تعريف علم اقتصاد:
ممكن است تا كنون از علم اقتصاد تعاريف متعددي شنيده يا خوانده باشيد. ولي ساده ترين و جامع ترين تعريف از علم اقتصاد عبارت است از: علم اقتصاد، علم تخصيص بهينه منابع كمياب است. كميابي مهمترين موضوع علم اقتصاد مي باشد. فقط علم اقتصاد است كه به موضوع كميابي مي پردازد. اگر كميابي نبود علم اقتصاد هم بوجود نمي آمد. كميابي به اين معناست كه امكانات محدود و خواسته هايمان نامحدود مي باشد. مثلاً درآمد ما محدود است ولي كالاها و خدمات زيادي را مي خواهيم خريداري كنيم. بودجه كشور محدود است ولي نيازها و خواسته هاي زيادي است كه در جامعه وجود دارد. وقت ما كمياب است. نيروي انساني، زمين هاي حاصلخيز، آب، هواي سالم و ... همه منابع كمياب هستند.
منابع را در علم اقتصاد به منابع اقتصادي و غيراقتصادي تقسيم بندي مي كنند. منابع اقتصادي به منابعي گفته مي شود كه كمياب باشند. (نشانه كميابي قيمت است. هر كالا يا منبعي كه قيمت داشت به معني اين است كه آن كالا يا منبع كمياب است.) منابع غيراقتصادي كه در علم اقتصاد مورد بحث قرار نمي گيرند، منابعي است كه فراوان باشند. (نشانه فراواني مجاني بودن آن است.) مثلاً نور و هوا هرچند براي ادامه زندگي و حيات انسان و توليد كالاها، بسيار مهم هستند ولي به دليل اينكه فراوان است، در علم اقتصاد مورد بحث قرار نمي گيرند. پس هر چه كمياب باشد موضوع علم اقتصاد و بررسي هاي اقتصادي قرار مي گيرد.
هر كالا يا منبعي كه كمياب باشد، بايد آن را به نحو صحيح تخصيص داد. به عبارت ديگر تخصيص از كميابي نشأت مي گيرد. اگر كالا يا خدمتي فراوان باشد، ضرورتي به تخصيص آن نيست. مثلاً نور خورشيد و هوا فراوان است، هركس به هر شكلي كه مي خواهد مي تواند آن را مصرف كند. ولي بودجه فرد، بودجه كشور و وقت فرد محدود است. بنابراين بايد فكر كرد كه چگونه بودجه يا وقت خود را به نحو صحيح تخصيص دهيم. در بحث هاي علم اقتصاد هميشه گفته مي شود كه تخصيص بايد بهينه باشد. منظور از تخصيص بهينه در علم اقتصاد تخصيصي است كه ما را به هدف يا اهدافمان بيشتر نزديك نمايد يا در تحقق اهداف نقش و تأثير بيشتري داشته باشد. بنابراين بهينه بودن تخصيص به اهداف هر فرد بستگي دارد. به عنوان مثال اينكه شما وقت خود را به ورزش، درس خواندن، استراحت كردن و ... تخصيص دهيد، بستگي به هدف شما دارد. همه هدف علم اقتصاد (همانند بقيه علوم) اين است كه افراد را راهنمايي نمايد كه از امكانات خود به نحوي بهره برداري نمايند كه به بيشترين هدف خود دسترسي پيدا كنند. برخلاف تصور عامه هدف علم اقتصاد سودآوري و ... نيست. هر جامعه و يا فرد و يا بنگاهي هدف خود را تعيين مي كند و از علم اقتصاد براي بهتر رسيدن به اين هدف كمك مي گيرد. مي توان گفت كارايي كه به مفهوم حداكثر ستاده از داده معين است، محور اصلي بحث هاي علم اقتصاد است. در علم اقتصاد مي خواهيم از منابع كمياب حداكثر استفاده صورت پذيرد.
