترکیب تولید و سهم نسبی نهادهها نیز در فرآیند تولید تغییر میکند. توسعه امری فراگیر در جامعه است و نمیتواند تنها در یک بخش از آن اتفاق بیفتد. توسعه, حدومرز و سقف مشخصی ندارد بلکه به دلیل وابستگی آن به انسان, پدیدهای کیفی است (برخلاف رشد اقتصادی که کاملاً کمی است) که هیچ محدودیتی ندارد.
اقتصاد انرژی:
انرژی در جهان امروز یک عامل راهبردی است و اغلب کشورهای جهان بهخصوص آنها که به دنبال اعمال اراده و قدرت خود بر دیگر کشورها میباشند و ابزار مهمشان در تصمیمگیریهای استراتژیک همین عامل انرژی است. ایران، در منطقهای از جهان واقع است که یکی از اصلیترین منابع انرژی در سطح جهان به شمار میرود. بنابراین با توجه به اینکه مقوله انرژی برای کشورهای سلطهطلب، نقش موتور محرکه اقتصاد و تولید ملی و تعیینکننده جایگاه آنها در نظام سرمایهداری جهان را دارد و همچنین تضمینکننده منافع و امنیت ملی آنها است، برای کشور ما نیز چگونگی ساماندهی به سیاستهای بخش انرژی، نقش کلیدی در فرآیند تحولات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی رادار است و لذا ضروری است که برای انرژی و بخصوص نفت و گاز و به دنبال اینها انرژی هستهای، برنامه و استراتژی اندیشیده و متناسب با شرایط واقعی موجود داخلی و جهانی داشته باشیم.
اقتصاد کشاورزی :
اقتصاد کشاورزی عبارت از کاربرد اصول و نظریههای اقتصاد عمومی در فرآیند تولید، مبادله، توزیع و مصرف مواد غذایی و مواد خام اولیه موردنیاز سایر بخشهاست. اقتصاد کشاورزی، روشهای چگونگی استفاده مطلوب و بهینه از منابع طبیعی در بخش کشاورزی را از طریق شیوهها و ابزار کارآمد خود موردمطالعه قرار میدهد. اقتصاد کشاورزی به مجموعهای از علوم و روشها اطلاق میشود که عوامل اقتصادی مؤثر در امور کشاورزی، روابط اقتصادی موجود بین عوامل تولید کشاورزی و کاربرد اصول اقتصادی را در تولید و توسعه کشاورزی موردبحث و بررسی قرار میدهد و این امکان را به کشاورز میدهد که با مقدار زمین سایر لوازمی که در اختیار دارد سود بیشتری به دستاورد. هدف از ایجاد این رشته، تربیت نیروهای متخصص و کارآمدی است که بتوانند با تکیهبر دانش و اندوختههای علمی و تجارب عملی خود بهعنوان کارشناس اقتصاد کشاورزی به تهیه و تدوین طرحهای توسعه کشاورزی و ارزیابی اقتصادی آنها در سطوح مختلف منطقهای و یا ملی بپردازند. متخصصان اقتصاد کشاورزی در فعالیتهای آموزشی و تحقیقاتی مرتبط با مسائل اقتصادی بخش کشاورزی نیز میتوانند همکاری نمایند.
اقتصاد حملونقل :
اقتصاد حملونقل با مفاهیم و ویژگیهای اقتصادی حملونقل ، روشهای حملونقل سنتی و مدرن ، انتخاب وسیله ارزیابی خدمات حملونقل ، ارزشیابی طرحها و پروژههای حملونقل و مواردی دیگر از این نوع و بررسی نظریههای گوناگون ارائهشده درزمینهٔ ارتباطی حملونقل و توسعه اقتصادی سروکار دارد. . حملونقل از دو بخش تشکیلشده یکی زیر ساختارهای حملونقل و دیگری وسایل حملونقل .
اقتصاد بهداشت :
اقتصاد بهداشت یا مراقبتهای بهداشتی، بهکارگیری و استفاده از ابزار و مفاهیم اقتصادی در مسائل مرتبط با بهداشت و مراقبتهای بهداشتی است
اقتصاددانان به دلایل مختلفی به عرصه مراقبتهای بهداشتی توجه دارند. اوّل اینکه منابع برای مراقبتهای بهداشتی محدود است و همانند موارد دیگر، تقاضا برای خدمات بهداشتی از عرضه آنها بیشتر است، همچنین محدودیت و کمیابی بهآسانی و با افزایش هزینههای بهداشتی از میان نمیرود زیرا اهمیت هزینههای فرصت نادیده گرفته میشود.
اقتصاد محیطزیست :
اقتصاد محیطزیست به رابطه بین تأثیر اقتصاد بر محیطزیست و آثار محیطزیست بر اقتصاد را بررسی میکند.اقتصاد و محیطزیست، از طریق دو جریان باهم در ارتباط هستند. منابع تجدید پذیر و پایانپذیر در حال حرکت از محیطزیست بهسوی اقتصاد هستند و از طرفی، اغلب پسماندهای محصولات که بهوسیله فعالیتهای اقتصادی تولید میشوند، در حال حرکت از اقتصاد به محیطزیست هستند. هنگامیکه جریانات مواد و ضایعات از ظرفیت و قابلیت واقعی محیط فراتر برود، ظرفیت منابع طبیعی و زیستمحیطی کاهش مییابد. جریان سریع منابع پایانپذیر به درون چرخه اقتصادی این خطر را به وجود میآورد که ذخیره منابع پایانپذیر ممکن است سریعتر تمام میشود و هنگامیکه جریان منابع تجدید پذیر نیز بهسوی چرخه اقتصادی، از نرخ تجدید و احیا این منابع تجاوز میکند باعث کم شدن بهرهوری منابع میشود و احتمال انقراض آن افزایش مییابد. انتشار پسماندها اضافه بر ظرفیت محیطزیست، احتمال فرسایش منابع طبیعی را افزایش میدهد، کاهش و فرسایش سریع منابع پایانپذیر باعث افزایش یافتن بهرهبرداری منابع تجدید پذیر خواهد شد و همچنین افزایش انتشار پسماندها اضافه بر ظرفیت محیطزیست، عموماً نشاندهنده این است که اقتصاد بهسوی وابستگی بیشتر بهسوی محیطزیست درحرکت است.
ازآنجاکه مقیاسهای سنتی اندازهگیری کارایی اقتصادی، تغییرات در اندازهٔ منابع طبیعی و زیستمحیطی را موردمحاسبه قرار نمیدهند، این مقیاسها، مقیاسهای ضعیفی جهت اندازهگیری پایداری بلندمدت اقتصاد میباشند.
برچسبها: فراسوی اقتصاد, اقتصاد مرند, مطالب اقتصادی, احمد عاقلی
تعريف علم اقتصاد:
ممكن است تا كنون از علم اقتصاد تعاريف متعددي شنيده يا خوانده باشيد. ولي ساده ترين و جامع ترين تعريف از علم اقتصاد عبارت است از: علم اقتصاد، علم تخصيص بهينه منابع كمياب است. كميابي مهمترين موضوع علم اقتصاد مي باشد. فقط علم اقتصاد است كه به موضوع كميابي مي پردازد. اگر كميابي نبود علم اقتصاد هم بوجود نمي آمد. كميابي به اين معناست كه امكانات محدود و خواسته هايمان نامحدود مي باشد. مثلاً درآمد ما محدود است ولي كالاها و خدمات زيادي را مي خواهيم خريداري كنيم. بودجه كشور محدود است ولي نيازها و خواسته هاي زيادي است كه در جامعه وجود دارد. وقت ما كمياب است. نيروي انساني، زمين هاي حاصلخيز، آب، هواي سالم و ... همه منابع كمياب هستند.
منابع را در علم اقتصاد به منابع اقتصادي و غيراقتصادي تقسيم بندي مي كنند. منابع اقتصادي به منابعي گفته مي شود كه كمياب باشند. (نشانه كميابي قيمت است. هر كالا يا منبعي كه قيمت داشت به معني اين است كه آن كالا يا منبع كمياب است.) منابع غيراقتصادي كه در علم اقتصاد مورد بحث قرار نمي گيرند، منابعي است كه فراوان باشند. (نشانه فراواني مجاني بودن آن است.) مثلاً نور و هوا هرچند براي ادامه زندگي و حيات انسان و توليد كالاها، بسيار مهم هستند ولي به دليل اينكه فراوان است، در علم اقتصاد مورد بحث قرار نمي گيرند. پس هر چه كمياب باشد موضوع علم اقتصاد و بررسي هاي اقتصادي قرار مي گيرد.
