فراسوی اقتصاد
ایمیل مدیر وبلاگ جهت ارتباط  agheli88@yahoo.com


خاطره ی جالب هم سن و سال!


تاکنون پيش آمده که به فردى هم سن و سال خود نگاه کرده باشيد

و پيش خود گفته باشيد:

نه، من مطمئناً اينقدر پير و شکسته نشده‌ام؟


اگرجوابتان مثبت است از داستان زير خوشتان خواهد آمد:


من يکروز در اتاق انتظار يک دندانپزشک نشسته بودم.

بار اولى بودکه پيش او مى‌رفتم. به مدارکش که دراتاق انتظارقاب کرده بود

و به ديوار زده بود نگاه کردم و اسم کاملش را ديدم.

ناگهان به يادم آمد که ٣٠ سال پيش، در دوران دبيرستان، پسر بلندقد،

مو مشکى و مهربانى به همين اسم درکلاس ما بود.


وقتى که نوبتم شد و وارد اتاق او شدم به سرعت متوجه شدم که اشتباه کرده‌ام.


اين آدم خميده، موخاکسترى و با صورت پر چين و چروک نمى‌توانست

همکلاسى من باشد.


بعد از اين که کارش بر روى  دندانهايم تمام شد و آماده ترک مطب بودم

از او پرسيدم که آيا به مدرسه البرز مى ‌رفته است؟


او گفت: بله. بله.. من البرزى هستم.

پرسيدم: چه سالى فارغ‌ التحصيل شديد؟


گفت: ١٣٥٩. چرا اين سوال را مى‌پرسيد؟

گفتم: براى اين که شما در همان کلاسى بوديد که من بودم.


او چشمانش را تنگ کرد و کمى به من خيره شد و بعد مردک گفت:

*شما چى درس مى‌داديد؟؟


با تشکر از آقای سیاوش یحیوی

ارسال در تاريخ شنبه ۱۳۹۱/۱۱/۲۱ توسط احمد عاقلي
.: Weblog Themes By Blog Skin :.

پیج رنک

آرایش

طراحی سایت