فراسوی اقتصاد
ایمیل مدیر وبلاگ جهت ارتباط  agheli88@yahoo.com

 حکایت وقت رسیدن مرگ

 

 بنده خدایی نشسته بود داشت تلویزیون میدیدکه یهو مرگ اومد پیشش...

مرگ گفت : الان نوبت توئه که ببرمت ...

 طرف یه کم آشفته شد و گفت :

داداش اگه راه داره بیخیال ما بشو بذار واسه بعد ...


 مرگ :

نه اصلا راه نداره. همه چی طبق برنامست. طبق لیست من الان نوبت توئه ...

اون مرد گفت :

حداقل بذار یه شربت بیارم خستگیت در بره بعد جونمو بگیر ...


مرگ قبول کرد و اون مرد رفت شربت بیاره ...

 توی شربت 2 تا قرص خواب خیلی قوی ریخت ...

مرگ وقتی شربته رو خورد به خواب عمیقی فرو رفت ...

مرد وقتی مرگ خواب بود لیستو برداشت اسمشو پاک کرد

و نوشت آخر لیست و منتظر شد تا مرگ بیدار شه ...


 مرگ وقتی بیدار شد گفت :

دمت گرم داداش حسابی حال دادی خستگیم در رفت!

بخاطر این محبتت منم بیخیال تو میشم

و میرم از آخر شروع به جون گرفتن میکنم!

 

نتیجه اخلاقی :

در همه حال منصفانه رفتار کنیم

و بی جهت تلاش مذبوحانه نکنیم


برچسب‌ها: تازه های اقتصادی, تازه های علمی, تازه های اجنماعی, فرهنگی و ورزشی در اقتصاد مرند
ارسال در تاريخ شنبه ۱۳۹۲/۰۱/۱۷ توسط احمد عاقلي
.: Weblog Themes By Blog Skin :.

پیج رنک

آرایش

طراحی سایت