تعریف جامع از علم اقتصاد:
بررسی و مطالعه نحوه تخصیص بهینه منابع محدود و کمیاب جهت پاسخگویی به نیازهای نامحدود بشری بنحوی که حداکثر رضایتمندی را حاصل نماید.
انواع علم اقتصاد :
1- انواع علم اقتصاد از نظر حوزه مطالعه
2- انواع علم اقتصاد از نظر روش شناسی
3- انواع علم اقتصاد از نظر دوره زمانی بررسی
1- انواع علم اقتصاد از نظر حوزه مطالعه
الف) اقتصاد خرد
ب) اقتصاد کلان
الف) اقتصاد خرد (Microeconomics)
اقتصاد خرد (به انگلیسی: Microeconomics) شاخهای از علم اقتصاد است که به مطالعه منحصر به فرد اقتصاد، تجزیه و تحلیل بازار، رفتار مصرفکنندگان و خانوارها و بنگاهها میپردازد و اساس آن مدلهای ریاضی است.
اقتصاد خرد چگونگی رفتار انسانها و انتخابهایشان را در سطح واحدهای خرد یا کوچک اقتصادی مانند یک فرد، یک بنگاه، یک صنعت یا بازار یک کالای خاص بررسی میکند و به چگونگی تعامل بین خریداران و مصرفکنندگان و عوامل مؤثر در انتخاب خریداران میپردازد. اقتصاد خرد بهخصوص به الگوی عرضه و تقاضا برای کالاها و خدمات و همچنین تعیین قیمت خروجی در بازارهای خاص توجه دارد و معمولاً در بازارهایی که در آن کالاها در حال خرید و فروش هستند کاربرد دارد.
خرد ترجمه فارسی کلمه لاتین میکرو «micro» است. چنان که می دانیم خرد به معنی کوچک است. پس نباید تعجب کنیم که اقتصاد خرد مطالعه واحدهای کوچک اقتصادی تعریف می شود. حوزه اقتصاد خرد این موضوعات را در بر می گیرد:
• تصمیم گیری مشتری و به حداکثر رساندن مطلوبیت
• به حداکثر رساندن تولید و سود شرکت
• متعادل کردن یک بازار یا مرکز تجاری
• اثرات قوانین و آیین نامه های دولت بر یک بازار یا مرکز تجاری
• اثرات جانبی دادوستدها و فعالیت های دیگران
ب) اقتصاد کلان (Macroeconomics)
اقتصاد کلان را می توان به صورت «تصویر بزرگ» از اقتصاد تصور کرد. اقتصاد کلان به جای تجزیه و تحلیل تنها یک بنگاه یا مرکز تجاری بر کل تولید و مصرف در یک اقتصاد متمرکز است.
برخی از موضوعاتی که اقتصاد کلان مورد مطالعه قرار می دهد عبارتند از:
در اقتصاد کلان(Macroeconomics) روابط اقتصادي متغيرهايي مانند توليد، مصرف، پسانداز، سرمايهگذاري، درآمد، رشد اقتصادي، تورم و مانند اينها مورد بررسي و مطالعه قرار ميگيرد. به عبارت ديگر: اقتصاد کلان، بررسي وضع اقتصادي در سطح کل است
و برخلاف اقتصاد خرد که به بررسي قيمتها، مقدار خريد، فروش، هزينه، درآمد و غيره در سطح بنگاه ها و بازارهاي فردي ميپردازد، اقتصاد کلان مجموعه نظريههايي است که پديدههاي اقتصادي را در سطح مقادير جمعي تجزيه و تحليل ميکند
و مجموع رفتارها و واکنشهاي اقتصادي و نيز دورانهاي بازرگاني و تغييرات ايجادشده در بازارهاي کالاها و خدمات، کار، سرمايه و پول را مورد مطالعه قرار ميدهد. دامنه اقتصاد کلان بسيار گسترده و مشتمل بر نظريههاي سرمايهگذاري، توليد، درآمد، اشتغال، بيکاري، تورم، مصرف، سطح عمومي قيمتها، نظريههاي پولي و نرخهاي بهره، سود، هزينهها و بدهيهاي دولت، کسري بودجه، تجارت خارجي و بهطورکلي شامل مجموعه سياستهاي مالي و پولي و رشد اقتصادي و حتي پيش بيني تغيير آنها در آينده است.
