داستانی پند آموز و زیبا.......... با حوصله مطالعه شود
در معامله زندگی، گذشته شما هرگز برابر با آينده تان نيست
زمانی که ايرلند اعلام استقلال از انگلستان کرد و در طی آن 9 جوان شورشی ايرلندي دستگير
و محکوم به مرگ شدند.
از آن جايي که حکم مجازات آنان قبل از ملکه ويكتوريا صادر شده بود،او که
تحمل اعدام کردن آنان را نداشت و به همين خاطر دستور داد تا آنان را به
زندانی در مستعمره انگلستان يعني استراليا منتقل کنند. حدود 40 سال پس از
آن، ملکه ويكتورياا از استراليا ديدن کرد و مورد استقبال نخست وزير آنجا
يعنی آقای چارلز دافی ( CharLs Gavan Duffy ) قرار گرفت.
وقتی آقای چارلز به اطلاع ملکه رساند که او يكي از 9 نفر ايرلندي محکوم به مرگ بوده
است ، ملکه به راستی شوکه شد . ملکه از او پرسيد که آيا از سرنوشت آن هشت
زندانی ديگر خبری دارد يا نه ؟
او به آگاهی ملکه رساند که آنان همگی با يكديگر در تماس هستند ،
توماس فرانسیس(Tomas Francis Meagher)به ايالات متحده مها جرت کرد و خيلی زود به
مقام فرمانداری مونتانا رسید.
ترنس مک مانس (Terrence Mcmanus)و پاتريک دونا او (Patrik Don Ahue ) هر دو ژنرال
ارتش ايالات متحده شدند و بسيار عالی خدمت کردند.
ريچارد اوگورمان (Richard O Garman) به کانادا مهاجرت کرد و فرماندار کل نيوفوندلند شد.
ماريس لين(morris Lyene)و مایکل ایرلند ((MichaeL IreLand هر دو از اعضای هيئت دولت
استراليا شدند و جدا از هم به عنوان دادستان کل استراليا انجام وظيفه کردند.
دارسی مگی (Darcy Mcgee) نخست وزير کانادا شد.
و در آخر جان میچل (john Mitchell) نيز در مقام شهردار نيويورک خدمت کرد .
همه ما نه تنها با سر خوردگيها و نا کامی ها بلکه با موانع و سدهايی در جاده های مختلف موفقيت روبرو می شوييم.
اين داستان مصداق اين جمله است :
در معامله زندگی، گذشته شما هرگز برابر با آينده تان نيست