هر كالا يا منبعي كه كمياب باشد، بايد آن را به نحو صحيح تخصيص داد. به عبارت ديگر تخصيص از كميابي نشأت مي گيرد. اگر كالا يا خدمتي فراوان باشد، ضرورتي به تخصيص آن نيست. مثلاً نور خورشيد و هوا فراوان است، هركس به هر شكلي كه مي خواهد مي تواند آن را مصرف كند. ولي بودجه فرد، بودجه كشور و وقت فرد محدود است. بنابراين بايد فكر كرد كه چگونه بودجه يا وقت خود را به نحو صحيح تخصيص دهيم. در بحث هاي علم اقتصاد هميشه گفته مي شود كه تخصيص بايد بهينه باشد. منظور از تخصيص بهينه در علم اقتصاد تخصيصي است كه ما را به هدف يا اهدافمان بيشتر نزديك نمايد يا در تحقق اهداف نقش و تأثير بيشتري داشته باشد. بنابراين بهينه بودن تخصيص به اهداف هر فرد بستگي دارد. به عنوان مثال اينكه شما وقت خود را به ورزش، درس خواندن، استراحت كردن و ... تخصيص دهيد، بستگي به هدف شما دارد. همه هدف علم اقتصاد (همانند بقيه علوم) اين است كه افراد را راهنمايي نمايد كه از امكانات خود به نحوي بهره برداري نمايند كه به بيشترين هدف خود دسترسي پيدا كنند. برخلاف تصور عامه هدف علم اقتصاد سودآوري و ... نيست. هر جامعه و يا فرد و يا بنگاهي هدف خود را تعيين مي كند و از علم اقتصاد براي بهتر رسيدن به اين هدف كمك مي گيرد. مي توان گفت كارايي كه به مفهوم حداكثر ستاده از داده معين است، محور اصلي بحث هاي علم اقتصاد است. در علم اقتصاد مي خواهيم از منابع كمياب حداكثر استفاده صورت پذيرد.
2. تقسيم بندي علم اقتصاد به اقتصاد خرد و اقتصاد كلان:
علم اقتصاد را به اقتصاد خرد (Microeconomics) و اقتصاد كلان (Macroeconomics) تقسيم بندي مي كنند. اقتصاد خرد بررسي رفتار اقتصادي افراد و بنگاه هاست و اقتصاد كلان به بررسي فعاليت هاي اقتصادي در سطح كشور مي پردازد.
اقتصاد خرد در پي پاسخگويي به دو سؤال زير است:
يك فرد چگونه امكانات محدود خو را (مانند بودجه، وقت و ...) بين كالاها و خدمات مختلف تخصيص دهد تا به هدف خود كه فرض مي شود حداكثر مطلوبيت است، دسترسي پيدا كند.
يك بنگاه چگونه امكانات محدود خود را (مانند پولي كه براي توليد مي خواهد هزينه نمايد) را صرف استخدام عوامل توليد نمايد تا به هدف خود كه فرض مي شود حداكثر توليد يا سود است دسترسي پيدا كند.
اقتصاد كلان نيز در پي پاسخگويي به سؤال زير است:
امكانات محدود يك جامعه مانند نيروي انساني، سرمايه و ... چگونه تخصيص يابد تا به حداكثر اهداف جامعه (مثل اشتغال، ثبات قيمت ها، رشد توليد و ...) دسترسي پيدا كند.
3. سه سؤال مطرح در هر جامعه و سه نظام اقتصادي:
به دليل اينكه ما در دنياي كميابي زندگي مي كنيم در هر جامعه اي سه سؤال مطرح مي شود:
چه كالاها و خدماتي و به چه مقدار توليد شود؟
چگونه توليد شود؟ يعني شيوه توليد چه باشد؟ آيا كاربر يا سرمايه بر باشد؟
كالاها و خدمات توليد شده چگونه توزيع شود؟ (بحث عدالت اجتماعي)
پاسخ هاي متفاوتي به سه سؤال بالا داده شده است. اين پاسخ ها را مي توان در سه دسته كلي تقسيم بندي نمود:
انواع سيستمها و يا نظامهاي اقتصادي :
الف) پاسخ نظام اقتصاد آزاد ب) پاسخ نظام اقتصاد متمركز ج) پاسخ نظام اقتصاد مختلط
الف ) نظام اقتصاد آزاد (سرمايه داري و يا کاپيتاليستي) :
نظامي است كه مبتني بر مكانيسم عرضه و تقاضا (قيمت)، مالكيت خصوصي، رقابت، آزادي فعاليت اقتصادي و نقش محدود دولت است. طرفداران نظام اقتصاد آزاد معتقد هستند كه از طريق مكانيسم عرضه و تقاضا در بازار پاسخ سه سؤال فوق داده مي شود. هر كالايي را كه مصرف كنندگان بيشتر خواسته باشند، تقاضاي آن افزايش مي يابد، در نتيجه توليدكنندگان از آن كالا بيشتر توليد مي كنند. توليدكنندگان نيز در پي حداقل كردن هزينه توليد مي باشند، بنابراين از شيوه هاي توليدي استفاده مي كنند كه ارزانتر باشد. اگر نيروي كار ارزان باشد، شيوه كاربر و اگر سرمايه ارزانتر باشد، شيوه سرمايه بر انتخاب مي شود. در پاسخ به سؤال كالاها چگونه توزيع شود، اقتصاد آزاد معتقد است كه هر عامل توليد به اندازه بازدهي خود درآمد كسب مي كند و با درآمد كسب شده كالاها و خدمات را خريداري مي كند. بنابراين هر فردي كه بازدهي اش بيشتر باشد، درآمد بالاتر و به تبع آن كالاها و خدمات بيشتري نصيبش خواهد شد.
ب) نظام اقتصاد متمركز با برنامه ريزي متمرکز (سوسياليستي يا کمونيستي)
نظامي است كه همه تصميمات توسط دولت اتخاذ مي گردد. در اين نظام، مكانيسم بازار و عرضه و تقاضا جايگاهي ندارد و هر سه سؤال فوق توسط دولت پاسخ داده مي شود.
ج) نظام اقتصاد مختلط (ترکيبي) :
نظامي است كه مكانيسم بازار را قبول دارد ولي به دخالت دولت براي بهبود توزيع درآمد و تهيه كالاهاي مطلوب جامعه معتقد است. از نظر اين نظام در درجه اول پاسخ سه سؤال بايد توسط مكانيسم بازار داده شود ولي دولت نيز در مواردي كه توزيع درآمد يا ثروت مطلوب برقرار نمي باشد در مكانيسم بازار دخالت محدود مي كند.
برچسبها: فراسوی اقتصاد, اقتصاد مرند, مطالب اقتصادی, احمد عاقلی
نظریه های رفتار مصرف کننده
انسان دارای نیازهایی است که درصدد برآوردن و ارضاء آنهاست تا بتواند به حیات خود ادامه دهد. نیازها از طریق اکتساب کالاها و خدمات ارضاء می شوند. انسان برای اینکه بتواند به نیازها و خواسته های خود جامه ی عمل بپوشاند،
الف- تقاضا و مطلوبیت- نظریه رفتار مصرف کننده براساس مطلوبیت قابل اندازه گیری با اعداد.
انسان دارای نیازهایی است که درصدد برآوردن و ارضاء آنهاست تا بتواند به حیات خود ادامه دهد. نیازها از طریق اکتساب کالاها و خدمات ارضاء می شوند. انسان برای اینکه بتواند به نیازها و خواسته های خود جامه ی عمل بپوشاند، متضاضی به دست آوردن کالاها و خدمات می شود. بنابراین تقاضا ناشی از وجود نیازهای بشری است و بدین سبب انسان برای کالاها و خدمات تقاضا دارد که مصرف آنها ضمن ارضاء نیازهای طبیعی فرد، به فرد خشنودی می دهند. خشنودی و رضایت خاطری که فرد از اکتساب کالاها و خدمات به دست می آورد را در اقتصاد «مطلوبیت» (1) می نامند.
طبق تعریف «مطلوبیت کل» (TU) مقدار مطلوبیتی است که شخص از داشتن و یا مصرف کالاها و خدمات به دست می آورد. برای روشن شدن موضوع و نشان دادن چگونگی رفتار مصرف کننده مثالی ارائه می شود.
فرض می کنیم که بتوان مطلوبیت را به وسیله اعداد اندازه گیری کرد. جدول زیر را در نظر بگیرید(جدول 10).
مطلوبیت نهایی(3) | مطلوبیت کل (2) | مقدار کالا(1) |
- | 0 | 0 |
جدول 10
به طوری که در ستونهای (1) و (2) مشاهده می شود، با مصرف بیشتر کالا، مطلوبیت بیشتری عاید مصرف کننده می گردد. افزایش مطلوبیت کل به ازاء مقادیر مختلف کالا تا واحد هشتم کاملاً مشخص است و به ازاء واحد هفتم و هشتم مطلوبیت کل 43 واحد می باشد. حال اگر مصرف کالا اضافه گردد و به 9 یا 10 واحد افزایش یابد، مطلوبیت کل نه تنها افزایش نمی یابد بلکه کاهش نیز پیدا می کند.
