فراسوی اقتصاد
ایمیل مدیر وبلاگ جهت ارتباط  agheli88@yahoo.com
اقتصاد نوين جهاني و انديشه اقتصادي در اسلام
  • اقتصاد نوين جهاني و انديشه اقتصادي در اسلام

  • کلیات اقتصاد

  • ترجمه‏ي:علوي، سيد اسحاق چپرا، م. ع

  • چكيده:
    در اين مقاله آموزه‏هاي قرآن و سنت و ديدگاههاي شماري از دانشمندان متقدم مسلمان، درباره وحدت نوع بشر و پيامدهاي آن، بر مقوله يكپارچگي اقتصادهاي جهان از راه تخصص و تقسيم كار در حال افزايش و برچيدن موانع از سر راه عبور آزادانه كالا، خدمات، نيروي كار و سرمايه مورد بررسي قرار گرفته است. سپس اين مقاله به بحث درباره ميزان همخواني اين ديدگاهها با معيارهاي «اقتصاد نوين جهاني» مي‏پردازد. نويسنده ادعا مي‏كند كه فلسفه‏اي، كه در تعاليم و تأليفات دانشمندان اسلامي ريشه و رشد يافته ترويج عدالت را براي رسيدن به يكپارچگي مطلوب اقتصادهاي جهان، امري ضروري تلقي مي‏كند.
    با كمال تأسف، پارادايم اقتصاد نوين جهاني، فاقد چنين تعهدي نسبت به عدالت است. نويسنده بر اين نظر است كه كشورهاي اسلامي بايد، از جهاني شدن حمايت و در عين حال براي گنجاندن عدالت در الگوي جهاني سازي تلاش و كوشش كنند. با اين حال، اين نيز به تنهايي كافي نيست، اين كشورها بايد براي پياده سازي عدالت بيشتر در اقتصادهاي خود تلاش و تدابيري جهت رويارويي با چالشهاي جهاني شدن اتخاذ نمايند.
    واژگان كليدي: اقتصاد جهاني، عدالت، اسلام

