به شیطان گفتم
به شیطان گفتم: لعنت بر شیطان! لبخند زد.
پرسیدم: چرا می خندی؟
پاسخ داد: از حماقت تو خنده ام می گیرد
پرسیدم: مگر چه كرده ام؟
پرسیدم: چرا می خندی؟
پاسخ داد: از حماقت تو خنده ام می گیرد
پرسیدم: مگر چه كرده ام؟
گفت: مرا لعنت می كنی در حالی كه هیچ بدی در حق تو نكرده ام
با تعجب پرسیدم: پس چرا زمین می خورم؟!
جواب داد: نفس تو مانند اسبی است كه آن را رام نكرده ای. نفس تو هنوز وحشی است؛ تو را زمین می زند.
پرسیدم: پس تو چه كاره ای؟
با تعجب پرسیدم: پس چرا زمین می خورم؟!
جواب داد: نفس تو مانند اسبی است كه آن را رام نكرده ای. نفس تو هنوز وحشی است؛ تو را زمین می زند.
پرسیدم: پس تو چه كاره ای؟
پاسخ داد: هر وقت سواری آموختی، برای رم دادن اسب تو خواهم آمد؛ فعلاً برو سواری بیاموز
ارسال در تاريخ یکشنبه ۱۳۹۰/۰۱/۱۴ توسط احمد عاقلي