حال ببینیم که مطلوبیت نهایی (2) (MU) چیست؟ مطلوبیت نهایی آن مقدار از مطلوبیت است که از مصرف یک واحد بیشتر کالا به دست می اید. به طوری که در جدول 10 مشاهده می گردد مطلوبیت کل یک واحد کالا مساوی 12 است و مطلوبیت کل حاصل از واحدهای اول و دوم کالا مساوی 22 است. اگر مطلوبیت کل واحدهای اول و دوم را از یکدیگر کم کنیم، مطلوبیت نهایی واحد دوم کالا به دست می آید که برابر 10=12-22 می باشد. بدین ترتیب می توانیم مطلوبیتهای نهایی واحدهای بعدی کالا را محاسبه کنیم که در ستون سوم جدول ملاحظه می شود.
می بینیم که هر چند مصرف کالا بیشتر شود مطلوبیت نهایی کاهش پیدا می کند و بالاخره تا واحد هشتم کالا که مطلوبیت نهایی برابر صفر می گردد. این نقطه را (چنانچه منحنی مربوطه را رسم کنیم) نقطه سیری گویند چون مصرف کننده از این نقطه به بعد مطلوبیت بیشتری از واحدهای اضافی کالا کسب نمی کند. اگر مصرف ادامه پیدا کند مطلوبیت نهایی منفی خواهد شد. منحنی مطلوبیت نهایی در شکل 14 رسم شده است. این منحنی بیان کننده تقاضای فرد می باشد و می توان گفت چون کالا به فرد، مطلوبیت ارائه می کند و باعث برآورده شن نیازهای فرد است، انسان متقاضی اکتساب کالا می گردد.

نظریه مطلوبیت ابتدا توسط گوسن (3) آلمانی مطرح شد و سپس با تعالیم اقتصاددانانی چون کارل منگر (4)، لئون والراس (5) و جونز (6) به کمال رسید.
گوسن ضمن اینکه اعتقاد دارد که مطلوبیت کل و مطلوبیت نهایی قابل اندازه گیری با اعداد هستند، می گوید مطلوبیت نهایی یک کالا با افزایش مصرف آن و با عدم تغییر در مصرف کالاهای دیگر، کاهش پیدا می کند. این قانون را قانون نزولی بودن مطلوبیت نهایی می نامیم. ابتدا تحلیل تقاضا براساس مطلوبیت نهایی از اهمیت خاصی برخوردار بود ولی با ایرادی که به آن وارد آمد در توانایی این تحلیل نسبت به توضیح رفتار مصرف کننده تردید به وجود آمد.
مهم ترین ایرادی که بر تحلیل مطلوبیت نهایی گرفته شده است چگونگی اندازه گیری عددی مطلوبیت می باشد. به طوری که دیدیم در این تحلیل فرض شده است که مطلوبیت قابل اندازه گیری با اعداد می باشد که این گفته امروزه مورد تردید است.
به هر صورت نکات ضعف تحلیل تقاضا براساس مطلوبیت نهایی، منجر به ارائه نظریه منحنی های بی تفاوتی گردید که در بخش بعد به طور خلاصه به بررسی آن می پردازیم. در نظریه منحنی های بی تفاوتی از مفهوم مطلوبیت با فرض قابل رتبه بندی بودن مطلوبیت، استفاده می شود.
ضمیمه تقاضا و مطلوبیت
نتایج نظریه مطلوبیت به دو بخش تقسیم می گردد که به پیشنهاد اقتصاددان آلمانی به نام «ویزر» به قوانین اول و دوم گوسن معروف شده اتد. قانون اول گوسن به نام قانون نزولی بودن مطلوبیت نهایی مشهور است که مورد تحلیل قرار گرفت. به استناد گوسن مالی که در جدول شماره ده برای یک کالای خاص ارائه شد قابل تعمیم به همه ی کالاها است. یاد آور می شود که ممکن است اندازه ی مصرف کالاها ابتدا باعث افزایش مطلوبیت نهایی شود (مثل نان و یا آب که اولین قطعات و جرعه های آن برای آدم گرسنه و تشنه ابتدا مطلوبیت نهایی بیشتری را به دست می دهد) ولی بعد از آنکه مصرف از حدی گذشت، مطلوبیت نهایی کاهش یافته و قانون نزولی بودن مطلوبیت نهایی به قوت خود باقی خواهد ماند.
شکل عمومی منحنی های مطلوبیت کل و مطلوبیت نهایی این قبیل کالاها به صورت (شکل 15) است.
گوسن در قسمت دیگری از نظراتش می گوید: «مطلوبیت یک کالا که احتیاجات مختلفی را برآورده می کند وقتی بیشترین حد خود را داراست که مطلوبیت نهایی مصارف مختلف آن (مثل مصرف آب برای آشپزی و ماشین شویی) برابر باشد. به عبارت دیگر بیشترین ارضاء از مصارف مختلف یک کالا وقتی به دست می آید که مطلوبیت نهایی مصارف مختلف آن کالا برای مصرف کننده مساوی باشد. این عبارت
یعنی برابری مطلوبیت های نهایی به قانون دوم گوسن مشهور است.
در عمل، مواردی که یک کالا بتواند احتیاجات متعددی را ارضا کند، زیاد نیستند.

تنها کالایی که به طور کامل از این ویژگی برخوردار است، پول است، بنابراین قانون دوم گوسن بیشتر در مورد پول صادق است. اگر در نظربگیریم که با پول می توان کالاهای مختلفی را خریداری کرد، می توان نتیجه گیری کنیم که چنانچه رفتار فرد عقلانی باشد، یعنی چنانچه فرد برای حداکثر ساختن مطلوبیت خود تلاش کند، درآمد خود را به صورتی برای خرید کالاهای مختلف توزیع می کند که بیشترین مطلوبیت را به دست آورد. می گوئیم که در این حالت مصرف کننده در حال تعادل است.
با توجه به اینکه مصرف کنند درآمد خود را جهت خرید کالاهای مختلفی اختصاص می دهد، به استناد قانون دوم گوسن، اگر این مصرف کننده بخواهد مطلوبیت خود را به حداکثر برساند باید تساوی زیر را در رابطه با خرید کالاهای مختلف برقرار کند.
یعنی
طبق تعریف اگر مصرف کننده بتواند این تساوی را برقرار کند، مطلوبیت خود را حداکثر کرده و در حال تعادل (موقعیت تعادل) خواهد بود. (7)
بدین ترتیب مطلوبیت کل وقتی حداکثر می شود که مطلوبیت ناشی از آخرین واحد پول برای کلیه کالاهای خریداری شده، مساوی باشد. نسبت مطلوبیت نهایی بر قیمت، مقدار مطلوبیتی که فرد از آخرین ریال مصرفی کسب می کند را نشان می دهد.
برای روشن شدن چگونگی برابری مطلوبیت آخرین ریال صرف شده برای کالاهای مختلف، مثالی ارائه می کنیم. فرض کنیم مصرف کننده ای دارای بودجه ثابت 10 ریال در ماه است و در نظر دارد که این مبلغ را به مصرف دو کالای A و B اختصاص دهد. به فرض که قیمت هر واحد کالای A یک ریال و قیمت هر واحد کالاهای B، 2 ریال باشد، یعنی:

چنانچه مطلوبیت های نهایی مصرف کننده را از مصرف دو کالای A و B تعیین کنیم، می توانیم جدول فرضی زیر را تنظیم نمائیم (جدول 11). مقادیر مختلف دو کالای A و B است(ستون های 1 و4).

ستون های 2 و 5 نشان دهنده مطلوبیت نهایی به ترتیب دو کالای A و B و ستون های 3 و 6 نیز مطلوبیت ناشی از مصرف آخرین ریال برای به ترتیب دو کالای A و B را نشان می دهد.
حال اگر مصرف کننده بواهد در حال تعادل قرار گیرد باید اولا مخارج کل مصرف دو کالای A و B مساوی 10 شود یعنی:
و در ثانی باید همزمان تساوی:
را نیز برقرار کند.
چنانچه ارقام ستون های مختلف جدول 11 را درنظر بگیریم می بینیم وقتی مصرف کننده 2 واحد از کالای Aو 4 واحد از کالای B خریداری نماید، تساوی فوق به طور همزمان برقرار شده و مصرف کننده در حالت تعادل قرار گرفته است. پس بدین ترتیب مصرف 2 واحد کالاهای Aو 4 واحد کالای B، مطلوبیت مصرف کننده را به حداکثر می رساند.