سوالات و موضوعات مطرح در اقتصاد کلان
همان گونه که گفته شد، موضوعات و مفاهيم و سوالات فراواني را ميتوان يافت که در قالب اقتصاد کلان قابل طرح و بحث هستند، اما به نظر ميرسد مهمترين موارد بدينقرارند:
1- چه عواملي در تعيين ميزان توليد و اشتغال در جامعه موثرند و موجب نوسان آنها ميشوند؟
2- چه عواملي در تعيين سطح عمومي قيمتها موثرند و موجب نوسان آنها ميشوند؟ تورم و رکود چگونه بوجود ميآيند؟
3- چه عواملي در تعيين ميزان متوسط نرخ دستمزد در جامعه موثرند؟
4- چگونه ميتوان آثار مصرف، سرمايهگذاري، مخارج دولت و تجارت بينالملل بر سطح کلي توليد و اشتغال و قيمتهاي داخلي و رشد اقتصادي را مورد بررسي قرار داد؟
5- چه عواملي و چگونه کل توليد جامعه را بين مصرف و پسانداز تقسيم ميکنند و اين امر برتوليد، اشتغال و قيمتها چه آثاري بر جاي ميگذارند؟
6- چه عواملي موجب رشد مداوم در بخشهاي مختلف اقتصادي ميشوند؟
يادآور ميشود که در سطح کلان متغيرهاي اقتصادي مانند مصرف، توليد، سرمايهگذاري، پسانداز، هزينههاي دولتي و درآمد، همگي در سطح کلي مورد بررسي قرار ميگيرند.
اهداف اقتصاد کلان
هدفهاي اقتصاد کلان در گذشته و امروز گرچه تفاوتهاي عمدهاي را به ويژه از نظر سياستگذاريها و دخالت دولتها در امور اقتصادي داشته است، اما کليت آنها در جامعه تغيير چنداني نکرده است. مهمترين هدفهاي اقتصاد کلان دستيابي و يا نزديک شدن به موارد زير است:
1- اشتغال کامل: وضعيتي که در آن بيکاري غير ارادي (نوعا در مورد نيروي انساني) وجود نداشته باشد و يا در حداقل ممکن و قابل قبول باشد.
2- ثبات قيمتها: يعني سياستگذاران اقتصادي با سياستگذاريها و تصميمهاي خود سعي کنند با اقدامات مناسب طوري عمل کنند که قيمتها (قيمت کالاها، خدمات، عوامل توليد و غيره) نوسانات زيادي نداشته باشند.
3- توزيع عادلانه درآمد در جامعه: دسترسي همه آحاد جامعه به امکانات با تبعيض و تمايز نباشد، بهطوري که شکافهاي موجود بين دهکهاي درآمدي جمعيت کشور کم شود و يا حداقل، زيادتر نشود.
4- رشد و توسعه اقتصادي مداوم: که همان هدفغايي مادي و معنوي همه اقتصادهاي دنياست.
رشد اقتصادي چيست؟
هنگامي که درباره نرخ رشد اقتصادي به عنوان عامل اصلي افزايش سطح زندگي در بلندمدت صحبت ميکنيم، در واقع به اين پرسش مهم پاسخ ميدهيم که: تغيير مثبت محصول ناخالص ملي واقعي چگونه بايد حاصل شود؟
در نظريههاي رشد، روابط متقابل ميان عرضه عوامل، پسانداز و سرمايه در فرايند رشد بهصورت الگو بيان ميشود. در واقع در تابع توليد، آنچه موجب رشد اقتصادي ميشود، رشد مجموعه نيروي کار، رشد سرمايه و بهبود کاراييها يا دانش فني هستند که خود را در قالب بهرهوري عوامل نشان ميدهند.
