داستان زیبای ثروت ، موفقیت و عشق
خانمی جلوی درب خانه اش سه پیرمرد را دید و خطاب به ایشان گفت : شما را نمیشناسم ولی اگر گرسنه هستید بفرمایید داخل . پیرمردان جواب دادند : اگر همسرتان خانه نیستند می ایستیم تا ایشان تشریف بیاورند . زن جوان به داخل خانه بازگشت و موضوع را با همسرش در میان گذاشت .... همسرش بعد از شنیدن ماجرا گفت : برو و ایشان را به داخل خانه دعوت کن . زن جوان هرسه پیرمرد را به داخل خانه دعوت کرد اما یکی از آنها گفت : ما هر سه با هم وارد نمی شویم . خانم پرسید چرا ؟
یکی از پیرمردان در پاسخ گفت : من ثروتم ، آن یکی موفقیت و دیگری عشق است . حال با همسرتان تصمیم بگیرید کدام یک از ما وارد خانه شویم . بعد از شنیدن ، همسرش گفت : ثروت را به داخل دعوت کن ، شاید خانه مان کمی با رونق شود .
همسرش در پاسخ گفت : چرا موفقیت نه ؟ پدر مرد جوان که مهمان آنها بود و به صحبت این دو گوش می داد گفت : چرا عشق نه / خانه تان مملو از عشق و محبت خواهد شد . شوهرش گفت : برو و از عشق دعوت کن به داخل بیاید . خانم به خارج از خانه رفت و از عشق دعوت کرد که امشب مهمان انها باشد و دو نفر دیگر به دنبال عشق راه افتادند . خانم با تعجب گفت : اما من فقط عشق را دعوت کردم ! یکی از آنها در پاسخ گفت : اگر ثروت و یا موفقیت را دعوت می کردید دو نفر دیگرمان اینجا می ماند ولی هرجا عشق برود ، موفقیت و ثروت هم هست .
با تشکر از آقای عباس رسولی
ارسال در تاريخ چهارشنبه ۱۳۹۰/۱۰/۰۷ توسط احمد عاقلي