بدیهی است اگر محدودیت بودجه ای وجود نداشته باشد، مصرف کننده تا جایی به خرید دو کالای A و B ادامی می دهد که مطلوبیت هایی آنها به صفر برسد (چرا؟)
- استخراج منحنی تقاضای فرد برای یک کالا
اکنون با آگاهی از موقعیت تعادل مصرف کننده و با اطلاع از چگونگی تقاضای فرد برای یک کالا در قبال تغییرات قیمت آن کالا، می توانیم منحنی تقاضای شخص را استخراج کنیم. توجه داشته باشید چون مصرف کننده درصدد است که همیشه در موقعیت تعادل باقی بماند لذا با تغییر قیمت یک کالا، تقاضای خود را طوری برای آن کالا تنظیم می کند که بتواند تساوی نسبت های مطلوبیت نهایی بر قیمت کالاهای مختلف را برقرار کرده و در حالت تعادل باقی بماند. در جدول 11 دیدیم چنانچه قیمت کالای B، 2 ریال باشد مصرف کننده متقاضی اکتساب 4 واحد از آن است. حال اگر قیمت آن به 1 ریال برای هر واحد کاهش یابد موقعیت تعادل مصرف کننده تغییر می کند. در این صورت برای اینکه فرد مطلوبیت خود را حداکثر کند طبق رابطه:
باید تقاضای کالای B را به 6 واحد افزایش داده و متقاضی به دست آوردن 4 واحد کالای A باشد چون در غیراین صورت تساوی فوق برقرار نخواهد شد.
![]()
پس اگر قیمت کالای B ، 2 ریال باشد مصرف کننده 4 واحد تقاضا خواهد کرد و اگر قیمت آن به 1 ریال کاهش یابد، مقدار تقاضا به 6 واحد افزایش پیدا می کند. بدین ترتیب دو نقطه از منحنی تقاضای مصرف کننده تعیین شده است که با وصل این دو به یکدیگر می توان منحنی تقاضای مصرف کننده را رسم کرد (شکل 16).

به همین ترتیب با تغییر قیمت کالای A می توان منحنی تقاضا برای آن کالا را استخراج و رسم کرد.
ب- تقاضاو منحنی های بی تفاوتی
نظریه رفتار مصرف کننده براساس مطلوبیت قابل رتبه بندی
ابتدا تحلیل تقاضا براساس مطلوبیت نهایی از اهمیت خاصی برخوردار بود ولی با ایراداتی که به آن وارد آمد در توانایی این تحلیل نسبت به توضیح رفتار مصرف کننده تردید به وجود آمد. مهمترین ایرادی که بر تحلیل مطلوبیت نهایی وجود دارد مشکل اندازه یگری عددی مطلوبیت است. در این تحلیل فرض شده است که مطلوبیت قابل اندازه گیری با اعداد می باشد، و به طوری که گفته شد این امر مورد تردید است.
لذا برای نشان دادن رفتار مصرف کننده و چگونگی تقاضای او تحلیل دیگری طرح و ارائه شده است که به نام منحنی های بی تفاوتی مشهور است. در این تحلیل به جای اندازه گیری مطلوبیت با اعداد از مطلوبیت رتبه بندی استفاده می شود، بدیت ترتیب اگر نتوانیم بگوئیم فلان کالا 2 یا 3 درجه (یا واحد) مطلوبیت ایجاد می کند، می توانیم بگوئیم که فلان کالا مطلوبیتی بیشتر یا کمتر از کالای دیگر به دست می دهد. به عبارت دیگر می توانیم رتبه ارجحیت در رتبه اول، کالای دیگر در رتبه دوم و الا آخر می باشد. همچنین فرد یا خانوار (که اغلب به عنوان واحد احتماع در نظر گرفته می شود) می تواند براساس این نظریه، مجموعه هایی از مقادیر مختلف دو کالا که سطح مطلوبیت یکسانی را به بار می آورد انتخاب کند. برای روشن شدن موضوع مثالی ارائه می دهیم.
فرض کنیم که مجموعه ای از دو کالایY و X (مثلا سیب و پرتقال) با مقادیر 9=Y و 1=X به مصرف کننده ای داده شده است و مصرف کننده می گوید اگر از کالای Y به تعداد 8 و از کالای X به تعداد 2 واحد نیز داشته باشد سطح مطلوبیت در مقایسه با مجموعه قبلی برایش تغییری نخواهد کرد. بدین ترتیب اگر مجموعه های دیگری از دو کالا را در نظر بگیریم که تغییری در سطح مطلوبیت مصرف کننده به وجود نمی آورد، می توانیم جدول زیر را تنظیم نمائیم (جدول 12).
کالای X | کالای Y |
1 | 9 |
جدول 12
به همین ترتیب می توان مجموعه های دیگری در سطح بالاتر و یا پائین تر به دست آورد که مطلوبیت ناشی از آنها برای مصرف کننده یکسان باشد.(جدول 13).
کالای X | کالای Y |
2 | 18 |
جدول13
حال اگر منحنی های مربوط به این جداول را رسم کنیم (8) منحنی هایی به دست می آید که به آنها منحنی های بی تفاوتی گفته می شود، چون سطح مطلوبیت بر روی هر کدام از آنها برای مصرف کننده یکسان و لذا بی تفاوت است. اگر چندین منحنی بی تفاوتی رسم کنیم، نقشه و یا سیستم منحنی های بی تفاوتی به وجود می آید (شکل 17).

بنابراین به طوری که ملاحظه می شود در این تحلیل لزومی ندارد که مصرف کننده درجه مطلوبیت ناشی از اکتساب کالا و یا کالاها را تعیین کند بلکه کافی است که بگوید مثلاً مجموعه M (بر روی منحنی ) مطلوبیت کمتری از مجموعه N (بر روی منحنی U2) به دست می دهد. نظریه رفتار مصرف کننده براساس مطلوبیت قابل رتبه بندی و از طریق منحنی های بی تفاوتی بیان می شود.
1- خصوصیات منحنی های بی تفاوتی
1- منحنی هایی که از مرکز مختصات دورترند دارای سطح مطلوبیت بیشتری می باشند. واضح است که سطح مطلوبیت منحنی U2 در شکل 17 از سطح مطلوبیت منحنی U1بیشتر است.
2- منحنی های بی تفاوتی یکدیگر را قطع نمی کنند. شکل 18 را در نظر بگیرید. اگر دو منحنی بی تفاوتی U2 و U1 یکدیگر را قطع کنند نتیجه می شود که مجموعه مربوط به نقطه M دارای دو سطح مطلوبیت می باشد چون هم روی منحنی U1 قرار گرفته و هم نقطه ای از منحنی U2 را تشکیل می دهد که این امر امکان پذیر نیست. لذا منحنی های بی تفاوتی نمی توانند یکدیگر را قطع کنند.

3- منحنی های بی تفاوتی از بالا به پائین و از چپ به راست نزولی هستند و در حقیقت نسبت به مبداء مختصات محدب می باشند. نزولی بودن و محدب بودن منحنی های بی تفاوتی به این دلیل است که مصرف کننده برای ثابت نگهداشتن سطح مطلوبیت خود هر بار به خاطر از دست دادن مقادیر مساوی از کالای X باید مقدار بیشتری از کالای Yرا به دست آورد.
نرخ نهایی جانشینی (MRS)
اگر از موارد جانشینی و مکمل بودن کالاها صرفنظر کنیم (شرح آن در بخش بعد)، گفتیم منحنی های بی تفاوتی نه تنها دارای شیب نزولی هستند بلکه نسبت به مبداء مختصات نیز محدب می باشند.
با تعریف نرخ نهایی جانشینی می توان دلیل محدب بودن منحنی های بی تفاوتی را نسبت به مبداء مختصات ارائه داد.
نرخ نهایی جانشینی نسبتی است که مصرف کننده براساس آن حاضر است مقداری از یک کالا را از دست داده و مقداری از کالای دیگر را به دست آورد (با سطح مطلوبیت یکسان). منحنی بی تفاوتی شکل 19 را در نظر بگیرید. ترکیبات
برای مصرف کننده بی تفاوت است. این ترکیبات را طوری انتخاب کرده ایم که رابطه زیر برقرار باشد.
ترکیب X1 Y1 را در نظر گرفته و روی منحنی به طرف پائین حرکت می کنیم. می بینیم که مصرف کننده برای به دست آوردن یک واحد از X(ازX1 بهX2) حاضر است Y1 Y2 واحد از Y از دست بدهد تا هنوز در سطح مطلوبیت مربوط به منحنی بی تفاوتی I باقی بماند. هرچند مرف کننده مقدار بیشتری از کالای X را به دست آورد، برای واحدهای اضافی آن حاضر است هر بار مقدار کمتری را از کالای Y از دست دهد. ما می توانیم نسبتی که مصرف کننده حاضر است براساس آن دو کالا را با یکدیگر مبادله کند به صورت زیر نشان دهیم.
یعنی نرخ نهایی جانشینی دو کالای Xو Y مساوی نسبت تغییرات بین دو کالا است.
∆Y مقداری از کالای Y است که مصرف کننده حاضر است در قبال تغییرات مقدار از کالایX ، از دست بدهد، با فرض این که در سطح مطلوبیت ثابتی قرار داشته باشد.
می دانیم چنانچه مصرف کننده از نقطه ای به نقطه ای دیگر روی منحنی بی تفاوتی حرکت کند، سطح مطلوبیت آن یکسان خواند ماند، مثلا وضعیت رفتن از ترکیب X1 Y1
به ترکیب X2 Y2 را در نظر بگیرید. می توان گفت مقدار مطلوبیتی که مصرف کننده با از دست دادن کالایY از دست می دهد (از Y1 به Y2) مساوی مقدار مطلوبیتی است که او از به دست آوردن کالای X (از X1 به X2 ) به دست می آورد.