    1- يكپارچگي اقتصادهاي جهان
    مفهوم اقتصاد نوين جهاني، اساسا شكل نسبتا بازنگري شده اقتصاد نئوكلاسيك است. در دهه 1950 سوسياليسم و اقتصاد كينزي طرفداران بسياري داشت. تفكر غالب آن بود كه با صرف اتكا بر بازارها و قيمتها نمي‏توان، به توسعه دست يافت و لازم است، دولت نيز نقش غالبي ايفا كند. اما، شكست سوسياليسم در دهه‏هاي 1970 و 1980 همراه با بحران دولت رفاه، بر نظريه نقش بسيار زياد دولت، خط بطلان كشيد؛ حتي اقتصاد كينزي نتوانست به خاطر تورم ركودي دهه 1970 و ناتواني دولتها در امر استفاده از راهبرد كينزي جهت كاهش بيكاري اعتبار و موقعيت خود را حفظ كند. به همين خاطر اقتصاد نئوكلاسيك بار ديگر، رواج و رونق يافت.
    بر اساس اقتصاد نئوكلاسيك، برچيدن نظارتها و آزاد سازي بازارها براي رسيدن به توسعه شتابان ضروري است. دولت بايد كمترين نقش را در اقتصاد ايفا كند. اقتصاد نوين جهاني، همين گرايش را برگزيده و بر آزادسازي تجارت، نقل و انتقال آزادانه سرمايه، نيروي كار، فن آوري و اطلاعات تاكيد مي‏ورزد. از آنجا كه قدرتهاي عمده غربي همراه با صندوق بين المللي پول (IMF) و بانك جهاني (WB) همين ديدگاه را اتخاد كرده‏اند، همه كشورها، به آزاد سازي اقتصاد خود، بويژه بخش تجارت، ترغيب - اگر نگوييم مجبور - مي‏شوند. ادعا مي‏شود كه ره آورد يك چنين آزاد سازي گشايش «فرصتهاي تازه‏اي، براي بازارهاي توسعه نيافته و گسترش فن آوري و مهارتهاي مديريتي است كه به نوبه خود نويد بخش بهره‏وري بيشتر و سطح زندگي بالاتر است.» (world Bank (1999/2000), world development report, P III) اين امر ضمن كمك به ارتقاي يكپارچگي اقتصادهاي جهان، توسعه اقتصادي همه كشورها را در پي خواهد داشت، هر كشوري كه در اين مسير، قرار نگيرد، به حاشيه رانده شده و در نتيجه، منابع دراز مدتش لطمه خواهد ديد.
    با وجود اين كه ايده اقتصاد نوين جهاني، فلسفه اقتصادي مكتب نئوكلاسيك را مي‏پذيرد، از جهاتي، دست كم، از لحاظ نظري - اگر نگوييم عملي - با اقتصاد نئوكلاسيك فاصله دارد. [نظريه پردازان] اقتصاد نوين جهاني دريافته‏اند كه تنها، با توجه و تأكيد بر متغيرهاي اقتصادي، دستيابي به توسعه همه جانبه دشوار خواهد بود. از اين رو بحق ادعا مي‏شود كه توسعه، علاوه بر رشد اقتصادي، بايد اهداف اجتماعي مهم، از قبيل ريشه كني فقر، بهبود كيفيت زندگي و گسترش فرصتهاي آموزشي و بهداشت بهتر را نيز، در بر گيرد. از آنجا كه شكست بازار، تحقق اين اهداف را بدون كمك دولت مشكل مي‏سازد، نقش دولت كه در اقتصاد نئوكلاسيك خوب به آن توجهي نشده بود، نيز مورد تاكيد قرار گرفته است.(Ibid)
    بدون ترديد اين تحول مثبتي است كه اقتصاد نوين جهاني نه تنها هدف يكپارچگي اقتصادهاي جهان از طريق آزاد سازي بيشتر را، به عنوان هدف برگزيده، بلكه با در نظر گرفتن شماري از متغيرهاي اجتماعي - اقتصادي و سياسي، كه براي تشويق رشد شتابنده حائز اهميت است، گامي فراتر از افق محدود اقتصاد نئوكلاسيك برداشته است. پرسشي كه در اين جا مطرح مي‏شود، اين است كه آيا مفاهيم يكپارچگي و آزاد سازي در انديشه اسلامي جايي داشته و آيا در اسلام متغيرهاي اجتماعي - اقتصادي و سياسي نيز در تحليلهاي اقتصادي، در نظر گرفته مي‏شده است يا خير؟
    2- اسلام و اقتصاد نوين جهاني
    هدف يكپارچگي اقتصادهاي جهان در انديشه اسلامي موضوع بديعي نيست. وحدت نوع بشر نتيجه اساسي و منطقي اصل بنيادين توحيد و اسلام است. وقتي خداوند واحد است، بشريت نيز نوع واحد است. تمايزها و تفاوتهاي ناشي از مليت، نژاد و رنگ، اعتباري بوده و در ديني كه مدعي برابري و برادري انساني است، جايگاهي ندارد. قرآن كريم با صراحت اعلام مي‏دارد كه در آغاز همه مردم امت واحد بودند، سپس اختلاف كردند (يونس، 19). برخورد منافع، تبعيض، استثمار و سوء استفاده از قدرت، موجب بروز اختلافات در ميان انسانها شده است، در حالي كه هدف نهايي اسلام آن است كه انسانها را از نو متحد كند (هود، 119).
    براي دستيابي به يكپارچگي انسانها، راههاي متعددي وجود دارد. يكي از اين راهها ايجاد تفاهم بيشتر ميان مردم به وسيله تعامل و همكاري بيشتر، به منظور رفع يا دست كم كاهش تبعيضها، سوء تفاهمها و بر خوردهاست. نظر به اين كه اقتصاد در زندگي انسانها نقش مسلط را دارد، يكپارچگي اقتصاد كشورهاي مختلف فرايند يكپارچگي جامعه انساني را تسريع و وابستگي متقابل را تشديد خواهد نمود. با اين حال بدون رفع موانع ساختگي به وسيله آزاد سازي، جهت عبور آزادانه كالا، سرمايه، نيروي كار، فن‏آوري و اطلاعات تحقق يكپارچگي اقتصادها دشوار خواهد بود.
    3- نقش عدالت در يكپارچگي
    اسلام به روشني تصريح مي‏كند، كه اگر در تعامل انسانها، از انصاف و عدالت خبري نباشد، تلاش براي ايجاد چنين يكپارچگي راه به جايي نخواهد برد. از اينرو قرآن عدالت را به عنوان يكي از اهداف بعثت پيامبران اعلام مي‏دارد (حديد، 25). پيامبر گرامي اسلام صلي‏الله‏عليه‏و‏آله نيز بي عدالتي را مساوي با «جهل مطلق» دانسته است (مسلم، 1995؛ 4/56) زيرا بي‏عدالتي همبستگي را سست، تعارضات و تنشها را تشديد و مشكلات بشر را حادتر مي‏كند. بر اساس اين التزام به عدالت و انصاف، اسلام در دوران شكوفايي تمدن اسلامي تلاش كرد تا در ميان اقتصادهاي مختلف تحت قلمرو خود، يكپارچگي آميخته با عدالت و انصاف را پديد آورد.
    اين يكپارچگي كه پيش از اسلام ـ بر اثر برخوردهاي قبيله‏اي در شبه جزيره عربستان و جنگهاي ويرانگر ميان ساسانيان و بيزانسيان كه براي تأمين مالي جنگهاي خود ماليات و تعرفه‏هاي سنگين بر مردم [و بدون نفعي براي مؤديان] وضع مي‏كردند و در نتيجه مانع از كار تجارت و توسعه مي‏شدند ـ تضعيف شده بود، پس از اسلام همه قلمرو حاكميت مسلمانان به بازار مشترك گسترده با حداقل ماليات، تغيير روز افزون اقتصاد، به اقتصاد پولي و نقل و انتقال آزادانه و بي خطر كالا، سرمايه و انسانها تبديل شد.
    اين روند باعث رونق و گسترش تجارت از مراكش و اسپانيا در غرب، تا هندو چين در شرق، آسياي مركزي در شمال و آفريقا در جنوب شده بود. شاهد اين گسترش نه تنها مدارك تاريخي، بلكه سكه‏هاي اسلامي متعلق به قرن هفتم و يازدهم [ميلادي] است كه بر اثر حفاريهايي در كشورهاي پيرامون جهان اسلام، مثل روسيه، فنلاند، سوئد، نروژ، جزاير بريتانيا و اسكاتلند يافت شده‏اند.(Kramer (1952), P. 100, see also PP.101-60) اين امر به توسعه همه جانبه، از جمله زراعت، صنايع دستي و تجارت كمك و گسترش مهارتها و فنون صنعتي، كه ارزش هنري محصولات را تا سطح بي نظيري بالا مي‏برد، ميسر ساخت.(Udovitch (1970) , P. 104) در نتيجه درآمد همه مردم به نحو چشمگيري افزايش يافت. بنابراين منافع توسعه تنها در انحصار يك كشور قرار نمي‏گرفت، بلكه همگان بطور عادلانه در آن سهيم بودند.
    4- عدالت در برابر گفتگو
    آرمان يكپارچگي اقتصادهاي جهان ميان اسلام و ايده اقتصاد نوين جهاني مشترك است. با اين حال راهبرد رسيدن به اين يكپارچگي متفاوت است. در حالي كه اسلام بر عدالت مبتني بر معيارهاي اخلاقي تاكيد مي‏ورزد، اقتصاد نوين جهاني بر مذاكرات مبتني بر منافع شخصي اتكا دارد. و همين امر نقطه افتراق اين دو، از يكديگر است. اقتصاد نوين جهاني همچنان به ظواهر اقتصاد نئوكلاسيك دلبسته مانده است؛ اقتصادي كه قضاوت ارزشي در آن راه ندارد و بيشينه سازي ثروت و ارضاي خواسته‏ها را به مثابه اهداف اصلي و تأمين منفعت شخصي را مهمترين نيروي انگيزشي تلقي مي‏كند.
    اين در حالي است كه بدون داوري قبلي درباره اين كه حق چيست و باطل كدام است و چه چيزي عادلانه و چه چيزي غير عادلانه و چه چيز مطلوب و چه چيزي نامطلوب است، اجراي عدالت امكان‏پذير نيست. تعيين اين كه حق و باطل چيست و چه چيز عادلانه و چه چيز غير عادلانه است، نيازمند قضاوت ارزشي است. حال پرسش اين است كه قضاوتهاي ارزشي چگونه بايد صورت گيرد؟ اين پرسش بسيار مهمي است كه تحقق بخشيدن به عدالت منوط به نحوه پاسخگويي به همين پرسش است. همه اديان عمده دنيا از جمله اسلام، بر اين نكته تاكيد دارند، كه قضاوت ارزشي بايد، مبتني بر معيارهاي اخلاقي الهام گرفته شده از وحي باشد. دوري اقتصاد نئوكلاسيك از قضاوت ارزشي آن را از داشتن يك مبناي اخلاقي براي تحقق عدالت محروم مي‏كند. اگر قضاوت ارزشي بر مبناي معيارهاي اخلاقي كنار گذاشته شود، آنگاه تنها راه تعيين و تشخيص صحيح از ناصحيح نفع شخصي خواهد بود؛ نفعي كه همه گروهها سعي مي‏كنند، از راه گفتگو به آن دست يابند. در اين قبيل گفتگوها غالبا اين ثروتمندان و قدرتمند انند كه مي‏توانند، در سايه قدرت سياسي و اقتصادي خود، حداكثر امتيازات را از آن خود كنند؛ قدرتي كه آنان از آن براي وا داشتن ضعفا به تسليم، بطور كامل استفاده مي‏كنند.
    5- رهيافت چند رشته‏اي
    درست همانطور كه مفهوم وحدانيت خداوند، در يكانگي بشريت متجلي است، در وحدت زندگي بشر نيز بازتاب دارد. در نتيجه نمي‏توان زندگي بشر را متشكل از بخشهاي كاملاً مجزا و نفوذناپذير دانست. تمام ابعاد زندگي بشر اعم از بعد اخلاقي، ذهني، اجتماعي، تاريخي، جمعيت شناختي و سياسي شديدا بهم پيوسته‏اند. اين ابعاد بر يكديگر تأثير دارند و از اين رو مطالعه اقتصاد، جداي از ساير جنبه‏هاي زندگي بشر مقدور نيست. گرچه براي سهولت تحليل، مي‏توان در كوتاه مدت برخي از متغيرها را ثابت فرض كرد؛ اما ناديده گرفتن آنها بطور مطلق، كاملاً غير واقع بينانه است. به همين خاطر عزم «اقتصاد نوين جهاني» در توجه به متغيرهاي اقتصادي و اجتماعي در خور ستايش است .
    سهم دانشمندان مسلمان
    ديدگاه اسلام، درباره وحدت انسان و حيات انساني از نخستين دوره تاريخ اسلام تا زمان ابن خلدون در انديشه اقتصادي اسلام نمود و بروز داشته است ؛ انديشه‏اي كه با الگوي پوياي اجتماعي - اقتصادي و سياسي ابن خلدون [(م 808 ه··.ق / 1406 م) كه در كتاب «مقدمه ابن خلدون» (43) تفصيل داده شده است]، به اوج خود رسيد. در اين الگو عصبيه يا همبستگي از جايگاهي محوري برخوردار است. منظور از عصبيه احساس گروهي يا حس همبستگي ميان مردم است، كه به كاستن از برخوردها و خصومتها كمك نموده، همكاري و اعتماد متقابل را تشويق و توسعه همه جانبه را شتاب مي‏بخشد. گر چه منظور ابن خلدون از «عصبيه» همبستگي ميان مردم در حوزه تحت اقتدار يك حاكميت بود، اما اين محدوديت، الزاما نتيجه تحديد ذهني ابن خلدون از «عصبيه» نبوده است. شايد اين امر معلول حمل و نقل و امكانات ارتباطي محدود در آن زمان بوده است.
    با توجه به ارتباطات و فن آوريهاي پيشرفته عصر مدرن مفهوم «عصبيه» را بايد به معناي يكپارچگي ميان ملتهاي جهان و يكپارچگي همخوان با معارف اسلامي، اخوت انساني ميان اقتصادها و جوامع آنها دانست. اگر همكاري و اعتماد متقابل مي‏تواند، به پيشبرد توسعه در يك منطقه كمك كند، چرا به پيشبرد توسعه در كل جهان نتواند كمك كند.
    ابن خلدون كوشيده است، تا به گونه‏اي مستدل توضيح دهد، كه چرا همكاري و اعتماد متقابل، برخاسته از عصبيه و يا حس گروهي روند توسعه را شتاب مي‏بخشد. همكاري و اعتماد متقابل به تقسيم كار و تخصصي شدن منجر مي‏شود كه اين نيز، به نوبه خود كارايي را بالا برده و توليد را چند برابر مي‏كند. از اين رو بر نقش تسهيل كننده‏اي [شتاب‏دهنده‏اي]، كه تقسيم كار و تخصص در توسعه اقتصادي و پيشرفت انساني ايفا مي‏كند، تاكيد مي‏ورزد. ابن خلدون، امكان پذيري مطلوب بودن خودكفايي را رد مي‏كند و هيچ ابهامي در اين مورد باقي نمي‏گذارد، آنجا كه مي‏گويد: «پر واضح است كه افراد بشر به تنهايي قادر به تأمين همه نيازهاي خود نيستند و براي اين هدف بايد با هم همكاري كنند. نيازهايي، كه گروهي از مردم با همكاري متقابل مي‏توانند آن را برآورده سازند چند برابر نيازهايي است كه افراد به تنهايي مي‏توانند آنها را بر آورده سازند.»(360)
    اين امر حاكي از آن است كه تخصصي شدن حاصل از تقسيم كار براي رشد اقتصادي ضروري است. آنچه درباره افراد و گروهها صادق است، در باره ملتها نيز مصداق دارد. بنابراين، ابن خلدون طلايه دار نظريه مزيت نسبي است؛ نظريه‏اي كه شالوده نظريه امروزي تجارت بين الملل، بر آن بنا شده است.
    ابن خلدون همچنين درباره اين كه چرا تجارت به امر توسعه كمك مي‏كند يك تحليل علمي ارائه داده است. او استدلال مي‏كند كه توسعه در گرو بخت و اقبال يا وجود معادن طلا و نقره نيست؛ (366) بلكه مولود فعاليت اقتصادي (360،366) و تقسيم كار است، (360) كه خود به بزرگي بازارها (403) و ابزارها (365) وابسته است. اما، ايجاد ابزارها مستلزم پس انداز است؛ كه ابن خلدون آن را «مازادهاي كنار گذاشته شده بعد از تأمين نيازهاي مردم» تعريف مي‏كند. (365) افزايش در اندازه بازار، تقاضا براي كالا و خدمات را افزايش مي‏دهد، در آمدها را بالا مي‏برد، دانش و آموزش را ارتقا (399،241) و توسعه را شتاب مي‏بخشد. (363،403)
    از اين رو هم بر اساس آموزه‏هاي اسلام و هم بر اساس انديشه اقتصادي، در اسلام مبناي مستحكمي براي تشويق تجارت ميان ملتها وجود دارد، زيرا تجارت ميان ملتها رشد را بالا مي‏برد و هزينه زندگي را پائين و از اين رهگذر رفاه را به ارمغان مي‏آورد. به همين خاطر، براي اعمال محدوديتهاي تجاري كه مانع از يكپارچگي انسانها مي‏شود نمي‏توان هيچ توجيهي ارائه كرد.
    اما، ابن خلدون نخستين دانشمند مسلمان نبود كه بر ضرورت تقسيم كار و تخصص تاكيد ورزيده باشد، حتي پيش از او نيز برخي از دانشمندان بر اهميت اين امر پاي فشرده‏اند. 300 سال، پيش از او، شمس الدين سرخسي (م 483 ه··.ق / 1090 م.) تصريح كرده است كه: زارع براي تهيه لباس براي خود، نياز به كار نساج دارد و نساج براي خوارو بار خود و پنبه‏اي كه لباس از آن ساخته مي‏شود، نياز به كار كشاورز دارد... به اين ترتيب هر يك از آنها با كار خود به ديگري كمك مي‏كند...(سرخسي: 30/264) جعفر الدمشقي (م پس از 570 ه··.ق / 1175م) در نوشته‏اي حدود يك قرن پس از سرخسي اين نظريه را بيشتر بسط مي‏دهد، آنجا كه مي‏گويد: «به دليل كوتاهي عمر بشر، هيچ كس نمي‏تواند خود را با همه فنون مجهز كند. اگر كسي در صدد اين كار بر آيد، نخواهد توانست در همه اين مهارتها از ابتدا تا انتها به استادي برسد. صنايع، همه لازم و ملزوم يكديگر و وابسته به همديگر ند. ساختمان نياز به نجار دارد و نجار نيازمند آهنگر است. آهنگر نيازمند كارگر معدن و همه اين صنايع نيازمند ساختمانند. از اين رو مردم تحت هر شرايط در شهرها گرد هم آمده‏اند تا نيازهاي متقابل خود را به ياري همديگر برآورده سازند.» (20/111)
    گرچه اين دانشمندان، معمولاً درباره تعامل ميان افراد و گروهها سخن رانده‏اند، اما تحليلهاي آنان را مي‏توان به ملتها بسط داد و بطور قانع كننده‏اي اثبات كرد كه تقسيم كار و تخصص براي دولتها نيز اجتناب‏ناپذير است، زيرا هيچ كشوري نمي‏تواند، بطور كامل خود كفا باشد. وجود همكاريهاي متقابل بيشتر توسعه بازار براي افراد و همچنين كشورها را در پي داشته و همبستگي بيشتر را موجب مي‏شود. همبستگي بيشتر اعتماد متقابل را بيشتر مي‏كند، تجارت و توسعه را شتاب مي‏بخشد و همبستگي و يكپارچگي را كه جزء اهداف مهم اسلامند، بيش از پيش استحكام مي‏بخشد.
    افزون بر اين، درست برعكس اقتصادهاي نئوكلاسيك، دانشمندان مسلمان در تحليهاي خود يك رهيافت چند رشته‏اي اتخاذ كرده‏اند و توجه خود را عمدة بر متغيرهاي اقتصادي متمركز نكرده‏اند. آنان سعادت عمومي بشر را حاصل تعامل بين شماري از عوامل اقتصادي و همين طور معنوي، اجتماعي، جمعيت شناختي، تاريخي و سياسي مي‏دانستند؛ عواملي كه چنان با هم در آميخته‏اند كه هيچ يك از آنها بدون كمك ديگري نمي‏تواند نقش مطلوبي ايفا كند.
    نظارت خوب كه در حال حاضر، بانك جهاني بر آن پاي مي‏فشارد، يكي از مؤلفه‏هاي اساسي اين نگرش فرا رشته‏اي دانشمندان اسلامي را تشكيل مي‏داد. اين رهيافت فرا رشته‏اي در الگوي پوياي اجتماعي - اقتصادي و سياسي مقدمه ابن خلدون به نقطه اوج خود رسيد. از اين رو گنجاندن متغيرهاي اجتماعي - اقتصادي و سياسي در تحليلهاي متعلق به اقتصاد نوين جهاني در انديشه اقتصادي اسلام چيز تازه‏اي نيست.
    8- تاكيد بر عدالت در انديشه اقتصادي اسلام
    در عين حال، ابن خلدون همانند اسلاف خود درك كرده بود كه تقسيم كار و تخصص بدون رعايت عدالت و انصاف، در روابط انساني نمي‏تواند، استمرار يابد. اين عدالت است كه به توزيع عادلانه ثمرات توسعه، ميان دست اندركاران آن كمك مي‏كند و از اين رهگذر محيط خلاقي براي همبستگي ايجاد مي‏كند. فقدان عدالت نه تنها به اعتماد متقابل لطمه مي‏زند، بلكه انگيزه تلاش، سرمايه گذاري و نوآوري را كاهش مي‏دهد. در نتيجه، توسعه مورد نظر در توليد كه همان هدف تخصصي شدن است، تحقق نخواهد يافت. بنابراين بازارها گسترش نيافته و توسعه شتاب نخواهد گرفت.
    در طول تاريخ اسلام، همه فقهاي برجسته، بدون استثناء، عدالت را جزء جدا نشدني فرايند توسعه قلمداد كرده‏اند. ابو يوسف (م 182 ه··.ق / 798 م.) به هارون الرشيد (م 193 ه··.ق / 809 م.)، خليفه وقت يادآوري كرد كه اجراي عدالت در رفتار با خطاكاران و ريشه كني بي عدالتي پيشرفت را تسريع مي‏كند. (ابو يوسف، 1353 ه··: 111)
    الماوردي (م 450 ه··.ق / 1058 م.) استدلال كرده است كه عدالت جامع، باعث ايجاد همبستگي، نظم و قانون، توسعه كشور، افزايش ثروت، رشد جمعيت و امنيت مي‏شود و اين كه «هيچ چيز زودتر از بي عدالتي ويراني جهان و تخريب وجدان مردم را به همراه ندارد.» (الماوردي، 1955: 125)
    ابن تيميه (م 728 ه·· / 138 م) عدالت را، نتيجه بديهي توحيد مي‏دانست. (ابن تيميه 1961، معجم الفتاوي، 18 / 165) از اين رو به اعتقاد وي «اجراي عدالت نسبت به هر چيز و هر كس واجب و بي عدالتي نسبت به هر چيز و هر كس ممنوع است. بي عدالتي چه نسبت به يك نفر مسلمان يا غير مسلمان يا حتي نسبت به فرد غير عادل مطلقا مجاز نيست.» (ابن تيميه، 1961: 18 / 166؛ همچنين ابن تيميه، 1986: 5 / 127) ابن‏خلدون نيز با صراحت اظهار داشته است كه پيشرفت بدون عدالت امكان‏پذير نيست. (287) او تا آنجا پيش رفته است كه تاكيد مي‏كند «بيدادگري بر خط پيشرفت نقطه پايان مي‏گذارد» (288) و اين كه انحطاط و زوال سعادت، نتيجه محتوم بي عدالتي و قانون شكني است.
    در عين حال به گمان ابن خلدون، عدالت نيازمند وجود يك واضع [قانونگذار]، نيروي مهار كننده يا حاكميت سياسي است كه زمينه را براي عملكرد صحيح بازارها و محيط مناسبي را براي رسيدن به توسعه همراه با عدالت فراهم كند.(3-302) در بازار بين المللي نيز بايد شخصي يا نهادي اين نقش را به عهده گيرد، تا مانع از آن شود كه ثروتمندان و كشورهاي قدرتمند، كشورهاي فقير را وادار به تسليم كنند. براي ايفاي چنين نقشي چه جايگاهي مناسب‏تر از سازمان تجارت جهاني؟
    اگر سازمان تجارت جهاني، نتواند عدالت و برخورد منصفانه را در تجارت بين المللي تضمين كند، اين نهاد در امر دستيابي به هدف ارتقاي يكپارچگي اقتصادهاي جهان موفق نخواهد شد. با كمال تأسف سازمان تجارت جهاني، براي ايفاي چنين نقشي ساخته نشده است. اين نهاد تحت نفوذ كشورهاي قدرتمند صنعتي قرار دارد كه از توان اقتصادي و سياسي خود جهت تعقيب اغراض خود استفاده مي‏كنند و سازمان تجارت جهاني به ابزاري در دستان آنها تبديل شده است.
    جان مايه انديشه اقتصادي اسلام در مورد يكپارچگي اقتصادهاي جهان اين است كه خدا واحد است؛ بنابراين بشر نيز واحد است، زندگي انساني نيز واحد و غير قابل تقسيم به بخشهاي مجزا است. يكپارچگي ملتهاي مختلف در سراسر جهان آرمان اساسي انسان است و راه رسيدن به اين آرمان، عبارت است از اعتماد و اتكاي بيشتر بر نقل و انتقال آزادانه كالا، انسانها، سرمايه و اطلاعات. ايجاد موانع ساختگي، تنها باعث عقيم ماندن آرمان رسيدن به وحدت بشر و افزايش رفاه همگاني است. با اين همه در صورتي كه عدالت تأمين شود، يكپارچگي پايدار هم مي‏تواند تحقق يابد. وقتي پاي عدالت در ميان نباشد، به رغم پيشرفت، ابتدا ممكن است، يكپارچگي پيشرفت كند، اما پس از آن كه ملتها پي ببرند كه مزايا و دستاوردهاي يكپارچگي بطور منصفانه توزيع نمي‏شود، طرح يكپارچگي نقش بر آب خواهد شد.
    8- عدالت و اقتصاد نوين جهاني
    اقتصاد نوين جهاني، با وجود آن كه بر مقوله يكپارچگي اقتصادي پاي مي‏فشارد، براي عدالت جايگاه مهمي، كه سزاوار آن است و جايگاهي كه در اقتصاد اسلامي به آن داده شده است، قائل نيست. يكي از لوازم عدالت اين است كه با همقطاران بايد، برخورد برابر و با نابرابرها بايد برخورد نا برابر داشت. اين عبارت به اين معناست كه در همان حال كه صادرات كشورهاي صنعتي افزايش مي‏يابد، صادرات كشورهاي در حال توسعه نيز بايد افزايش يابد، بلكه بايد با نرخ بالاتر از كشورهاي صنعتي افزايش يابد تا به افزايش سهم اين كشورها در تجارت جهاني و كاهش شكاف بين كشورهاي فقير و غني منجر شود.
    با وجود اين تا زماني كه همه موانع از سر راه صادرات كشورهاي در حال توسعه به كشورهاي صنعتي برچيده نشده باشد، سهم آنها در صادرات جهاني افزايش نخواهد يافت. گسترش صادرات كشورهاي در حال توسعه، بدون دستيابي به توسعه شتابان به گونه‏اي كه توانايي آنها را براي توليد، جهت صادرات با قيمتهاي رقابتي ارتقا دهد، امكان‏پذير نيست. با كمال تأسف اين توسعه شتابان در حال شكل گيري نيست. در اين صورت، حاصل آزاد سازي چيزي جز افزايش واردات كشورهاي در حال توسعه و نابود كردن ظرفيت توليديي كه آنها توانسته‏اند از پيش ايجاد كنند، نيست.
    براي اثبات اين كه آزاد سازي به امر توسعه كمك مي‏كند، بر نمونه معدود كشورهاي موفق، بيش از اندازه تاكيد مي‏شود. چيزي كه از نظر دور مانده است، اين است كه تايوان، كره، و شماري از كشورهايي كه در گسترش صادرات موفق بوده‏اند، در ابتدا، تا اندازه زيادي به حمايت دولت متوسل شده بودند. (ر.ك: Chapra (1996): 180)
    آنان براي به حداقل رساندن واردات كالاهاي غير ضروري، منتهاي سعي خود را به كار بستند. علاوه بر اينها، در اغلب الگوهاي تاريخي توسعه، از آلمان گرفته تا ايالات متحده و ژاپن حمايت دولت مؤثر بوده است. اين كه از كشورهاي در حال توسعه بخواهيم كه كاري را انجام دهند كه كشورهاي توسعه يافته انجام نداده و در حال حاضر نيز آن را انجام نمي‏دهند، توصيه‏اي غير واقع بينانه است.
    دليل اين امر، آن است كه كشورهاي مختلف، در مراحل مختلفي از توسعه قرار دارند و به همين خاطر محيط اجتماعي - اقتصادي و سياسي آنها براي توسعه و افزايش صادرات مشابه نيست و لازم است محيط مناسبي براي رشد ايجاد شود. يكپارچگي تنها زماني بستر ساز توسعه در كشورهاي فقير خواهد شد كه آنها بتوانند در بازار صادرات رقابت نمايند. اما اين برخورداري از قابليت بيشتر براي رقابت نيروي كار سالم و تحصيلكرده و زير ساختهاي اجتماعي و فيزيكي كافي را مي‏طلبد؛ چيزي كه در حال حاضر فراتر از امكانات مالي اغلب كشورهاي فقير است. اين كشورها منابع لازم را براي ايجاد و اداره چتر حمايتي و آموزش و استخدام مجدد نيروي كاري كه بر اثر جهاني شدن بيكار شده‏اند، در اختيار ندارند.
    اين مسأله جوّ را آبستن اغتشاشات اجتماعي و بي ثباتي سياسي مي‏سازد. به اين خاطر اين كشورها تا زماني كه دست ياري كشورهاي ثروتمند به كمك آنها نشتابد، نمي‏توانند، از حداكثر مزاياي جهاني شدن، منتفع شوند.
    با كمال تاسف از اين دست ياري كننده خبري نيست. آن گونه كه جفري ساش [Jefferey Sach] به درستي خاطر نشان كرده است: «كمك‏هاي ايالات متحده براي فقيرترين كشورهاي جهان سالانه 5 دلار به ازاء هر امريكايي است. كشوري كه در آمد سرانه آن 000/36 دلار مي‏باشد. اين مسأله سبب مي‏شود كه ساير كشورهاي ثروتمند نيز تلاشهاي خود را محدود كنند. بقيه حرفها، همه خطابه‏هاي پر طمطراق و مطنطن از گروه هفت [هفت كشور بزرگ صنعتي جهان يا [G7، صندوق بين المللي پول (IMF) و بانك جهاني بيشتر ادا بازي است و بس.» (Sach (2001), p.15)
    كشورهاي در حال توسعه نيز نياز دارند كه به بازارهاي كشورهاي ثروتمند دسترسي داشته باشند. اما اين دسترسي در بخشهايي كه كشورهاي در حال توسعه در آنها از مزيت نسبي برخوردارند با مانع حمايتهاي دولتي كشورهاي ثروتمند روبروست. همچنين لازم است كه مسائل مرتبط با مهاجرت نيروي كار و انتقال فن‏آوري به شيوه‏اي صورت گيرد كه بتواند به تسريع توسعه در كشورهاي فقير كمك كند.
    دسترسي به كمكهاي مالي و به بازارهاي آزاد، هر دو به پيشبرد توسعه در كشورهاي در حال توسعه كمك خواهد كرد. منافع اين توسعه، در قالب افزايش صادرات كشورهاي صنعتي به كشورهاي در حال توسعه، به آنان نيز انتقال خواهد يافت و نفع آن به همه خواهد رسيد. بهر حال اگر كشورهاي در حال توسعه به رشد دست نيابند، در آن صورت كشورهاي صنعتي نيز نمي‏توانند، در امر افزايش صادرات خود جز براي مدت كوتاهي آن هم به بهاي توسعه و اشتغال در كشورهاي در حال توسعه، موفق شوند. بيكاري از هم اكنون، يكي از جدي‏ترين معضلات، در اغلب كشورهاي در حال توسعه است و هر گونه افزايش معنادار آن، اين كشورها را از لحاظ اجتماعي و سياسي به ورطه بي‏ثباتي خواهد كشاند. كشورهاي صنعتي، غرق در تعقيب و تلاش مفرط براي تأمين منافع شخصي، نتوانسته‏اند، اين نتيجه پژوهش‏هاي تجربي را به خاطر بسپارند، كه چند مورد استثنا صادرات كشورهاي در حال توسعه بر دستمزدها و اشتغال در كشورهاي صنعتي تأثير نسبتا محدودي دارد. و اين امر نشان مي‏دهد كه آنان با دشواريهاي اجتماعي بي ثبات كننده‏اي كه كشورهاي در حال توسعه با آن مواجه‏اند ، دست به گريبان نيستند. از اين رو عدالت اقتضا مي‏كند، كه با كشورهاي در حال توسعه به گونه‏اي متفاوت برخورد شده و به آنان اجازه داده شود كه تا زمان برخورداري از موضع و توان رقابت با كشورهاي در حال توسعه به حمايت متوسل شوند. بي ترديد اين فرجه نبايد نامحدود باشد، بلكه بايد براي زماني محدود و مناسب در نظر گرفته شود. به علاوه كشورهاي در حال توسعه، تا زماني كه توان ايجاد بستر مناسب و لازم را براي آزاد سازي بازارهاي ارزي خود نيافته‏اند و جهت دفاع از واحد پولي خود، ذخيره كافي نيا اندوخته‏اند، نبايد مجبور به آزاد سازي بازارهاي ارزي خود شوند.
    فقدان عدالت در الگوي اقتصاد نوين جهاني، به تاكيد بيش از اندازه، بر مذاكره منجر شده است. تجربه نشان داده كه در مذاكرات، اين كشورهاي فقيرند كه معمولاً بايد كوتاه بيايند، در حالي كه قدرتمندان مي‏توانند، هر چه را كه مي‏خواهند پيش ببرند. مذاكرات طولاني و اعمال فشار از سوي كشورهاي قدرتمند صنعتي، ورود به سازمان تجارت جهاني (WTO) را به مسأله‏اي پيچيده و وقت گير تبديل كرده است.
    از اين رو چندي پيش آقاي دكتر احمد محمد علي، رئيس بانك توسعه اسلامي، بحق خاطر نشان كرد كه ورود كشورهاي در حال توسعه به سازمان تجارت جهاني مثل گذر از جنگل متراكم است با راههاي پيچ در پيچ و علفهاي انبوه و جانوران غول آساي آدمخوار.(Islamic Development Bank (1997), p.1)
    كشورهاي صنعتي هر قدر كه بتوانند، براي امتياز گرفتن از كشورهاي در حال توسعه از قدرت اقتصادي خود استفاده مي‏كنند. شاهد اين مدعا اين واقعيت است كه در سال 1997 كشورهاي صنعتي بطور متوسط 8/6 كارشناسان بسيار با كيفيت اداري خود را به كار پي‏گيري مذاكرات روح فرسا و پيچيده حقوقي، در سازمان تجارت گماردند. كشورهاي در حال توسعه، تنها توانستند بطور متوسط نصف آن تعداد را جمع آوري كنند.(Worls Bank (1999-2000), P. 55) حتي همين تعداد نيز احتمالاً به اندازه مذاكره كنندگان كشورهاي صنعتي، آموزش ديده و كار آزموده نبودند . از اين گذشته، اين ميانگين براي كشورهاي در حال توسعه نيز گمراه كننده است. زيرا شماري از كشورهاي فقيرتر آنان، حتي كمتر از حد ميانگين نيروي ورزيده دارند و از اين رو براي ادامه مؤثر مذاكرات از آمادگي كمتري برخوردارند. بنابراين كشورهاي در حال توسعه نمي‏توانند، مناسب‏ترين شرايط را براي تجارت خود بدست آورند.
    اين واقعيت كه كشورهاي بزرگ صنعتي، بر كشورهاي توليد كننده نفت، فشار مي‏آورند كه عرضه نفتشان را با هدف پايين آوردن قيمتهاي بين‏المللي نفت، افزايش دهند، تصوير روشني از اين بي عدالتي بدست مي‏دهد. اين واقعيت كه افزايش عرضه نفت منافع حاصل از نفت را براي كشورهاي توليد كننده كاهش مي‏دهد و در نتيجه توانايي آنها در امر تأمين مالي توسعه را پايين مي‏آورد، براي كشورهاي بزرگ مايه نگراني نيست. در حالي كه اين تاكتيك با مقتضاي عدالت مغايرت دارد؛ زيرا عدالت ايجاب مي‏كند كه كشورهاي صنعتي از ماليات خود بر نفت بكاهند؛ مالياتي كه در برخي كشورها معادل 75درصد قيمت نفت پس از استخراج است. به علاوه فرآورده‏هاي پتروشيمي كه صادرات عمده كشورهاي توليد كننده نفت را تشكيل مي‏دهد، نيز در معرض محدوديتهاي تجاري قرار دارد. همينطور محصولات كشاورزي و نساجي كه بخش اعظم صادرات اغلب كشورهاي در حال توسعه را تشكيل مي‏دهد. يارانه‏هاي اعطايي از سوي كشورهاي صنعتي به بخش كشاورزي، بيش از همه زيان بخش است. اين يارانه‏ها قيمت محصولات زارعي كشورهاي صنعتي را بطور ساختگي در بازارهاي جهاني پايين مي‏آورد و به تبع آن، صادرات اين كالاها از سوي كشورهاي در حال توسعه را غير رقابتي مي‏سازد.
    آنچه از نظر دور مانده است، اين است كه كشورهاي در حال توسعه در كشاورزي مزيت نسبي دارند و اگر اين يارانه‏هاي اعطايي از سوي كشورهاي صنعتي مانع از رشد صادرات كالاهاي كشاورزي توسط كشورهاي در حال توسعه گردد، اين كشورها نخواهند توانست، به مازاد صادراتي كه لازمه بدست آوردن ارز جهت توسعه كشاورزي و صنايع آنهاست، دست يابند. در نبود مازاد صادرات، كه نياز مبرم اين كشورهاست. آنان مجبور مي‏شوند دست به استقراضهاي سنگين بزنند. استقراض سنگين بار خدمات بدهي آنان را افزايش مي‏دهد و بر منابع موجود براي توسعه بيش از پيش فشار وارد مي‏آورد. بايد در نظر داشت، در چنين محيط ناعادلانه‏اي رسيدن به يكپارچگي اقتصادهاي جهان، از نوعي كه اسلام طرفدار آن است و متفكران مسلمان در آثار خود بر آن پاي مي‏فشارند، امكان‏پذير نيست.
    9- بذرهاي شكست
    در حال حاضر، به رغم آن كه كشورهاي فقير، اقدام به آزاد سازي بازارهاي خود كرده‏اند، كشورهاي ثروتمند سرسختانه به حمايت گرايي خود، بويژه در حوزه‏هايي مانند نساجي، كشاورزي و پتروشيمي ادامه مي‏دهند. در نتيجه نابرابريهاي درآمدي، ميان كشورهاي فقير و غني افزايش يافته است. همين نتايج جهاني سازي بر كشورهاي فقير بود، كه به از هم پاشيدگي اجلاس سازمان تجارت جهاني، در سياتل به سال 1999 و همچنين اعتراضات خشونت‏آميز، در همايش صندوق بين المللي پول و بانك جهاني در پراگ [Prauge] در سپتامبر 2000 و اجلاس هفت كشور بزرگ صنعتي جهان (GV) در جنوا [Genoa]در جولاي 2001 منجر گرديد. نشريه اكونوميست بدرستي خاطر نشان كرده است كه «برخلاف تصور عمومي دليل فروپاشي اجلاس سياتل حضور چند هزار تظاهرات كننده عصباني نبود. برعكس اين شكست معلول پيشگامي خود گماشته آمريكا و اروپا براي چاره انديشي براي دغدغه‏هاي كشورهاي در حال توسعه بود.»(The Economist (11 November 2000), p. 109)
    حتي مايك مور [Mike Moore]، مدير كل سازمان تجارت جهاني، جسورانه و به صورت غير منتظره، اذعان كرده است كه وقتي تظاهرات كنندگان مي‏گويند كه «اين نظام غير منصفانه است، آنها هم هميشه بيراه نيستند.» از اين رو ترور مانويل [Trevor Manuel]، رئيس اجلاس صندوق بين المللي پول در پراگ در سپتامبر 2000 در خطابه افتتاحيه‏اش - بحق - اظهار داشت كه «نابرابري در حال رشد، آينده اقتصاد را در معرض خطر بزرگتري قرار مي‏دهد. اگر اكثريت جمعيت جهان بطور فزاينده‏اي به حاشيه رانده و از لحاظ اقتصادي محروم نگه داشته شوند، فرجام جهاني سازي، شكست خواهد بود.» او در اين اظهار خود به اين دليل بر حق است كه «ورود منصفانه به بازارهاي كشورهاي توسعه نيافته براي رسيدن كشورهاي در حال توسعه به رشد و توسعه قابل توجه، ضروري است».(IMF (9 october 2000) Survey, p. 2) و اين همان پيام دانشمندان مسلمان است، كه از دير باز در طي قرون با تاكيد راسخ بر عدالت براي بشر فرستاده‏اند .اگر بخواهيم به عبارت خود بانك جهاني، استناد كنيم، در نتيجه همين فقدان عدالت در ساختار سازمان تجارت جهاني (WTO) است كه «جهاني سازي به دليل بي ثباتي و دگرگونيهاي نابجاي ناشي از آن براي كارگرانِ نگران از باختن شغلهاي خود، بر اثر رقابت ناشي از واردات؛ براي بانكها و مؤسسات مالي و حتي براي كل اقتصادهايي كه ممكن است با ورود سرمايه‏هاي خارجي مغلوب و به ورطه ركود كشانده شود؛ و بويژه براي توده‏هاي محروم جهان، كه از چندين لحاظ در معرض تهديدهاي ناشي از دگرگونيهاي جبران‏ناپذير قرار دارند، مايه بيم و آماج نكوهشهاست.» (World Bank (1994-2000), P.III)
    10- راهكارهايي براي آينده
    آيا با توجه به رويه غير عادلانه كشورهاي صنعتي، كشورهاي مسلمان بايد از عملي شدن آزاد سازي جلوگيري به عمل آورند؟ جلوگيري از آزاد سازي اقدام كاملا ناپسندي خواهد بود. عدالت هرگز با عقب نشيني در پشت حفاظ، تحقق نخواهد يافت، بلكه عدالت تنها از راه مبارزه پياده خواهد شد و در اين مبارزه چيزي كه مي‏تواند مددكار كشورهاي اسلامي باشد، همانا وحدت آنان است. از اين رو سازمان كنفرانس اسلامي [OIC] و بانك توسعه اسلامي [IDB] وظيفه خطيري بر عهده دارند.
    در اينجا بايد به ياد داشته باشيم كه اعمال محدوديتهاي تجاري از سوي كشورهاي صنعتي، يگانه مانع بر سر راه توسعه شتابان كشورهاي مسلمان نيست. اين محدوديتها صرفا يكي از چالشهايي است كه كشورهاي اسلامي فرا روي خود دارند. با مبارزه و وحدت مي‏توان بر اين چالش پيروز شد. مشكل‏ترين چالشي كه كشورهاي مسلمان در پيش رو دارند، عبارت است از: قابليتهاي پايين آموزشي و فن آوري مردم كه به گفته ابن خلدون هم هدف و هم وسيله توسعه است.(Resenthal (1967), Vol. 1, 1 xxi) اگر مردم توانايي و انگيزه بكار بستن تلاش لازم براي گسترش توليد و صادرات را نداشته باشند، كشورهاي مسلمان نمي‏توانند از تمام مزاياي جهاني شدن منتفع شوند. عوامل مهم ديگر در توسعه عبارتند از ارزشها و نهادهاي جامعه و حاكميت سياسي يا به تعبير ابن خلدون «واضع» و نظام اقتصادي و استيلاي عدالت در كشورهاي اسلامي.
    بدون ترديد، ارزشهايي كه اسلام به بشر ارائه نموده، در زمينه توسعه، سازنده و راهگشاست.(Chapra (1985), PP. 122-25 and Chapra (2000), PP. 309-140) با اين حال، لازم است اين ارزشها به مردم القا شود، گر چه هنوز نظام آموزشي مورد نياز، براي اين هدف به صورت كامل در جوامع اسلامي، پا نگرفته است .بر اثر وجود فساد منابع اقتصادي مسلمانان هميشه به سمت استفاده بهينه هدايت نمي‏شوند. درست بر خلاف تعاليم اسلامي، نظام اقتصادي حاكم بر اغلب كشورهاي اسلامي باز دارنده و مايه تضعيف سرمايه گذاري و نوآوري بوده و به مثابه يكي از مهمترين موانع توسعه عمل كرده است.(Chapra (2000), PP. 74-75) در بسياري از كشورهاي اسلامي، اقشار فقير و ستمديده از نعمت عدالت محرومند. در كل، زمينداران دست بالا را داشته واز نظام سياسي و اقتصادي براي تأمين منافع شخصي خود و به بهانه توسعه استفاده مي‏كنند.
    گرچه حمايت دولت در مراحل اوليه توسعه مطلوب است و بايد تلاش كنيم در فضاي موجود جهاني، حداكثر استفاده را از آن ببريم، اما تمركز بيش از حد بر حمايت، چه بسا موجب عقب ماندگي بيشتر شود. علت اين امر آن است كه بر چيدن رقابت خارجي انگيزه افزايش كارايي را، كه كشاورزي و صنعت ما به آن نياز دارد، كاهش خواهد داد و آهنگ اصلاحات را كه نياز مبرم حيات اجتماعي، سياسي و اقتصادي ما براي كسب توانايي جهتِ غلبه بر چالشهاي رقابت است، كند خواهد ساخت.
    به علاوه معناي حمايت دولت پرداخت قيمتهاي بالاتر، توسط مشتريان براي كالاها و خدمات وارداتي است و اين در نظام ارزشي اسلام از مصاديق بي عدالتي است. اگر چه مي‏توان بي عدالتي را براي مدت كوتاه و در صورتي كه بخاطر مصالح عمومي كاملاً ضروري باشد، تحمل كرد، اما هيچ كس مجاز نيست كه به خاطر مصالح عمومي بي‏عدالتي را براي هميشه بر مردم تحميل كند، در حالي كه در بيشتر موارد محدوديتهاي تجاري، نه بخاطر مصالح مهمتر مردم، بلكه براي تأمين مصالح شخصي وضع مي‏شود.
    بنابراين، آزاد سازي، نه تنها كارآيي و توسعه را ارتقا مي‏دهد، بلكه عدالت را، كه به گفته ابن خلدون در توسعه نقش حياتي دارد، ترويج مي‏كند.
    از اين رو نبايد از جهاني شدن، بيش از اندازه هراس داشته باشيم. جهاني شدن هم چالش است و هم فرصت. همان گونه كه اشاره شد، مسلمانان، جزء پيشگامان جهاني سازي بوده‏اند. تمام قلمرو حاكميت مسلمانان به يك بازار مشترك گسترده، با توسعه همه جانبه و رشد چشمگير در درآمدهاي همه مردم تبديل شده بود. پس چرا اكنون ما از جهاني شدن بترسيم. البته، ما بايد براي تحقق عدالت مبارزه كنيم، اما در عين حال كسب اطمينان از ارائه اصلاحات سياسي، حقوقي و اقتصادي لازم را، كه مقتضاي استفاده مؤثر از منابع و در نتيجه پيروزي بر چالشهاي جهاني شدن است، نيز نبايد فراموش كنيم.

