
عباس کیارستمی درگذشت
مرگ برنده نخل طلا در غربت
مرگ عباس کیارستمی؛ خبری ویرانگر چون یک آوار ،
در حیرت کوچ سهراب سپهری سینما
او ترجمانی از شعرسهراب سپهری بود : «وسیع باش و تنها و سر به زیر و سخت». وسعت او را با عمق نگاهش در فیلم ها در مییابیم و تنهایی دوستی و تنهاییاش را با علاقه به تکدرخت در فیلم ها و عکاسی ها و سر به زیریاش هم در متانت و آرامش یگانه ای که داشت و البته سخت به معنی سرسخت به معنی تن ندادن به ابتذال و تسلیم در برابر تحمیل ها.
عباس کیارستمی سه ویژگی بزرگ داشت که او را تا چنین مرتبه ای بالا برده است:
نخست این که به مفهوم عشق ورای هم تنی و فراسوی پیکرها پی برده بود اما نه حتی عشق عرفانی و آسمانی که همین دوست داشتن و انسانی و در هر فیلم همین را به یک زبان تازه روایت می کرد.
دوم این که کار خود را می کرد و به این و آن کار نداشت. نوعی از سینما را انتخاب کرده بود که به تنهایی از عهده اش برآید و نیاز به دیگران نداشته باشد. عجیب این که مدعیان مبارزه با غرب خیزش او علیه سینمای سرمایه را نادیده انگاشتند و ندانستند که راز توجه جشنواره کن به او نیز در همین بود که سینمای تجاری را در عمل و نه با شعار نفی می کرد.
او ترجمانی از شعرسهراب سپهری بود : «وسیع باش و تنها و سر به زیر و سخت». وسعت او را با عمق نگاهش در فیلم ها در مییابیم و تنهایی دوستی و تنهاییاش را با علاقه به تکدرخت در فیلم ها و عکاسی ها و سر به زیریاش هم در متانت و آرامش یگانه ای که داشت و البته سخت به معنی سرسخت به معنی تن ندادن به ابتذال و تسلیم در برابر تحمیل ها.
سومین خصیصه هم که از او یک نام بزرگ ساخت همان توصیف منتقد گاردین بود: وفادار به زادگاه...
یک بار که از کیا رستمی پرسیدند با این همه محدودیت و به رغم شهرت جهانی چرا نمی کوچد و در سرزمینی دیگر زندگی نمی کند پاسخ داد: « جای من اینجاست، هر میهمانی یی یک هفته بعد تمام می شود.»
عباس کیا رستمی «اینجایی» بود خیلی بیش تر از مدعی ترین مدعیانی که به او طعنه می زدند و او را به خاطر آن که نگاه خودش به زندگی و نه نگاه آنان را به تصویر می کشد سرزنش و متهم می کردند.
او یک دم از اندیشیدن و پرداختن به مفاهیمی چون آفرینش، مرگ، باززایی و جاودانگی نیاسود اما بیش و پیش از هر مفهومی شیفته و شیدای خود زندگی بود و هستن...
هنر کیارستمی این بود که مانند سهراب سپهری به خود زندگی و این فرصت کوتاه که برای زیستن و هستن داریم میپرداخت و می خواست بگوید این هدیه را پاس دارید و با خشم و مرگ خودخواسته و تحمیل رنج به دیگران هدر ندهید.
مرگ چنین مردی نه خبر که آوار بود و یادتان باشد اگر در این نوشته کاستی یی هست از آن سر است که زیر آوار نوشته شد.
مرگ کیارستمی نه یک خبر که یک آوار است؛ ویرانگر اما چه میتوان کرد که از او آموختهایم زندگی باید کرد و مگر قهرمان داستان او ( حسین) در «زیر درختان زیتون» در آوار پس از زلزله رودبار هم در جست و جوی زندگی نبود و با «طاهره» رنگی و انگی تازه به زندگی نبخشید؟
روحش شاد
نگاهی به 45 سال فعالیت حرفه ای عباس کیارستمی (اینفوگرافیک)