پس می توان نوشت:
طرفین تساوی فوق را بر ∆X . تقسیم می کنیم:
یا
چون داریم:
پس
یعنی نرخ نهایی جانشینیX برای Y مساوی نسبت به MUXبهMUY است. معمولاً نرخ نهایی جانشینی کالا را با علامت منفی نشان می دهند.
2- شکلهای خاص منحنی های بی تفاوتی
شکل های منحنی های بی تفاوتی که ملاحظه کردیم شکل عمومی این نوع منحنی ها را نشان می دهد. چنانچه منحنی های بی تفاوتی به صورت شکل 20 باشد این امر بیان کننده جانشینی کامل دو کالاX و Y می باشد.

در این حالت یک واحد از کالای X به جای یک واحد از کالای Y جانشین می شود.
اگر منحنی های بی تفاوتی به صورت شکل 21 باشد، دو کلاا را کلاای مکمل می نامند.(مثل اتومبیل و لاستیک اتومبیل)

3- خط بودجه مصرف کننده
موقعیت تعادل مصرف کننده
اکنون می خواهیم با وارد کردن خط بودجه مصرف کننده و چگونگی خرید مصرف کننده از دو کالا، ضمن تعیین موقعیت تعادل مصرف کننده، منحنی تقاضای او را به دست آوریم.
فرض می کنیم بودجه ای که مصرف کننده برای خرید دو کالا Y و X اختصاص داده است I ریال باشد. قیمت کالاهای Y و X را نیز با و نشان می دهیم. اگر این مصرف کننده تمام بودجه خود یعنی I ریال را به خرید کالای Y اختصاص دهد می تواندI/PY واحد از کالای Y خریداری کند و اگر تمام این مبلغ را به خرید کالای X تخصیص دهد قادر است حداکثر I/ X واحد از کالایX خریداری نماید. اگر این دو مقدار از کالای Y و X را بر روی محورهای مختصات نشان دهیم دو نقطه I/PY وPX I/ به دست می آید.
از وصل دو نقطه مذکور خطی به دست می آید که آن را خط بودجه می نامند(شکل 22).

معاله خط بودجه به صورت زیر خواهد بود:
I =
یا
Y =
یا
Y =
عبارت یا نسبت قیمت دو کالا را شیب خط بودجه گویند.
برای اینکه بدانیم مصرف کننده کدام مجموعه از دو کالا( بر روی کدام منحنی بی تفاوتی) را انتخاب خواهد کرد، منحنی های بی تفاوتی و خط بودجه مصرف کننده را در یک دستگاه مختصات رسم می کنیم. (شکل 23)

با توجه به اینکه گفتیم هر مصرف کننده تعداد زیادی منحنی های بی تفاوتی دارد، یکی از این منحنی های بی تفاوتی به طوری که در شکل 23 ملاحظه می شود بر خط بودجه مصرف کننده مماس می گردد (نقطه E).
نقطه E نقطه ایست که مجموعه کالای مربوط به آن یعنی و واحد از دو کالای X و Y، مصرف کننده را به تعادل می رساند. تعادل مصرف کننده یعنی موقعیتی که او بتواند با بودجه محدود خود حداکثر مطلوبیت را به دست آورد. شیب منحنی بی تفاوتی و شیب خط بودجه در نقطه E مساوی هستند.
4-تغییر قیمت کالاها با فرض ثبات درآمد و استخراج منحنی تقاضای مصرف کننده
در صورتی که قیمت یکی از دو کالا تغییر کند شیب خط بودجه یعنی تغییر می کند. تغییر شیب خط بودجه باعث می شود که موقعیت حداکثر مطلوبیت مصرف کننده یعنی موقعیت تعادل مصرف کننده نیز تغییر پیدا کند.
با فرض ثبات درآمد فرض می کنیم که قیمت کالای X کاهش پیدا کند. اگر مصرف کننده تمام درآمد خود I را به خرید کالای X تخصیص دهد مقدار بیشتری، در مقایسه با زمانی که قیمت X کاهش نیافته بود، می تواند خریداری کند. اگر مقدار خرید مصرف کننده از کالای X باشد بعد از کاهش قیمت آن (از به ) مقدار خرید به بیشتر می گردد. در این حالت خط بودجه جدید خط است(شکل 24).

حال ببینیم که با تغییر خط بودجه، وضعیت تعادل مصرف کننده به چه صورت خواهد بود.
در شکل 25 ملاحظه می شود که موقعیت تعادل جدید مصرف کننده در این حالت به جای نطقه نقطه خواهد بود. خط بودجه جدید در نقطه با منحنی بی تفاوتی بالاتر مماس می شود. (9)
براثر کاهش قیمت کالای، مصرف کننده مقدار مصرف کالایX را با اندازه واحد افزایش و مصرف کالایY را به میزان واحد کاهش می دهد. اگر با کاهش مجدد قیمت کالای (از به )، نقاط تعادل و را پیدا و به هم وصل کنیم(شکل 26)، خطی دست می آید که منحنی قیمت –مصرف(10) (PCC) نامیده می شود.

اکنون از طریق شکل 26 به ارحتی می توان منحنی تقاضای مصرف کننده را برای کالای Xاستخراج کرد. این منحنی در شکل 27 رسم شده است. به طوری که ملاحظه می گردد برای استخراج منحنی تقاضا، مقدارX را به ازاء قیمت های مختلف به دست آورده و نقاط حاصل از مجموعه های قیمت و مقدار را به هم وصل می کنیم که منحنی تقاضای مصرف کننده برای کالایX به دست می آید.
بدین ترتیب ملاحظه کردیم که می توان رفتار مصرف کننده و چگونگی تقاضای او را برای یک کالا براساس منحنی های بی تفاوتی پیش بینی کرد.

پی نوشت ها :
1- Utility
2- Marginal utility
3- H. Gossen(1810-1858)
4- K. Menger (1840-1912)
5- L. Walras (1835-1882)
6- W.S. Jevons
7- به طور کلی می توان گفت گرایش مصرف کننده به برقرار تساوی مذکور است و موفقیت او در این امر به چگونگی تقسیم پذیری کالاها و دقت وی در تخصیص حد مطلوب پولش به خرید کالاهای مختلف بستگی دارد.
8- از هر مجموعه از دو کالا یک نقطه در دستگاه مختصات معین می شود. اگر نقاط به دست آمده را به هم وصل کنیم، یک منحنی بی تفاوتی رسم می شود.
9- اگر فرض کنیم100 I= ، و و و ریال باشد، شما می توانید به راحتی شکل را رسم و نتیجه بگیرید.
10- Price-Consumption Curve (PCC)
منبع مقاله :
محتشم دولتشاهی طهماسب (1390) مبانی علم اقتصاد: اقصاد خرد، اقتصاد کلان تهران: چاپ سی و یکم، ویراست ششم (1390)
مفاهیم و تعاریف علم اقتصاد
تعریف علم اقتصاد
اگر مزد کارگران افزایش یابد، قیمتها نیز افزایش پیدا می کنند؟ آیا ارزش ریال باز هم در مقابل ارزهای خارجی کاهش می یابد؟
آیا کشورهای خارجی به جمهوری اسلامی ایران تورم صادر می کنند؟ دلایل افزایش و یا کاهش قیمت نفت چیست؟
این نوع سئوالات و سئوالات مشابه برای افراد یک ملت و اقتصاد هر مملکتی بی اهمیت نیست. اصولا چرا دولت، قیمت ها را تثبیت نمی کند؟
علم اقتصاد به این گروه سئوالات پاسخ داده و در نظر دارد راههائی نشان دهد که از طریق آنها بتوان به اهداف اقتصادی معینی جامه ی عمل پوشید. علم اقتصاد به سئوالات زیر نیز پاسخ می دهد:
دولت برای کند کردن سیر صعودی افزایش قیمت ها چه اعمالی را باید انجام دهد؟ چه امکاناتی برای از بین بردن بیکاری وجود دارد؟
بطور کلی می توان گفت:
وظیفه علم اقتصاد این است که نشان دهد چگونه می توان کالاهایی را جهت ارضاء احتیاجات و نیازهای انسانی به بهترین وجه و با کمترین هزینه، تولید نمود به علاوه چگونگی توزیع و مصرف این کالاها را نیز مشخص می کند. بدین سبب است که آلفرد مارشال یکی از اقتصاددانان می گوید که علم اقتصاد، علم بررسی رفتار انسان در زندگی روزمره اش می باشد چون فعالیتهای مربوط به تولید، توزیع و مصرف کالا، فعالیتهای روزمره انسانی محسوب می شود.
بطور خلاصه می توان گفت که اقتصاد، علم مربوط به بررسی چگونگی تولید، توزیع و مصرف کالاها و همچنین علم مربوط به بررسی نتایج این گونه فعالیتها است.