    منابع:
    13- Islamic Development Bank (1997), Proceedings of the Seminar on Accession to the WTO and Implementation of the Uruguay .

    21- Siddiqi, M. Nejatullah (1992), "History of Islamic of Islamic Economic Thought" in Ausaf Ahmad and K.R. Awan (ed.), Lectures in Islamic Economies, Jeddah: IRTI / IDB.

    23- Udovitch, Abraham (1970), Partnership and profit in Medieval Islam , Princeton, NS: Princeton University press.

    12- Aligarh, India: Department of Economics, Aligarh Muslim University.

    5- ــــــــــ ، منهاج السنة النبويه، ويراسته، م. رشيد سليم، رياض، دانشگاه اسلام امام محمد 1986

    18- Mirakhor, Abbas (1987), "Muslim scholars and the History of Economics: A need for consideration", The American Journal of Islamic social sciences, December, PP. 245-76.

    1- ابو يوسف، يعقوب ابن ابراهيم، كتاب الخراج، قاهره: المطبعه السلفيه، چ دوم، 1352

    10- IMF (9 October 2000), Survey.

    3- ابن خلدون، عبدالرحمن، مقدمه، قاهره: المكتبة التجاريه الكبري، بي تا

    6- ماوردي، ابوالحسن، العلي، ادب الدنيا والدين، ويراسته مصطفي سقا، قاهره: مصطفي البابي الحلبي 1955

    14- Round Agreements, held in Jeddah on 7-10 June 1997, Jeddah: IDB.

    4- ابن تيمية، معجحم الفتاوي، شيخ الاسلام احمد بن تيمية، ويراسته عبدالرحمن العاصمي، رياض، مطبعة الرياض، چ اول، 63 - 1961

    15- Issawi, Charles (1950), An Arab Philophy of History: Selections from the prolegomena of Ibn Khaldun of Tunis (1332-1406, London: Jhon Murray.

    17- Matsuz, Steven and David Tarr (1998) Adjusting to Trade Policy Reform, Washington, DC: world Bank.

    22- Spengler, Joseph (1964), "Economic Thought in Islam: Ibn Khaldun", Comparative studies in society and History, April pp.268-306.

    24- UNDP (United Nations Development Program) (1999), Human Development Report, New york: Oxford university press.

    2- الدمشقي جعفر، الاشارة الي محاسن التجارة، ويراسته البشري الشورباجي، قاهره: مكتبه الكلية الازهر 1967

    20- Sachs, Jeffrey (2001), "Ater Genoa", Financial Times, 24 July, P. 15.

    25- World bank (1999/2000), world development report, washington DC: The world Banks.

    11- Islahi, A. Azim (1996), History of Economic Thought in Islam,

    1- Aghion, Phillippe and Jeffrey Williamson (1998), Growth, Inequality and Globalization, Gambridge University Press.

    16- Kramer J.H. (1952), "Geography and Commerce" in Thomas Arnold and Alfred Gindllaume, Legacy of Islam, London: Oxford University press.

    19- Rosenthal franz (1967), The Muqaddimah: An Intsoduction to History, london: Routledge and kegan paul, Istedition 1958, 2 nd edition 1967, 3 volumes.

    8- Economist, The (11 November 2000), "The Trade Agenda", pp. 109-112.

    4- __________ (2000), The Future of Economics: An Islamic Perspective, Leicester, UK: The Islamic Foundation.

    6- De Smogyi, Joseph N. (1965), "Economic Theory in classical Arabic literature "in Islamic Studies, Delhi, January, PP. 1-6.

    7- Economist, The (9 June 2001), "Special Report on Agricaltural Trade", PP. 81-3.

    9- Groenewegen,Peter (1967), "Division of Labour" in the new palgrave Dictionary of Economics, London: Macmillan, Vol. 1, PP. 901-905.

    8- سرخسي، شمس الدين، المبسوط، بيروت: دار المعرفه، بي تا

    2- Anderson, Bob and Paul Brenton(1998), "The Dollar, Trade, and Techonology, and Inequality in the USA", National Institue, Economic Review, October,PP. 78-86.

    7- مسلم، امام ابوالحسين مسلم ابن الحجج النيشابوري، صحيح مسلم، ويراسته محمد فؤاد عبدالبابي، قاهره، عيسي البابي الحلبي 1955

    5- Cline, William R. (1997), Trade and Income Distribution, washington, DC: Institue of International Economics.

    3- Chapra, M.Umer (1985), Towards a Just Monetary System, Leicester, UK: The Islamic Foundation.

    ارسال در تاريخ سه شنبه ۱۳۸۶/۰۹/۲۷ توسط احمد عاقلي

    تاثير جهاني شدن اقتصاد بر بازارهاي پولي و مالي

     

    دكتر رضا شيوا [1]

    حسين ميكائيل پور [2]

     

    چكيده:

       اقتصاد در جهان امروز بيشترين نقش را در تحولات سياسي و اجتماعي ايفا مي كند. به عبارت ديگر اقتصاد تنظيم كننده كليه رفتارها و حتي برخوردها و چالش هايي است كه در ارتباط بين جوامع و دولت ها رخ مي دهند. جهاني شدن اقتصاد در اين ميان نقش آن را در جوامع بشري بيش از پيش پر رنگ كرده است.

    اثرات جهاني شدن اقتصاد را مي توان در 4 مورد زير خلاصه كرد.

    1-                گسترش روزافزون جريانهاي مالي كه اثرات بسياري بر سياستهاي پولي و ارزي اقتصادهاي ملي برجا مي گذارد. اين رويداد در جولاي 1997 در تايلند و اثر آن بر تعدادي از كشورهاي آسيايي ازجمله مالزي مشاهده شد. همچنين در حال حاضر اثرات مشابه آن را مي توان به صورت بحرانهايي در روسيه ، تركيه و برزيل مشاهده كرد.

    2-              دومين اثر جهاني شدن اقتصاد را مي توان جهاني شدن محصول يا توليد ناميد. اگر نگوييم تمام مراحل توليد يك محصول در زمان گذشته در يك كشور صورت مي‌گرفت بايد پذيرفت كه اكثر مراحل توليد در كشور مبدا صورت مي گرفت . كالاهاي توليدي يا براي مصرف محلي يا جهت صادرات توليد مي شدند. ولي امروزه توليد كالاها به مفهوم قبلي دگرگون شده به طوري كه ما شاهد توليد يك كالا در چندين مرحله مختلف و در چندين كشور مختلف هستيم .

    اين ويژگي منجر به افزاليش رقابت براي جذب سرمايه گذاري خارجي بين كشورها به ويژه كشورهاي  در حال توسعه شده است. اين موضوع دقيقاً برعكس اتفاقي است كه در دهه 1960 و 1970 از طرف دولتها دنبال مي شد.

    3-              سومين اثر جهاني شدن اقتصاد را مي توان در همگرايي و همسان شدن نهادها و سازمانها در كشورهاي مختلف مشاهده كرد. مثلاً جهاني شدن اقتصاد و به دنبال آن جهاني شدن توليدات مي طلبد كه قوانين حاكم در كشورها تا حدودي همگرا و مشابه هم شوند تا شرايط يكساني را براي همه كشورها فراهم سازد. اين مهم به عهده سازمان تجارت جهاني گذاشته شده است.

    4-               چهارمين اثر جهاني شدن اقتصاد مربوط به تحولي مي شود كه در روشهاي توليد با ايجاد زمينه هاي رقابتي ، به وجود آمده است. هر كشوري نسبت به ديگري برحسب كيفيت نيروي انساني ، دانش علم و تكنولوژي كه از آن برخوردار است صاحب روشهاي توليدي متفاوتي نيز هستند. البته اين نكته بايد مد نظر باشد كه نيروي كار و مواد اوليه فراوان مزيت كمتري را ايجاد مي كند.

     

    همانطوري كه عنوان شد ازجمله تبعات مختلف جهاني شدن اقتصاد را مي توان در حوزه بازارهاي مالي به شكل گسترش نقل و انتقالات مالي بين كشورها و آزادسازي سرمايه هاي مالي از طرف كشورها مشاهده كرد. براي درك بيشتر و بهتر اين موضوع كافي است بدانيم كه :

    طي دو دهه گذشته جريان تجارت جهاني از 20 درصد به 30 درصد GDP جهان و در همان دوره جريان سرمايه بيش از دو برابر، از 5 درصد به 13 درصد GDP جهاني رسيده است.

    -              بين سالهاي 1990-1994 ميزان ورود سرمايه هاي مصرفي به كشورهاي درحال توسعه 40 برابر شده و سهم ورود سرمايه ها به اين كشورها از 23 درصد كل سرمايه گذاري هاي جهاني به 4 درصد رسيده است.

    -              طي دو دهه گذشته نسبت به صادرات كالاهاي جهاني به توليد جهاني از 10 درصد به 20 درصد و تجارت خدمات از 15 درصد به 22 درصد افزايش يافته است.

     

         در علم فيزيك قانوني است تحت عنوان قانون بقاء انرژي و ماده ، به اين معني كه ماده و انرژي از حالتي به حالتي تبديل مي شود ولي از بين نمي رود. حال اگر عرصه فعاليت و بكارگيري مواد منابع توليدي را برخلاف وضعيت حاكم قبلي كه منطقه اي و محدود به يك حوزه جغرافيايي خاصي بود، كل اقتصادهاي موجود در نظر بگيريم و فرض كنيم كه خروج منابع توليدي از يك منطقه در حالت قبلي در حكم از بين رفتن آن باشد. در وضعيت مفروض (حوزه فعاليت جهاني براي اقتصاد) جابجايي منابع توليدي در حكم تبديل خواهد بود و نه از بين رفتن.

       اين مسئله كه تنها يك تشبيه است مي تواند با در نظر گرفتن فروضاتي همانند قانون بقاء انرژي و ماده كاركرد داشته باشد.

       هدف مقاله ، ارائه ديدگاههاي متفاوتي از تاثير جهاني شدن بر اقتصاد و جهاني شدن اقتصاد بر تحولات بازارهاي مالي و پولي است. براي اين منظور سه بخش درنظر گرفته شده است كه بخش اول جهاني شدن و ابعاد مختلف آن را مطرح مي كند. در بخش دوم سيستم مالي، وظايف و كاركردهاي آن مدنظر قرار داده مي شود و در بخش پاياني ارتباط موجود بين جهاني شدن اقتصاد و تحولات بازارهاي مالي و پولي با توجه به دو بخش قبلي و بصورت توصيفي تحليل مي گردد.



    1- عضو هيئت علمي دانشكده اقتصاد دانشگاه تهران

    2- كارشناس علوم اقتصادي

    ارسال در تاريخ سه شنبه ۱۳۸۶/۰۹/۲۷ توسط احمد عاقلي

    آيا جهاني شدن ما را به سوي دنيايي عادلانه و كامياب رهنمون خواهد ساخت؟

     

    سخنراني دكتر ماهاتير محمد، نخست وزير مالزي، در اجلاس مشترك تجارت و فناوري مالزي و روسيه  

    برگردان: محمد صاحبي _ علي اصغر صادق پور

       (انديشگاه شريف)

     

    1.      از اينكه امروز در جمع چهره هاي برجسته انجمن تجاري روسيه حضور دارم بسيار خوشحالم و از ترتيب دهنده گان اين گردهمايي من جمله وزارت امور خارجه فدراسيون روسيه و اتحاديه صنعتگران و كار آفرينان اين كشور تشكر مي كنم.

    2.      جهاني شدن، صرف نظر از خوبي و بدي آن در دهه 1990 به يك واژه اقتصادي رايج تبديل شد. ترديدي نيست كه اقتصادهاي ملي كشورها به دليل جريان فرامرزي تجارت، سرمايه گذاري و رشد سرمايه هاي مالي به سرعت در هم ادغام مي شوند. هم اكنون اغلب مصرف كنندگان، كالاهاي خارجي خريداري مي كنند و تعداد بي شماري از شركتها، خارج از مرزهاي ملي به فعاليت مشغول بوده و سرمايه گذاران، سرمايه هايشان را بيشتر در نقاط دوردست به كار مي گيرند .

    3.      در چند سال اخير، بحث هاي مربوط به نظام تجاري بين المللي و توسعه جهاني محدود به نشريات تخصصي  است و به ندرت خارج ار اين نشريات شاهد چنين بحث هايي هستيم. اما اكنون اين موارد تغيير كرده است. در حال حاضر نشست هاي بين المللي درباره مسايل اقتصادي، به دليل اعتراضات مربوط به آثار و پيامدهاي جهاني شدن با مشكلات عديده اي مواجه مي شود. اكنون جهاني شدن به عنوان يك نيروي قدرتمند در زندگي روزمره حضور دارد، و اين نيرو از شيوه هاي توليد و ساخت محصولات و ارايه خدمات مصرفي تا ديدگاهها  و ارزشهاي جوامع ما را تحت تاثير قرار مي دهد.

    4.      بدون شك گردش كالا و خدمات بايد آزادانه و به نفع ما باشد، ولي در عين حال افراد بسياري نگران شتاب تحولات اقتصادي بوده و از احتمال به حاشيه رانده شدن جمع كثيري از شهروندان جهاني در نگراني و هراس به سر مي برند.

    5.      دهه هاي اخير، براي كشورهاي در حال توسعه دوره برجسته اي از تحولات مختلف محسوب مي شود. موضوع نويني كه براي بسياري از ما  قابل طرح است، تعيين سرنوشت خود مي باشد و اين در حالي است كه تجربه ما در امر توسعه به نسبت محدود بوده است. هر چند ما تا حدودي توانسته ايم به موفقيتهايي در امرتوسعه اقتصادي كشورهايمان دست يابيم، اما هنوز براي رسيدن به پيشرفت عمده راه بسياري در پيش داريم.

    6.      بسياري از ما از طريق اقداماتي همچون آزادسازي تجاري و گشايش بازارها بر روي تجارت و سرمايه گذاري ، تكامل و تحول تدريجي نظام هاي اقتصادي و جهت دهي آنها براي مواجهه با چالشهاي خارجي و در نهايت پذيرفتن  جهاني شدن با اميد بهره جويي از فرصتهاي حاصله از اين فرايند، به دنبال بهره مندشدن از دستاوردهاي آن هستيم.

    7.      البته، چنين پيشرفتهايي نتيجه تحولاتي بوده است كه كمتر در كنترل ما مي باشد. زماني، تنها عناصر تركيبي فرمول توسعه عبارت بودند از ثبات سياسي، منابع طبييعي و انساني، سرمايه و سرمايه گذاري. اما امروزه پيشرفتهاي تكنولوژيك، جريان نامحدود سرمايه و ظهور اقتصاد دانش گرا معادله توسعه را پيچيده ساخته است. اطميناني نيست كه بتوانيم از عهده اين محيط پيچيده برآييم يا خود را با آن منطبق سازيم. بدليل كاستي هايمان در برابر چنين دگرگونيهايي، برنامه هاي توسعه ما تحت تاثير قرار گرفته و خواهد گرفت.

    8.      همگي ما به اين نكته به خوبي واقفيم كه حركت در مسير توسعه حتي در مطلوب ترين شرايط هرگز آسان نبوده است، و علي رغم تلاشهاي بي دريغمان شاهد رشد نابرابري و ايجاد شكاف ميان كشورهاي توسعه يافته و در حال توسعه از يك سو و گسترش فقر و نابرابري و بهره مندي نامتوازن از فرصتهاي جهاني شدن از سوي ديگر هستيم. ما همچنين شاهد بي ثباتي فزاينده در اقتصاد جهاني و توسعه و تبعيض هاي ناشي از فرايند جهاني شدن هستيم. ما همچنان نظاره گر ناتواني و عدم كفايت نهادهاي جهاني در حل مشكلات اقتصادي مي باشيم.

    9.      اين گونه به نظر مي رسد كه مزاياي ناشي از تجارت و سرمايه گذاري به شكلي نابرابر ميان كشورها تقسيم مي شود. عقيده كنوني جامعه جهاني مبني بر اينكه كشورها براي رسيدن به توسعه بايد مساله آزادسازي تجاري و قواعد جهاني را بپذيرند، صحيح نبوده است. و به نظر مي رسد كه اقدامات جاري در حوزه تجارت و سرمايه گذاري از توانايي و ظرفيت لازم در توزيع يكسان ثروت برخوردار نيستند.

    10.   مي پذيريم كه در تمامي جنبه ها بي نقص نيستيم. ما در سيستم خود فساد داشته، فاقد شفافيت بوده و از راهبري و تدبير ناكافي برخورداريم، اما داراي ثروت هستيم. علي رغم فساد و چيزهاي ديگري كه ادعا شده، كشورمان را توسعه داده بوديم و زندگي خوبي براي مردم فراهم كرده بوديم. نيروهاي بازار با اينكه هزينه زيادي را به ما تحميل كرده اند و همچنين ادعايشان مبني بر در اختيار گرفتن دولت ها، موقعيت چشمگيري نداشته اند. اما مطمئناً اين نيروها از طريق دستكاري و دخالت در امور ارزي و بازار توانسته اند به كاميابي هايي نيزنايل شوند و اكنون از طريق كنترل و بدست آوردن بانك ها، صنايع و تجارت، با اقداماتشان اين بخش ها را به حالت احتزاز درآورده اند. تا زماني كه روشها مبتني بر اين نوع نگرش باشد، حاميان جهاني شدن توجه كمتري به نتايج خواهند داشت.

    11.   ما در حال سقوط به ورطه اي هستيم كه در آن اين باور وجود دارد كه سيستم هاي غربي قادرند مشكلات انساني را حل و فصل نمايند. هنگامي كه ما اعتقاد زيادي به يك سيستم خاص داشته باشيم، دلايل اوليه تشكيل و قاعده مند شدن آن را فراموش خواهيم كرد. سيستمها به اين دليل بنيان نهاده مي شوند كه بتوانند نقايص موجود را برطرف نموده و فوائدي براي رهروان خود به همراه آورند. متاسفانه هنگامي كه يك سيستم پذيرفته مي شود، به گونه اي تقديس مي يابد كه حتي اگر نتايج حاصل از آن به مراتب از آنچه كه تصور مي شد بدتر نيز باشد، همچنان بايد مورد پذيرش قرار گيرد و به آن عمل شود. در چنين شرايطي هر شخصي كه جرات پيدا كند در مقابل اين سيستم قرار گيرد و به مخالفت از آن برخيزد، به عنوان يك فرد مرتد و داراي باور غلط قلمداد شده و از سوي عموم محكوم مي گردد.

    12.   جهاني شدن پيش از اين علائمي را نشان داده است كه گويي به منش و مذهبي تبديل مي گردد كه ياراي تحمل هيچ عقيده مخالفي را نخواهد داشت. اين امر براي جهاني شدن تاسف برانگيز است، چرا كه اين پديده و فرايند اگر به درستي تفسير شده و قاعده مند گردد، خواهد توانست فوائد و ثروت انبوهي را براي جهانيان اعم از فقير و غني به همراه آورد. نكته مهم تمركز بر نتايج است تا بر تعصبات و عقايد جزمي. اگر نتايج مثبت باسند، ضروري است به هر وسيله اي به پيشبرد جهاني شدن ياري نمود ولي اگر نتايج براي همه افراد بد و مضر باشند، بايد جهاني شدن مجدداً تفسير شده و تغيير يابد تا نتايج مورد انتظار از آن حاصل شود.

    13.   شكي نيست كه اگر جهاني شدن به نحو خوبي تفسير شده و به صورت مطلوب به آن عمل شود، مي تواند در ايجاد يك نطم جهاني عادلانه تر به گونه اي كه ثروت بين فقير و غني تقسيم شود موثر واقع گردد. اما تاويل و تفسير بر جهاني شدنمي تواند خصوصاً باعث نابودي فقرا و علاوه بر اين موجبات توقف رشد و توسعه ثروتمندان را فراهم آورد.

    14.    امروزه علايق ايدئولوژيك و سياسي نسبت به رشد اقتصادي و دارايي هاي مالي مردم از اهميت كمتري برخوردار است. بسياري از ما بر اين باوريم كه تجارت آزاد و سرمايه گذاريهاي خصوصي مي تواند ما را در دستيابي به اين موارد ياري رساند. ما معتقديم جهاني شدن مي تواند ما را در رسيدن به رشد و پيشرفت سريع از طريق جريانهاي آزاد كالا، خدمات و سرمايه ياري رساند.

    15.   اما مي‌دانيم كه بهترين اقتصادها نيز ممكن است دچار مشكلات عديده اي گردند. ما كشورهاي فقيرتر نمي‌توانيم بر ركود اقتصادي غلبه كنيم،  اما معتقديم كه بايد از سوي كشورهاي غني در عدم مواجه با ركود ياري شويم. بنابراين ديدگاههاي ما بايد به نحو جدي در تشكيل سيستم‌هاي اقتصادي و مالي بين‌المللي لحاظ شود. در حالي كه برخي كشورها از روند جهاني شدن بهره مي برند، بسياري ديگر به دليل توسعه نيافتگي نتوانسته‌اند سهم اندكي از فوايد جهاني‌شدن را نصيب خود كنند. در حال حاضر، جريان‌هاي سرمايه به سمت مكان‌هايي در حركت اند كه برگشت سريع سود و اصل سرمايه را تضمين كنند، نه جايي كه به دليل ارتقاء سطح توسعه نيازمند سرمايه گذاري است.