هرکدام از اين منابع سهمي در رشد دارند، اما از آنجا که سهم نيروي کار تقريبا ثابت است و دانش فني نيز در کوتاه مدت تغيير چنداني ندارد، ازجمله مهمترين منابع براي رشد اقتصادي، رشد سرمايه است که در تعيين آن، پسانداز نقش بسيار مهمي ايفا ميکند و پسانداز هم به درآمد بستگي دارد
که خود به سرمايه وابسته است، لذا اگرچه با فرايندي وابسته به هم روبرو هستيم؛ اما نرخ پسانداز در يک سيستم اقتصادي متعادل تعيين کننده ميزان کالاهاي سرمايهاي ( و سطح توليد ) است. هرچقدر نرخ پسانداز بالاتر رود، امکان افزايش ميزان کالاهاي سرمايهاي و سطح توليد فراهمتر خواهد شد. افزايش نرخ پسانداز تا رسيدن نظام اقتصادي به وضع پايدار جديد، رشد اقتصادي را بالا ميبرد.
عواملموثر در کاهش رشداقتصاديکدامند
مجموعه عوامل موثر در کاهش رشد اقتصادي عبارتند از: عدم ثبات قيمتها، انحراف منابع از توليد، افزايش هزينههاي مبادله و تجاري، کاهش آزادي اقتصادي، وجود موانع مختلف در جريان سرمايهگذاري خارجي و کاهش آن، تسلط دولت بر موسسات مالي و دخالت در جريان اعتبارات و غيره. از طرف ديگر، معمولا رشد اقتصادي بيکاري را تحت تاثير قرار ميدهد؛
به همين دليل در بررسيهاي اقتصادي، رشد و بيکاري را با يکديگر مورد مطالعه قرار ميدهند. يعني به منظور ارزيابي وضعيت اقتصادي، توجه خاصي نسبت به رشد اقتصادي و بيکاري مبذول ميشود. رشد مثبت و پايدار نشانگر توان بالا و سلامت اقتصاد است اما افزايش بيکاري و نوسانات زياد رشد، نشانگر ضعف اقتصاد ميباشد. با افزايش توليد ناخالص ملي(GNP) از بيکاري کاسته ميشود و بالعکس. در اين مورد توجه
- تفاوت بین اقتصاد خرد و کلان
اقتصاد خرد یا اقتصاد میکرو راجع به رفتارهای گروههای انفرادی است، حال آنکه اقتصاد کلان یا ماکرو، رفتارهای اقتصادی در سطح کلی را مورد بررسی قرار میدهد. اقتصاد خرد، مباحثی چون رفتار مصرفکننده، رفتار تولیدکننده و چگونگی تعیین قیمت در بازارهای مختلف را دربر میگیرد. حال آنکه اقتصاد کلان، تغییرات متغیرهای اقتصادی از قبیل درآمد ملی، سطح اشتغال و سطح عمومی قیمتها را مورد مطالعه و تحلیل قرار میدهد.
تفاوتی ساده بین اقتصاد خرد و اقتصاد کلان وجود دارد. اقتصاد خرد مطالعه اقتصاد در سطح یک فرد، یک گروه و یا یک شرکت است. در سوی دیگر اقتصاد کلان مطالعه کلیت اقتصاد ملی است.
اقتصاد خرد بر مسایلی که بر افراد و شرکت ها اثر می گذارد متمرکز است. این می تواند به معنای مطالعه عرضه و تقاضا برای یک محصول خاص، تولیدی که یک فرد یا کسب و کار قادر به انجام آن است یا تأثیر قوانین بر کسب و کار باشد.
اقتصاد کلان بر مسائلی تمرکز دارد که بر اقتصاد به عنوان یک کل اثر می گذارند. برخی از متداول ترین موضوعاتی که اقتصاد کلان بر آنها تمرکز دارد نرخ بیکاری، تولید ناخالص داخلی یک اقتصاد و اثرات صادرات و واردات است.