تعاریف متعدد دیگری از علم اقتصاد وجود دارد که چند مورد از آن را ارائه می کنیم:علم اقتصاد، علمی است که مبادلات بین انسان را با و یا بدون پول مورد بررسی قرار می دهد.
علم اقتصاد، علم بررسی ثروت است.
علم اقتصاد، علمی است که هدف آن مطالعه در بهزیستی انسان است.
4- علم اقتصاد دانشی است که پدیده های اقتصادی را تفسیر و روابط آنها را با یکدیگر تعیین می نماید (آیت الله باقر صدر).
نیاز بعنوان مبانی رفتار اقتصادی
انسان دارای آرزوهای متعدد و متنوعی است که در جهت برآوردن آنها تلاش می کند. بشر بعنوان یک عنصر بیولوژیک برای ادامه حیاتش نه تنها نیاز به غذا خوردن، لباس و مسکن دارد بلکه محتاج به برآوردن نیازهای معنوی از قبیل عبادت کردن، آموزش، مسافرت رفتن و استراحت کردن می باشد.
اگر انسان نتواند برخی احتیاجات حیاتی را برآورده کند، احساس کمبود خواهد کرد و درصدد رفع این کمبود بر می آید و حتی در برخی از موارد، برآوردن نیاز با زندگی و حیاتش رابطه پیدا می کند. بطور کلی می توان گفت که نیاز، احساس کمبودی است که برای انسان بوجود می آید و انسان در رفع آن تلاش می کند.
معمولا نیازها و احتیاجات انسان متعدد و نامحدود است. از طرف دیگر کالاهایی که در اختیار بشر وجود دارد و می تواند در جهت برآوردن خواسته های انسان مورد استفاده قرار گیرد، محدود است. لذا انسان باید کالاهای کمیاب را به صورتی در ارضاء احتیاجات خود مورد استفاده قرار دهد که بتواند حداکثر نیازها را برآورده کند. انسان برای تحقق این امر مجبور به اقتصادی رفتار کردن خواهد شد. لذا رفتار اقتصادی یعنی فعالیت برنامه ریزی شده انسان که درصدد است ارضاء احتیاجات را با توجه به کمیابی (کالاها) بهبود بخشد.
انواع نیازها:
نیازهای انسان را می توان با توجه به معیارهای مختلف تقسیم بندی کرد:
- نیازهای فردی و اجتماعی: گفتیم که نیاز، احساس کمبودی است که به انسان دست می دهد. حال ممکن است که این احساس کمبود در سطح فردی و یا گروهی (اجتماعی) باشد.
- نیازهای اساسی و نیازهای لوکس: نیازهای اساسی یا نیازهای زندگی، نیازهایی هستند که انسان بعنوان یک عنصر بیولوژیک دارا می باشد. این نیازها مثل غذا خوردن، لباس پوشیدن و داشتن مسکن است. نیازهای لوکس نیز نیازهایی غیر از نیازهای اساسی هستند. البته تفکیک این دو نیاز در جوامع مختلف بطور نسبی میسر است. ممکن است نیازی در جامعه ای خاص جزء نیاز اساسی بشمار رود، در حالی که در جامعه ای دیگر، نیاز لوکس محسوب گردد.
- نیازهای مادی و غیرمادی: نیازهای مادی انسان نیازهای ملموس هستند از قبیل غذا، لباس و غیره، در حالیکه نیازهای غیرمادی، نیازهای معنوی مثل عبادت کردن، تفریح کردن، عدالت خواهی و غیره می باشد.
3- کالاها بعنوان وسیله ی ارضاء نیاز
تمام وسائلی که نیازهای اساسی را بطور مستقیم و یا غیرمستقیم برآورده می کنند، کالا گویند. کلمه کالا بطور کلی در برگیرنده ی مفهوم مادی آن مثل کالاهای شیئی(اتومبیل، نان و غیره) و کالاهای غیرشیئی یا خدمات (مثل سلمانی و امثالهم) می باشد.
کالاها را نیز می توان به گروههای مختلفی تقسیم کرد
- کالاهای مجانی و کالاهای اقتصادی: تمام کالاهای موجود بر روی این کره خاکی از طریق فعالیتهای انسان تولید نمی شوند. کالاهای وجود دارند که خداوند بطور رایگان در اختیار بشر قرار داده است. این کالاها- مثل هوا و نور آفتاب- را کالاهای آزاد و یا مجانی گویند. معمولاً با توجه به اینکه انسان برای تهیه این گونه کالاها، زحمتی متقبل نمی شود لذا حاضر نیست برای اکتساب آنها نیز قیمتی پرداخت کند. به هر صورت اغلب کالاهائی که مورد نیاز انسان است به اندازه کافی در اختیار بشر گذاشته نشده است. این نوع کالاها را که در تولید و ایجاد آنها محدودیت وجود دارد کالاهای اقتصادی گویند.
- انواع کالاهای اقتصادی: بطور کلی کالاهای اقتصادی را می توان بصورت زیر تقسیم بندی کرد:
الف- کالاهای مادی و کالاهای غیرمادی (یا خدمات): گفتیم کالاهای مادی یا کالاهای شیئی کالاهایی از قبیل اتومبیل، نان، کره و غیره هستند. کالاهای غیرمادی و یا خدمات، ناشی از کار انسان است که در جهت تأمین نیازهای بشری انجام می شود مثل خدمات مشاوره ای، خدمات بانکی و بیمه و امثالهم.
ب- کالاهای مصرفی و کالاهای سرمایه ای: کالاهایی را که مستقیماً به مصرف می رسند کالاهای مصرفی گویند. کالاهای سرمایه ای و یا کالاهای تولیدی کالاهایی هستند که در روند تولید (جهت تولید کالا) بکار برده شده و بطور غیر مستقیم به مصرف می رسند. هدف از تولید کالاهای سرمایه ای از قبیل ماشین آلات، در نهایت، مصرف است.
ج- کالاهای بادوام و کالاهای بی دوام: کالاهای بادوام کالاهایی هستند که در مدت زمان طولانی مورد استفاده قرار می گیرند. آنها یا کالاهای مصرفی(مثل یخچال) و یا کالاهای سرمایه ای (ماشین آلات) هستند. کالاهای بی دوام معمولاً با یکبار مصرف از بین می روند (مثل نان)
د- کالاهای مکمل و کالاهای جانشین: کالاهای مکمل کالاهایی هستند که بموازات یکدیگر مورد تقاضا واقع می شوند. مثلاً اتومبیل و لاستیک اتومبیل دو کالای مکمل محسوب می گردند. کالاهای جانشین به آن دسته از کالاها اطلاق می شود که بتواند بجای یکدیگر جانشین شوند. مصرف کننده می تواند مصرف کبریت را جانشین استفاده از فندک نماید.عوامل تولید و کمیابی
عواملی که انسان به کمک آنها کالاهایی را برای ارضاء احتیاجات خود تولید می کند، عوامل تولید نامند. عوامل تولید را بطور کلی می توان به سه گروه تقسیم کرد:
-تمام هدایای طبیعی مثل زمین، آب، نیروی اتم، نیروی باد و غیره، بطور خلاصه «طبیعت».
-تمام نیروهای انسانی، اکتسابی و یا ارثی، جسمانی و یا روحی- بطور خلاصه «کار».
-تمام وسائلی که توسط انسان ساخته و کامل شده و فقط بخاطر خود وسایل مصرف نمی شوند بلکه برای تولید کالاهای دیگر مورد استفاده قرار می گیرند مثل ابزار و ماشین آلات، بطور خلاصه «سرمایه».
این عوامل (طبیعت، کار و سرمایه) را عوامل تولید می نامند زیرا بوسیله آنها کالاهایی تولید می شود که نیازهای انسان را برآورده می کند.
عوامل تولید را نیز بصورت عوامل سه گانه زمین، کار و سرمایه تقسیم کرده اند.
از سه عامل برشمرده فوق، عوامل تولید زمین و کار را عوامل اصلی و عامل سرمایه را عامل مشتق شده می نامند چون عامل سرمایه به کمک دو عامل تولید دیگر ایجاد می شود. البته در دنیای امروز «مدیریت» نیز عامل اصلی تولید تلقی می شود.
حال با این مقدمه ببینیم «کمیابی» در اقتصاد به چه مفهوم است. اگر عوامل تولید بصورت نامحدود وجود داشتند هیچگونه مشکل اقتصادی بوجود نمی آمد. می توانستیم هر کالایی را به هر اندازه که مورد نیاز بود تولید کنیم و از این طریق تمام حتیاجات بشر تأمین می شد. ولی در دنیایی که انسان در آن زندگی می کند قانونی به نام قانون کمیابی وجود دارد که حتی در مورد کشورهای صنعتی نیز مصداق دارد.
لذا بشر باید عوامل تولید کمیاب خود را در تولید کالاهایی بکار ببرد که بتواند از طریق آنها، تعداد بیشتری از احتیاجات و نیازهایش را برآورده کند.