    16.   زيرساخت موجود بين‌المللي در مواجهه موثر با بحران‌ها و مشكلات توسعه‌اي ناكافي به نظر مي رسد. سازمان‌ها و موسسات بين‌المللي از جمله سازمان ملل متحد، صندوق بين‌المللي پول و بانك جهاني قادر نيستند از عهده‌ي چالش‌هاي پيش روي دنياي در حال توسعه برآيند.

    بحران مالي آسيا به وضوح نشان داد كه كشورهاي توسعه يافته و موسسات بين‌المللي قادر به پاسخگويي موثر به بحران‌ها و آثار و پيامدهاي آن نيستند.

    17.   فقر و توزيع ناعادلانه ثروت نتيجه‌اي جز  مشكلات اجتماعي و مسايل  امنيتي به دنبال نخواهد داشت ، و اين امر خصوصاً در كشورهاي در حال توسعه ادامه خواهد يافت. وظيفه ما است كه در يافتن راه‌حل جدي باشيم، راه‌حل‌هايي كه بتوانند تمامي  ظرفيت اقتصادي ما را به واقعيت برساند و همچنين مشكلاتي نظير فقر، گرسنگي، بيماري، فقر فرهنگي و تبعيض ها را به نحو قابل ملاحظه‌اي كاهش دهد

    18.   من معتقدم كه همگرايي اقتصادي و آزادسازي تجاري مي‌تواند به كاهش فقير كمك كند. بسياري از كشورها چه توسعه يافته و چه  در حال توسعه شاهد ارتقا  قابل توجه در استانداردهاي زندگي خود در دهه‌هاي اخير بوده‌اند. كشورهاي در حال توسعه ‌اي چون بنگلادش، چين، هند، غنا، نپال، اوگاندا و ويتنام كه در دهه‌هاي 1980 و 1990 از سياست‌ تجاري باز پيروي كرده‌اند، نرخ‌هاي رشد بالاتر از ميانگين حهاني را تجربه نموده‌اند. اينجاست كه بايد بر اين نابرابري در رشد و پيشرفت اشاره كرد، چرا كه بسياري از كشورهاي ديگر در سال‌هاي اخير رشد خوبي نداشته‌اند.

    19.   هنوز هم كشورهايي كه درهاي خود را بر تجارت آزاد گشوده‌اند، بيشترين درآمد را دارند. هيچ مثالي از كشور داراي اقتصاد بسته و نرخ رشد بالا نمي‌توان عنوان كرد، و مشكل فقر درون كشورها را نمي‌توان بدون در نظر گرفتن رشد اقتصادي متوقف ساخت. اين يك حقيقت ناگوارا است كه از هر 5 نفر در دنيا يك نفر در فقر مطلق به سر مي‌برد.  مقابله با اين امر بزرگترين چالش اخلاقي نسل ما محسوب مي‌گردد. سازمان ملل متحد سال 2015 را به عنوان سال هدف در جهت كاهش 50 درصدي تعداد مردم كاملاً فقير تعيين كرده است،  اين تعداد بيش از يك ميليارد نفر مي باشد!

    20.   دولت‌ها، بخش خصوصي و جامعه مدني نيازمند نوعي همكاري نزديك و خاص در مقابل تهديد عمده‌اي كه براي توسعه و كاهش فقر در كشورهاي در حال توسعه رخ مي‌نماياند، هستند. اين تهديد همان بيماري فراگير ايدز است. آنچه كه از اين همكاري انتظار مي رود پيگيري  برنامه‌هاي موثر پيشگيري، سرمايه‌گذاري براي دستيابي به داروهاي جديد، ارزان نمودن روند معالجه و بهبود اقدامات بهداشتي است. اگر كشورهاي ثروتمند تنها به فكر بازگشت سرمايه خود باشند، دولت‌هاي فقير هرگز توان تحقق اين برنامه‌ها را نخواهد داشت.

    21.   دسترسي مردمان فقير به خدمات پزشكي  موجب پيدايش يك بحث واقعي در باره رابطه ‌بين بهداشت و مباحث اقتصادي و حقوق شهروندان  در سراسر دنيا  گرديده است. من از اين بحث استقبال مي كنم. تنها از طريق گفتگو و همكاري بين دولت‌ها، بازرگانان، جامعه و افراد است كه ما مي‌توانيم كاركرد جهاني‌شدن را  در راستاي منافع تمامي  مردم  دنيا قرار دهيم.

    22.   مسووليت نظارت بر موضوع جهاني‌شدن و توسعه يك امر  مشترك است. كشورهاي توسعه‌يافته بايد نقشي فعال در ياري ‌رساندن به كشورهايي كه از اين موضوع متأثر مي‌شوند، بازي كنند. از طرفي، كشورهاي در حال توسعه نيز بايد به عهد خود در تضمين اين امر كه رشد پايدار و كاميابي دست يافتني است، عمل كنند و در اين راه از هيچ گونه تلاش و كوششي دريغ نورزند.

    23.   ما بايد به تقويت انعطاف پذيري محلي و ظرفيت‌سازي ادامه دهيم. بايد به سرمايه‌گذاري در بخش توسعه منابع انساني استمرار بخشيم، و بايد از مهارت‌ها و علوم براي مواجهه مطلوب با تغييرات سريع جهاني كه خود تحت سيطره پيشرفت‌ها و ابداعات تكنولوژيك است، ياري بجوييم. سرمايه‌گذاري در بخش آموزش با تأكيد بر علم و تكنولوژي بايد از اولويت برخوردار باشد. تقويت نهادهاي محلي و چارچوب‌هاي قانوني و قواعد و مقررات به ‌منظور تضمين انعطاف پذيري لازم  در برابر چالش‌هاي ناشي از جهاني‌شدن بايد مورد توجه خاص قرار گيرد.

    24.   جداي از تلاش‌هاي كشورهاي در حال توسعه، كشورهاي پيشرفته صنعتي مسووليت خاصي در تسهيل اين روند برعهده دارند. اين امر از طريق ياري رساندن به كشورهاي در حال توسعه براي دستيابي به علم، ايده‌ها و ابداعات با هزينه و قيمت متعارف عملي مي‌گردد. هرچند مالكيت معنوي بايد رعايت گردد،  ولي توجه و عنايت خاصي نيز بايد به نيازهاي كشورهاي فقير معطوف شود. به گونه اي كه كشورهايي كه توانايي پرداخت بيشتري را دارند به اين امر ترغيب شوند و در عين حال كاهش منفعت جويي از كشورهاي فقير نيز مدنظر قرار گيرد.

    25.   به‌منظور ايجاد توانايي در مديريت و هدايت حركت جهاني‌شدن و آزادسازي تجاري ، كشورهاي در حال توسعه بايد اجازه يابند تا به نحو موثري در فرايند تصميم‌گيري در تمامي نهادهاي بين‌المللي مشاركت كنند. موسسات بين‌المللي بايد از سازوكارهاي لازم به نحوي كه تمامي ديدگاهها در نظر گرفته شوند ، برحوردار باشند. اجلاس اخير سازمان جهاني تجارت در جينواي ايتاليا به روشني نياز به مشاركت تمامي گروههاي مرتبط در فرايند تصميم‌گيري را نشان داد. تظاهرات خياباني مي‌تواند به عنوان يك زنگ خطر قلمداد شود،  ولي ما بايد به اندازه كافي درباره  پيش‌بيني اعتراض‌ها و نارضايتي‌ها با درايت  باشيم و به گونه‌اي از پيش عمل كنيم تا از توسل به  اقدامات خشونت بار خياباني اجتناب گردد.

    26.   مالزي در مقابل جهاني‌شدن قرار ندارد. اما ما مي‌خواهيم اطمينان يابيم كه فقرا و كشورهاي در حال توسعه بتوانند از ثمرات  جهاني‌شدن بهره‌مند گردند. از اين رو تقاضا  و خواست ما اين است كه در تفسير و فرموله كردن  يك نظم اقتصادي جهاني بايد با تمامي كشورهايي كه از اين روند تاثير مي پذيرند، مشورت شود.

    27.   ما براي فايده رساندن به تجار  و شهروندان خصوصاً در جهان در حال توسعه نمي توانيم به پديده جهاني‌شدن و آزادسازي تجاري  بي توجه  ‌باشيم. هيچ ضرورتي براي آزمندي و حرص در حالي كه دنيا به اندازه زيادي از منابع انساني و طبيعي برخوردار است،  وجود ندارد. با پايبندي به اصول اخلاقي  است كه مي توان بر خواهش‌هاي نفساني  در كسب همه چيز براي خود،  فائق آمد.

    منبع: انديشکده صنعت و فناوری

    مرجع:

    Speech by the prime minister of Malaysia the hon. dato seri Dr. Mahathir Bin Mohammad, “globalization towards a fair and prosperous world”, Malaysian _ Russian business and technology forum, Ministry Of Foreign Affairs Malaysia, 14 march 2002.

    ارسال در تاريخ سه شنبه ۱۳۸۶/۰۹/۲۷ توسط احمد عاقلي
    ارسال در تاريخ دوشنبه ۱۳۸۶/۰۹/۱۹ توسط احمد عاقلي

    علت گرايش کشورهاي درحال توسعه به سازمان تجارت جهاني چيست؟



     


    امروزه ، انديشمندان اقتصادي براين باورند ، که کشورهاي درحال توسعه انگيزه بيشتري جهت پيوستن به سازمان تجارت جهاني پيدا کرده اند. اما بايد اذعان نمود ، که اين کشورها براي دست يابي به اهداف آزاد سازي تجارت ، هنوز راههاي طولاني و دشواري را درپيش رو دارند و بايد به اين نکته نيز اشاره  نمود که توسعه تجارت با رشد اقتصادي درارتباط مي باشد. وهمچنين آزادساري تجارت کشاورزي استفاده بيشتري را نسبت به آزادسازي ساير بخشهاي اقتصادي مهيا مي نمايد، زيرا که درکشورهاي درحال توسعه بخش کشاورزي بسيار چشمگيرتر از بخشهاي ديگراقتصاد بنظر مي رسد.


    تمامي کشورهاي درحال توسعه به يک نسبت واندازه درفقر بسر نمي برند ونمي توان آنهارا جزء کشورهاي وارد کننده محصولات غذائي مورد نظر قرار داد ، هرکدام ازآن کشورها ، ماهيت اقتصادي متنوع و گوناگوني داشته وتعداد زيادي هم جزء کشورهاي صادرکننده محصولات کشاورزي هستند وازاين رو برقراري استراتژي توسعه اقتصاد باز وآزاد به لحاظ تاريخي مناسب ترين راهکار براي آينده اين کشورها محسوب مي گردد ، که توافقنامه سازمان تجارت جهاني ، به ايجاد يک محيط تجاري بين المللي عادلانه ، باز، شفاف و قانونمند اشاره مي کند ، که براي کاهش فقر دراين کشورها امري حياتي مي باشد.


    بسياري از صاحبنظران اقتصادي عقيده دارند ، که با جهاني شدن تجارت ، کشورهاي درحال توسعه به استفاده هاي باارزش زيادي خواهند رسيد. بايد توجه نمود که توسعه اقتصادي به رشد نيازدارد و دستیابی به بازارهای جهانی ، از شرایط اصلی ومهم برای رشد سریعتر بشمار می آید. بدین ترتیب ، کشورهای فقیر وتنگدست ، با آزاد سازی بازار جهانی به بیشترین بهره و سود دست می یابند. وبه صورت دیگر براثر عدم برقراری تجارت آزاد ، کشورهای تهیدست با بیشترین زیان مواجه خواهند گردید.


    اقتصاد دانان براین عقیده اند ، که در بسیاری از کشورهای فقیر ، کشاورزی منبع اصلی درآمد آنها می باشد، وحتی ضعیفترین آنها هنوز هم دربخش کشاورزی متمرکز گردیده اند. براین اساس ، کشورهائی که از اقتصاد بازوآزاد ، رشد اقتصادی مبتنی بر صادرات و استراتژی های توسعه استفاده نموده اند ، تقریبا" همواره موفقتر عمل نموده اند.


    اکنون ، کشورهای درحال توسعه نسبت به کشورهای توسعه یافته ، جهت اجرای مفاد اعلامیه سازمان تجارت جهانی ، درخصوص تجارت آزاد گرایش بیشتری دارند، زیرا که درکشورهای درحال توسعه وسازمان تجارت جهانی ، آزاد سازی تجارت کشاورزی امری مهم وبسیار حیاتی بشمار می رود. چرا که حتی ضعیفترین کشورها ، دارای بیشترین وابستگی به بخش کشاورزی خود می باشند، که برقراری استراتژی رشد مبتنی برکشاورزی ، فقط بر اثرحضور فعالانه وعادلانه دربازارهای بین المللی ، موفقیت آمیز خواهد بود. باید به این نکته نیز اشاره نمود ،  که بدین منظور بایستی یک بازار جهانی کشاورزی عادلانه وقانونمند وجود داشته باشد تا کشورها ی درحال توسعه بتوانند به تمامی اهداف اقتصادی خود نائل گردند.

    ارسال در تاريخ دوشنبه ۱۳۸۶/۰۹/۱۹ توسط احمد عاقلي


    علت عدم توسعه سرمايه داري وصنعتي شدن درايران چيست؟


    سرزمين ايران ازديرباز محل تاخت وتاز اقوام گوناگون ازشمال، جنوب، شرق وغرب بوده است . گاهي ترکمانان وقوم هاي تاتار ومغول ازشمال وشرق به اين کشور حمله مي کردند وچندي بعد ترکها ازغرب وسپس افغانها ازشرق اين سرزمين را زير سم اسبان خود مورد تاخت وتاز قرار دادند . حملات اين اقوام درکنار حکومتهائي که سرشت ملي نداشتند ونيزخود قومي بودند مانند سلجوقيان ، سامانيان ، غزنويان و... صدمات بي شماري به بافتهاي اجتماعي وازآن مهمتر بافتهاي اقتصادي ايران وارد آورد. اقتصاد ايران درسه دوره فرصت صنعتي شدن را ازدست داد.


    فرصت اول ، دردوراني بود که اقتصاد اروپا به سمت صنعتي شدن مي رفت. ايران دراين دوره هم ازلحاظ بستراقتصادي ، هم ازنظر قدرت توليد ، اين توانائي را داشت که به سمت صنعتي شدن حرکت کند. دراين دوره که با دوران حکومت صفويه به ويژه سلطنت شاه عباس اول مصادف بود ، پيوستگي اقتصاد ايران با نظام جهاني اين فرصت طلائي را دراختيار ايران قرار داد که اقتصادش را متحول کند.


    براساس بررسي هاي تاريخي درآن زمان ايران هم ازلحاظ منابع وهم ازلحاظ ارتباطات بازرگاني به طوربالقوه مي توانست اقتصاد خودرا به سمت صنعتي شدن حرکت دهد.درارتباط با اين موضوع ذکر اين نکته کافي است که بنا بر نوشته ((تاريخ تحولات اجتماعي ايران)) اثر جان فوران، ايران سده هفدهم (979تا 1079ش) ،( مقارن با دوران شاه عباس اول ) به عنوان امپراتورجهاني درعرصه خارجي  طبقه بندي مي شد.


    دومين فرصت دردوران قاجاريه به ويژه اواخر عصر ناصرالدين شاه ودراوايل حکومت مظفرالدين شاه به ويژه دوره مشروطيت پيش آمد. دراين دوران حجم مبادلات تجاري ايران ومهم تر ازآن عزم جدي برخي ازبازرگانان براي تاسيس کارخانجات و ورود توليدات صنعتي به کشور قابل توجه است وبه اعتقاد برخي ازتحليل گران ايران مي توانست با ايجاد يک بستر مناسب وارد اقتصادصنعتي شود.


    سومين فرصت را شايد بتوانيم اواخر دهه 1340 اعلام کنيم . دراين دوران اقتصاد ايران توانست بدون اتکاء به درآمد هاي کلان نفتي رشد بالائي به دست آوردو عملا" راه را براي اقتصاد صنعتي هموارکند. اما اين آرزو با تزريق درآمدهاي کلان نفتي به اقتصاد کشور به ياس تبديل شده وانحراف جدي را دراقتصاد ايران به وجود آورد که اين انحراف کماکان ادامه دارد.


    اما دراين ميان يک سوال جدي ومهم وجود دارد وآن اين است که چرا عليرغم بروز اين فرصت ها ، ايران نتوانست رشد نظام سرمايه داري را شاهد باشد وبه يک کشور توسعه يافته تبديل شود.روند بررسي اقتصادي ايران طي اين سه دوره نشان مي دهد که يکي از کليدي ترين دلايل عدم نوسعه سرمايه داري وصنعتي شدن درايران نبود طبقه اي است که بتواند جامعه را ازدوقطبي شدن ((فقير)) و((غني)) نجات دهد ودرعين حال آزادي را که لازمه رشد سرمايه داري است پاس بدارد.


    اين طبقه که درواقع ((طبقه متوسط)) است دررشد نظام سرمايه داري وتوسعه آن ومحافظت ازحکومت قانون نقش کليدي را درجوامع توسعه يافته وصنعتي ايفا کرده است ، به طوري که به اعتقاد برخي از تحليلگران اقتصادي درصورت نبود اين طبقه ، نظام سرمايه داري نمي توانست ((بالتده)) شود وتکامل يابد.


    طبقه متوسط دارنده مهارتهاي آموزشي وحرفه اي است . اين طبقه با حايل شدن بين طبقات فقير وغني نه تنها تنش هاي بين اين دوطبقه ودرنهايت جامعه را کم مي کند بلکه مي تواند با پاسداري ازحکومت قانون آن را کنترل کند.


    دکتر فريبرز رئيس دانا معتقد است (( طبقه متوسط اساسا" زاييده نظام سرمايه داري است . پيش ازنظامهاي سرمايه داري پديده اي به نام طبقه متوسط نبود . به گفته وي طبقه متوسط محصول سرمايه داري دررشد جامعه سرمايه داري است.))


    وي مي گويد : (( تحول نظام سرمايه داري به ايجاد لايه هاي مياني وتقويت آن کمک کرد ، به ويژه پس از پشت سر گذاشتن انقلاب صنعتي اول ، نياز به طبقه متوسط درچارچوب کارکردهاي نظام سرمايه داري مطرح شد. طبقه متوسط کارگر نبودند که بتوانند درکارگاه فعاليت کنند ، صاحبان سرمايه هاي اصلي هم نبودند ، اما با شکل گيري دولتهاي ملي نقشهائي را برعهده داشتند که درواقع کارگزاران خاص آن بودند.))


    اين محقق اقتصادي با اشاره به اين نکته که نظام سرمايه داري به لحاظ اقتصادي ودرفرآيند هزينه هاي تجارت وتوزيع به توسعه دانش وتکنولوژي نيازمند است تا بهره وري را بالابرد ، مي افزايد: (( سرمايه داري ازآغاز وازلحظه توليد خودرا نيازمند جهاني شدن مي ديد ، به اين ترتيب سرمايه داري بخشي ازسرمايه را ناگزير به زيرساختها ومسکن هدايت کرد.پس لايه اي را مي خواست که تکنوکراتها وبوروکراتها درآن کارکنند . شکل گيري اين لايه به نوبه خود يک خواست وضرورت اجتماعي تبديل وموقعيت زائي سياسي واداري طبقه متوسط فراهم شد.))


    اما درايران اين اتفاق ، يعني تشکيل طبقه متوسط ، روي نداد وآن چه رخ داد به گونه اي ديگر بود . مشکل اول وعمده اي که درايران روي داد آن بود که چه دردوران صفويه وچه دردوران قاجار يه که اقتصاد ايران ازلحاظ نظام اقتصادي جهاني ومبادلات ، فرصت مناسبي را داشت تا نظام سرمايه داري را دردرون خود رشد دهد . اما به لحاظ فرهنگ عشيره اي وقبيله اي حاکم برآن ، فرهنگ شهرنشيني که عوامل موثري درتشکيل ورشد طبقه متوسط ونظام سرمايه داري است ايجاد نشد. به طوري که تا همين اواخر نسبت جمعيت روستائي به جمعيت شهري کشور 60 به 40 بود که اين خود مانع عمده اي دررشد طبقه متوسط وبه تبع آن نظام سرمايه داري بوده است.


    دکتر رئيس دانا درباره شکل گيري طبقه متوسط درايران مي گويد: (( درايران چهار فرصت بدست آمد تا طبقه متوسط که لازمه رشد سرمايه داري است شکل گيرد ، دوره اول دوران جنبش مشروطه بود. دراين دوره جنبش شهرنشين به همت انقلابي ها ، نوآوران و ترقي خواهان اوج تازه اي گرفت که اين امر طبقه متوسطي را به وجود آورد که بيشتر شامل اصناف سنتي وکارمندان دولت بود که البته رشد نيافته بودند. فرصت دوم دردوران پهلوي اول رخ داد . دراين دوران اصلاحاتي درچارچوب نياز نظام جهاني شکل گرفت که مثل هرپديده ديگري منشاء داخلي هم داشت. اين اصلاحات وابسته به موج تازه اي ازطبقه متوسط شهري ايجاد کرد که با دوره اول تفاوت داشت. اين طبقه هم وابسته بوده وهم ضعيف وهم تحقير شده که درچارچوب برنامه دولتي وابسته شکل مي گرفت.


    به گفته رئيس دانا جنگ دوم جهاني باعث مهاجرت روستائيان به شهرها شد. وموجي ازشهرنشيني جديد را به وجود آورد که به نوبه خود لزوما" به تشکيل لايه هاي متخصص وکارآمد طبقه متوسط نينجاميد بلکه اين شهرنشيني توسط مهاجران، حاشيه نشين ها وزاغه نشين ها ايجاد شد.


    دوره بعدي که باعث گسترش شهرنشيني شد پس ازکودتاي 28 مرداد 1332 بود . رئيس دانا معتقد است که دراين دوره طبقه متوسط دست ساز پولداري ايجاد شد که عمدتا" صاحبان زمين شهري بودند واز هيچ وپوچ به متوسط تبديل شدند ، طبقه اي که بر رانت زمين شهري استوار بود.


    دردوره چهارم که پس از وقوع اصلاحات ارضي پيش آمد، موج جديد ديگري ازمهاجرت به شهر ايجاد شد . اين موج تازه درشهر طبقه متوسط روستائي که به کارمغازه داري ، خريد وفروش قطعات ماشين آلات کشاورزي وسوداگري مشغول بودند، تشکيل داد. رئيس دانا دراين باره مي گويد : اين طبقه متوسط پس از رونق نفتي ، سرمايه هائي را ازآن خود کرد که در کوتاه مدت موجب نا کارآمدي طبقه متوسط شد)).


    دراين بررسي نکته قابل توجه آن است که رشد جامعه شهري وشهرنشيني که اساس تشکيل طبقه متوسط است به يک عامل درون زاي اقتصاد ايران ارتباط نداشت، بلکه به خواست حاکميت ايران مرتبط بود وبه همين خاطر است که مي بينيم ((طبقه متوسط دستوري)) که درايران تشکيل شد نتوانست وظايف تاريخي خودرا که بسترسازي لازم براي دموکراسي ورشد نظام سرمايه داري است انجام دهد.


    ميلتون فريد من اقتصاد دان بزرگ معاصر مي گويد : ((دموکراسي لازمه رشد سرمايه داري است وبالعکس ، سرمايه داري نيز عامل مهمي دربرقراري دموکراسي است.))


