فراسوی اقتصاد
ایمیل مدیر وبلاگ جهت ارتباط  agheli88@yahoo.com
 

گذشته را فراموش کنيد و به جلو نگاه کنيد

پيری برای جمعی سخن میراند...

لطيفه ای برای حضار تعریف کرد همه دیوانه وار خندیدند.

بعد از لحظه ای او دوباره همان لطيفه را گفت و تعداد کمتری از حضار خندیدند.

او مجدد لطيفه را تکرار کرد تا اینکه دیگر کسی در جمعیت به آن لطيفه نخندید.

او لبخندی زد و گفت: وقتی که نمیتوانید بارها و بارها به لطيفه ای یکسان بخندید، پس چرا بارها و بارها به گریه و افسوس خوردن در مورد مسئله ای مشابه ادامه میدهید؟
 
ارسال در تاريخ سه شنبه ۱۳۹۰/۰۶/۲۹ توسط احمد عاقلي
.: Weblog Themes By Blog Skin :.

پیج رنک

آرایش

طراحی سایت