هم در حوزه اقتصاد کلان و هم در حوزه اقتصاد خرد اغلب از اصول و فرمول های یکسانی برای حل مشکلات استفاده می شود، اقتصاد خرد مطالعه اقتصاد در مقیاس بسیار کوچک تر است در حالی که اقتصاد کلان، مطالعه مسائل اقتصادی در مقیاس بزرگ است.
رابطه اقتصاد خرد و اقتصاد کلان
ارتباط روشن و واضحی بین اقتصاد خرد و اقتصاد کلان وجود دارد چراکه سطح تولید و مصرف نتیجه انتخاب هایی است که به وسیله خانوارها و بنگاه ها صورت می گیرد و برخی از مدل های اقتصاد کلان به صراحت این ارتباط را برقرار می کند.
بیشتر مباحث اقتصادی ای که در تلویزیون و روزنامه ها پوشش داده می شوند مربوط به اقتصاد کلان هستند. البته به یاد داشته باشیم که اقتصاد چیزی بیش از تلاش برای کشف زمان بهبودی اقتصاد و یا کاری است که بانک مرکزی درباره نرخ بهره انجام می دهد.
تعاریف اولیه
• کالای مکمل و کالای جانشین: کالاهای مکمل کالاهایی هستند که به موازات یکدیگر مورد تقاضا واقع میشوند، مثل اتومبیل و لاستیک اتومبیل. کالاهای جانشین به آن دسته از کالاها اطلاق میشود که بتوانند جانشین یکدیگر شوند مثل فندک به جای کبریت.
• کالای مادی و کالای غیرمادی: کالاها بر دو نوع هستند: یا مادی اند (مثل نان و کره و اتومبیل) یا غیرمادی اند یعنی خدماتی هستند (مثل خدمات مشاورهای، خدمات بانکی و بیمه).
اهداف اقتصاد خرد
کی از اهداف اقتصاد خرد بررسی بازار و برقرار کردن یک رابطهٔ نسبی پولی بین کالاها و خدمات است. همچنین به بررسی موارد شکست بازار (مواردی که بازار قادر به تولید نتیجهٔ مطلوب و درخور نبوده) میپردازد و تئوریهایی را برای داشتن یک بازار رقابتی شرح میدهد.
در نظریه عرضه و تقاضا معمولاً فرض بر این قرار داده میشود که فضا کاملاً رقابتی است. این بدین معناست که خریداران و فروشندگان بسیاری در بازار وجود دارند و هیچکدام از آنها نمیتوانند بر قیمتها تأثیر بگذارند. درمعادلات زندگی واقعی این فرض با مشکل مواجه است زیرا بسیاری از خریداران و فروشندگان این توانایی را دارند که بر قیمتها تأثیرگذار باشند. در خصوص نظریهٔ عرضه و تقاضا در اغلب موارد تجزیه و تحلیل پیچیدهای نیاز است تا بتوان یک مدل عرضه و تقاضا ارائه داد.
قانون تقاضا و عرضه
بازار رقابتی کامل، بازاری است که در آن تعداد زیادی فروشنده، کالاهای مشابه را به تعداد زیادی از خریداران ،عرضه میکنند. قیمت در بازار به وسیله عرضه و تقاضا تعیین میشود. آلفرد مارشال، عرضه و تقاضا را به دو لبه قیچی تشبیه میکند که برای بریدن پارچه لازم است. او معتقد است که عرضه و تقاضا مانند دو تیغ قیچی، به یکدیگر کمک کرده، قیمت کالاها در بازار را تعیین میکنند. عرضه منعکس کننده شرایط کمیابی و تقاضا بیان کننده خواستهها و نیاز افراد میباشد. اگر کالایی کمیاب باشد ولی کسی تمایلی برای خرید آن نداشته باشد، واضح است که آن کالا نمیتواند قیمتی داشته باشد.