    بررسي هاي تاريخي نشان مي دهد که سرمايه داري درکشورهائي توانسته بالندگي خودرا بيابد که فضاي آزاد براي نقد وبررسي معضلات سياسي واجتماعي وجود داشته باشد. درکشورهائي که اختناق وديکتاتوري حاکم است ، نه تنها نهال آزادي رشد نمي کند ، بلکه سرمايه داري نيز روند تاريخي وتکاملي خودرا نمي پيمايد. دراين بستر که عامل موثر درفضا سازي آزادي که مقدمه رشد سرمايه داري است ، تشکيل وتوسعه طبقه متوسط است.


    دکترموسي غني نژاد معتقد است درکشورهاي پيشرفته رسالت مدرن کردن اقتصاد برعهده طبقه متوسط است وازآن جائي که درايران بخش خصوصي به معناي واقعي کلمه وجود ندارد که بتواند مستقل از دولت فعاليت کند ، طبقه متوسط نيز به مفهوم اصلي آن موجود نيست.


    اين اقتصاددان به بررسي علل توسعه نيافتگي طبقه متوسط درايران به آسيب شناسي بخش خصوصي درچارچوب نظام اقتصادي کشور مي پردازد ومي گويد: به طورکلي بخش خصوصي درايران داراي ضعف ساختاري است ، افکارعمومي به اين قشر بدبين است ودرنتيجه اين بخش درکشور فاقد پايگاهي است که بتواند رشد کند وخودرا بالا بکشد ، درشرايطي اين تفکر حاکم است که بخش خصوصي درپي سودجوئي وزورگوئي واستثمار ديگران است حال نظام اقتصادي برپايه فعاليت اين بخش وبه تبع آن طبقه متوسط چگونه مي تواند توسعه پيدا کند؟


    به اعتقاد وي درجامعه اي که نگرش مثبتي نسبت به ثروتمند شدن انسانها وجود ندارد ومالکيت خصوصي درعمل محترم شمرده نمي شود واصولا" بخش غيردولتي فاقد ارزشهاي لازم دراجتماع است ، نظام اقتصادي بالنده اي هم ايجاد نمي شود به اين ترتيب طبقه متوسط هم صرفا" درايران به لايه اي ازمستخدمان دولتي محدود مي شود که نمي تواند کارکرد طبقه متوسط درجوامع مدرن را داشته باشد.


    دکترغني نژاد با اشاره به اين نکته که طبقه متوسط متشکل از بدنه اجرائي وکارمندي دولت درايران فاقد آزادي عمل واختيار لازم است مي افزايد: به عبارتي طبقه متوسط شهري درکشورما کارکرد اصيل خودرا ارائه نمي دهد چون سيستم وساختارکلي اجازه اين اقدامات تاثيرگذار را به آن نداده ونخواهد داد.


    وي جلوگيري از دوقطبي شدن جامعه وکاهش تنشهاي اجتماعي را درگرو رشد طبقه متوسط مي داند ودراين خصوص مي گويد : درجوامع پيشرفته وجود چالشهاي سياسي به بروز بحران هاي اجتماعي عميق نمي انجامد زيرا فعاليت طبقه متوسط دراين کشورها ، دوقطب ثروتمند و فقيررا به يکديگر نزديک کرده وجامعه درچنين فضائي کمتر احساس بي عدالتي مي کند يعني طبقه متوسط تضميني براي دموکراسي وثبات آن ايجاد خواهد کرد اما درايران که بخشي ازقشر متوسط ( با ملاحظات هميشگي طبقه بوروکراتيک) دردرون گروه ايران سالاري جاگرفته، چنين تاثيري مشاهده نمي شود.


    به عبارت ديگر طبقه متوسط ايراني هويتي بالقوه دارد وتاکنون به فعليت درنيامده است . اين طبقه فاقد خود آگاهي لازم ، استحکام وپايگاه عيني است ، ازاين رو طبقه متوسط درکشورما به معناي واقعي آن متشکل نيست ونمي تواند ايفاگر نقش تاريخي خود درکليه کشورهاي پيشرفته واقتصادي مدرن باشد. حال اين که چرا درايران نظام سرمايه داري رشد نکرده ويا به عبارت ديگر بخش خصوصي قوي نداريم به اين نکته برمي گردد که (( طبقه متوسط )) درايران طبقه اي ضعيف ونحيف است که به قول دکترغني نژاد ((خودآگاهي)) لازم را ندارد ودرواقع لايه اي نازک را درجامعه شهري ايران شکل مي دهد . به همين خاطر است که جامعه شهري ايران يک جامعه شديدا" دوقطبي است و هرروز شاهد تنش ها وبرخورد هاي بحران آفرين درايران هستيم . جامعه ايران درشرايط کنوني دريک بن بست سياسي قرار دارد . راه حل خروج ازاين بحران توسعه فضاي باز ونقادي است که اين مهم حاصل نمي شود مگر آن که ((طبقه متوسط)) جايگاه واقعي خودرا درجامعه شهري ايران پيدا کند.


    دستيابي به اين جايگاه ممکن نيست مگرآن که بخش خصوصي که قادر به فعاليت آزاد درچارچوب قوانين توسعه يافته باشد به وجود آيد تا درکمال امنيت اقتصادي بتواند طبقه اي را که جامعه را ازدوقطبي شدن نجات مي دهد ، شکل دهد طبقه اي که آينده دموکراسي ونظام سرمايه داري ايران درگرو پيدايش آن است.


     


    زيرنويس:


    برگرفته از :


    1-      مجله کارآفرين


    2-      روزنامه همشهري


      

    ارسال در تاريخ دوشنبه ۱۳۸۶/۰۹/۱۹ توسط احمد عاقلي


     
    فاصله ها

    يكي از موضوعاتي كه در گزارش توسعه انساني سال 2005 سازمان ملل متحد( UN ) بر اساس گزارشاتدولت هايعضو مورد بررسي قرار مي‌‌ گيرد، مقايسه نابرابري در درآمد و مصرف در ميان جوامع و كشور هاي مختلف جهان مي‌‌ باشد. براساس گزارش ياد شده، در كشور نروژ كه رتبه نخست شاخص توسعه انساني(HDI) را به خود اختصاص داده است، سهم 10 درصد فقيرترين افراد از كل درآمد كشور معادل 9/3 درصد و سهم 10 درصد ثروتمندترين افراد جامعه از كل درآمد كشور معادل 4/23 درصد مي‌‌ باشد. به عبارت ديگر، درآمد ده درصد ثروتمندترين شهروندان نروژي، 1/6 برابر ده درصد فقيرترين افراد اين كشور است.
    ولي براساس تحقيقات UN ، ده درصد فقيرترين افراد جامعه ايران تنها 2 درصد از درآمد يا مصرف كل كشور را به خود اختصاص مي‌‌ دهند. در مقابل، 7/33 درصد از درآمد و مصرف كل كشورمان متعلق به 10 درصد ثروتمندترين شهروندان ايراني مي‌‌ باشد. بنابراين ده درصد ثروتمندترين افراد جامعه ايران 2/17 برابر ده درصد فقيرترين افراد جامعه، درآمد و مصرف دارند. اين در حالي است كه در پاكستان با رتبه 135 شاخص توسعه انساني، ده درصد ثروتمندترين افراد 6/7 برابر ده درصد فقيرترين افراد، درآمد دارند. بدتر آنكه در برزيل كه رتبه 63 شاخص توسعه انساني UN را به خود اختصاص داده است، تنها 7/0 درصد از درآمد كل اين كشور به 10 درصد فقيرترين افراد آن تعلق دارد. در مقابل، سهم ده درصد ثروتمندترين برزيلي ها حدود 9/46 درصد از كل درآمد كشورشان مي‌‌ باشد. بدين ترتيب، ده درصد ثروتمندترين برزيلي ها 68 برابر ده درصد فقيرترين آنها، درآمد و مصرف دارند.

    شاخص جيني

    يكي از وظايف مهم دولت ها، توزيع عادلانه درآمد در ميان افراد مختلف جامعه است. البته توزيع درآمد در دنياي واقعي به طور عادلانه قابل بحث است ، اما مي‌‌ توان در مسير رسيدن به آن-در كنار بهره وري - گام برداشت.
    اقتصاددانان براي محاسبه ميزان برابري و عدالت در توزيع درآمد، از شاخصي به نام “ضريب جيني” استفاده مي‌‌ كنند. ضريب جيني همواره بين صفر و يك قرار دارد و هرچه اين شاخص به صفر نزديك تر باشد، توزيع درآمد عادلانه تر بوده و به برابري كامل نزديك تر است و برعكس، هر چقدر ضريب جيني به يك نزديك تر باشد، بيانگر نابرابري در توزيع درآمد و مصرف مي‌‌ باشد.
    با توجه به آمار هاي مقايسه اي جدول همراه كه توسط واحد تحقيقات ماهنامه <اقتصاد ايران> از گزارش توسعه انساني سال 2005 سازمان ملل تهيه و استخراج شده است، بالاترين ضريب جيني متعلق به كشور برزيل با 593/0 است. اين عدد نشان دهنده عدم تحقق اهداف اين كشور در جهت كاهش فاصله طبقاتي و توزيع عادلانه درآمد در ميان افراد مختلف اين كشور نسبت به ديگر كشور ها مي‌‌ باشد. پايين ترين ميزان ضريب جيني هم در بين كشور هاي جدول ذيل، با 25/0 متعلق به كشور سوئد مي‌‌ باشد كه از توزيع درآمدي بسيار عادلانه برخوردار است.
    در ايران ضريب جيني معادل 43/0 مي‌‌ باشد. نكته جالب آنكه، كشور مصر كه رتبه شاخص توسعه انساني پايين تري نسبت به كشورمان دارد، داراي ضريب جيني 344/0 است كه از توزيع عادلانه تر درآمد در اين كشور نسبت به ايران خبر مي‌‌ دهد.

    ارسال در تاريخ یکشنبه ۱۳۸۶/۰۹/۱۸ توسط احمد عاقلي

      عدالت با سرمايه گذاري


    زيرساخت ها،نقش اساسي اما غيرمستقيمي در فرآيند توسعه از طريق كمك به افزايش بهره وري عوامل توليددارند. اولين و ابتدايي ترين نقش زيرساخت ها، در افزايش رشد اقتصادي منعكس مي‌‌ شود. از آن جايي هم كه رشد اقتصادي تأثير غيرمستقيمي بر كاهش فقر دارد، لذا زيرساخت ها نيز به كاهش فقر كمك مي‌‌ كنند. بدين ترتيب، مي‌‌ توان گفت كه سرمايه گذاري بر روي زيرساخت هايي نظير حمل ونقل اعم از جاده اي، ريلي و هوايي، برق، آبخيزداري، سدسازي، تحقيقات علمي، آموزش نيروي انساني، توسعه بازار هاي مصرف، انبارسازي، فن آوري ارتباطات و اطلاعات، بهداشت و درمان و تأمين اجتماعي، در فرآيند توسعه از جمله كاهش فقر، يك نقش استراتژيك ايفاء مي‌‌ كنند. اقتصاددانان معتقدند كه ايجاد زيرساخت ها در هر جامعهاي از طريق برپا كردن ساختار هاي مختلف اقتصادي، منجر به توليد مزايا و منافع فراواني مي‌‌ شود كه با استفاده از آن مي‌‌ توان به كاهش نرخ فقر در ميان شهروندان به ويژه روستانشينان كمك فراواني كرد. در همين رابطه، نتايج چند مطالعه تجربي تأثير توسعه زيرساخت هاي روستايي را بر رشد و توسعه روستا ها از جمله كاهش فقر در ميان روستانشينان، آشكار ساخته است. در همين راستا، بررسي چند پروژه عمراني در كشور هاي بنگلادش، هند و غنا نشان داده است كه توسعه بخش حمل و نقل در مناطق روستايي اين سه كشور، نه تنها باعث افزايش دسترسي و بزرگ تر شدن بازار هاي محلي شده است، بلكه اقتصاد روستا ها را به طرز چشمگيري ترقي داده است. به همين ترتيب، اين تحول، مزايا و منافع چشمگيري را عايد روستانشينان فقير سه كشور ياد شده كرده است.

    همچنين مطالعات گوناگون در هند و بنگلادش ثابت كرده كه سرمايه گذاري بر روي توسعه زيرساخت ها در مناطق روستايي، كشاورزان را قادر مي‌‌سازد تا از فن آوري هاي جديد در كشاورزي استفاده كرده و به تبع آن، به رشد و توسعه اقتصاد روستا هاي محل سكونت خود كمك نمايند. واضح است كه اين امر، به نوبه خود نه تنها موجب افزايش سطح بهره وري و درآمد سرانه فقرا و روستاييان حاشيه نشين و سايرين مي‌‌شود، بلكه افزايش اشتغال روستانشينان بدون زمين، هم در زمينه كشاورزي و هم در ساير فعاليت هاي غيركشاورزي، از ديگر پيامد هاي مثبت اين اقدام مي‌‌ باشد.
    همان طور كه در ابتدا بدان اشاره شد، يكي از زيرساخت هاي بسيار مهم، بخش حمل و نقل مي‌‌ باشد كه نقش اساسي و حياتي آن در توسعه اقتصادي همه كشور هاي جهان، بر هيچكس پوشيده نيست. براي مثال، برقراري ارتباط ميان نواحي روستايي و شهري كاملاً به توسعه بخش حمل و نقل و ارتباطات وابسته بوده و حتي بيشتر اقتصاددانان رشد خيرهكننده كشور هاي صنعتي جهان از جمله آمريكا را مديون توسعه اين دو بخش مي‌‌دانند كه علاوه بر رشد اقتصادي، نرخ فقر را در ميان مردم اين كشور ها به شدت كاهش داده است.
    وان نانت، اقتصاددان آمريكايي، در اين رابطه معتقد است كه بهبود زيرساخت هاي مربوط به بخش حمل و نقل، علاوه بر كاهش هزينه انتقال و حمل محصولات كشاورزي به بازار هاي مصرف، از يك سو موجب توسعه بازار هاي مصرف شده و از سوي ديگر، مانند يك كاتاليزور براي بخش كشاورزي عمل مي‌‌كند. به اعتقاد وي، سرمايه گذاري بر روي بخش حمل و نقل روستايي با كاهش هزينه حمل كالا و مسافر، از يك سو سهم كشاورزان در توليد نهايي محصولات كشاورزي را افزايش داده و از سوي ديگر، موجب افزايش رفاه اجتماعي آنان مي‌‌ گردد.

     
    منبع:مجله اقتصاد ايران

    ارسال در تاريخ یکشنبه ۱۳۸۶/۰۹/۱۸ توسط احمد عاقلي
    ارسال در تاريخ چهارشنبه ۱۳۸۶/۰۹/۱۴ توسط احمد عاقلي
    ارسال در تاريخ یکشنبه ۱۳۸۶/۰۹/۱۱ توسط احمد عاقلي
    کلیسای سنت استپانوس * آذربایجان شرقی*

     

    کلیساى سنت استپانوس در ۱۶ کیلومترى غرب جلفا و به فاصله ۳ کیلومترى کرانه جنوبى ارس و در روستاى متروکه اى به نام دره شام قرار دارد. نام کلیسا برگرفته شده از نام استپانوس شهید اول راه مسیحیت مى باشد و به علت استقرار آن در روستاى دره شام به این نام نیز خوانده مى شود.درباره تاریخ بناى کلیسا، اظهارات گوناگونى ابراز شده است. عده اى آن را از بناهاى اوائل مسیحیت، مى دانند برخى چون تاورنیه بناى آن را به دوره صفویه نسبت مى دهند. در حالى که شیوه معمارى بنا،مصالح ساختمانى و تزئینات مفصل و زیباى آن مؤید این مطلب است که کلیسا همانند و هم زمان با کلیساهائى چون طاطائوس در بین قرن چهارم تا ششم هجرى (دهم تا دوازدهم میلادى) ساخته شده است و سبک معمارى آن تلفیقى از شیوه هاى مختلف معمارى اورارتو، اشکانى و رومى است که به شیوه ارمنى نیز معروف مى باشد.این کلیسا در محوطه اى محصور از درختان و دره سرسبزى واقع شده و حصارى سنگى که بنا را احاطه نموده باروئى است بلند با هفت برج نگهبانى و پنج پشت بند استوانه اى سنگى شبیه دژهاى مستحکم دوره ساسانى و قرون اولیه اسلام است.

    دروازه این بارو در وسط دیوار غربى تعبیه شده و داراى درى چوبى و آهن کوبى شده مى باشد. در پایه هاى طرفین و طاق جناغى آن، سنگ تراش با حجارى هاى ظریف به کار رفته و نقش برجسته اى از حضرت مریم (ع) و کودکى حضرت عیسى (ع) که در پیشانى طاقنماى آن به چشم مى خورد. در کلیسا به راهرو باریک و تاریکى باز مى شود. که از جنوب به دیرها و از شمال به کلیسا و از شرق به اصطبل و انبار علوفه راه دارد.

    بناى کلیسا از سه قسمت تشکیل شده:

     برج ناقوس: بر روى ایوان دو طبقه اى متصل به دیوار جنوبى کلیسا قرار گرفته و داراى گنبدى هرمى شکل هشت ضلعى است که بر روى هشت ستون استوانه اى از سنگ سرخ با سرستونهاى زیبا استوار گردیده است.

    پیشانى طاقهاى بین این ستونها که پا طاق گنبد برج محسوب مى شوند با نقوش برجسته فرشته، صلیب، ترنج، ستاره گل هشت پرزینت یافته است. این برج در زمان عباس میرزا نایب السلطنه مرمت شده است.

     نمازخانه: نمازخانه در زمینى به ابعاد ۱۶در۲۱ متر بنا گردیده است. در ورودى منبت کارى با تزئینات بسیار زیباى آن در وسط ضلع غربى تعبیه شده و از آثار نفیس اوایل دوره قاجاریه و احتمالاَ زمان عباس میرزا السلطنه به شماره مى آید.

    حجارى پایه ها و طاقناها و نیم ستون ها و زنجیره هاى جوانب و مقرنس کارى ها و تزئینات طاق سردر به قدرى بدیع است که بى شک از شاهکارهاى هنر حجارى محسوب مى شود.

    کتیبه اى از سنگ ماسه اى سرخ رنگ به خط نستعلیق بر بالاى در ورودى و زیر طاق مدخل کلیسا به چشم مى خورد  که مورخ به سال ۱۲۴۵ هجرى قمرى مبنى بر خرید قریه دره شام جلفا توسط عباس میرزا ناب السلطنه فرزند فتحعلیشاه از مجبعلى بیگ نخجوانى به مبلغ سیصد تومان و وقف آن به کلیساى سنت استپانوس است.

    نقش برجسته هایى از حواریون و قدیسین و فرشتگان بر پیشانی طاقنماهاى اضلاع شانزده گانه گریو گنبد که در حقیقت پاطاق گنبد و زیباى نماز خانه کلیسا محسوب مى شود مشاهده مى گردد، پوشش این گنبد به صورت هرمى با سبک خیارى سى و دو پهلوئى است که بر روى یک پلان ستاره شکل شانزده پر قرار گرفته است. داخل طاقنماهاى گریوگنبد یک در میان پنجره اى تعبیه شده که طاق هلالى تودر توئى دارد و بالاتر از پنجره، تصویر برجسته یکى از حواریون در داخل قابى چهار گوش نماى بیرونى آن را زینت مى دهد. تصور نمى رود بتوان حق توصیف طرح هاى زیبا و جالب توجه این گنبد، نقش برجسته ها، سنگ نبشته ها، مجسمه ها، ظرائف هنرى و معمارى گنبد را در این مختصر ادا نمود.

    فضاى داخل کلیسا به صورت صلیب مى باشد که از سه قسمت ایوان نمازخانه و محراب تشکیل شده است. ایوان بر روى دو ستون و دو نیم ستون قرار گرفته در پشت آن و زیر گنبد اصلى نمازخانه کلیسا واقع شده است. گوشه هاى مقرنس پاطاق گنبد داراى تصاویرى رنگى است که شیوه نقاش هاى مذهبى قرن ۱۶ و ۱۷ میلادى را به یاد مى آورد.

    محراب در جانب شرقى نمازخانه قرار گرفته که ۹۶ سانتیمتر از کف نمازگاه بلندتر است. ازاره محراب از سنگ مرمر است و بالاى این ازاره ها را هفت طاقنماى جناعى دو طبقه زینت مى دهد. از جمله تزئینات شگرف درون معبد سه نمازگاه سنگى انفرادى با حجارى هاى زیباست یکى از این نمازگاهها را در وسط محراب قرار داده اند و دو تاى دیگر در طرفین شمالى و جنوبى و نمازخانه بزرگ و در محاذات همدیگر قرار گرفته اند. این نمازگاهها از آثار دوره قاجار به حساب مى آیند.

     اجاق دانیال: تالارى است متصل به دیوار شمالى کلیسا که ۶ متر عرض و قزیب ۲۰ متر طول دارد و به سه قسمت مساوى تقسیم مى شود:

    ۱- اجاق دانیال که به وسیله دیوار از تالار جدا شده و به نام دانیال از قدیسین قرن پنجم میلادى معروف است.

    ۲- تالار اجتماعات در وسط قرار گرفته.

    ۳- محل غسل تعمید در انتهاى شرقى تالار واقع است که در آن سکوى بلندى به چشم مى خورد که میز سنگى غسل تعمید در وسط آن نهاده شده است.

    دیرى در کنار کلیسا وجود دارد که در چهار طرف آن اتاقهایى وجود داشته که طبقه فوقانى آن جهت استراحت مسافرین و زائرین و طبقه زیرین محل اصطبل چهار پایان آنان بوده است. این دیر فعلا در دست تعمیر است. درباره تاریخ بناى این کلیسا که یکى از شاهکارهاى معمارى است. مطالب مختلفى نوشته شده است. برخى بدون توجه به وقایع تاریخى و تاریخ تطور شیوه هاى معمارى بناى آن را تا نخستین سده هاى مسیحیت پیش برده اند در حالیکه شیوه بنا و مصالح ساختمانى و تزئینات هنرى نشان مى دهند که بناى این کلیسا همزمان با کلیساهاى آختارمار و طاطائوس احداث شده است.

    صدها سنگ نبشته به زبان ارمنى در داخل و خارج بنا نصب شده است که اگر این سنگ نبشته ها به زبان فارسى ترجمه گردد بانى و معمار و تاریخ بناى کلیسا حتى قسمتهایى از تاریخ اقوامى که در این سرزمین مى زیسته اند. روشن خواهد شد. اخیراَ کارهاى مرمتى بسیارى جهت استحکام بخشى این بنا و آماده سازى آن براى بازدید جهانگردان توسط میراث فرهنگى آذربایجانشرقى صورت گرفته است و جاده سابق آن نیز به نحو مطلوبى تعریض و آسفالت گردیده است.

    ارسال در تاريخ یکشنبه ۱۳۸۶/۰۹/۱۱ توسط احمد عاقلي
    مختصري درباره گردشگري شهرستان جلفا  

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

    مختصري درباره گردشگري شهرستان جلفا

    شهرستان جلفا در کناره رودخانه مرزي ارس ، يکي از مناطق زيباي

     طبيعي بکر و دست نخورده کشور است که در 120 کيلو متري تبريز

    و 50 کيلومتري شمال شهر مرند واقع شده و از دو بخش مرکزي و

     سيه رود تشکيل شده و مرکز آ ن شهر جلفا و قطب جمعيتي آن

     هاديشهر مي باشد. و بخش اعظم آن کوهستاني است و در بين

    شهرستانهاي کليبر ، ارسباران ، مرند ، خوي و در جنوب جمهوري هاي

     خود مختار نخجوان و ارمنستان  قرار دارد.

