دوستان من مثل گندمند
دوستان من مثل گندمند ، يعني يه دنيا برکت و نعمت ،
نبودنشان قحطي و گرسنگي
و من چه خوشبختم که زردي خوشه هاي گندم
در اطرافم موج ميزند.
ز خاک من اگر گندم برآید
|
ز خاک من اگر گندم برآید |
|
از آن گر نان پزی، مستی فزاید |
|
خمیر و نانِبا دیوانه گردد |
|
تنورش بیت مستانه سَراید |
|
اگر بر گور من آیی زیارت |
|
تو را خَرپشتهام رقصان نماید |
|
مَیا بیدف به گورم، ای برادر! |
|
که در بزم خدا غمگین نشاید |
|
زَنَخ بَربَسته و در گور خفته |
|
دهان افیون و نقل یار خاید |
|
بِدَرّی زآن کفن، بر سینه بندی |
|
خراباتی ز جانت درگشاید |
|
ز هر سو بانگ جنگ و چنگ مستان |
|
ز هر کاری به لابد کار زاید |
|
مرا حق از می عشق آفریدست |
|
همآن عشقم اگر مرگم بساید |
|
منم مستی و اصل من مِی عشق |
|
بگو از می بجز مستی چه آید؟ |
|
به بُرج روحِ شمسِالدین تبریز |
|
بِپَرّد روح من، یک دم نپاید |
مولانا
سخن روز :
عاشق باش! اما از عشق خود، بند نساز
هرچه بیشتر به دیگران بچسبی
آنها را بیشتر میترسانی !
آنها از تو خواهند گریخت
زیرا آزادی را دوست دارند!
میل به آزادی، از همهی ِ امیالِ آدمی قویتر و ژرفتر است.
به همین دلیل، حتی از عشق میتوان گذشت
اما از آزادی نمیتوان!
بنابراین، سعادتِ تو در خلوتِ توست
خلوت و تنهایی، هنر است؛
برچسبها: سخنان الهام بخش, پیامهای بزرگان, سخنان بزرگان, احمد عاقلی