اقتصاد کلان
اقتصاد کلان شاخهای از علم اقتصاد است که به عملکرد، ساختار، رفتار و تصمیمگیری یک اقتصاد در کلیت آن میپردازد، خواه اقتصاد یک کشور باشد یا اقتصاد یک منطقه و یا اقتصاد جهانی.
اقتصاد کلان با بررسی شاخصهای کلی نظیر تولید ناخالص داخلی، نرخ بیکاری، شاخص قیمت سعی در فهم عملکرد کل اقتصاد دارد. در این راستا محققان اقتصاد کلان با ارائه مدلهایی رابطه میان عواملی همچون درآمد ملی، تولید، مصرف، بیکاری، تورم، پسانداز، سرمایهگذاری، تجارت بینالملل و مالیه بینالملل در اقتصاد را توضیح دهند. اقتصاد خرد و کلان دو شاخه عمده علم اقتصاد را تشکیل میدهند.
اقتصاد کلان در واقع مطالعه و تجزیه و تحلیل پدیدهها و متغیرهای کلی اقتصادی (متغیرهایی مانند سطح کل تولید جامعه و عوامل تشکیل دهندهٔ آن، سطح عمومی قیمتها، سطح اشتغال، رشد اقتصادی و متوسط دستمزدها برای تمامی کارگران شاغل در اقتصاد)، بررسی روابط بین آنها به منظور پیش بینی و اتخاذ سیاستهای مناسب در آینده، و تصحیح سیاستها و تصمیمات اقتصادی گذشته است.
اهمیت مطالعهٔ اقتصاد کلان
چون اقتصاد کلان مطالعهٔ متغیرهای اقتصادی در سطح کل یا جامعه است و از طرفی مسائل اقتصادی در سطح جامعه در بسیار موارد ابعاد غیر اقتصادی، به خصوص اجتماعی-سیاسی و حتی بینالمللی به خود میگیرند، بنابراین مطالعهٔ اقتصاد کلان از این نظر نیز اهمیت مییابد.
2- انواع علم اقتصاد از نظر روش شناسی
الف)اقتصاد اثباتی ( Positive Economic )
ب)اقتصاد دستوری ( Normative Economic )
الف)اقتصاد اثباتی ( Positive Economic )
بررسی و مطالعه پدیده های اقتصادی آنطور که هستند نه آنطور که باید باشند.
در اقتصاد اثباتی در رابطه با آن چه که هست بحث می شود و قضاوتهای ارزشی در آن وجود ندارد و با یک سری فروض و استدلال به نتایجی دست می یابند . به عبارت دیگر در اقتصاد اثباتی به كمك مفروضات به توصيف واقعيات پرداخته و در توصيف واقعيات موضوعات ارزشي راه نمييابندوبه توصيف پديدههاي اقتصادي در رابطه با آنچه كه هست اشاره ميشود. مثل اينكه اگر قيمت كالايي افزايش يابدمقدار تقاضا كاهش مييابد. هدف اقتصاد اثباتي توضيح نحوه تصميمگيري جامعه پيرامون مصرف، توليد و مبادله كالاهابوده که با يك سري فروض شروع و به نتيجه ميرسد. يعني تلاش برای درك رفتار و عمل سيستمهاي اقتصادي بدون قضاوت در رابطه با خوبي و بدي آن ها می باشد.اکثر مسایل اقتصاد خرد در حوزه اقتصاد اثباتی می باشد.
اقتصاد اثباتی به توصیف واقعیت ها و عملکرد اقتصادی می پردازد. برای مثال بررسی رابطه بین بیکاری و تورم، مطالعه اثر مالیات بر قیمت یک کالا، بررسی علل تورم و بیکاری در جامعه و غیره در حیطه اقتصاد اثباتی قرار دارد. این نوع بررسی ها با مراجعه به تیوری ها و چاچوب نظری علم اقتصاد و تطبیق آن با واقعیت های اقتصادی هر جامعه صورت میگیرد. حتی در چارچوب اقتصاد اثباتی بر اساس یک سری اصول پیش بینی میشود که اقتصاد در مقابل تغییرات خاص و در شرایط و یا بحران ها چگونه عکس العمل نشان خواهد داد.