    قسمتي از شهرستان كه در حاشيه رودخانه ارس واقع شده اصولاً

    داراي آب و هواي گرم و معتدل بوده اما مناطق ييلاقي آن در ارتفاعات

    عمدتاً از آب و هواي خنك در تابستان‌ها و برف و كولاك شديد در

    زمستان‌ها برخوردارند. گرم‌ترين و سردترين ماه سال تير و بهمن

     مي‌باشند. دماي متوسط سالانه در ايستگاه هواشناسي  8/15

    درجه سانتيگراد ميباشد.

    همچنين ميانگين ده ساله بارش در اين ايستگاه 176 ميليمتر ميباشد

    که با افزايش ارتفاع ميزان نزولات نيز افزايش مي‌يابد

     

      در اين شهرستان پناهگاه حيات وحش " کيامکي " قرار گرفته که

    نام اين پناهگاه ، از کوه 3347 متري " کيامکي داغي " که از مهمترين

    ارتفاعات شهرستان به شمار مي آيد ، برگرفته شده است . در دامنه

     شمالي ارتفاعات کيامکي داغ و داخل يکي از دره هاي نزديک روستاي

     داران ، آبشار زيبايي با نام " آسياب خرابه " قرار دارد که اطراف آنرا

    درختچه هاي انجير ، زرشک و نسترن هاي وحشي پوشانده است .

    در محل ريزش آب ، گياهان آبزي و کنارآبزي نظير خزه ، پرسياوش و

    بولاغ اوتي روييده است که بر زيبايي هاي آبشار مي افزايد. يکي از

    ويژگي هاي منحصر به فرد آبشار ، آن است که به علت مقاومت

    نداشتن طبقات آهکي، قسمت زيرين آبشار عقب نشيني کرده است

    و بدين ترتيب، در اين قسمت حفره اي به وجودآمده است و در اين

     حفره ، درختان بيد تنومندي روييده اند که سايه اندازشان محل

    مناسبي براي استراحت گردشگران است . همچنين وجود

    دره ماهاران در نزديکي روستاي قشلاق در دامنه شمالي کامکي

     داغ و ييلاق " قره چي " در ناحيه جنوبي منطقه کيامکي موجب

    شده است همه ساله بسياري از علاقه مندان طبيعت ،

     گردشگران و کوهنوردان در کنار دامداران مهاجر به ديدن

    آبشارها ، علفزارهاي وحشي و مناطق ييلاقي اين ناحيه است

    در اين منطقه به علت وجود اختلاف ارتفاع بسيار در يك

    محدوده و تفاوتهاي اقليمي متفاوت، فصول رويش گياهان

    متنوع است. درحاليكه در اواخر زمستان و اوايل بهار در

     كناره‌هاي رودخانه ارس درختان به شكوفه نشسته و گل و گياه

     حال و هواي بهاري را در منطقه بوجود آورده است. ارتفاعات

    جنوبي خصوصاً ارتفاعات كيامكي داغ پوشيده از برف بوده

    و اوج رويشهاي آن در اواخر بهار و اوايل تابستان اتفاق مي‌افتد.

     وجود اين تنوع اقليمي خود بر جذبه‌هاي توريستي منطقه

    افزوده و علي‌رغم عدم شناخت عموم از جاذبه‌هاي طبيعي

    موجود در منطقه باز هم تعداد كثيري از علاقمندان به طبيعت

     در فصول مختلف سال از زيبايي‌هاي اين منطقه استفاده

     مي‌كنند. در ايام نوروزي به علت رويش لاله‌اي رنگارنگ

     در دامنه اي كوهستاني كنتال و قلعه علي‌بيگ كه به

    صورت مزرعه‌اي از لاله‌ منظره بسيار بديع و زيبايي را

    بوجود مي‌آورد تعداد زيادي از دوستداران طبيعت به منطقه

     مراجعه و از تماشاي اين منظره بهره‌مند مي‌شوند.

    وجود آثار باستاني و تاريخي در اين منطقه ، نشانگر قدمت

    تاريخي آن است . برخي از آثار تاريخي ، استحکامات و

    قلعه هاي جنگي هستند که مردم منطقه براي دفاع يا

     تهاجم از آنها استفاده مي کرده اند. يکي از مهم ترين

    اين آثار " قلعه علي بيک " است . اين قلعه در  بالاي

     صخره هاي کامتال واقع شده است. مصالح به کار رفته

     و سبک معماري در اين قلعه بيانگر آن است که قدمت

    تاريخي ساختمان به دوران پيش از اسلام باز مي گردد.

     شهرت يافتن اين قلعه به نام " علي بيک " از آن روست

    که او يکي از خوانين قفقازي بوده و از منطقه تحت سلطه

     صفويه گريخته و در اين قلعه اقامت گزيده است. در حال

     حاضر ، فقط آثار ديوارهاي جانبي ساختمان اصلي و دروازه

    ورودي قلعه که از يک طاق ضربي با سنگهاي تراشيده تشکيل

     يافته است ، باقي مانده و بقيه تخريب شده اند.

    از ديگر آثار تاريخي و مذهبي منطقه مي توان " گور قلعه يي "

     در يک کيلومتري شرق روستاي مارازاد ،  حمام

    عباس ميرزاي قاجار واقع در روستاي کردشت که داراي سابقه

     تاريخي درخشاني است

     و از معماري بسيار زيبايي برخوردار بوده و از بناهاي

     دوره صفويه است كه توسط حاكمان مستقر در قلعه

    كردشت كه از موقعيت نظامي ويژه‌اي برخوردار بوده بنا

     شده است. اين حمام در حال حاضر از بناهاي تاريخي

    محسوب و تحت مراقبت مي‌باشد امامزاده محمد در قريه

    " نوجه مهر " که طبق شجره‌نامه از نواده امام جمعفر صادق

     (ع) بوده و در دوران حكومت صفويه زندگي و در همان دوران

    وفات و در اين مكان به خاك سپرده شده است ، امامزاده شعيب

    كه به اواخر قرن هفتم زمان حكومت ايلخانيان منتسبت شده و

    در روستاي دوزال واقع شده ، امامزاده اسماعيل در روستاي زاويه

    ، کليسا خرابه ( سنت استپانوس ) در 15 کيلومتري غرب شهر

    جلفا و کل تپه ( تپه خاکستر ) که بقاياي يک آتشکده قديمي در 

     هاديشهر است را نام برد.

    ارسال در تاريخ شنبه ۱۳۸۶/۰۹/۱۰ توسط احمد عاقلي
     

    زعفران

    زعفران گياهي است با نام علمي Sativus Crocus از خانواده  زنبق (lridaceae) .

    اين گياه چند ساله ، داراي پياز كوچك ، تقريبا كروي ، و پوشيده شده از غشاي قهوه اي رنگ مي باشد. اين گياه ، بومي نواحي مختلف آسيا به ويژه جنوب غربي آسيا ، جنوب اروپا و جنوب اسپانيا است ، ولي در حال

    حاضر در نقاط ديگري از دنيا كشت و برداشت مي شود . ارتفاع قسمت هوايي و بيروني گياه حدود 10تا 30 سانتي متر بوده كه داراي ساقه و تعدادي برگ هاي باريك است . از وسط برگ ها ، ساقه توليد شده ، گل خارج مي شود و در ماه هاي مهر تا آذر گل ها به تعداد يك تا سه عدد بر روي هر ساقه ظاهر مي شوند .

    گل ها به رنگ بنفش و داراي 6 گل برگ مي باشند . قسمت مورد استفاده ي گياه كه به نام زعفران در بازار تجارت موجود است انتهاي خامه و كلاله ي گل (مادگي ) مي باشد كه به رنگ قرمز متمايل به نارنجي است .

    چون زعفران داراي مصارف متعدد بوده و جايگاه ويژه اي را در تغذيه دارد ، از اين رو اطلاعات مفيدي براي خوانندگان و مصرف كنندگان اين ماده ي با ارزش ارائه مي شود .

    خواص درماني

    زعفران در فارماكوپه ي اروپا (كتاب رسمي داروسازي) قيد شده و به شكل تنطوري با نام OpiiCrocata Tinctura وجود دارد .

    هم چنين عصاره ي آن به صورت محصولي به نام Bitters Swedish توسط كارخانجات مختلف تهيه و جهت مصارف دارويي مختلف عرضه مي شود . بر حسب آزمايش هايي كه در اروپا انجام شده است ، زغفران خاصيت كاهش چربي و كلسترول خون و افزايش نفوذ اكسيژن در پلاسما را در موش آزمايشگاهي از خود نشان داده است .

    در طب عوام نقاط مختلف جهان ، زعفران به عنوان آرام بخش ، ضد اسپاسم ، اشتها آور و مقوي معده استفاده مي شود . در كشور آلمان زعفران به عنوان آرام بخش ، درمان درد معده و شكم و آسم مصرف مي شود .

    مصارف

    زعفران به جهت طعم ، بو و رنگ زرد خاصي كه دارد به وفور در غذاها و به ويژه همراه با برنج ،. صنايع شريني سازي ، داروسازي و صنايع ديگر به مصرف مي رسد.

    تركيبات

    مهم ترين تركيبات موجود در زعفران شامل تركيبات زرد رنگ كه به خوبي در آب محلول اند (مشتقات كروستين ) ، تركيبات تلخ از جمله پيكروكروسين كه به ويژه مقوي معده مي باشند ، مواد معطر (اسانس ) كه مهم ترين تركيب آن سافرانال مي باشد كه گاهي تا 1درصد زعفران را تشكيل مي دهد ، روغن ثابت به ميزان حداكثر 10درصد ، رطوبت حدود 13ـ10 درصد و تركيبات معدني حدود 5درصد مي باشد .

    اصلي ترين و مهم ترين تركيبات زعفران همان تركيبات زرد رنگ ، تلخ و معطر هستند كه اثرات درماني زعفران مربوط به آن ها است .

    نگه داري  

    زعفران بايد دور از نور و رطوبت باشد . بهتر است نگه داري زعفران در ظرف شيشه اي يا فلزي دربسته بوده كه در حرارت معتدل نگه داري شود .

    با توجه به اين كه اسانس (مواد معطر ) زعفران قابل تبخير شدن است در صورت نگه داري نامناسب ، به مرور زمان اسانس آن تبخير شده و از اثرات دارويي و طعم و مزه ي آن كاسته مي شود و مرغوبيت آن از دست مي رود .

    چون مواد معطر گياه يعني اسانس در حالت پودر شده ، بسيار سريع تر از پودر نشده ي آن تبخير مي شود ، بهتر است زعفران را تا موقع مصرف پودر نكنيم و يا در صورت پودر كردن درظرف در بسته نگه داري شود .

    تقليات

    چون زعفران بسيار گران قيمت مي باشد ، ممكن است گاهي همراه با تقليات باشد . مهم ترين تقلبي كه به عنوان زعفران صورت مي گيرد گل رنگ مي باشد كه شباهتي به زعفران دارد و مي تواند ايجاد رنگ زرد كند . زعفران به ويژه به صورت پودر ، با تقليات بيش تري مي تواند همراه باشد.

    روش هاي مختلفي جهت تشخيص زعفران تقلبي وجود دارد كه دو روش ساده ي آن به شرح زير است :

    روش اول ـ به چند ميلي گرم پودر زعفران ، دو يا سه قطره اسيد سولفوريك غليظ در يك شيشه ي ساعت اضافه مي كنيم . در اين صورت زعفران ابتدا به رنگ قرمز مايل به قهوه اي و پس از مدت كمي ، به رنگ قرمز مايل به بنفش مبدل مي شود .

    اين آزمايش به طور كامل اختصاصي نبوده و مربوط به موادي است (مانند زعفران ) كه داراي تركيبات كاروتنوئيدي (موادي داراي رنگ هاي زرد و يا نارنجي ) مي باشند .

    روش دوم ـ چند ميلي گرم پودر زعفران را در يك شيشه ي ساعت قرار داده و به آن يك قطره اسيد فسفوموليبديك / سولفوريك اضافه كرده و كمي مي ساييم .

    پس از آن ، مخلوط را زير ميكروسكوپ قرار داده و با بزرگ نمايي 100ملاحظه مي كنيم . بعد از حداكثر يك دقيقه ، تكه هاي پودر به رنگ آبي مبدل گشته و اطراف تكه ها هاله اي از رنگ آبي احاطه مي شود .

    سميت

    مصرف زعفران به مقدار زياد سمي است و باعث استفراغ ، خون ريزي رحم ، اسهال خوني ، خون روي از بيني ، پلك ها و لب ها ، سرگيجه ، بي حالي ، زردي پوست وتحريكات شديد ماهيچه هاي صاف و حتي گاهي مرگ نيز مي شود .

    با آزمايشاتي كه به عمل آمده ، مصرف حداكثر تا 5/1 گرم در روز براي يك فرد بالغ بلامانع است ولي بايد سعي كرد كه براي جلوگيري از عوارض و مشكلات بعدي ، كم تر از اين مقدار مصرف شود و از زياده روي در مصرف آن خودداري ورزيد

    تحقيقات جديد

    به طور اصولي تغييرات آب و هوا و شرايط جغرافيايي بر روي كميت و كيفيت مواد مؤثر گياهان كاملا تأثير گذار است و گياهاني كه در نقاط مختلف دنيا كشت و برداشت مي شوند ، ممكن است داراي مواد و در نتيجه اثرات مختلف و يا ارزش هاي درماني و يا مثلا سمي مختلف باشند .

    يكي از مواد موجود در زعفران كه مقادير زياد آن باعث سميت مي شود ، ماده اي به نام Safranal است كه جزو مواد اصلي زعفران است و بدان اشاره شد .

    با تحقيقات جديدي كه اينجانب و همكاران در دانشكده ي داروسازي تهران روي زعفران انجام داده ايم ، مشخص شد كه زعفران ايراني داراي درصد كم تري از Safranal نسبت به زعفران نقاط مختلف جهان است و اين مسئله يكي از بزرگ ترين مزيت ها و تفاوت هاي بين زعفران ايراني و غيرايراني است .

    در حقيقت مي توان گفت كه سميت زعفران ايراني در مقادير زياد ، كم تر از انواع غيرايراني كه اين موضوع هنوز براي مجامع علمي و استفاده كنندگان در جهان گزارش نشده و تازگي دارد

    ارسال در تاريخ چهارشنبه ۱۳۸۶/۰۹/۰۷ توسط احمد عاقلي

    زعفران

    از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد.

    پرش به: ناوبری, جستجو
    گل زعفران
    گل زعفران

    کاشت زعفران در ايران از قدمت 1000ساله برخوردار است . اين گياه رنگي و گرانبهاي چندين ساله ، بدون ساقه است و پياز دارد و چون درخاک کوير به عمل مي آيد، به طلاي سرخ و يا طلاي کوير شهرت يافته است . از هر 150گل ، يک گرم زعفران و از حدود 147هزار گل تازه ، يک کيلو زعفران خشک به دست مي آيد. زعفران به علت طعم و رنگ و عطر عالي ، کاربردهاي فراواني در توليد فرآورده هاي غذايي ، دارويي و شيميايي دارد و با توجه به محدوديت کشت و توليد، از فرآورده هاي گران قيمت به شمار مي رود. ايران با متوسط توليد 100تن در سال ، در زمينه توليد زعفران مقام اول را دارد. اسپانيا با توليد متوسط 25تن ، مقام دوم و کشورهاي هندوستان ، جزاير اسپرون روسيه ، سنگاپور، مالزي ، ژاپن ، تايوان ، چين ، فرانسه ، ايتاليا، آلمان ، استراليا و يونان با توليد متوسط 25تن ، مجموعا مقام سوم را به خود اختصاص مي دهند. مرکز اصلي پرورش اين گياه ، مناطق کويري و کم آب جنوب خراسان و سابقه زعفرانکاري در اين منطقه ، به 700سال پيش بازمي گردد. زعفران از محدود گياهاني است که در شرايط سخت زيستي پرورش مي يابد. با توجه به آن که جايگاه تاريخي زعفران در ايران بوده و منشا آن نيز ايران است ، اين گياه يکي از جذابيت هاي ويژه ايران به شمار مي آيد .زَعفِران گیاهی دارویی و صنعتی است. گل زعفران که به بخش کلاله و یا قرمزی آن سر ریشه می‌گویند در ابتدای برداشت به رنگ قرمز روشن است ولی به مرور به رنگ قرمز تیره‌رنگ تبدیل می‌شود. تازه آن از عطر خوش طعمی برخوردار است و به غذاها طعم و لذت خاصی می‌دهد. برای کشاورزان در خراسان، زعفران (طلای سرخ) درآمد اصلی است. گیاهی که تنها دو بار در اول آبان‌ماه (قبل از محصول‌دهی) و اوایل آذرماه (در پایان محصول‌دهی)، به آب نیاز دارد و تا بهار، آب باران و برف برای آن کافی است. کاشت، داشت و برداشت آن فرصت‌های فراوان شغلی به وجود می‌آورد، حمل و نقل آن گران تمام نمی‌شود و توان ارزآوری دارد. از آماری که به گونه‌ای نه چندان دقیق درباره زعفران و زعفران‌کاران ایران منتشر می‌شود، چنین بر می‌آید که بیشتر از صد هزار خانوار، به ویژه در شهرستان‌های تربت حيدريه، قائن، بجستان، فردوس، سرایان، گناباد و بیرجند در استان‌های خراسان جنوبی و رضوی، از این محصول روزگار می‌گذرانند. از ۲۳۰ تن زعفرانی که هر سال در جهان تولید می‌شود، حدود ۱۷۰ تن آن در خراسان به دست می‌آید و بقیه عمدتاً در اسپانیا، یونان، مراکش، هند و افغانستان تولید می‌شود.

    فهرست مندرجات

    [مخفی شود]

    [ویرایش] رده بندی علمی

    Kingdom: Plantae

    Division: Magnoliophyta

    Class: Liliopsida

    Order: Asparagales

    Family: Iridaceae

    Genus: Crocus

    Species: C. sativus


    [ویرایش] صادرات

    ۷۵ تا ۸۰ درصد زعفران ایران صادر می‌شود و حدود ۵۰ میلیون دلار برای کشور ارزآوری می‌کند. بخش عمده صادرات زعفران ایران به صورت فله‌ای به بهای هر کیلو ۴۰۰ دلار راهی اسپانیا و امارات عربی متحده می‌شود و از آنجا، در بسته‌بندی‌های کوچک و مدرن، به بهای هر کیلو ۱۲۰۰ دلار راه بازار‌های غربی را در پیش می‌گیرد. به بیان دیگر با توجه به نبود زیربنا‌های صادراتی و تکنولوژی بسته بندی، حاصل تلاش زعفران‌کاران خراسان، عمدتاً به جیب دلالان اسپانیایی و اماراتی ریخته می‌شود. در مجموع بر پایه گزارش‌های انتشار یافته، رغبت کشاورزان خراسان به کشت زعفران رو به کاهش گذاشته که مهم‌ترین عامل آن ضعف بهای این کالا طی چند سال گذشته‌است. با این حال، پس از سال‌ها رکود، در سال ۱۳۸۵، قیمت زعفران به صورت چشمگیری افزایش یافت.

    [ویرایش] خواص درمانی

    زعفران در کتاب رسمی داروسازی نامبرده شده و به شکل تنطوری با نام OpiiCrocata Tinctura وجود دارد.

    هم چنین عصارهٔ آن به صورت محصولی به نام Bitters Swedish توسط کارخانجات مختلف تهیه و جهت مصارف دارویی مختلف عرضه می‌شود. بر حسب آزمایش‌هایی که در اروپا انجام شده‌است، زغفران خاصیت کاهش چربی و کلسترول خون و افزایش نفوذ اکسیژن در پلاسما را در موش آزمایشگاهی از خود نشان داده‌است.

    در طب عوام نقاط مختلف جهان، زعفران به عنوان آرام بخش، ضد اسپاسم، اشتها آور و مقوی معده استفاده می‌شود. در کشور آلمان زعفران به عنوان آرام بخش، درمان درد معده و شکم و آسم مصرف می‌شود. زعفران بدلیل رنگ شادی که دارد در غذاها باعث نشاط انسان می‌شود

    [ویرایش] مصارف غذایی و صنعتی

    زعفران خشک شده
    زعفران خشک شده

    زعفران به جهت طعم، بو و رنگ زرد خاصی که دارد به وفور در غذاها (به ویژه همراه با برنج) ، صنایع شرینی سازی، داروسازی و صنایع دیگر به مصرف می‌رسد.

    [ویرایش] ترکیبات

    مهم ترین ترکیبات موجود در زعفران شامل ترکیبات زرد رنگ که به خوبی در آب محلول اند (مشتقات کروستین)، ترکیبات تلخ از جمله پیکروکروسین که به ویژه مقوی معده می‌باشند، مواد معطر (اسانس) که مهم ترین ترکیب آن سافرانال می‌باشد که گاهی تا ۱درصد زعفران را تشکیل می‌دهد، روغن ثابت به میزان حداکثر ۱۰درصد، رطوبت حدود ۱۳ـ۱۰ درصد و ترکیبات معدنی حدود ۵درصد می‌باشد.

    [ویرایش] نگهداری

    زعفران بویژه بعد از آسیاب شدن باید دور از نور و رطوبت و در جام شیشه‌ای نگهداری شود.زیرا با توجه به این که اسانس (مواد معطر) زعفران قابل تبخیر شدن است در صورت نگه داری نامناسب، به مرور زمان اسانس آن تبخیر شده و از اثرات دارویی و طعم و مزهٔ آن کاسته می‌شود و مرغوبیت آن از دست می‌رود.

    [ویرایش] تقلب

    چون زعفران بسیار گران قیمت می‌باشد، از قدیم سوداگران حقه باز در آن دستکاری می‌کردند و مجازات تقلب در زعفران گاهی حکم اعدام داشته‌است. مهم ترین تقلبی که به عنوان زعفران صورت می‌گیرد گل رنگ می‌باشد که شباهتی به زعفران دارد و می‌تواند ایجاد رنگ زرد کند.گاهی برای اضافه شدن وزن به آن روغن یا آب نبات و عسل اسپری می‌کنند. بهترین نوع زعفران زعفرانی است که به آن دختر پیچ می‌گویند یعنی صد درصد طبیعی است و سر ریشه دست نخورده‌است مانند رشته‌ای نخ قرمز است که پایین آن سفید و نیمه بالای آن قرمز است.

    [ویرایش] نام

    بیشتر منابع انگلیسی زعفران را از واژه الصفران و واژه‌ای عرب دانسته‌اند اما درستی این موضوع بعید به نظر می‌رسد چون کاربرد زعفران قدمتی بیشتر از ده هزار سال دارد و این گیاه بومی رشته کوههای البرز و آسیای میانه‌است. وزن این واژه نیز عربی نیست و اصولاً بیشتر نام‌هایی که در عربی به «ان» ختم می‌شوند ریشه فارسی دارند مانند مهرجان، جلجلان و... شاید زعفران در اصل زرپران بوده یعنی گلی که کلاله آن هم ارزش زر و طلا است و این واژه سپس به زعفران تبدیل شده. در زبان فارسی و ترکی زفرون (زفرو) و در عربی زعفران در انگلیسی saffron در اسپانی azafrán در فرانسه (safrane در ایتالیایی (zaferano به هندی zuffron تلفظ می‌شود

    ارسال در تاريخ چهارشنبه ۱۳۸۶/۰۹/۰۷ توسط احمد عاقلي
    نقش دولت در اقتصاد كشورهاى در حال توسعه

    تهران - خبرگزاری اقتصادی ایران

    اکونیوز: هرچند دولت و بازار اغلب، بويژه در نوشته هاى نوليبرال دو نهاد رو در روى يكديگر به شمار مى آيند، اما واقعيت اين است كه بازار بدون وجود دولت نمى تواند تحقق بيابد. اقتصاددانان نوليبرال نقش دولت را در اقتصاد دست كم مى گيرند.


