دیوارهای شیشه ای
روزی دانشمندی آزمایش جالبی انجام داد.او یک آکواریوم ساخت و با قرار دادن یک دیوار شیشه ای در وسظ آکواریوم، آن را به دو بخش تقسیم کرد. در یک بخش ، ماهی بزرگی قرار داد و در بخش دیگر ماهی کوچکی که مورد علاقه ی ماهی بزرگ تر بود.
ماهی کوچک، تنها غذای مورد علاقه ی ماهی بزرگ تر بود و دانشمند به او غذای دیگری نمی داد. او برای شکار ماهی کوچک، بارها و بارها به سویش حمله برد ولی هر بار با دیوار نامرئی که وجود داشت، برخورد می کرد، همان دیوار شیشه ای که او را از غذای مورد علاقه اش جدا می کرد...
پس از مدتی ، ماهی بزرگ، از حمله و یورش به ماهی کوچک دست برداشت.او باور کرده بود که رفتن به آن سوی آکواریوم و شکار ماهی کوچک امری محال و غیر ممکن است.
در پایان، دانشمند ، شیشه ی وسط آکواریوم را برداشت و راه ماهی بزرگ را باز گذاشت.ولی دیگر هیچ گاه ماهی بزرگ به ماهی کوچک حمله نکرد.و به ان سوی آکواریوم نیز نرفت!!!
دیوار شیشه ای دیگر وجود نداشت. امّا ماهی بزرگ در ذهنش دیواری ساخته بود که از دیوار واقعی سخت تر و بلندتر می نمود و آن دیوار، دیوار بلند باور خود بود! باوری از جنس محدودیت! باوری از ناتوانی خویش!
لطفا دیوارهای شیشه ای اطراف خود را که ناشی از باورهای غلط است، بشکنید!!
با تشکر از خانم سقایی دانشجوی حسابداری دانشگاه آزاد اسلامی مرند