اقتصاد اثباتی به عنوان نظریه ای که خود اساس منطقی نظریه نیوکلاسیک را تشکیل میدهد یک اختراع پس از جنگ محسوب میشود تا آن زمان این ادعا تیوری اقتصادی یک زمینه تحقیقی اثباتی (در مقابل دستوری) می باشد که به خوبی جا افتاده بود، اگر چه به نظر میرسد یک سری از طرفداران این ادعا معتقد اند که یک فرق بین واقعیت و ارزش ها جهت نیاز روش شناسی اقتصاد اثباتی کافی است. اما ادعای مذکور نه یک معیار منحصر به فرد روش شناسی اقتصاد اثباتی است و نه وجه تمایز منحصر به فرد آن محسوب می گردد.
با توجه به این واقعیت ککه در حال حاضر عنوان اقتصاد اثباتی به طور ضمنی هم بر روش عمل اقتصاد و هم بر مواد آن دلالت میکند جایگاه بحث مذکور پیچیده تر شده است. در واقع به صورت یک نوع تغییر (اثبات گرایی منطقی) از روش تیوری نوی کلاسیک از آن مقصد می باشد. روش شناسی اقتصاد اثباتی همان روش تیوری اقتصادی قبل از جنگ را به کار می بندد.
ب) اقتصاد دستوري ( Normative Economic )
بررسی و مطالعه پدیده های اقتصادی آنطور که باید باشند نه آنطور که هستند.
هرگاه در تحليل پديدههاي اقتصادي ارزشها راه يابند وارد حوزه دستوري ميشويم. در اقتصاد دستوري احكام و سياستگذاريها براساس ارزشها صادر ميشوندودر رابطه با آنچه بايد باشد بحث می گردد.
به عنوان مثال اگر صابون گران شود سطح بهداشت پايين ميآيد پس بايد از افزايش قيمت صابون جلوگيري شود.یا زمانیکه دولت به منظور گسترش عدالت اجتماعی ،معافیت مالیاتی دهک های پایین درآمدی را افزایش و برای درآمدهای بالا نرخ تصاعدی تعیین می کند از موضوعات اقتصاد دستوری می باشد .زیرا تصمیمات تحت تاثیر مسائل اخلاقی ،سیاسی و ایدئولوژیکی است .
اقتصاد اثباتی از «آنچه هست» بحث می کند، اقتصاد دستوری به «آنچه که باید باشد» می پردازد. هدف اقتصاد اثباتی، تعیین یکنواختی هاست، در حالی که هدف اقتصاد دستوری، تعیین آرمان ها و هدف اقتصاد سیاسی، فرموله کردن دستورها.با توجه به این تقسیم بندی «علم هنجاری» به عنوان پلی میان علم اثباتی و اقتصاد سیاسی در عصر حاضر به اقتصاد رفاه نزدیک می شود.
بعبارت دیگر اقتصاد دستوری شامل نظریه ها و توصیه هایی است که بر پایه قضاوت های ارزشی و اصول اخلاقی قرار دارد. این قضاوت ها تعیین میکند که کدام شرایط و سیاست های اقتصادی خوب و کدام بد است. به عباره دیگر اقتصاد دستوری با باید ها و نباید ها سرو کار دارد.
برای مثال نرخ بیکاری در چه سطحی باید باشد، توزیع در آمد در جامعه چگونه باید باشد مشروبات الکولی نباید در جامعه تولید شود و غیره، این ها موضوعاتی هستند که در حیطه اقتصاد دستوری قرار دارند. در بررسی موضوعات فوق از تیوری های اقتصادی نمیتوان استفاده کرد چرا که تیوری های اقتصادی در بر گیرنده قضاوت های ارزشی نیستند. پاسخ این سوالات را در چارچوب انتخاب و تصمیمات سیاسی قرار دارد.