    به گزارش خبرگزاری اقتصادی ایران ،اقتصاددانان نوليبرال به فرايند شكل گيرى و كاركرد نهادهايى كه داد و ستد را تسهيل مى كنند، اما ساخته نيروهاى بازار هم نيستند، چندان توجهى ندارند. در مقابل آنها معتقدند، در اقتصادى كه از دولت فعال و بزرگ برخوردار است، دخالت هاى دولت در مكانيسم تخصيص و توزيع و پيدايش رانت هاى مرتبط با اين دخالت ها منجر به تعدد تصميمات و سياست ها، خواهد شد.



    چرا كه گروه هاى داراى انگيزه هاى اقتصادى متفاوت با منافع متضاد براى كسب رانت به رقابت مى پردازند و تناقض اهداف آنان موجب بروز بى ثباتى در قوانين و قراردادها خواهد شد و تعدد و تغيير قوانين به نوبه خود داراى هزينه هاى اجتماعى است و امنيت اقتصادى را تحليل مى برد و بى ثباتى اقتصادى را به دنبال دارد، كه از موانع عمده توسعه به شمار مى رود زيرا بى ثباتى اقتصادى، فرار سرمايه را به دنبال دارد.



    به طورى كه در شرايط عدم استحكام قوانين و حقوق مرتبط با مالكيت و يا ماليات ها و تعرفه هاى سرمايه گذارى و تجارت و يا عدم شفافيت سياست هاى آتى، سرمايه گذار احساس امنيت اقتصادى نمى كند. اين امر خروج سرمايه ها از كشور و در نهايت كاهش توان توليدى را به دنبال خواهد داشت.



    داگلاس نورث معتقد است كه دولت مسئول نهايى رشد و توسعه و يا ركود و عقب افتادگى كشورها است و درجه تكامل دولت را وابسته به ساختار «حقوق مالكيت» مى داند. بر اين اساس، دولت ها وظيفه دارند كه ثروت و رفاه عمومى را افزايش دهند و در اين حالت ايجاد انگيزه و شرايط مناسب جهت گسترش توليد، در تضاد با اخذ ماليات نمى باشد و حتى مى تواند در خدمت بهبود در ارائه كالاهاى عمومى و شرايط مناسب توليد قرار گيرد.



    در اين شرايط حقوق مالكيت به گونه اى تنظيم مى شود كه ثبات و امنيت وجو اعتماد را براى توسعه فراهم مى كند و موجب افزايش درآمد ملى مى گردد، كه در نتيجه آن در آمدهاى مالياتى دولت نيزافزايش مى يابد. در نهايت، اين امر باعث مى شود كه دولت در اجراى وظايف حمايتى و افزايش كارايى، موفق گردد و راه براى نيل به توسعه خوداتكا همراه شود.



    به اعتقاد برخى اقتصاددانان، تا زمانى كه فعاليت هاى دولت، به طور عمده و نه به طور كامل، محدود به تأمين و تضمين حقوق فردى ، دفاع از اشخاص و دارايى آنها و متضمن اجراى صحيح قراردادهايى باشد كه به طور داوطلبانه بين افراد منعقد شده است، فرآيند بازار بر رفتار اقتصاد تسلط خواهد داشت و هرگونه رانت اقتصادى كه به وجود مى آيد به وسيله ورود نيروهاى رقيب توزيع خواهد شد.



    همچنين انتظار و احتمال رانت اقتصادى، فرايند ديناميك توسعه و تحولات منظم رشد اقتصادى را موجب شده و آن را بسط و گسترش مى دهد. اما اگر فعاليت هاى دولت به طور قابل توجهى از حدود و مرزهاى تعريف شده عدول نمايد، در اين حالت از توزيع رانت جلوگيرى به عمل خواهد آمد. از ديدگاه ايشان، دو نقش عمده براى دولت در نظر گرفته مى شود:

    دولت حامى: دولت حامى، قوانين و مقررات را آنگونه تدوين و تنظيم مى كند كه افراد با ارزش ها و منافع متفاوت در برابر يكديگر و در برابر دولت مورد حمايت قرار گيرند. در چنين چارچوبى هر فردى قبول مى كند كه بخشى از آزادى خود را به عنوان يك هزينه محدود نمايد و اين محدوديت، آزادى وى را در مقابل اعمال زور ديگران مورد حمايت قرار مى دهد.



    دولت مولد: در مورد دولت مولد بايد گفت: انتقال فعاليت هاى مولد از بخش خصوصى به بخش عمومى، احتمال هزينه هاى مربوط به عوارض خارجى را افزايش داده و در مقابل هزينه هاى تصميم گيرى را كاهش مى دهد. بنابراين نمى توان يك قضاوت كلى نسبت به چگونگى تركيب دولت و بازار در فعاليت هاى اقتصادى داشت. افراد زمانى انتقال اكثر فعاليت ها را به بخش عمومى، مى پذيرند كه قوانين و مقررات تصميم گيرى در بخش عمومى، شمول و فراگيرى بيشترى داشته باشد.



    در تفكيك فعاليت هاى عمومى و خصوصى، مى بايستى يك حداقل اصول كلى به صورت قوانين اساسى مورد توافق قرار گيرد. در تفكيك فعاليت ها، نقش بخش خصوصى و يا بخش عمومى در فرايند توليد بسيار اهميت دارد. در نتيجه اگر فعاليتى در بخش خصوصى بخواهد خارج از ضوابط قانونى و به صورت غير كارا صورت گيرد، با اطمينان از مولد بودن دولت، مى بايستى دولت براى در دست گرفتن آن فعاليت بازخوانده شود.



    به عقيده ميردال، علت اصلى نابرابرى هاى منطقه اى، نحوه عمل و فعاليت عوامل غير اقتصادى است. اين عوامل غير اقتصادى جزيى تفكيك ناپذير از سيستم سرمايه دارى است كه به دليل وجود انگيزه سودجويى شكل گرفته است. سياست هاى ملى در كشورهاى فقيرتر نيز معمولاً در جهتى حركت مى كنند كه نا برابرى هاى منطقه اى را تشويق و تهييج مى نمايند. آزادى عمل نيروهاى بازار و سياست آزادى مطلق فعاليت هاى اقتصادى، به مثابه دو نيروى مؤثر افزاينده نابرابرى هاى منطقه اى عمل مى كنند.



    ديگر عواملى كه در ايجاد نابرابرى هاى منطقه اى نقش فعالى دارند، بافت اجتماعى سيستم فئودالى حاكم در كشور هاى فقير تر توسعه نيافته، سازماندهى و ساختار اجتماعى و سياسى جامعه است كه راه را براى استثمار فقرا توسط اغنيا هموار ساخته است. تنها زمانى يك دولت، دولت رفاه خواهد بود كه كنترل فعاليت هاى اقتصادى را در دست بگيرد.



    ميدان عمل نيروهاى بازار، تهديد كننده است، زيرا آزادى عمل نيروهاى بازار به معنى افزايش نابرابرى هاى منطقه اى است. در غير اين صورت باوجود تمام برنامه ها و سياست هاى اقتصادى دولت، تنها بخاطر آزادى عمل نيروهاى بازار روند توسعه اقتصادى دچار وقفه خواهد شد و اين گردش آنقدر ادامه خواهد يافت كه عوامل درونى به تدريج روند تكاملى خود را طى كرده و شكستن آن نيازمند نيروى فراوانى است. او توسعه صنعتى و وظايف مهم دولت براى رسيدن به آن را به عنوان يك فرض اوليه در نظر مى گيرد.



    هرشمن معتقد است، كشورهاى در حال توسعه با وجود موانع مختلف از قبيل كوچك بودن بازار، نداشتن تكنيك هاى بومى و عدم دسترسى به مواد اوليه، در مجموع به امكانات و فرصت هاى نوينى دسترسى دارند كه بسيار بالاتر از آن چيزى است كه براى كشورهاى پيشرفته در آغاز توسعه صنعتى فراهم بوده است. هرشمن دو نقش عمده را براى دولت ها در برنامه ريزى هاى توسعه اقتصادى قائل است. اول ابتكار رشد به معنى خلق انگيزه ها و ايجاد فشار براى گسترش فعاليت ها و دوم، آمادگى لازم براى مقابله با پيامد اقدام ها و فشارها در ابعاد مختلف.



    البته اين دو نقش علاوه بر اقدام هاى اساسى دولت مثلاً در ساخت زير ساخت هاست. وجود تنگناهاى ساختارى و عدم وجود شرايط لازم براى فعاليت هاى ديناميك اقتصادى، ابتكار عمل فردى را در انجام پروژه هاى توسعه صنعتى محدود مى نمايد. و دولت با شروع فعاليت هاى جديد بسيارى از ريسك ها و عدم اطمينان ها را كاهش داده و راه را براى ورود واحدهاى توليدى خصوصى هموار مى سازد. البته گاه ممكن است نقش القايى دولت به تنهايى نتواند تحرك را در بخش هاى غير دولتى به وجود آورد و نقش تكميلى دولت در رفع فشار عينيت مى يابد.



    با آغاز حركت هاى توسعه اقتصادى كمبود هايى در مسائل آموزش، بهداشت و درمان، كالاهاى عمومى و حتى قوانين و مقررات بنيادى به سرعت مشهود مى گردد. اگر چه نقش پر كردن خلأ ها و آمادگى براى انطباق و تأمين خدمات مورد نياز واحدهاى توليدى كمتر مورد توجه قرار گرفته است، اما اين نقش بسيار مهم تر و مشكل تر از انجام پروژه هاى فيزيكى مانند ساختن پل ها و سد ها و ... مى باشد. و تعجب آور نيست كه در جريان توسعه نخستين مشكل كمبود و ناكافى بودن خدمات دولتى مى باشد. اما دولت براى نيل به اهداف توسعه اقتصادى مى بايستى هر دو نقش خود را در همكارى با واحدهاى توليد خصوصى به انجام برساند.



    هرشمن در اين رابطه مى گويد: عدم تفكيك و تمايز ميان اين دو نقش دولت يكى از كاستى هاى شناخته شده، نه تنها در رابطه با حضور همزمان و همكارى مسالمت آميز ميان دو بخش دولتى و خصوصى است، بلكه عاملى مهم در شكست تأثير گذارى فعاليت هاى دولتى است.



    از ديدگاه رودن، با توجه به موارد متعدد شكست بازار در كشور هاى جهان سوم و ضرورت هاى اوليه براى توسعه صنعتى هيچ ترديدى براى هدايت و راهبرى فعال فرايند توسعه توسط يك سازمان صنعتى در چارچوب برنامه ريزى هاى توسعه باقى نمى گذارد.



    برنامه ريزى از ديد رودن، نقايص بازار را رفع كرده، موانع ساختارى را بر طرف مى سازد و فرايند سرمايه گذارى را سرعت مى بخشد. در كشور هاى در حال توسعه عدم توفيق مكانيزم بازار در حل مسائل اقتصادى كشور هاى جهان سوم بسيار ملموس تر بوده، در اين كشورها انعطاف ناپذيرى هاى ساختارى، عدم تعادل ها، دوگانگى هاى تكنيكى و سازمانى ضرورت دخالت دولت را صد چندان نموده است.



    بسيارى از اقتصاددانان ديگر، با طرح مسأله عدم صرفه هاى اقتصادى خارجى در كشورهاى توسعه نيافته و اين كه در اين كشورها مكانيزم قيمت ها به خوبى عمل نمى كند و راهنماى مناسبى براى تخصيص بهينه سرمايه گذارى و عوامل توليد نيستند و يا در برخى موارد اساساً بازار به مفهوم نظامى سازمان يافته وجود ندارد، دخالت گسترده تر و برنامه ريزى شده دولت در امور اقتصادى را خواستار شدند. مزيت نسبى دولت، در فعاليت هايى است كه به طور طبيعى توسط مردم صورت نمى گيرد و يا اصلاً از حوزه فعاليت بازار خارج است.



    بنابراين نيروهاى محدود انسانى و سرمايه اندك دولت، بخصوص در كشور هاى جهان سوم مى بايستى صرف تدوين و تنظيم و اجراى دقيق مالكيت، فراهم آوردن اطلاعات و سازماندهى پژوهش هاى علمى كاربردى و مورد نياز بخش هاى مولد اقتصادى، تأمين نيازهاى اوليه قشرهاى آسيب پذير و فراهم آوردن خدمات اساسى كه ويژگى كالاهاى عمومى دارند، گردد. استفاده از اصول اصلى مكانيزم بازار در كشور هاى جهان سوم در حد اعتدال و با توجه به تجربه خصوصى سازى در دهه اخير و براساس منطق علمى و روش عقلايى، بدون ترديد مثمر ثمر خواهد بود، اما با اين شرط كه نقش تكميلى دولت و بازار و ضرورت ابتكار عمل دولت در سازماندهى فعاليت هاى ديناميك اقتصادى به صورت يك اصل مورد پذيرش قرار گيرد.



    روشى كه بهترين تجارب توسعه را براى كشورهاى پيشرفته صنعتى به همراه داشته است و امروزه در چارچوبى سازمان داده شده خلاقيت ها و نو آورى هاى شگفت آورى را براى كشورهايى نظير ژاپن، كره جنوبى، تايوان و اندونزى به وجود آورده است.



    از طرف ديگر بايد توجه داشت كه توصيه دخالت دولت در فعاليت هاى اقتصادى كه توسط اقتصاددانان دائماً تأكيد مى شود به دليل بالا بودن ميل به پس انداز در جوامع توسعه يافته مى باشد. در حالى كه جوامع در حال توسعه از كمبود سرمايه رنج مى برند. براى ارزيابى و تحليل اثرات دخالت بخش عمومى (دولت) در اقتصاد و سرمايه گذارى بخش خصوصى، مى بايست به ميزان دخالت دولت در اقتصاد و مكمل يا رقيب بودن فعاليت هاى آن در ارتباط با بخش خصوصى توجه داشت. با توجه به اين كه در كشورهاى در حال توسعه اغلب بخش خصوصى متمايل به سرمايه گذارى در طرح هاى ديربازده، مخاطره آميز، داراى هزينه سرمايه گذارى بالا و مواردى از اين قبيل نيست، دولت مى بايست به سرمايه گذارى در زمينه طرح هاى زيربنايى و بالا سرى اجتماعى همچون نيروگاه هاى برق، بهداشت عمومى، راه سازى، سد سازى و كانال هاى آبرسانى، مقدمات جلب سرمايه گذارى بخش خصوصى در بخش هاى مختلف اقتصادى را فراهم آورد.
    ارسال در تاريخ چهارشنبه ۱۳۸۶/۰۹/۰۷ توسط احمد عاقلي
    آثارجهانی شدن اقتصادبرسیاست خارجی
     
     

      عصر جهاني شدن عصر سرعت در اجراي امور و استفاده از فرصتهاي زودگذر است. حضور نداشتن در بازار جهاني و بي‌بهره­گيري از قواعد، استانداردها و روشهاي نوين در زمينه اطلاع‌‌يابي و اطلاع‌­رساني بازاريابي و تجارت الكترونيكي به مفهوم آن است كه فرصتهاي تجاري زودگذر، ولو آنكه در كالاها و خدمات مورد نظر از مزيت رقابتي برخوردار باشيم، از دست خواهد رفت.

    آخرين نكته مساله درونگرا شدن اقتصاد كشور است. مجموعه عوامل فوق باعث خواهد گرديد اقتصاد كشور هر چه بيشتر به سوي درونگرايي سوق يابد و به همين نسبت از حضور در مجامع و موافقتنامه­هاي اقتصادي بين­المللي، كه داراي تبعات اقتصادي و تجاري خاص خود براي ما هستند، بركنار بماند و به عوض حضور فعال در اين مجامع و تلاش به منظور سوق دادن تصميمات آنها به سوي منافع ايران و ديگر كشورهاي در حال توسعه فقط پذيراي تبعات اين تصميمات گردد. عوامل فوق موجب مي‌گردد كه ايران در جهت فعال شدن كشور در اقتصاد جهاني و بهره­گيري از فرصتهاي موجود و اجتناب از تبعات دور ماندن از كاروان جهاني شدن در اتخاذ سياست خارجي خود بر عوامل اقتصادي تأكيد كند و در سياست خارجي خود در جهت همكاري و برخورداري تعاملي با ديگران و عوامل اقتصاد بين­الملل قدم بردارد. از اين رو مهم­ترين نياز موجود جمهوري اسلامي ايران، با توجه به رشد جمعيتي، شاخصهاي كلان اقتصادي و آينده تحولات جهاني، جذب سرمايه و تكنولوژي است. كليه سياستها و فعاليتهاي سياست خارجي بدون هيچ گونه ترديدي بايد در خدمت اين هدف اولي باشد. پذيرش اين اصل و انتقال تكنولوژي و سرمايه به داخل كشور يك ضرورت انكارناپذير است و مقدمه لازم براي تدوين استراتژي سياست خارجي خواهد بود.

     

    سير تأثيرگذاري جهاني شدن اقتصاد بر سياست خارجي ايران

    سياست خارجي پلي ارتباطي ميان سيستم دولت (ملي) و سيستم بسيار فشرده‌تر، متمركزتر، متنوع‌تر و گسترده‌تر جهاني برقرار مي‌كند؛ سيستمي كه در واقع دولت ــ ملتها بخشي از اجزاي آن محسوب مي‌گردند. چنين پل ارتباطي به دنبال تقويت و گسترش فرايند جهاني شدن مستحكم‌تر گرديده است و امروزه هيچ دولتي، چه كوچك و چه بزرگ، چه قدرتمند و چه ضعيف، چه توسعه‌يافته و چه در حال توسعه يا توسعه‌نيافته، چه ثروتمند و چه فقير، را نمي­توان يافت كه در تدوين و اجرا و تحول سياست خارجي خود متأثر از اين پل ارتباطي نباشد.[30]

    دولت به عنوان مهم‌ترين و قوي‌ترين نهاد سياسي ــ اقتصادي مسئوليت اصلي و اوليه را در تحولات ساختاري عميق در لايه‌هاي سياسي، اقتصادي و فرهنگي برعهده دارد. اين مسئوليت ناشي از فشار اصلي الزامات جهاني شدن بر دولت‌هاست؛ چراكه در كشورهاي در حال توسعه نهادهاي اجتماعي متنوع و متعدد قدرتمند براي به دوش كشيدن بعضي از مسئوليت‌ها و فشار ايجاد نشده و اين دولت است كه همه مسئوليتها و كاركردها را بر عهده دارد. در چنين شرايطي به نظر مي‌رسد كه مسئوليت اصلي و اوليه مقابله با آسيب‌هاي موجود و فراهم كردن زمينه حضور موفق و فعال در اقتصاد جهاني بر عهده دولت مي‌باشد. البته اين مسئوليت نامحدود و بي‌انتها نيست. بنابراين برخلاف تصور رايج نسبت به موقعيت دولت در فرايند جهاني شدن، دولت‌ها در كشورهاي در حال توسعه و از جمله ايران از مسئوليت به مراتب بيشتري نسبت به گذشته برخوردار مي‌شوند، هر چند به لحاظ ساختاري به از دست دادن بخش‌هايي از مسئوليت‌ها و كنترل‌هاي گذشته، به‌ويژه در بعد اقتصادي، به نفع بخش خصوصي و گروه‌هاي صنعتي مجبور گردند، با اين حال اين مسئوليت در عرصه بين‌المللي و در قالب چانه‌زني‌هاي سياسي و اقتصادي براي جلب اعتماد بين‌المللي، انعقاد پيمانهاي سياسي و اقتصادي با كشورهاي خارجي و همكاري با مؤسسات مالي و اعتباري بين‌لمللي از اهميت بسياري برخوردار مي­باشد.[31]

    درخصوص چگونگي و نحوه رويارويي جمهوري اسلامي ايران با پديده جهاني شدن، ملموس­ترين شيوه بررسي، تجزيه و تحليل اجمالي برنامه­هاي توسعه اقتصادي ــ اجتماعي كشور و نسبت آنها با سير جهاني شدن اقتصاد است. به طور كلي از پايان جنگ عراق عليه ايران، جمهوري اسلامي ايران، در كنار اجراي نقش غيرمتعهد خويش در روابط بين­الملل، عملگرايي كم‌رنگي در رفتار سياست خارجي خود نشان داد. «هدف اصلي سياست داخلي در اين سالها را بايد بازسازي ساختار اقتصادي و دفاعي كشور دانست كه متأثر از انقلاب و تحت تأثير هشت سال جنگ با عراق تخريب شده بود. بر اين اساس لازم مي­آمد تا در سياست خارجي شرايط همزيستي مسالمت­آميز كشور در منطقه و عرصه­ بين­المللي فراهم آيد و اين امر در درجه اول نيازمند به­كارگيري سياستهاي همكاري با كشورهاي پيشرفته صنعتي بود. بدين خاطر به منظور سامان بخشيدن به اوضاع اقتصادي و صنعتي داخلي دولت با توجه به منابع درآمد و به‌ويژه منابع درآمد نفتي اقدام به برنامه­ريزي عمراني پنج ساله نمود.»[32]

    برنامه­هاي اول و دوم توسعه اقتصادي طي سالهاي 1368ــ 1376 رشد اقتصادي را هدف اصلي خود قرار داده بود. اين برنامه­ها مجموعه­اي از سياستهاي اقتصادي ــ اجتماعي از جمله خصوصي­سازي، تشويق سرمايه­گذاري­هاي خارجي، توسعه و نوسازي بازار بورس تهران، ايجاد مناطق آزاد تجاري در سراسر كشور، كاهش تدريجي يارانه­ها، آزادسازي تجارت، مقررات­زدايي در بخش اقتصادي و كنترل رشد جمعيت را دربرداشت. هماهنگ با چنين سياستهايي، دولت ايران در تلاش براي اجراي نقش مطلوب­تري در حوزه­ اقتصاد بين­الملل برآمد و بدين منظور تحكيم بخشيدن به روابط با نظامهاي اقتصادي پيشرفته را در اولويت مسائل سياست خارجي خود قرار داد. در هر حال اين سياستها را، كه نهادهاي بين­المللي، به‌ويژه صندوق بين‌المللي پول و بانك جهاني، در اغلب كشورهاي در حال توسعه، از جمله جمهوري اسلامي ايران، مورد توجه قرار داده‌اند، اكثر كشورهاي در حال توسعه به صورت كامل پذيرفته يا مجبور به پذيرش آنها شده‌اند.[33] بنابراين مسائل اقتصادي چون بدهي‌­هاي خارجي، خرابي­هاي جنگ و ضرورت بازسازي شهرها، مسأله مهاجران و اسراي جنگي، نابودي مراكز توليد، كاهش سرمايه ملي، محاصره اقتصادي، ضرورت ايجاد هماهنگي بين بخشهاي نفت و انرژي با سياست خارجي، اتكاي كشور به درآمدهاي نفتي و اقتصاد تك‌محصولي، و نرخ بالاي بيكاري به ضرورت همكاري بين­المللي ايران با نظام اقتصاد بين­الملل ­افزود.