5- بازار
«بازار» یکی از مفاهیم مهم در علم اقتصاد است. وقتی انسان کلمه بازار را می شنود شاید در وحله ی اول در نظرش بازار میوه و چیزی شبیه به این مجسم شود، حال آنکه بازار به مفهوم اقتصادی به هر گونه انجام مبادله ای، اطلاق می شود.
بطور کلی می توان یکی از سه خصیصه زیر را برای وجود یک بازار در نظر گرفت:
الف: بازار مکانی است که خریداران و فروشندگان آزادانه یکدیگر را ملاقات می کنند.
ب: مکانی است که در آن مبادله کالا و یا خدمتی صورت می گیرد.
ج: بازار الزاماًا از نظر جغرافیائی نباید به مکان خاصی اطلاق گردد.
بدین ترتیب اگر چنانچه مبادله کالا و یا خدمتی بین خریداران و فروشندگان براساس مکالمه تلفنی انجام شده باشد در این صورت نیز اصطلاحاً بازار بوجود آمده است.
بازارها را از یک طرف می توان به بازار کالا و بازار عوامل تولید تقسیم بندی کرد. از طرف دیگر هر کدام از این بازارها نیز به بازار رقابت کامل، رقابت ناقص و رقابت انحصاری تقسیم می شوند که در بخش مربوط به انواع بازار به بررسی بیشتر آنها می پردازیم.
تقسیم بندی دیگری از بازارها وجود دارد که در آن، نوع کالاها و یا عوامل تولیدی که در آنها عرضه و یا تقاضا می شوند، معیار تقسیم بندی قرار می گیرد. مثلاً بازار کالاها را می توان به بازار سبزیجات، قهوه و امثالهم تقسیم نمود.
6- مدار ساده اقتصادی
اگر جوامع را مورد بررسی قرار دهیم می بینیم که گروه هایی با اهداف مشخصی دور هم جمع شده اند. یکی از این گروه ها، خانوارها هستند. مشخصه ی اصلی خانوارها، مصرف است. گروه دیگری را در جامعه می توان دید که هدف از اجتماع آنها، تولید است. این گروه ها را در اقتصاد، بنگاه های تولیدی می نامند. اکنون یک مدل ساده اقتصادی با این دو بخش خانوار و بخش بنگاه های تولیدی را در نظر بگیرید. این دو بخش با یکدیگر رابطه متقابل دارند، چگونه؟
درمدل دو بخشی جریان چرخشی درآمد، حالت تعادل وضعیتی است که در آن تمایلی برای تغییر در سطوح درآمد (Y) و هزینه (E) و تولید یا خروجی (O) وجود ندارد، که بدین صورت است:
Y = E = O
در این مدل هزینههایی که خریدار (خانواده) انجام میدهد، درآمد فروشندگان (شرکتها) میشود. شرکتها پس از اختصاص بخشی از این درآمد بین عوامل تولید مانند نیروی کار، سرمایه و مواد اولیه، آن را به صاحبان صنایع منتقل میکنند. صاحبان صنایع نیز آن را صرف تولید کالا میکنند که این منجر به ایجاد یک جریان چرخشی درآمد میشود.
این جریان چرخشی درآمد متشکل از مفروضات زیر است: اقتصاد شامل دو بخش است: خانوادهها و شرکتها.خانوادهها تمام درآمد (Y) خود را صرف تهیه کالا و خدمات یا مصرف (C) میکنند. هیچ پساندازی (S) در کار نیست.تمام خروجی (O) تولید شده شرکتها، توسط خانوار از طریق هزینه شان (E) خریداری میشود.هیچ بخش مالی وجود ندارد.بخش دولت وجود ندارد.بخش مداخله گر خارجی نیز وجود ندارد.
اول از طریق ارائه و دریافت کالاها و عوامل تولید. دوم از طریق دریافت و پرداخت پول تحت عنوان قیمت عوامل تولید (مزد، مال الاجاره، بهره و سود) و قیمت کالاها. شکل 1، نمونه ساده ای از مدار اقتصادی را نشان می دهد. راجع به مدار اقتصادی در قسمت سوم کتاب بیشتر صحبت می کنیم.
جریان چرخشی درآمد یک مفهوم برای درک بهتر از اقتصاد به عنوان یک کل میباشد. در ابتداییترین حالت، آن را به صورت یک اقتصاد ساده متشکل از بنگاه و خانواده در نظر میگیریم که در یک «نمودار چرخشی جریان» نمایش داده میشود. در این حالت ساده از اقتصاد، خانوادهها نیروی کار مورد نیاز بنگاهها برای تولید کالا و خدمات را فراهم میکنند. بنگاهها به خانوادهها در ازای نیروی کاری که ارائه میدهند درآمد (حقوق) میپردازند. این فعالیتها با خطوط سبز در نمودار نشان داده شدهاند
که این درآمد به نوبه خود صرف کالا و خدماتی که بنگاه تولید مینماید میشود. این فعالیتها نیز توسط خطوط آبی رنگ در نمودار بالا نشان داده شدهاند. معاملاتی که رخ میدهند جریانهای مالی را تشکیل میدهند.
نمودار چرخشی جریان، وابستگی متقابل "جریان" یا فعالیتهایی که در اقتصاد رخ میدهد (مانند تولید کالا و خدمات یا همان"محصول نهایی") و درآمدی که از تولید به دست آمده را نشان میدهد. این جریان چرخشی نشان دهنده تساوی بین درآمد حاصل از تولید (و پرداختی بنگاهها به عوامل تولید) و ارزش کالا و خدمات تولید شدهاست.
با ایجاد شدن جریان مبادله کالاها بتدرج پول بوجود اومد و پا گرفت که بعدا بیشتر راجع بهش صحبت میکنم. در شکل بالا همینطور که میبینید خانواده های برای تامین مایحتاج به بازار میرند و خرید میکنند. کالاها از بازار به خونه میاد و ما به ازاء اون پول پرداخت میشه. اون کالاها رو تولید کنندگان تو بازار عرضه کردند که در ازاء فروش اونها درآمد کسب میکنن. اونها هم برای تولید نیاز به یسری از عوامل تولید دارند که استفاده از اونها هزینه بر هست. لذا اونها رو از کجا تهیه میکنن؟ بازار عوامل تولید و برای اونها پولی میپردازند. حالا کی اون عوامل رو عرضه میکنه؟ خانواده ها که از حاصل عرضه اونها درآمدی کسب میکنند که میتونن باهاش خرید کنند.
7- منحنی امکانات تولید
جدول زیر را در نظر بگیرید. این جدول فرضی ترکیبات مختلف دو کالا (مثل پوشاک و غذا) که یک کشور می تواند در یک مدت زمان معین (مثلاً یک سال) با استفاده از کلیه عوامل تولید موجود خود، تولید کند را نشان می دهد (جدول 1).حال اگر هر مجموعه از غذا و پوشاک (مثلاً 8 و 0، 7 و 2/020، ...، 0 و 7) را به صورت یک نقطه در دستگاه مختصات تعیین و به هم وصل کنیم، منحنی ای به دست می ی که به آن منحنی امکانات تولید گویند. توجه کنید واحدهای غذا را روی محور y ها و واحدهای پوشاک را روی محورX ها در نظر می گیریم.
غذا (میلیون واحد)
پوشاک (میلیون واحد)
876543210
020/24560/5640/670/67
جدول 1. ترکیبات مختلف دو کالا
پس:
منحنی امکانات تولید منحنی ای است که مجموعه های مختلف دو کالا را که یک کشور می تواند به طور حداکثر، با استفاده از عوامل و منابع تولیدی موجود خود، تولید کند را نشان می دهد.
اگر کشوری در نطقه x تولید کند، مجموعه 4 میلیون واحد پوشاک و 6 میلیون واحد غذا تولید کرده است. اگر کشور در یکی از نقاط داخل و زیر منحنی تولید کند، از تمام امکانات تولیدی خود استفاده نکرده است. از طرف دیگر عوامل تولید موجود اجازه تولید در خارج و بالای منحنی امکانات تولید (مثلاً نقطه W) را نمی دهد.
توجه کنید این کشور فرضی طبق جدول می تواند حداکثر 8 میلیون واحد غذا (و صفر واحد پوشاک) یا 7 میلیون واحد پوشاک (و صفر واحد غذا) و یا مجموعه های مختلفی از این دو کالا را تولید کند
در نمودار 3 می بینید که اگر کشور در نطقه v (زیر منحنی امکانات تولید) تولید کند، با استفاده بیشتر از عوامل تولید می تواند مقادیر تولید را با رفتن به نقاطی مثل x و y (نقاط روی منحنی) افزایش دهد.
آیا می توان منحنی امکانات تولید را به طرف راست منتقل کرد؟
پاسخ مثبت است. چنانچه بازدهی عوامل تولید افزایش یابد و یا مقادیر عوامل تولید افزایش پیدا کند، می توان مقادیر بیشتری از دو کالا تولید کرد. در نمودار 4 ملاحظه می کنید که منحنی امکانات تولید با افزایش بازدهی عوامل تولید (یا از طریق دسترسی به عوامل تولید بیشتر) از موقعیت AB به وضعیت 'A'B نقل مکان پیدا کره و باعث تحقق رشد اقتصادی شده است.