سیاست اقتصادی Economical Policy
سیاست اقتصادی یکی از موضوعات مهم بوده تحلیل اقتصادی و طرح تیوری های اقتصادی اکثراً به منظور طرح پالسی های اقتصادی صورت میگیرد.
سیاست اقتصادی را علما قرار ذیل تعریف نموده اند:
سیاست اقتصادی عبارت از خط مشی است که از طرف دولت و یا موسسات و پالسی سازان غرض تنظیم امور اقتصادی و به منظور رسیدن به یک و یا چندین هدف اقتصادی تعیین شده با استفاده از بعضی از وسایل و تدابیر اقتصادی در مدت معیین طرح و تطبیق میشود.
اهداف یک سیاست اقتصادی متعدد بوده و به طرز و چگونگی نظام مالی اقتصادی و رژیم های سیاسی جوامع مربوط می باشد. رویهم رفته اهداف عمده و اساسی یک سیاست اقتصادی قرار ذیل خلاصه شده میتواند:
1- تامین رفاه اجتماعی از طریق توزیع عادلانه ثروت و تهیه و آماده ساختن خدمات اجتماعی.
2- رسیدن به استخدام کامل (Full Employment)
3- سرعت بخشیدن رشد اقتصادی به منظور بلند رفتن سطح زندگی مردم کشود.
4- جلوگیری از تورم و نوسانات پولی و کاهش نوسانات اقتصادی.
5- توسعه و انکشاف روابط اقتصادی مملکت با کشورهای خارجی و حفظ و موازنه تادیات کشور با سایر کشور ها.
از بعدی دیگر رفع فقر و محروميت و تعميم عدالت از اصول كلي مكتب اقتصادي اسلام است اما مكانيسم رسيدن به ايناهداف مسئلهاي است كه در طي ساليان مختلف با تغيير شرايط و پديدههاي اقتصادي تغيير مييابد. چون اولاً مصداق فقر وفقير در طول زمان فرق مي کند ثانياً روشهاي از بين بردن فقر با توجه به ويژگيها و ساختار اقتصادي کشورها در مراحل مختلف توسعه يافتگي متفاوت است از طرف ديگر براي رفع آن در هر جامعه اي با توجه به ساختار هاي اقتصادي روش مقابله فرق مي کند.
3- انواع علم اقتصاد از نظر دوره زمانی بررسی
الف ) اقتصاد پويا
ب) اقتصاد ايستا
الف ) اقتصاد پويا
تئوريهاي اقتصادي را ميتوان به دو صورت پويا و ايستا مورد مطالعه و تجزيه و تحليل قرار داد. هرگاه اين مطالعه و بررسي در طول زمان باشد، به آن پويا (ديناميک) گفته ميشود؛ يعني متغيرهاي اقتصادي و علت پديدههاي اقتصادي طي زمان در نظر گرفته ميشوند. براي مثال درآمد و رشد اقتصادي جامعه در يک روند زماني اعم از کوتاهمدت و بلندمدت مورد بررسي قرار ميگيرد.
ب) اقتصاد ايستا
اما هرگاه بررسي و مطالعه متغيرهاي اقتصادي در يکزمان خاص صورتگيرد و در اين بررسي، زمان نقشي نداشته باشد، به آن اقتصاد ايستا گفته ميشود. در اقتصاد ايستا معمولا يک وضعيت اقتصادي (اعم از اشتغال، توليد، درآمد، تعادل، سرمايهگذاري، مصرف و غيره)
با موارد مشابه آن در يک زمان ديگر مقايسه و نتيجهگيري ميشود؛ براي مثال هرگاه عرضه و تقاضاي بازار و نقطه تعادل آن را مشخص سازند و تقاضا بنا به عللي جابجا شود، نقطه تعادل جديد را با نقطه تعادل قبلي آن مقايسه و نتيجهگيري ميکنند، بدون اينکه فرايند زماني اين دو نقطه مورد مطالعه قرار گيرد.
برچسبها: فراسوی اقتصاد, اقتصاد مرند, مطالب اقتصادی, احمد عاقلی