    با توجه به ضرورتهاي فوق، از زمان تشكيل كابينه آقاي خاتمي، به موازات قوام نسبي بيشتر سياستهاي نفتي در سالهاي پاياني رياست‌جمهوري هاشمي رفسنجاني، طرح سياست تنش­زدايي در روابط بين­الملل و همبستگي با كشورهاي منطقه­اي به ايجاد فرصتهاي مناسب­تري براي سياست خارجي ايران منجر گرديده است. در همين چارچوب قانون برنامه سوم توسعه اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي براي اصلاح ساختاري، اداري و مديريتي، سازماندهي شركتهاي دولتي، واگذاري شركتهاي دولتي به بخش خصوصي، تنظيم انحصارات دولتي، تمهيد زمينه سياسي لازم براي تحكيم ثبات و توسعه اقتصادي كشور و استفاده بهينه از توانمندي­ها و اهرمهاي اقتصادي و فرهنگي در پيشبرد اهداف سياست خارجي، برقراري روابط با بازارهاي جهاني كار، سرمايه، خدمات و فناوري، گسترش همكاري­هاي منطقه­اي و جهاني و تلاش براي جذب سرمايه خارجي و تشويق شركتهاي خارجي در مناسبات سرمايه­اي و تكنولوژي و آموزش با جمهوري اسلامي ايران تأكيد كرده است.

    با توجه به اهداف برنامه سوم توسعه ملاحظه مي­شود كه برنامه­ريزان آن چه ارادي و چه غيرارادي جهتي را توصيه مي­كنند كه منطبق با جهاني شدن مي‌باشد.[34] مهم‌ترين وجه و به عبارت ديگر مهم‌ترين عامل در جايگزيني رويكرد اقتصادي در مناسبات خارجي به طور كلي تغيير بينش نخبگان سياسي و نهادهاي سياستگذاري كشور در بعد كلان است. به سخن ديگر در شرايط كنوني نظام جهاني، درك واقعيات بين­الملل و سياستگذاري و تصميم­سازي براساس وضعيت جهاني شدن اولين گام در جهت حيات سياسي و اقتصادي كشور است. بنابراين استنباط و ادراكات كل كشور نسبت به موقعيت زماني كليد اصلي موفقيت مي­باشد.

    در برنامه چهارم توسعه نيز بر تعامل سازنده با دنياى خارج ــ به منظور بهره‌گيرى از فناورى‌هاى دنياى پيشرفته، مزاياى تجارت بين‌المللى و سرمايه‌گذارى خارجى ــ تاكيد شده است. تجارب جهانى گوياى اين نكته است كه نحوه و ميزان تعامل با نظام جهانى تاثير تعيين‌كننده‌اى بر نرخ رشد اقتصادى و رقابت‌پذيرى اقتصادهاى ملى دارد.

    تغيير اوضاع جهاني در ابتداي قرن بيست‌ويكم همه كشورها را به بازنگري در بينش جهاني و سياست خارجي واداشته است. جهاني شدن اقتصاد و آزادي­هاي وضع‌شده در تجارت جهاني شرايط داخلي و خارجي كل واحدهاي سياسي بين­المللي را تحت‌الشعاع قرار داده است. در چنين شرايطي تدوين سياست خارجي جديد يك امر ضروري است. نوعي سياست خارجي كه نگرش اقتصادي داشته باشد و بتواند موانع و سياستهاي تجاري را يكي از اركان ملاحظات خود قرار دهد. ديپلماسي ايران، همان‌قدر كه در خدمت دفاع از تماميت ارضي و امنيت كشور است، ­بايد نگران منافع تجاري ايران نيز باشد.[35]

    بعد از خرداد 1376 دولت جمهوري اسلامي ايران در سياست خارجي خود عوامل اقتصادي را مدنظر قرار داد و به تلاشهايي در زمينه جذب سرمايه خارجي، وارد كردن كشورهاي ديگر به فعاليت سرمايه­اي و فني در ايران، كسب اعتبار بين‌المللي، ابراز علاقه به گسترش روابط فرهنگي و تمدني بين دول، و انتقال گسترده تكنولوژي ارتباطات و اطلاعات دست زده و نيز به منظور عضويت ايران در سازمان تجارت جهاني اقداماتي انجام داده است كه اهم اين فعاليتها را به شرح زير مي‌باشد:

    الف‌ــ خصوصي­سازي صنايع دولتي و كاهش حجم بوروكراسي حكومتي: جمهوري اسلامي ايران در اين جهت به خصوصي‌سازي و آزادسازي اقتصادي، به مثابه دو ركن عمده سياست تعديل، روي آورد. دولت كوشيد با اجراي سياست خصوصي­سازي و واگذاري واحدهاي توليدي و فعاليتهاي اقتصادي به بخش خصوصي و اصلاح چارچوبهاي قانوني و ترتيبات سياسي، موجبات مدرنيزه كردن زيربناي اقتصادي و صنعتي كشور و جذب سرمايه­گذاري خارجي را فراهم آورد. اين سياستها، كه از زمان آقاي هاشمي شروع شده بود، در سال 1377 با تبصره مجلس شوراي اسلامي تشديد شد و در برنامه سوم توسعه اقتصادي كشور بر خصوصي­سازي شركتهاي دولتي تأكيد گرديد و همچنين به موجب مصوبه مجلس شوراي اسلامي به منظور كاهش حجم تصدي و تقويت اعمال و نظارت دولت و فراهم شدن امكانات و زمينه­هاي بيشتر مشاركت مردم در امور حكومتي، دولت موظف گرديد در اولين سال برنامه سوم اصلاحات ساختاري ضروري را در تشكيلات اداري كشور اجرا سازد. بعد از انقلاب تحولات قانوني خصوصي‌سازي در ايران به طور خلاصه طي سه برنامه انجام شد كه دوره اول اين برنامه طي سالهاي1369ــ 1373، دوره دوم طي سالهاي 1374ــ 1378، و دوره سوم طي سالهاي 1379ــ 1383 بود. در برنامه سوم توسعه اقتصادي ــ اجتماعي تمهيداتي به منظور خصوصي‌سازي به كار گرفته شد كه تاثير بسزايي در اين مساله داشته است كه اين تمهيدات به طور خلاصه عبارتند از:

    1ــ شركتهاي دولتي كه با تصويب هيات‌وزيران مشمول واگذاري از طريق مزايده يا بورس به بخش غيردولتي مي‌شوند از تاريخ تصويب، مقررات حاكم بر شركتهاي دولتي در مورد آنها اجرا نمي‌گردد و در چارچوب قانون تجارت اداره مي‌شوند؛ 2ــ طبق ماده 15 برنامه سوم، سازماني به نام خصوصي‌سازي ايجاد مي‌گردد كه اين سازمان وكالت واگذاري شركتهاي مورد نظر را برعهده دارد؛ 3ــ دولت موظف شده است كه ظرف يك سال از آغاز برنامه سوم، اقدامات قانوني براي لغو انحصارات و جلوگيري از فعاليتهاي انحصارگرانه را انجام دهد.

    اين اقدام، تحرك آزاد و رقابتي شركتهاي غير‌دولتي را باعث مي‌شود. اطلاعات ارائه‌شده براي اين دوره حاكي از آن است كه 31 درصد كل واگذاريهاي دوره 1369ــ1381، در اين دوره انجام گشته كه نود درصد آن از طريق بورس، و ده درصد باقي‌مانده از طريق مزايده واگذار شده است. به علاوه در اين دوره هفتاد درصد واگذاريها را سازمان خصوصي‌سازي انجام داده است.[36] در مجموع برنامه خصوصي‌سازي در ايران با موفقيتها و نيز موانعي روبرو بوده است. اين موانع در قالب مشكلات عمومي، قانوني، و تشكيلاتي ظاهر گشته كه بررسي و تحليل آنها از حوصله اين مقاله خارج است.

    ب‌ــ هماهنگ­سازي سياست­هاي اقتصادي با سياست­هاي سازمان­هاي مالي و بين­المللي: يكي از رويكردهاي اقتصادي خارجي در جمهوري اسلامي ايران ارتباط با بانك جهاني و صندوق بين‌المللي پول است. قبل از سال 1376 همكاري­هاي فني، كارشناسي و مطالعاتي در جهت بهره­گيري از تجارب بانك جهاني و توصيه­هاي صندوق بين‌المللي پول و نيز اعطاي كمكهاي بلاعوض بانك جهاني به ايران به طور محدود ادامه يافت. در سال 1376 نمايندگان اعزامي صندوق بين­المللي پول از ايران بازديد كردند، سياست اقتصادي دولت ايران را تاييد نمودند و توصيه كردند كه اصلاحات در زمينه تك نرخي كردن ارز، بهبود بخشيدن ساختار تجارت خارجي و خصوصي­سازي با سرعت بيشتري ادامه يابد.[37] سياست ديگر در مورد سازمان تجارت جهاني مي‌باشد. سازوكارهاي موجود در سازمان تجارت جهاني به تقويت تجارت آزاد در سطح جهان كمك مي­كند و هدف آن ادغام بيشتر اقتصادهاي ملي در اقتصاد جهاني مي­باشد. اين سازمان تأثيرات جدي را در زمينه سياستگذاريهاي اقتصادي و روابط تجاري بر كشورها الزام‌آور مي­كند. كشورها سياست خارجي خود را با ضوابط اين سازمان هماهنگ مي­كنند، زيرا اقتصاد بين‌الملل پس از تشكيل سازمان تجارت جهاني داراي ويژگي­هايي شده است كه سياست‌گذاري كشورها را ناگزير به تأثيرپذيري از آن مي­نمايد. اين ويژگي­ها عبارت‌اند از: اصول اقتصاد و تجارت آزاد كه ويژگي اصلي نظام تجارت جهاني و مزيت‌هاي رقابتي تعيين­كننده جايگاه هر كشور در اين نظام مي­باشند؛ كشورها با برطرف كردن تدريجي موانع موجود تجاري بيش از گذشته در اقتصاد جهاني ادغام خواهند شد؛ همكاري­هاي اقتصادي و تجاري و پاي‌بندي به تعهدات بين­المللي مربوط، كشورها را مكلف مي­كند كه ميان سياستهاي اقتصاد ملي و رفتارهاي بين­المللي خود تعادل منطقي برقرار سازند؛ سياستهاي آزادسازي اقتصادي و تجاري كه كشورهاي در حال توسعه طي سالهاي اخير براي استفاده از فرصتها و امكانات بين­المللي و در نهايت توسعه صادرات خود اتخاذ نموده­اند بيش از گذشته تقويت خواهند شد؛ تقويت همكاريهاي اقتصادي ــ تجاري بين­المللي و مشاركت روزافزون كشورها در نظام اقتصادي جهان ثبات سياسي بين­المللي را موجب مي­گردد؛ همكاري و رقابتهاي اقتصادي ــ تجاري و تكنولوژيك وجه غالب روابط بين­الملل خواهد بود.[38]

    ويژگي­هاي فوق پايه­هاي اصلي اقتصاد جهاني قرن آينده‌اند و كشورها براي بقا و توسعه بايد بيش از گذشته سياست خارجي خود را در جهت مواجهه شدن با اين نظام رقابتي مورد بازبيني قرار دهند. جمهوري اسلامي ايران نيز در سال 1374 براي پيوستن به سازمان تجارت جهاني درخواست عضويت داده است، زيرا عضويت ايران در اين سازمان آثار مثبتي بر وجوه امنيتي، سياسي و اقتصادي كشور خواهد داشت و ضمن جذب تكنولوژي و سرمايه خارجي، به وسيله سازوكارهاي حل و فصل اختلافات پيش­بيني‌شده در اساسنامه اين سازمان، اختلاف خود را در زمينه­هاي مرزي، اقتصادي و زيست‌محيطي با همسايگان حل و فصل خواهد نمود و با برخورداري از مزاياي اصل دولت كامل?الوداد به بازار­هاي جهاني دست خواهد يافت. جمهوري اسلامي ايران در اين زمينه با اصلاح نسبي مقررات صادرات و واردات و تعرفه­هاي گمركي، كاهش بعضي از محدوديت‌هاي وارداتي، كاهش كنترلهاي شديد در زمينه­ انتقالات ارز و همچنين توسعه­ بازرگاني خارجي، به‌ويژه با كشورهاي اروپايي، آسياي مركزي، قفقاز، چين و ژاپن، شرايط ورود كشور را به سازمان تجارت جهاني بيش از گذشته فراهم كرده است.[39]

    نگرش عقلايي در سياستگذاري خارجي جمهوري اسلامي ايران در حال حاضر موضوع عضويت در سازمان تجارت جهاني است، زيرا اولا اين كشور به مهم‌ترين نهاد تجارت جهاني وارد مي‌گردد و در آينده نزديك با حدود 172 كشور جهان ارتباط قاعده­مند اقتصادي و تجاري برقرار مي­كند، ثانيا محل و مكان مطمئني براي دسترسي به بازار ديگر كشورها و توسعه صادرات خود مي­يابد، ثالثا با گزينش صنايع خاص و حمايت هدفمند از آنها ضمن استفاده از نيروهاي اقتصاد بين­الملل مي­تواند زمينه ارتقاي توان و توسعه صادرات را فراهم كند. از همه مهم‌تر اقتصاد كشور را با جريان جهاني شدن اقتصاد، كه اهميت بسياري در برنامه توسعه همه كشورها دارد، پيوند مي‌دهد تا توان رقابت و حيات در دوران جهاني شدن را داشته باشد.[40] نكته اساسي در پيوستن به سازمان تجارت جهاني كه از شروط اوليه محسوب مي‌گردد برنامه رياضت اقتصادي، يعني كاهش شديد هزينه‌هاي دولت، براي جبران كسري بودجه مي‌باشد. همچنين اين شكل تعديل مستلزم از ميان برداشتن كنترل قيمتها و آزاد گذاشتن دست نيروهاي بازار براي بالا بردن سطح كارايي اقتصادي است.

    ج‌ــ سياست جذب سرمايه­هاي خارجي: در سطح مديريت كلان هر جامعه‌اي بي‌شك به سرمايه‌گذاري اهميتي ويژه داده مي‌شود؛ زيرا سرمايه‌گذاري به معناي عام خود مي‌تواند سرچشمه همه تحولات اقتصادي – اجتماعي در جامعه باشد و از اين‌ رو مديريت بر آن نيز از اهميت و حساسيت بسيار بالايي برخوردار است. دليل اين امر آن است كه سرمايه در جوامع امروز جهان اصولا از هزينه فرصت بالايي برخوردار است و از اين‌رو در جامعه‌اي از جوامع جهان مستقر مي‌شود و در فرايند ارزش‌آفريني اقتصادي نقش برعهده مي‌گيرد كه ريسك كمتر و درآمد بالاتري داشته باشد.

    هدف دولتها از جذب سرمايه خارجي، علاوه بر استفاده از تكنولوژي، مديريت و راهيابي به بازار جهاني، ايجاد اشتغال و رفع بيكاري نيز مي­باشد. بديهي است كه هر چه كشوري از توان جذب سرمايه­هاي بين­المللي بيشتر برخوردار باشد، حضور آن در اقتصاد جهاني و ميزان تأثيرگذاري آن بر سير جهاني شدن بااهميت­تر خواهد بود. سياستهاي دولت ايران در ده سال اول جمهوري اسلامي ايران از لحاظ جذب سرمايه­گذاريهاي خارجي به علل مختلف با واكنش منفي محافل و سازمان‌هاي مالي جهاني روبرو شد. تعقيب سياست بي­اعتنايي به نظام بين­المللي، دولتي كردن بانكها، مصادره­ كارخانه­ها، محدوديت در قانون جذب و حمايت از سرمايه­گذاريهاي خارجي، بي­ثباتي سياسي مستمر و ميزان ريسك‌هاي موجود براي سرمايه­گذاري از عوامل اصلي بازدارنده در جلب سرمايه­هاي خارجي به شمار مي­رفت.

    در دهه دوم انقلاب نيز، همچنان كه قبلا به آن اشاره شد، وضعيت سرمايه­گذاري خارجي در طي برنامه­هاي اول و دوم توسعه­ اقتصادي تصوير مأيوس­كننده­اي را به نمايش مي­گذاشت، ولي پس از سالها بي­اعتنايي به نظام بين­الملل، اين وضعيت سرآغاز اميدبخشي براي استفاده جمهوري اسلامي ايران از اعتبارات جهاني محسوب مي­گرديد. در دهه سوم و با شروع به كار كابينه خاتمي در قانون برنامه سوم با حذف بسياري از تشريفات اداري و ارائه تسهيلات و امتيازات مناسب، مانند: معافيتهاي گمركي و مالياتي و واگذاري مواد اوليه با سي‌درصد تخفيف، زمينه جذب سرمايه­گذاران خارجي و داخلي در سراسر كشور و به‌ويژه مناطق آزاد تجاري فراهم آمد. دولت سپس مناطق آزاد تجاري را از مقررات عمومي صادرات و واردات معاف نمود و انتقال سرمايه و سود سرمايه­گذاران را براساس نرخ آزاد ارز مجاز اعلام كرد.

    امروزه مناطق آزاد تجاري در اكثر كشورهاي در حال توسعه به منظور همگامي و همراهي با فرايند جهاني شدن و به عنوان پايگاه­هايي براي جذب سرمايه­گذاري بيشتر خارجي، برقراري صنايع صادراتي، و دستيابي به تكنولوژي­هاي پيشرفته ايجاد مي‌گردند.[41]

    دولت جمهوري اسلامي ايران تلاش نمود از امكانات ايجاد مناطق آزاد حداقل در جذب سرمايه­گذاران خارجي و داخلي بهره گيرد و به‌رغم محدوديتهاي مختلف توانست مقدار زيادي سرمايه خارجي جذب نمايد. البته ميزان جذب سرمايه خارجي ايران در مقايسه با كشورهايي چون برزيل، آرژانتين، شيلي، پاكستان، تركيه، كره جنوبي، چين و اندونزي رقم بسيار پاييني است، وليكن دولت در چند سال اخير با الگوي پيشنهادي خود موسوم به بيع متقابل تلاش مي­كند در جهت تضمين سود سرمايه­گذاران داخلي و خارجي اصلاحاتي به عمل آورد. به همين منظور دولت جمهوري اسلامي ايران قراردادهايي با شركتهاي خارجي عمدتا اروپايي در صنايع نفت و گاز، پتروشيمي، فولاد، مخابرات و صنايع ديگر منعقد كرد، به نحوي كه تا اواسط سال 1379 در مجموع حدود ده ميليارد دلار سرمايه­گذاري خارجي جذب نمود.[42] در يك تحليل ديگر وزير اقتصاد و دارايي دولت نهم در همايش سرمايه‌گذاري خارجي با اشاره به سير روبه رشد جذب سرمايه خارجي در كشور گفت: از سال 1372 تا پايان سال 1384، كل گواهي‌هاي جذب سرمايه خارجي، يك ميليارد دلار و مربوط به بيش از سيصد طرح بوده است، در حالي كه از ابتداي سال جاري بيش از ده ميليارد دلار گواهي جذب سرمايه خارجي مربوط به بيش از هفتاد طرح وجود دارد و اين نشانه تحول در موقعيت كشور در اين زمينه است.[43]

     

    با تشکر از آقای مرشدی

     

    منبع: خبرگزاری - فارس

    ارسال در تاريخ چهارشنبه ۱۳۸۶/۰۹/۰۷ توسط احمد عاقلي
     

    تمرینهای اقتصاد خرد


    ۱ـفرض کنید معادلات عرضه و تقاضای کالایی به صورت زیر میباشد  Qd=60-3px     Qs=-4+5p

    الف)قیمت تعادلی                                                  ب)مقدار تعادلی

    ج)مازاد تقاضادرقیمت ۳ریال                                      د)مازاد تقاضا در قیمت ۱۳ ریال

     

    2-فرض کنید معادلات عرضه ۲بنگاه به صورت زیر میباشدطریقه بدست اوردن معادله عرضه بازاررا نوشته و تشریح کنید

    Qj=-5+3p                                          P=Q2+3 

                            

    3-معادله عرضه یک بنگاه رقابتی به صورت P=10+2Qx  براورده شده است

    الف)مقدار عرضه در قیمت ۱۶ ریال چقدر است؟

    ب)شکل منحنی عرضه را رسم کنید

    ج)اگر قیمت یک واحد بالا برودمقدار عرضه چند واحد افزایش مییابد؟

    د)قیمت تمام شده کالا خداکثر چقدر است؟

     

    ۴-فرض کنید تابع تقاضای شخصی از کالای x به صورت qx=40-3px میباشد در اینصورت

    الف)نقطه اشباع مصرف کننده کجاست؟(حداکثرمصرف وقتی کالا رایگان باشد)

    ب)اگر قیمت کالاx ۳ واحدافزایش یابدمقدار تقاضاچند واحد کاهش میابد?

    ج)اگر قیمت کالای x  ۱ واخد افزایش یابدمقدار تقاضا چند واحد کاهش مییابد؟

    د)اگر قیمت در بازار۵ واحدتعیین شودمقدار تقاضای شخص مورد نیاز چقدر خواهد بود؟

     


    ۵-اثر هر یک از تغییرات زیر رابر روی منحنی تقاضاگوشت و گوساله نشان دهید

    الف)کاهش قیمت گوشت گوساله                               ب)افزایش قیمت گوشت گوساله

    ج)افزایش درامد مصرف کننده                                       د)کاهش قیمت گوشت سفید(ماهی و مرغ)

    ه)تبلیغات گسترده پیرامون احتمال وجود جنون گاوی

    و)احتمال داده شود در اینده نزدیک قیمت گوشت گوساله بالا رود

    ز)دولت بر مصرف گوشت گوساله مالیالت میبندد

    ر)هوا گرم شده و مصرف گوشت چندان مطلوب نیست

     

    ۶-اثر هر یک تغییرات زیر رابر روی منحنی عرضه خودرو نشان دهید؟

    الف)انتظار کاهش قیمت کالادر اینده نزدیک

    ب)اعطای سوبسید به تولید کنندگان توسط دولت

    ج)تعویض مدیریت و ناکارامدترشدن ان

    د)کاهش نرخ بهره وامهای مربوطه

    ه)افزایش سهم کارفرمااز بیمه پرداختی

     

    ۷-فرض کنید معادله یک خانواربرای کالای x به صورت زیر است

    qx=50-4px

    الف)جدول زیر را کامل کنید؟

    px       0      5      10      12/5

      qx      50             10       o   

    ب)نقطه اشباع مصرف کننده را تعیین کنید؟

    ج)مقدار تقاضا درقیمت ۵/۷چقدر است؟

    د)اگر قیمت ۱ واحد افزایش یابد مقدار تقاضا چند واحد کاهش مییابد؟

     

    ۸-باتوجه به جدول زیر پاسخ دهید؟

    قیمت هر واحد  ۲۵    ۲۰      ۱۵        ۱۰          ۵         ۰

    مقدار تقاض ۴۰۰     ۵۰۰     ۶۰۰     ۷۰۰      ۸۰۰        ۹۰۰ 

    مقدار عرضه۱۰۰۰    ۸۰۰     ۶۰۰     ۴۰۰     ۲۰۰          ۰

    الف) قیمت تعادلی چقدر است؟

    ب)مقدار تعادلی چقدر است؟

    ج)در قیمت ۵ مازاد تقاضاچقدر است؟

    د)در قیمت ۲۰ مازاد عرضه چقدر است؟

     

    ۹-اثر هر یک از تغییرات زیر رابر قیمت و مقدار تعادلی چای نشان دهید:

    (برای هر کدام نمودار جداگانه رسم کنید)

    الف)افزایش قیمت قند

    ب)کاهش دستمزد کارگران شاغل در صنعت قهوه

    ج)بهبود تکنولوژی تولید قند

    د)بهبود تکنولوژی چای خشک کنی

    ه)افزایش درامد چایکاران

    و)افزایش درامد چای خوران

    ز)بستن مالیات بر تولید چای

    ژ)تبلیغات گسترده بر ضد مصرف چای توسط رسانه های گروهی

    ر)بهبود شرایط جوی بر تولیدچای

     

     

     

    ارسال در تاريخ چهارشنبه ۱۳۸۶/۰۹/۰۷ توسط احمد عاقلي
    .: Weblog Themes By Blog Skin :.

    پیج رنک

    آرایش

    طراحی سایت