8- نظریه ی ارزش
در این نظریه این سئوال مطرح می شود که معیار سنجش ارزش یک کالا چیست؟
معمولاً به این سئوال در قالب سه نظریه پاسخ داده شده است:نظریه ی ارزش- کار. براساس نظریه ی مذکور، کالا بدان جهت ارزش دارد که برای ساخت آن نیروی کار به کار رفته است. معیار سنجش ارزش در این نظریه، کار محتوای کالاست. این نظریه برای اولین بار توسط آدام اسمیت مطرح شد.
-2 نظریه ی ارزش- هزینه. براساس این نظریه، ارزش کالا با توجه به هزینه ی عوامل تولید، تعیین می شود.
- 3نظریه ی ارزش- مطلوبیت. نظریه ای که براساس تفکرات استانلی جونز (1881-1835)، لئون و الراس (1910-1834) و کارل منگر (1921-1840) پایه گذاری شده است به نظریه ی ارزش- مطلوبیت مشهور است. براساس این نظریه، ارزش کالا بستگی به مطلوبیت نهایی دارد که عاید مصرف کننده ی آن می شود.
پایه نظریه ی جدید ارزش که به وسیله ی آلفرد مارشال طرح شده، ترکیبی از دو نظریه ی ارزش-هزینه و ارزش-مطلوبیت است.
9- مسائل اساسی اقتصادی
هر نظام اقتصادی باید قادر باشد به سه سئوال اساسی پاسخ دهد. این سه سئوال که به مسائل سه گانه اقتصادی مشهور است عبارتند از:
الف- چه کالاهایی باید تولید شود و به چه مقدار؟
یعنی از بین هزاران کالا و خدمات، کدامیک را باید انتخاب و تولید کرد. در ثانی مقدار تولید هر کدام چه مقدار است؟ آیا باید پوشاک تولید کرد یا غذا؟ و اگر باید هر دو کالا تولید شود، کدام یک بیشتر و کدام یک کمتر.
ب- کالاها چگونه باید تولید شوند؟
بعد از اینکه مشخص شد چه کالایی و به چه مقدار باید تولید شود، این سئوال مطرح است که کالای مذکور را باید با چه روش فنی تولید کرد. آیا به عنوان مثال الکتریسته را باید از آبشار یا نفت و یا اتم تولید کرد.
پ- کالاها باید برای چه افرادی تولید شود؟
بعد از اینکه به سئوال الف و ب پاسخ گفته شد، این سئوال مطرح می شود که کالاهای تولیدی چگونه بین افراد اجتماع توزیع می گردد. آیا باید کالاهای تولید شده به افراد ثروتمند تعلق گیرد یا به افرادی که دارای درآمد کمتری هستند؟
بدیهی است هر نظام اقتصادی می کوشد با توجه به معیارهای حاکم در جامعه به سئوالات فوق پاسخ داده و به راه حل های حد مطلوب این مسائل دسترسی پیدا کند.
10 - واحدهای تجاری و بازرگانی (شرکت ها)
فعالیت های بازرگانی و تجاری به وسیله واحدهای تجاری یا شرکت ها که آنها را در اقتصاد بنگاه نامند انجام می شود. امور تجاری و بازرگانی ممکن است از طریق یک فرد، جمعی از افراد یا به وسیله دولت انجام شود. انواع واحدهای تجاری را می توان به سه گروه کلی زیر تقسیم کرد:
الف- واحدهای تجاری خصوصی
ب- واحدهای تجاری دولتی
ج- واحدهای تجاری مختلط
ذیلاً به شرح مختصر هر یک و انواع آنها می پردازیم.
الف- واحدهای تجاری خصوصی
واحدهای تجاری خصوصی معمولاًً به وسیله یک فرد (تجارت یا کسب یک نفره) یا جمعی از افراد به وجود می آید. لذا واحدهای تجاری خصوصی را می توان به دو نوع: واحدهای تجاری انفرادی و واحدهای تجاری گروهی که شرکت های خصوصی نیز شامل این نوع می شود، تقسیم کرد.
فعالیت های تجاری در نوع نخست فقط از طریق یک نفر انجام می شود که خود سرمایه لازم را تهیه و مسئولیت فعالیت ها را به عهده دارد. آزادی در کار، محدود بودن واحد تجاری و ارتباط مستقیم با مصرف کننده از محاسن کسب یک نفره می باشد. در حالی که محدود بودن سرمایه، مسئولیت مستقیم در مقابل طلبکاران از معایب این نوع واحد تجاری محسوب می شود.
نوع دوم واحدهای تجاری خصوصی، واحدهای تجاری گروهی یا شرکت ها می باشد.
برخی از انواع شرکت ها را می توان به شرح زیر بر شمرد:
- شرکت سهامی- این شرکت بین چند نفر تشکیل شده و هر نفر به میزان سهم خود در قبال فعالیت های شرکت مسئولیت دارد. این نوع شرکت خود به دو نوع عام و خاص تقسیم می شود. بخشی از سرمایه شرکت در شرکت سهامی عام از طریق فروش سهام به مردم تأمین می گردد. در حالی که کل سرمایه در شرکت سهامی خاص در زمان تأسیس شرکت، توسط سهامداران تأمین خواهد شد.
- شرکت با مسئولیت محدود- مسئولیت هر یک از شرکاء محدود به سرمایه خود در شرکت است. کل سرمایه بین دو یا چند نفر در این نوع شرکت تقسیم شده است (مثلاً سرمایه متعلق به آقای الف و متعلق به آقای ب). فروش سهم هر یک مستلزم توافق سایر شرکاء است.
- شرکت تضامنی- در این نوع شرکت که بین دو یا چند نفر تشکیل می شود هر یک از صاحبان شرکت در قبال پرداخت کلیه قروض شرکت مسئولیت تام دارند. معمولاً این نوع شرکت بین اعضاء یک فامیل تشکیل می شود.
- شرکت مختلف سهامی- این نوع شرکت از ترکیب شرکت سهامی و شرکت تضامنی به وجود می آید. گروهی از شرکاء، سهامی و گروهی دیگر شرکت ضامن هستند (سهامداران نسبت به سهام و ضامن ها هر یک طبق مقررات شرکت تضامنی مسئولیت دارند)
.- شرکت غیرمختلط سهامی- این شرکت بین چند شرکت با مسئولیت محدود و چند شریک ضامن تشکیل می شود. این نوع شرکت از ترکیب مقررات شرکت با مسئولیت محدود و شرکت تضامنی به وجود می آید
- شرکت نسبی- شرکتی است که هر یک از شرکاء به نسبت سهم خود در قبال شرکت مسئولیت دارند.
- شرکت تعاونی تولید یا مصرف- هدف از تأسیس شرکت هایی که قبلاً عنوان شد معمولاً کسب حداکثر سود از فعالیت های تجاری و اقتصادی می باشد. در حالی که هدف عمده شرکت های تعاونی که بین چند یا گروهی از افراد تشکیل می شود، برآوردن نیازهای اعضاء می باشد.
شرکت تعاونی تولید و یا مصرف ممکن است مطابق اصول شرکت های سهامی یا طبق مقررات مخصوص که مورد توافق اعضاء قرار گیرد تشکیل گردد.
اصولی که حاکم بر شرکت های تعاونی است عبارتند از: اصل برابری اعضاء، اصل عضویت آزاد، اصل پرداخت سود به نسبت معاملات اعضاء با شرکت و بالاخره اصل فروش کالا با قیمتی کمتر از قیمت بازار.
ب- واحد تجاری دولتی
دارنده یا دارندگان این نوع واحدهای تجاری، نهادها و یا ارگان های دولتی بوده و جهت تسهیل و تسریع در امور اقتصادی و تجاری تشکیل می گردد. انواع مختلفی از واحدهای تجاری دولتی قابل تصور است. بحث مربوط به تأسیس یا عدم تأسیس شرکت های دولتی به موضوع چگونگی دخالت و یا عدم دخالت دولت در امور اقتصادی مربوط می شود که از آن در مطالب بعدی یاد خواهیم کرد.
ج- واحدهای تجاری مختلط
قسمتی از سرمایه در این نوع واحدها متعلق به بخش خصوصی و قستی دیگر متعلق به دولت می باشد. شبیه شرکت های تجاری خصوصی، انواع مختلفی از واحدهای تجاری مختلط می تواند تأسیس و تشکیل گردد.
با آرزوی توفیق برای دانشجویان عزیز
احمد عاقلی عضو هیات علمی دانشگاه
صفحات فعال جهت ارتباط با مخاطبین :
وب فراسوی اقتصاد : www.agheli.blogfa.com
کانال تلگرامی تحلیلهای اقتصادی : احمد عاقلی : @agheliahmad
صفحه شخصی جهت ارتباط : @ahmadagheli
برچسبها: فراسوی اقتصاد, اقتصاد مرند, مطالب اقتصادی, احمد عاقلی
